ایران و دیپلماسی ورزشی

رویکردهای نظری و بایسته‌های سیاست‌گذاری


مقدمه

رویدادهای ورزشی بین‌المللی با تقویت تفاهم و همکاری بینافرهنگی کماکان یکی از عوامل زدودن غبار بیگانگی یا جدایی میان مردم و دولت‌هاست. با شروع بازی‌های المپیک در یونان باستان، این رویداد ورزشی به ابزاری دیپلماتیک برای بهبود چهرۀ یک کشور در خارج از مرزها و ارتقاء روابط بین کشورها تبدیل شد. این رویدادها از لحاظِ علایق و قابل­دسترس بودن برای تماشاگران (مردم) و دولت‌ها ( نخبگان سیاسی) حائز اهمیت تلقی می‌شوند. ازاین­روی، رویدادهای ورزشی بین‌المللی می‌توانند باعث بهبود این روابط به‌صورت دوجانبه و چندجانبه شوند. علاوه‌براین، در یک دهۀ اخیر، کاربست دیپلماسی ورزشی تفوق چشمگیری داشته است. کشورها دربارۀ چگونگی این کاربست نظرات متفاوتی دارند و حتی مفهوم دیپلماسی ورزشی فقط به تعریفی ساده، یعنی «استفادۀ ابزاری از ورزش بین‌المللی در سیاست خارجی» خلاصه شده است.

دیپلماسی ورزشی نیازمند درک درست دستگاه دیپلماسی از ورزش و گوش سپردن به نفس ورزش است. به‌عبارت‌دیگر، در دیپلماسی ورزشی، دستگاه دیپلماسی تحت قواعد ورزش عمل می‌کند، نه برعکس. بنابراین، رویدادهای ورزشی بین‌المللی می‌توانند در صورت سازمان‌دهی و برگزاری در شرایط مناسب، در درگیری میان ملت‌ها نقشِ میانجیگر را ایفا کنند. هر دو رشتۀ روابط بین‌الملل و دیپلماسی ورزشی اذعان دارند که نهادهای بین‌المللی می‌توانند به‌عنوان واسطه‌هایی برای اشتراک هنجارها میان ملت‌ها عمل کنند که این امر همزمان می‌تواند باعث تسهیل همکاری و یا ایجاد تنش در بین کشورها شود.

اخیراً نقش رویدادهای ورزشی بین‌المللی به دلیل تبدیل آن‌ها به یک تجارت جهانی بسیار سودآور، پیچیده‌تر شده است. این رویدادها می‌توانند از طریق حامیان مالی، قراردادهای دولتی و خصوصی و گردشگری، هم برای دولت و هم برای مشاغل خصوصی درآمد زیادی کسب کنند. رویدادهای ورزشی، ورزشکاران و تیم‌ها می‌توانند باعث اعتبار یک ملت شوند و در صورت استفاده صحیح، ابزار مفیدی برای به‌کارگیری قدرت نرم و نمایش قدرت سخت کشور مطبوع خود به جهانیان باشند.

در دنیای پیچیده، پرسرعت و مبتنی بر فناوری امروز، بایستی از هر فرصتی برای شناساندن چهرۀ مثبت یک کشور در خارج از مرزها استفاده کرد. سیاستمداران با آگاهی از ظرفیت‌های فوقْ به‌خوبی می‎دانند چگونه از ورزش در راستای اهداف خود استفاده کنند. هنگامی که یک کشور به‌واسطۀ ورزش در کانون توجه قرار می‌گیرد، علاوه بر حصول سودمندی می‌تواند توجه جهانی را نیز به تغییرات مثبت جلب کند.

این کتابْ با نظر به اهمیت روزافزون دیپلماسی غیررسمی در جهانی نوشته شده، که به عقیدۀ بسیاری از پژوهشگران در آن مرزها حتی اگر به مانند قبل محکم، استوار و سخت باشند (که این‌طور به نظر نمی‌رسد) دیگر میزان اراده و توان دولت‌ها برای تسلط همه‌جانبه بر همۀ جریان‌های ردوبدل‌شده میان ملت‌ها به مانند قبل نیست.

