امنیت ملی افغانستان تحت هدایت طالبان: مسیری مبهم
از زمان به دست گرفتن قدرت در افغانستان در 15 اوت 2021، طالبان با مجموعه جدیدی از مشکلات روبرو شده است. آنها تا پیشازاین، بهعنوان یک گروه شورشی قصد داشتند امنیت در کشور را تضعیف کنند، اما با انتقال به کنترل کامل دولتی، اکنون نیاز به حفظ نظم و قانون دارند. به نظر میرسد تشکیل ارتش متعارف یکی از اهداف امنیتی این گروه باشد، اما آنها در حفظ یک نیروی جنگی سازمانیافته و فرموله کردن مدلی متناسب با شرایط افغانستان با موانعی روبرو خواهند بود، از جمله منابع مالی اندک، مهارتهای فنی پایین، تهدیدات امنیتی قابل توجه. طالبان این انتقال را به دلیل ضرورت نظامی انجام نمیدهند. آنها به توانایی خود برای کنترل کمربند پشتون اعتماد دارند (اگرچه این ممکن است با توجه به تشدید فعالیتهای دولت اسلامی در شرق نابجا باشد). در عوض، طالبان نگران تصویر خود هستند. برای جامعه بینالمللی، دیدن افغانستان تحت کنترل یک نیروی شورشی سابق، بدون یونیفرم و زنجیرههای فرماندهی مبهم، تنها بررسی جدی همکاری با رژیم جدید را دشوار میکند.
طالبان قبل از تسلط بر کشور، سیستم حکومتداری امنیتی خاص خود را داشتند که حول واحدهای محلی طالبان (اصولا شبهنظامیان روستایی)، یک سیستم اطلاعاتی، و یک دولت سایه شامل فرمانداران و دادگاههای استانی و ولسوالی متمرکز بود. این سیستم به منظور کنترل جمعیت، به ویژه در مناطقی که حضور قوی طالبان وجود دارد، و در جهت ممانعت از تلاشهای رژیم قدیمی برای جاسوسی از جنبش آنها طراحی شده بود و کنترل جمعیت نیز مؤثر بود. طالبان تحرکات فردی را در داخل و خارج از مناطق عملیاتی خود دنبال میکردند و تیمهای ضربهزننده آنها سالانه فعالیتهای زیادی در حذف مخالفان داشتند. دادگاههای طالبان عدالت را براساس تفسیر این گروه از قوانین اسلامی اجرا میکردند، درحالی که پروندههای سیاسی به ندرت ختم میشد. احکام عمدتاً مبتنی بر شواهد و تحقیقات شفاهی بود که با استانداردهای هیچ دولت ملی مدرنی مطابقت نداشت. با در نظر گرفتن اینکه رژیم جمهوری اسلامی سابق به دلیل سطوح بسیار بالای فساد در اجرای عدالت حتی بدتر بود، با این حال، عموم مردم روستاها نسبتاً از عدالت طالبان قدردانی میکردند. در همین راستا وزیر جدید عدلیه اعلام کرد که به خدمات قضات آموزشدیده در رژیم گذشته نیازی نخواهد بود و این نشان میدهد که طالبان چگونه به دنبال صدور سیستم قضایی خود به شهرها هستند.
طالبان که خود را بهعنوان حزب شریعت اسلامی معرفی میکنند، باهمین مبنای عقیدتی به راحتی در تعقیب متخلفان و مخالفان هستند، اما حفظ نظم مهمتر است. پلیس جمهوری اسلامی افغانستان با وجود داشتن واحدهای کنترل شورش که توسط مستشاران اروپایی آموزش دیده بودند، در حفظ امنیت عمومی ناکارآمد بود. به طورمعمول، پلیس هنگامیکه با آشوبگران روبرو میشد تیراندازی میکرد و اکثر شورشها با تلفات جانی به پایان میرسید. با این معیارها، طالبان در حفظ نظم در کابل بهتر عمل کردهاند، هرچند که هنوز با شورش واقعی مواجه نشدهاند. اکنون که طالبان وزارت امور داخله را تصرف کردهاند، آنها میگویند که قصد دارند یک نیروی پلیس را مجدداً ایجاد کنند و در واقع قبلاً روسای پلیس را در ولایات منصوب کردهاند، هرچند مشخص نیست که آنها چگونه میخواهند هزینه آن را بپردازند و نه اینکه چه شکلی خواهد بود. حقانی ها برای حفاظت از رهبری و داراییهای کلیدی، واحد 313 را تشکیل دادهاند که به گفته منابع طالبان دارای 5هزار سرباز در سراسر کشور است و از تجهیزات و یونیفرمهای گرفتهشده از نیروهای کماندوی قدیمی افغان استفاده میکند. درحال حاضر، به نظر میرسد که سیستم قضایی بهسختی عمل کند. چندین متخلف در ملأعام به دار آویخته شدهاند، با اندک اثری از محاکمههای جدی. با این حال، طالبان تا حد زیادی به وعده عفو خود به مقامات دولتی قبلی عمل کردهاند. از میان صدها هدف بالقوه، فقط دهها تخلف در ماه صورت میگیرد که نشان میدهد انتقامجویی و رفتار تهاجمی طالبان سرکش تا حد زیادی تحت کنترل بوده است.