در این جهان با ویژگی کاسته شدن از مرزهای سخت، ارتباط میان ملت‌ها اولویت بالاتری یافته است و مبنایی برای بازاندیشی در راهبردهای کشورها برای پیشبرد اهداف و کسب منافع قرار داده شده است. در این میان دیپلماسی ورزشی به‌عنوان یکی از انواع دیپلماسی موجه و کارآمد بیش از هر زمان دیگری مورد توجه قرار گرفته است.

فلسفۀ تدوین مجموعه مقالات حاضر را می‌توان با اهداف بلندمدت مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات بین‌المللی ابرار معاصر تهران در زمینۀ کمک نظری و عملی به تقویت دیپلماسی رسمی و غیررسمی جمهوری اسلامی ایران توضیح داد. این مؤسسه همزمان با دعوت از نویسندگان مقالات حاضر برای نگارش ایده‌های خود جهت تدوین کتاب، همایشی بین‌المللی برای پیشبرد ابعاد ترویجی آن در نظر گرفته است. ازاین‌رو نویسندگان مجموعه حاضر که عمدتاً در حوزۀ علوم سیاسی، روابط بین‌الملل و حقوق بین‌الملل مشغول انجام تحقیقات دانشگاهی و اندیشکده‌ای هستند، تلاش کرده­­اند با رویکردهای مختلف، ابعاد جدیدی از مسئله دیپلماسی ورزشی  را تبیین کنند.

 

ساختار این کتاب

مجموعه مقالات کتاب حاضر به نوعی تلاش برای پوشش بخشی از جنبه‌ها و تأثیرات پیگیری ایده دیپلماسی ورزشی از سوی کشورهاست. تنوع موضوعات مقالات گردآوری‌شده در این مجموعه نشان‌دهندۀ گستره موضوعی دیپلماسی ورزشی و ضرورت بررسی دقیق ابعاد و ظرفیت‌های آن برای کشورمان است.

دکتر سیدرضا صالحی امیری در مقالۀ اول تحتِ عنوان «ضرورت سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی استراتژیک در دیپلماسی ورزشی کشور» تلاش داشته‌اند با نگاهی به مفاهیم اصلی و پایه به ضرورت سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی استراتژیک در کشور در حوزۀ دیپلماسی ورزشی بپردازند. از دیدگاه دکتر صالحی، مدیریت ورزشی باید و ضروری است که در بستر استراتژیک قرار گیرد؛ به این معنا که برنامه و سیاست‌گذاری بیست ساله‌ای تدوین گردد که راهنما و دستورعملی برای مدیران ورزشی کشور باشد. در این صورت است که می‌توان از اعمال سلیقه و فردگرایی در مدیریت ورزشی کشور پرهیز کرد و آن را به سوی اهداف متعالی مدنظر نظام و کشور هدایت و راهبری کرد.

دکتر علی صباغیان در مقالۀ دوم با عنوان «ماهیت و تحول دیپلماسی ورزش» به یکی از کارکردهای دیپلماسی ورزشی در عرصۀ بین‌المللی، یعنی کسب منزلت برای کشورها، می‌پردازد. تلاش برای کسب منزلت انگیزه‌ای پذیرفته‌شده برای بازیگران یک جامعه محسوب می‌شود. همه افراد، شرکت‌ها و گروه‌ها خواستار منزلتند و آن را به دلایل مختلف دنبال می‌کنند. شرکت‌های تجاری به این دلیل در پی کسب منزلتند که تبدیل شدن آن‌ها به یک برند ارزشمند به سود بیشتر برای آن‌ها می‌انجامد، افراد نیز به این دلیل در پی منزلتند که معتقدند این امر برای آن‌ها موفقیت اقتصادی در پی دارد و اعتبار شخصی آنان را نیز افزایش می‌دهد. از نظر دکتر صباغیان در عرصۀ بین‌الملل نیز کسب منزلت یکی از موضوعات مهم بین بازیگران مختلف این عرصه و به‌ویژه دولت‌هاست. ازاین‌رو در بسیاری از کشورها ورزش به صورت مستقیم و آشکار به‌عنوان شکلی از تبلیغات سیاسی برای کسب منزلت و حمایت از رژیم سیاسی خاص آن مورد استفاده قرار گرفته است. به‌عبارت‌دیگر، ورزش هم از نظر داخلی و هم از نظر بین‌المللی معمولاً به‌عنوان ابزاری برای کسب امتیازات سیاسی خاص (غالباً هم‌پیوند با سیاست خارجی) مورد استفاده قرار گرفته است.