الگوی مطلوب
طالبان همچنین اعلام کردهاند که قصد دارند یک ارتش منظم با ساختاری شبیه ارتش ملی جمهوری اسلامی افغانستان که اکنون از بین رفته را ایجاد کنند. آنها میگویند که میخواهند اعضای سابق ارتش ملی را به داخل آن جذب کنند، احتمالاً عمدتاً در پستهای تخصصی، اداری و فنی. آنها همچنین در تلاش هستند تا نیروی هوایی افغانستان را مجدداً فعال کنند، زیرا توانستهاند چند خلبان را از AAF قدیمی جذب کنند، اگرچه طالبان درحال حاضر تنها قادر به پرواز تعداد انگشتشماری از بالگردهای به ارث رسیده از AAF هستند و هیچ مدرکی مبنی بر اینکه آنها قادر به پرواز هستند وجود ندارد. در ماه نوامبر، منابع طالبان شروع به انتشار این ادعا کردند که ارتش جدید کوچک و احتمالاً 40هزار نفر خواهد بود. مشخص نیست که آیا آنها قصد دارند ساختارهای دیگری مانند مرزبانی یا ارتش سرزمینی را زیر چتر وزارت دفاع داشته باشند. همچنین در ماه نوامبر، منابع محلی گزارش دادند که طالبان در برخی ولایات مانند قندهار و کابل، سربازی اجباری را معرفی میکنند. به استخدامشدگان این گزینه پیشنهاد میشد که بتوانند از خدمت سربازی خارج شوند، اما با توجه به برنامههایی برای کاهش تعداد ارتش، سربازان وظیفه ممکن است برای نوعی نیروی سرزمینی در نظر گرفته شوند.
مسلماً، تبدیل نیروهای مسلح طالبان به چنین نظامی جدید از تبدیل طالبان به یک ارتش متعارف است. یکی دیگر از جنبههای مهم تصمیم طالبان برای پیشبرد مدل متعارف مربوط به اولویتی است که اکنون به حفظ نظم داخلی نسبت به مبارزه با دشمنان خارجی اختصاص داده شده است. اگرچه تامین منابع ارتش متعارف جدید یک نگرانی است (با توجه به اینکه حفظ آنچه از ارتش ملی افغانستان به ارث رسیده دشوار خواهد بود)، طالبان ممکن است انتظارات معقولی از دریافت تجهیزات از همسایگان، به ویژه چین داشته باشند. از زمانی که این گروه در ماه اکتبر پایگاه هوایی بگرام را دوباره فعال کرد، شایعاتی مبنی بر فرود هواپیماهای ترابری چینی در آنجا منتشر شد. منابع محلی تأیید میکنند که چندین هواپیمای بزرگ ترانسپورتی شبانه در بگرام فرود آمدهاند، اگرچه آنها نمیتوانند ملیت را تأیید کنند. با این حال، یک منبع ارشد در طالبان نشان داد که حدود 40 مستشار از چین (شامل برخی از مشاوران نظامی) در 3 اکتبر به افغانستان اعزام شدند، اگرچه هیچ تاییدی از سوی منابع دیگر وجود ندارد. در صورت تایید، تعجبآور نخواهد بود که تحویل تجهیزات نظامی دنبال شود. این محمولهها احتمالاً بر تقویت امنیت داخلی و مدیریت مرزی افغانستان متمرکز خواهد بود و تأثیر آنها بر منافع منطقهای ایالات متحده ناچیز خواهد بود. طالبان نیاز به ایجاد یک سیستم لجستیکی کارآمد برای نیروهای مسلح خود دارند. درهمین راستا، رهبری طالبان اخیراً به جنگجویان دستور داده است تا به پادگانها نقل مکان کرده و خانههایی را که در آنجا مستقر بودند تخلیه کنند. هرچه وضعیت اقتصادی در کشور بدتر شود، برای طالبان سختتر میشود که نیروهایش را تغذیه کنند، هرچند در نهایت، آنها بر جمعیت عمومی اولویت خواهند داشت.