دکتر روزبه وثوق احمدی در مقالۀ سوم:«رویدادهای ورزشی بین‌المللی به‌عنوان اهرمی برای تقویت روابط کشورها» تلاش می‌کند تا استفادۀ دولت‌ها از دیپلماسی ورزشی به مثابه ابزاری سیاسی را به‌گونه‌ای موجز مطرح کند. رویدادهای ورزشی، ورزشکاران و تیم‌ها می‌توانند وجهه‌ای برای یک ملّت و ابزار مفیدی برای اعمال و نمایش قدرت نرم خودشان به جهانیان باشند، منوط به آنکه از این ابزار به صورت صحیح به‌عنوان اهرمی در این جهت استفاده شوند. در دنیای پیچیده و پرسرعت و مبتنی بر فناوری امروز، باید از هر فرصتی برای ارتقای تصویر مثبت یک کشور در خارج استفاده شود و سیاستمداران زمانی می‌توانند به وظایف خود به‌خوبی عمل کنند که به دانش نحوۀ استفاده از ابزار مختلف، از جمله دیپلماسی ورزشی برای رسیدن به اهداف خود مجهز باشند.

دکتر مجیدرضا مؤمنی در مقالۀ چهارم تحت عنوان «پارادیپلماسی و دیپلماسی ورزشی» این سؤال را محور قرار می‌دهد که چگونه پارادیپلماسی با استفاده از ظرفیت دیپلماسی ورزشی به گسترش روابط و تعدیل تنش‌های منطقه‌ای و بین‌المللی می‌انجامد؟ نویسنده در پاسخ به این پرسش ابتدا مفهوم و کاربست پارادیپلماسی را مورد کنکاش قرار می‌دهد و سپس به جایگاه دیپلماسی ورزشی و ظرفیت‌های موجود در حوزۀ ورزش اشاره می‌کند تا بدین طریق چارچوب مناسبی در تعمیق مراودات و کاهش تنش‌های منطقه‌ای و بین‌المللی با عنایت به نقش حکومت‌های غیرمرکزی (حکومت‌های فروملی) ــ در خصوص ایران در سطح استان‌ها و شهرهای مرزی ــ در حوزۀ ورزش ارائه کند.

دکتر مینا ملائی در مقالۀ پنجم تحت عنوان «نقش پارادیپلماسی ورزشی در صلح پایدار منطقه‌ای» بر این نکته تأکید می­ورزد که دیپلماسی ورزش به‌عنوان ابزاری کارآمد و قابل انعطاف در سیاست خارجی، زمینه‌ساز ارتقای روابط دولت‌ها و به تبع آن افزایش تفاهم میان ملت‌ها و ایجاد صلح پایدار و ثبات بین‌المللی است. بنابراین تأثیرات ورزش محدود به فاز پیش از منازعه و درگیری نمی‌شود؛ بلکه اغلب مزایای ورزش می‌تواند همچنین در شرایط و وضعیت پس از خشونت و جنگ نیز مورد استفاده قرار گیرد. از نظر نویسنده ورزش سمبل صلح و همزیستی، تحمل و یکدیگرپذیری، زمینه‌ساز و سازمان­ده ارتباطات اقوام در سطح جهان، زیر چتر صلح‌پذیری و امنیت است. اگرچه بسیاری از محققان نقش اولیه ورزش در روابط بین‌الملل را نقش یک دیپلماسی عمومی می‌دانند. بدین معنی که ورزش به بیان دقیق منافع ملی ثانویه (نظیر قابلیت رؤیت، تجلی ایدئولوژی، رشد جایگاه، مشروعیت)، به امتحان کردن پیش‌قدمی‌ها در روابط خارجی، به رشد و بهبود مبادلات تفاهم فرهنگی و به کاهش پتانسیل برای کشمکش عملی از طریق بروز خصومت‌ها در زمینه‌های محصور و کنترل‌شده کمک می‌کند.