شورش و ترور
طالبان با اولین درگیری داخلی امارت احیاشده مبارزه کردهاند: یک کارزار کوتاه برای تحت کنترل درآوردن پنجشیر. برنامه عملیاتی آنها شامل تمرکز نیروهای کافی برای اشباع دره و ترکیب پیشروی متعارف در امتداد جاده اصلی با نفوذ واحدهای کوچک از میان کوهها بود. قویترین تجهیزات مستقرشده راکت انداز و چند تانک قدیمی بود. در عین حال، طالبان نیز علیه دولت اسلامی در خراسان که پایگاههای اصلی آن همگی در نقاط دورتر از پنجشیر قرار دارند، درگیر شدهاند. در ولایت کنر، طالبان برای مبارزه با داعش به حمایت شبهنظامیان پاکستانی مانند لشکر طیبه تکیه کردهاند و آنها را مجبور به ترک چند ولسوالی در هفتههای اخیر کرده است. با این حال، گرفتن پایگاههای بزرگتر مستلزم تعهد عمده نیروی انسانی توسط طالبان است که در حال حاضر تا حدودی کمرمق شدهاند.
مقر داعش در ولسوالی جرم بدخشان یک هدف آشکار برای طالبان خواهد بود، حتی اگر منطقه مملو از جنگجویان آسیای میانه باشد و طالبان احتمالاً قبل از شروع حمله سعی در جابجایی آنها خواهند داشت. در هر صورت، اکنون برای شروع کارزار در آنجا در فصل سرد بسیار نزدیک است. دیگر پایگاههای اصلی داعش در چپه دره و نورستان است. حداقل چند صد عضو داعش در هر پایگاه وجود دارد، و موقعیت جغرافیایی دشوار، طالبان را ملزم میکند که نیروهای زیادی را در منطقه متمرکز کنند. منابع طالبان در کابل میگویند که این گروه بیشتر با هستههای تروریستی و شورشی در محیطهای شهری دستوپنجه نرم میکند و درنتیجه داعش توانسته است عملیات را در کابل و جلال آباد تشدید کند. به نظر میرسد طالبان که قادر به ردیابی موثر مجرمان نیستند، جوخههای مرگ را علیه اعضا و هواداران داعش به راه انداختهاند، که بسیاری از آنها در هفتههای اخیر کشته شدهاند. عدهای دیگر بازداشت شدهاند و در برخی ولایات مانند کنر، حتی مساجد و مدارس سلفی نیز سرکوب شده است.
این اقدامات سرکوبگرانه بیرویه باعث واکنش شدید میشود. هیئتی از رهبران سلفی در ماه سپتامبر به رهبری طالبان گفتند که اگر چنین اقداماتی ادامه یابد، سلفیها به نفع داعش مقاومت خواهند کرد. رهبران طالبان که نگران عواقب آن هستند، عثمان ترابی، والی شدیدا ضدسلفی کنر را برکنار کرده و مولوی قاسم را به جای وی که یک شخصیت معتدلتر است را معرفی کردهاند. اما این کار آسانی نبود. ترابی از ترک سمت خودداری کرد و تظاهرات خیابانی را بهشدت دنبال کرد. این روند در واقع دشواری فزاینده زنجیره فرماندهی طالبان را نشان میدهد که تلاش میکند خود را از یک شورش غیرمتمرکز و انعطافپذیر به سطح یک مقام دولتی وفق دهد. یک کارزار کامل برای از بین بردن داعش کارتی است که طالبان در دست دارند اگر بخواهند قدرتهای غربی، بهویژه ایالات متحده را برای تعامل جدی دوباره با امارت ترغیب کنند. برخلاف طالبان، دولت اسلامی به دنبال جذابیت بینالمللی یا شبیه به یک دولت نیست و روشهای بینظم و خشونتآمیز آن میتواند طالبان را به عنوان یک شر کوچکتر برای ایالات متحده جذاب کند.