رامین زارع در مقالۀ ششم تحت عنوان «ظرفیت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی دیپلماسی ورزشی»  بر این نکته تأکید می‌کند که تورنمنت‌های ورزشی نه‌تنها موجب نزدیکی و استحکام پیوندهای دوستی  میان مردم و دولت‌های منطقه می‌شود، بلکه به تثبیت نقش قدرتمند جمهوری اسلامی ایران در بین این کشورها نیز خواهد انجامید. از نظر نویسنده دلایل موفقیت تضمینی جمهوری اسلامی ایران در کاربرد دیپلماسی ورزشی در بین کشورهای منطقه به عواملی همچون: وجود فرهنگ و ارزش‌های مشترک، زبان فارسی، ادبیات و تاریخ فرهنگی مشترک به‌عنوان هویتی انکارناپذیر، آداب و رسوم مشترک، قرابت و نزدیکی جغرافیایی و ژئوپلیتیک و وجود ریشه‌های مشترک باز می‌گردد. اینکه گفته می‌شود حدود جغرافیای فرهنگی ایران چندین برابر وسعت جغرافیای سیاسی آن است باید برای دیپلماسی عمومی کشور ثمره داشته باشد. به همین خاطر، دیپلماسی ورزشی و برگزاری مسابقات منطقه‌ای و مناسبتی می‌تواند زمینه‌ساز کاهش محدودیت‌ها، موضع گیری‌های خصمانه و تهدیدات باشد.

دکتر ابراهیم متقی در مقالۀ هفتم تحت عنوان «دیپلماسی ورزشی و چالش‌های فرارْوی امنیت ملی ایران» بر این نکته تأکید می­ورزد که اگرچه ورزش دارای قابلیت‌های تخصصی است، اما هرگونه سیاست‌گذاری ورزشی ارتباط مستقیمی با ساختار عمومی کشورها دارد. برخی از کشورها همانند ایران دارای رویکرد خاص‌‌گرا هستند. برخی دیگر از قالب‌های فرهنگی عام‌گرا بهره می‌گیرند. بنابراین می‌توان پیوندی درهم‌تنیده بین حوزه‌های انتخاب عمومی و الگوی عقلانیت محدود در سیاست‌گذاری نمادین ورزشی را مشاهده کرد. بازارهای عمومی در مقیاس بازار جهانی، عامل اصلی حمایت از معیارهای بنیادین سیاست‌گذاری در ورزش خواهد بود. از نظر نویسنده، ضرورت‌های بیانیۀ گام دوم انقلاب اسلامی معطوف به این نکته است که سیاست‌گذاری ورزشی همانند هر موضوع اجتماعی و راهبردی بدون قالب‌های دانش‌محور امکان‌پذیر نخواهد بود. سیاست‌گذاری ورزشی و فرهنگی بایستی از طریق سازوکارهای دیپلماسی ورزشی به ارتقای رشد اقتصادی و افزایش تولید ناخالص داخلی کشورها منجر شود. ضرورت‌های دانش‌محور شدن در حوزۀ اقتصاد، امنیت، فرهنگ و هویت اجتماعی را می‌توان در صنعت ورزشی نیز حس کرد. به این ترتیب دیپلماسی ورزشی به گونه‌ای اجتناب‌ناپذیر عامل ارتقادهندۀ الگوها و فرایندهایی است که زمینۀ لازم برای سازوکارهای ارتباطی را فراهم می‌سازد.

دکتر مهدی میرمحمدی در مقالۀ هشتم تحت عنوان «کارکردهای دیپلماسی ورزشی در روابط بین‌الملل: ایده‏هایی برای ایران» به دنبال آن است تا کارکردهای دیپلماسی ورزشی در عرصۀ روابط بین‌الملل را بازنمایی کند. در راستای این هدف، نویسنده در بخش اول نوشتارش به مفهوم‌پردازی دیپلماسی ورزشی می‏پردازد، سپس کارکردهای دیپلماسی ورزشی در عرصۀ روابط بین‌الملل را بررسی می‏کند و در نهایت ضمن نتیجه‏گیری از مباحث، فرصت‌های دیپلماسی ورزشی برای مدیریت چالش‌های بین‌المللی ج.ا.ایران را به بحث می‏گذارد. از نظر ایشان ورزش در عمل یکی از ابزارهای قدرت و یکی از عرصه‌های قدرت‌افکنی و رقابت میان بازیگران بین‌المللی است. بنابراین فهم کارکردهای ورزش و رقابت‌های ورزشی در عرصۀ بین‏المللی یکی از مهارت‌ها و بینش‌های راهبردی مورد نیاز برای کارگزاران و بازیگران مؤثر در کشورداری است. به‌خصوص اینکه یکی از مهم‌ترین چالش‌هایی که ایران امروز با آن مواجه است، تلاش رقبای منطقه‏ای و فرامنطقه‏ای برای از بین بردن زمینه‏های نفوذ ایران در کشورهای همسایه است. در نتیجه از نظر دکتر میرمحمدی دیپلماسی ورزشی ابزاری مناسب و بهینه هم برای مقابله با این اقدام رقبا و هم برای توسعۀ روابط متقابل ایران و تقویت سیاست همسایگی باشد.

دکتر فاطمه نکولعل آزاد در مقالۀ نهم کتاب تحت عنوان «رویکرد جدید فدراسیون‌های بین‌المللی ورزشی درقبال ایران و راهکارهای مقابله با چالش‌های آن» این استدلال را محور قرار داده‌اند که رویدادهای ورزشی بین‌المللی می‌توانند در صورت سازمان‌دهی و برگزاری در شرایط مناسب، در درگیری میان ملت‌ها نقش میانجیگری داشته باشند. از نظر نویسنده طبق گزاره‌های اصلی هر دو رشته روابط بین‌الملل و حوزۀ دیپلماسی ورزشی، نهادهای بین‌المللی می‌توانند به‌عنوان واسطه‌هایی برای اشتراک هنجارها در بین ملت‌ها عمل کنند که این امر هم­زمان می‌تواند باعث تسهیل همکاری و یا ایجاد تنش در بین کشورها شود. در این میان نقش رویدادهای ورزشی بین‌المللی اخیراً به دلیل تبدیل آن‌ها به یک تجارت جهانی بسیار سودآور، پیچیده‌تر شده است. این رویدادها می‌توانند از طریق حامیان مالی، قراردادهای دولتی و خصوصی و گردشگری، هم برای دولت و هم برای مشاغل خصوصی درآمد زیادی کسب کنند. نویسنده در مقاله خود با مثال‌هایی نشان می‌دهند که چگونه بازیگران و مکان‌های جدید دیپلماتیک نقش مهمی در دیپلماسی بازی می‌کنند. مثال‌های ذکرشده برخی از اقدامات موفق و ناموفق دیپلماسی چندجانبه ناشی از رویدادهای ورزشی را آشکار می‌کنند.

دکتر سعید آجورلو در مقالۀ دهم تحت عنوان «در رد ابزارگونگی ورزش؛ دیپلماسی ورزشی تحدید تهدیدات و گسترش فرصت‌سازی» به دنبال تبیین این فرضیه است که ارتقای دیپلماسی ورزش برای رفع تهدیدها و ایجاد فرصت، نیازمند تحول در رویکرد و نگرش کلان حاکمیتی و دولتی به ورزش است. از نظر نویسنده این تحول باید پاسخی به تغییرات در مفهوم سیاست، قدرت و فرهنگ در جامعه و جهان شبکه‌ای باشد و ابعاد فکری، عملی و ساختاری ورزش را دربربگیرد. اگر ورزش در جوامع «پیشاشبکه‌ای» بازتاب قدرت بود اکنون در جامعه شبکه‌ای به بخشی از فرایند تولید قدرت تبدیل شده است. از نظر دکتر آجورلو تحول مفهوم سنتی سیاست از عنصر صرفاً دولت‌محور به عنصر جامعه‌محور، علاوه بر جنبه‌های اقتصادی و ثروت‌آفرینی ورزش، آن را به یکی از متغیرهای مهم در جهت‌دهی به افکارعمومی تبدیل کرده است.