نیروی انسانی
طالبان از کمبود نیروی انسانی رنج میبرند و تا ماه سپتامبر فقط 70 هزار مرد در واحدهای متحرک خود حضور داشتند. برخی از نیروهای ذخیره که در حمله ماه مه و اوت بسیج شده بودند، از خدمت وظیفه جدا شدند و این مشکل را تشدید کرد. نیروی انسانی در شهرها به ویژه کابل و پنجشیر و در امتداد مرز با تاجیکستان متمرکز است. در ولسوالی های متوسط، طالبان فقط میتوانند 20 تا 30 مرد را مستقر کنند که از تأسیسات مرکز ولسوالی محافظت میکنند و گاهگاهی گشتزنی میکنند و موتورسیکلت را در جادهها مستقر میکنند. آنها بهندرت در روستاها دیده میشوند، جایی که طالبان برای هر روستا یک تا دو نماینده تعیین کردهاند که وظیفه دارند گزارش دهی را به طالبان بدهند. اگر معلوم شود که گارنیزیون های (فرمانده عمومی نیروهای عملیاتی) کوچک ولسوالی قادر به مقابله با مشکل نیستند، فرماندهی طالبان نیروی بزرگتری را از مرکز این ولایت اعزام میکند.
در برخی از مناطق، طالبان از این سطح از پادگان راضی به نظر میرسد. با وجود فعالیت داعش در آن، ولایت ننگرهار از جمله این موارد است. اما در جاهای دیگر، طالبان همان اعتمادبهنفس را نشان نمیدهند. به عنوان مثال، در شمال شرق (تخار و بدخشان)، طالبان از بزرگان روستا و ملاها خواستهاند تا شبهنظامیان محلی طالبان پایگاه محلی جدید را ایجاد کنند، که درحال حاضر به نظر میرسد که هیچ آموزشی دریافت نکردهاند. این شبهنظامیان، مشابه شبهنظامیان دیگری که طالبان برای سالهای متمادی در مناطقی که نفوذ داشتند، داشتهاند، تنها چند ده عضو برای پلیس مناطق محلی دارند. بزرگان قریه در ننگرهار گزارش میدهند که داعش پس از انتقال بخش اعظم نیروهای مسلح طالبان به شهرها و پنجشیر و رها کردن روستاها بدون محافظت، سربازگیری را در ولسوالی ها از سر گرفته است. مسافران در امتداد شاهراههای کشور گزارش میدهند که پوستههای طالبان اغلب رهاشده یا فقط توسط نیروهای محلی کار میکنند. به نظر میرسد داعش توانسته است هستههای محلی خود را به مناطقی که قبلاً هرگز فعال نبوده است، گسترش دهد، مانند چاریکار (پروان)، جایی که اخیراً توانسته است چندین حمله را انجام دهد.
اقتصاد امنیت
توانایی طالبان برای ایجاد یک سیستم حکومتداری امنیتی که ریشه بهتری در حاکمیت قانون داشته باشد، تا حدی به منابع مالی که آنها قادر به جمعآوری آنها خواهند بود بستگی دارد. این انتقال میتواند طولانی و دشوار باشد و یک جنگ همهجانبه علیه داعش، که اجتنابناپذیر به نظر میرسد، ممکن است بسیاری از منابع مورد نیاز را منحرف کند. قبل از تسلط طالبان، طالبان میتوانست نیروی نظامی (85هزار نفر در اوج خود) را با چند صد میلیون دلار در سال حفظ کند، زیرا آنها مجبور به نگهداری وسایل نقلیه، هواپیماها و پایگاهها نبودند. با این حال، درحال حاضر، حتی یک نیروی با اندازه قابل مقایسه هزینه قابلتوجهی بیشتری خواهد داشت. موترهای مصادره شده ارتش ملی افغانستان که طالبان درحال حاضر از آنها استفاده میکنند، ذخایر سوختی ندارند. ساختمانها و وسایل نقلیه باید بدون کمکهای مالی که ایالات متحده در دولت قبلی ارائه کرده بود، نگهداری شوند. علاوه بر این، 20 تا 30 مرد در هر منطقه احتمالا برای نیازهای جدی پلیس کافی نخواهد بود. طالبان به دنبال راههایی برای کاهش هزینه بخشهای امنیتی خود و جستجوی منابع خارجی برای تأمین مالی هستند. در عین حال، آنها همچنان از استقلال خود محافظت میکنند و بعید است که به دنبال یک ضامن امنیتی تمامعیار و مطلق خارجی باشند.