دکتر افسانه رشاد در مقالۀ یازدهم تحت عنوان «دستور کار ورزشی و چالش‌های ساختاری در ایران» بر این نکته تأکید دارد که نگرش انفعالی نسبت به ورزشکاران به چالش‌هایی برای اقتدار، اعتبار و سرمایۀ اجتماعی ایران در حوزۀ داخلی و سیاست‌ بین‌الملل تبدیل خواهد شد. به همین دلیل است که نهادهای امنیتی، دیپلماتیک و راهبردی ایران بایستی شکل جدیدی از انگارۀ رفتاری را به‌عنوان چاشنی سیاست‌های خود قرار دهند. در چنین فضا و شرایطی، امکان تجدیدنظرطلبی محدود بر اساس انگارۀ مقام معظم رهبری که بر ضرورت تدبیر در امور راهبردی تأکید داشتند، فراهم می­گردد. از نظر نویسنده هرگونه تدبیر می‌تواند زمینۀ سازوکارهایی را به وجود آورد که نرمش قهرمانانه صرفاً در حوزۀ دیپلماسی هسته‌ای انعکاس نیابد، بلکه بتواند به‌عنوان بخشی از سیاست عمومی ایران در فضای اجتماعی، ورزشی، هنری و راهبردی محسوب شود.

دکتر آرامش شهبازی در مقالۀ دوازدهم تحت عنوان «ظرفیت‌های حقوق بین‌الملل در توسعه ورزش» درصدد است تأملی کوتاه بر نقش و جایگاه ورزش در رفع تبعیض جنسیتی در چارچوب حقوق بین‌الملل داشته باشد و به این پرسش اساسی بپردازد که آیا ورزش می‌تواند زمینه‌هایی برای توسعه مشارکت زنان در فعالیت‌های ورزشی فراهم سازد؟ در پاسخ به این پرسش اساسی، نویسنده معتقد است که اسناد و رویه بین‌المللی مؤید نقش ورزش در توسعه آن در چارچوب حقوق بین‌الملل است، هرچند با توجه به ملاحظات مبتنی بر قوانین ملی، نظم عمومی و اخلاق حسنه، این امر مطلق نبوده و تابع محدودیت‌هایی است که دولت‌ها در قوانین شهروندی خود تعیین و اجرا می‌کنند. دکتر شهبازی در جمع‌بندی مقاله بر این نکته تأکید دارد که حق‌های بشری مطلق نبوده و تابع ملاحظات و محدودیت‌هایی هستند که از رهگذر نظم عمومی و اخلاق حسنه دولت‌ها در قالب حقوق شهروندی، اعمال و اجرا می‌شوند. از این منظر، آزادی‌های مبتنی بر اعمال حق‌های بشری، در قلمرو ملی، تابع ملاحظاتی است و هر دولت به اقتضای نظم عمومی ملی، قادر به وضع و اجرای قوانین مصوب خویش است و تا زمانی که این هنجارها با اصول بنیادین حقوق بشر در تناقض نباشد، با مانعی جدی روبرو نیست.