اتخاذ تجهیزات یک نیروی مسلح منظم نیز احتمالاً به افزایش هزینهها کمک میکند، زیرا به یک سلسلهمراتب فرماندهی که توسط یک بوروکراسی دولتی حمایت میشود، وابسته است. حتی یک بوروکراسی کوچک باز هم هزینه بیشتری نسبت به سیستم قدیمی طالبان خواهد داشت که کاملاً ضعیف بود. طالبان هرگز یک نیروی پلیس مجزا نداشتند و برای این منظور به شبهنظامیان محلی خود تحت نظارت قضات خود متکی بودند. انتصاب سراجالدین حقانی بهعنوان وزیر کشور حاکی از آن است که قرار است این وزارتخانه وزن واقعی داشته باشد. سراجالدین مردی نیست که صرفاً از اداره یک وزارتخانه راضی باشد. به نظر میرسد که والیان پس از انحلال اداره مستقل ارگآنهای محلی دوباره تحت کنترل این وزارت قرار خواهند گرفت. سراجالدین همچنین مطمئن خواهد شد که وزارت کشور نیروی مسلح خود را خواهد داشت و از هماکنون استدلال میکند که واحد بدری 313 باید تحت کنترل آن باشد.
طالبان در نگاه ایالات متحده
ایالات متحده به احتمال زیاد از همکاری آشکار با هر ارتش رسمی تشکیلشده توسط طالبان اجتناب خواهد کرد. با توجه به اینکه کشورهای دیگری مانند روسیه و چین احتمالاً مایل به پذیرش چنین نیرویی هستند، طالبان ممکن است برخی از همکاریهای امنیتی را در آنجا به کار گیرند و برخی منابع نشان میدهند که این امر از قبل شروع شده است، هرچند در مقیاس کوچک. یک منبع نظامی روسیه اشاره کرده است که برخی از متخصصان روسی برای کمک به طالبان در عملیات ناوگان کوچک بالگردهای Mi-17 ساخت روسیه وارد شدهاند. همین منبع نشان میدهد که طالبان و روسیه از قبل بر سر اطلاعات در مورد داعش با یکدیگر همکاری میکنند.
ایالات متحده باید دریابد که چگونه قصد دارد با تهدید فزاینده داعش مقابله کند. بدون شریکی در افغانستان، ایالات متحده برخلاف جایگاهش در عراق یا سوریه، اهرم کمی یا هیچ اهرمی در مبارزه با داعش ندارد. ایالات متحده میتواند به هواپیماهای بدون سرنشین پیشگیرانه یا حملات هوایی متوسل شود، اما با توجه به فقدان قابلیتهای فراتر از آن و حملات اخیر، چنین رویکردی هم از جانب کنگره و هم از سوی مردم با مخالفت مواجه خواهد شد. میانجیگری از طریق شرکای مورد اعتمادی که با طالبان در تماس هستند، مانند قطر، ممکن است امکانپذیر باشد.
شاید راه آسانتر برای ایالات متحده همکاری مخفیانه با طالبان باشد، همانطور که به نظر میرسد با هیئت تحریرالشام در سوریه انجام میدهد. طالبان علناً از حملات هوایی ایالات متحده در خاک افغانستان شکایت خواهند کرد، اما به احتمال زیاد خوشحال خواهند شد که این حملات، داعش را هدف قرار دهند و شاید حتی به طور مخفیانه اطلاعاتی را برای تسهیل آنها فراهم کنند. از دیدگاه ایالات متحده، کمک به طالبان برای نابودی داعش احتمالاً از نظر مبارزه با تروریسم اهمیت چندانی نخواهد داشت، اما اهرمهای گروههای طالبان مانند شبکه حقانی و گروههای جهادی خارجی مانند القاعده را کاهش میدهد و دست این گروه را که میخواهند آنها را به حاشیه برانند تقویت میکند.
نظر شما