دکتر مجتبی امانی در مقالۀ سیزدهم تحت عنوان «دیپلماسی ورزشی و چالش مسابقه با ورزشکاران رژیم صهیونیستی» بر این نتیجه تأکید می‌کند که چنانچه قانون مشخصی دربارۀ ممنوعیت مسابقه ورزشی بین ورزشکاران ایران و رژیم صهیونیستی مصوب شود؛ آن‌گاه کشور باید هزینه‌های سیاسی و اجتماعی آن را در داخل و خارج از کشور متحمل شود و احتمال این وجود دارد که حضور ایران در مسابقات ورزشی با محدودیت‌هایی جدی مواجه شود. در نتیجه شاید همین روند غیررسمی موجود بتواند سال‌ها کارآیی داشته و ادامه پیدا کند و هزینه‌هایی بسیار کمتری را برای نظام و ورزشکاران ایرانی به همراه داشته باشد. زیرا که چنین روشی تاکنون به صورت غیررسمی‌ توانسته بدون آنکه به اصول قانون اساسی و ارزش‌های مرسوم در کشور خدشه وارد نماید، وضعیتی نسبتاً عادی برای ورزش ایران رقم بزند. در عین حال باید توجه داشت که ادامه این راه‌حل غیررسمی برای حل چالش ورزشی موجود در این زمینه، اگر به‌خوبی مدیریت نشود می‌تواند در درازمدت بی‌اثر شود یا موجب بروز اختلاف میان نخبگان سیاسی و خصوصاً ورزشی در داخل کشور گردد.

در مقالۀ چهاردهم اینجانب تلاش کرده‌ام با مدنظر قرار دادن تجربه «دیپلماسی ورزشی فرانسه» به بررسی نگاه فرانسه به دیپلماسی ورزشی و استفاده از آن در عرصه‌های مختلف اشاره کنم. در این مقاله مراد از دیپلماسی ورزشی «کنش» دولتی فرانسه در عرصۀ بین‌المللی به‌ویژه ورزش بین‌المللی برای کسب منافع و اهداف این کشور خواهد بود. ازاین‌رو در بخش نخست، معنای فراگیر موجود از دیپلماسی ورزشی که تبدیل ورزش بین‌المللی به «ابزاری در خدمت» دولت‌هاست بررسی شده و در ادامه ارزیابی سیاست‌گذاری‌های فرانسه برای ورزش ملی و بین‌المللی ــ که به ‌معنای جستجو برای تعریف نقش ورزش در دیپلماسی است ــ در نظر گرفته شده است. در بخش سوم و پایانی نیز، رویکرد دیپلماتیک وزارت خارجه  فرانسه تاجایی‌که شواهد و قرائن برای آن وجود داشته مدنظر قرار گرفته است. به نظر می‌رسد فرانسه با به ‌کار بستن استادانه قاعده‌های ورزشی بین‌المللی درصدد استفاده بهینه از مزایای دیپلماسی ورزشی و یافتن فرصت‌هایی است که این دیپلماسی فراهم می‌آورد. موفقیت فرانسه، به‌ویژه در مقایسه عملکرد این کشور با سایر کشورها در این عرصه که به ‌معنای قدم گذاشتن به ناشناخته‌هاست مشخص می‌شود. جایی ‌که فرانسه حتی از تخصص خود در حقوق بین‌الملل، به قواعد بین‌المللی ورزش ورود می‌کند و تخصص و شناختش را نیز در قالب مشاوره برای فروش به سایر کشورها عرضه می‌کند.

در انتها بر خود لازم می‌‌دانم از نویسندگان محترم مقالات برای مشارکت در تدوین کتاب حاضر تشکر و قدردانی کنم. در این راه سرکار خانم دکتر فاطمه نکولعل آزاد علاوه بر تدوین یکی از مقالات کتاب نقشی مهم در به نتیجه رسیدن این کتاب داشته‌اند و قدردان زحمات ایشان هستم. همچنین زحمات تمام بزرگوارانی که در فرایند ویراستاری، صفحه‌آرایی و چاپ کتاب نهایت همکاری و همراهی را داشتند کمال تشکر و قدردانی دارم. امیدوارم این تلاش، به وسیله پژوهشگران دانشگاهی و اندیشکده‌‌ای تداوم یابد و از این طریق زمینۀ دفع تهدیدات و ایجاد فرصت‌های بین‌المللی برای ایران عزیز و سربلند فراهم شود.

عابد اکبری

دی 1399