سیاست دولت بایدن در غرب آسیا


منطقه غرب آسیا همواره یکی از بخش­های اساسی سیاست خارجی آمریکا در دولت­های مختلف بوده است. هرچند از زمان اوباما، آمریکا تلاش کرده از میزان حضور خود در منطقه بکاهد اما شکل­گیری بحران­ها در کنار درخواست برخی از کشورهای منطقه برای تداوم حضور آمریکا در منطقه، سبب شده تاکنون این هدف حاصل نشود. با این وجود و باتوجه به تفاوت رویکرد دولت بایدن با ترامپ، تغییر و تداوم برخی از سیاست­های آمریکا در منطقه غرب آسیا اجتناب­ناپذیر است. سیاست بایدن در این منطقه در پرتو راهبرد کلان این کشور قابل توضیح است که تمرکز بر چین را راهبرد اصلی خود تعریف می­کند. در این راستا در سطح منطقه به نظر می ­رسد سیاست­ بایدن تشویق کشورهای مانند رژیم صهیونیستی و عربستان به حل تنش­های منطقه­ای موجود باشد.  در واقع، سیاست خارجی دولت بایدن نسبت به منطقه غرب آسیا تابعی از تحولات ساختاری در سطح نظام بین الملل است. درواقع، اولویت­اصلی سیاست خارجی آمریکا در سطح کلان رقابت با قدرت­های بزرگ و تلاش برای حفظ برتری راهبردی خود در رقابت با کشوری همچون چین است. علاوه بر این، نیاز به واردات نفت به عنوان یکی از  مهمترین دلایل حضور و اختصاص منابع از سوی کاخ سفید به این منطقه با «انقلاب شیل »در این صنعت برطرف شده و در شرایط فعلی واشنگتن خود رقیبی برای کشورهای نفت خیز در حوزه صادرات نفتی محسوب می­گردد.  از این جهت، تعدیل جایگاه منطقه غرب آسیا در اولویت­بندی­های سیاست خارجی آمریکا به عنوان موضوعی مورد حمایت دو حزب حاکم آمریکا است که نمود آن در دولت باراک اوباما و دونالد ترامپ دیده می­شود و تداوم آن در دوره بایدن نیز حتمی است.

همانند دوره ترامپ، اصلی ترین راهبرد آمریکا در این منطقه  "کاهش اهمیت راهبردی منطقه غرب آسیا" برای آمریکا و در نتیجه تمایل این کشور به خروج یا کاهش حضور نیروی نظامی در این منطقه خواهد بود. در این باره باید به چند نکته اساسی توجه کرد:

عامل نخست که سبب کاهش اهمیت راهبردی منطقه غرب آسیا برای آمریکا شده است الزامات ساختاری نظام بین­الملل است. بدین معنی که تشدید رقابت با قدرت­های بزرگ مانند چین سبب شده که از اهمیت دیگر مناطق کاسته سود. برای مثال اهمیت رقابت با شوروی در دوران جنگ سرد سبب شد که اهمیت تمامی مناطق برای آمریکا به یک اندازه نباشد؛

عامل دوم که سبب کاهش اهمیت راهبردی منطقه غرب آسیا برای آمریکا شده قطع وابستگی ایالات متحده به نفت خلیج فارس است. امروزه ایالات متحده خود یکی از صادرکنندگان نفت به شمار می­رود. با این حال ایالات متحده امریکا این ملاحظه مهم راهبردی را مدنظر دارد که اروپا و چین همچنان به نفت خلیج فارس وابستگی دارند؛

خروج یا کاهش حضور آمریکا در این منطقه به معنی رها کردن منطقه به شکل کامل توسط واشنگتن نیست. بلکه بدین معنی است که به منظور مهار چین، منطقه شرق آسیا برای آمریکا در اولویت بالاتری قرار می­گیرد. برخی از تحلیل­گران بر این باورند که حتی اگر ایالات متحده متاثر از الزامات ساختاری ناگزیر به رقابت با چین باشد، نمی­تواند مهار چین در پرتو حضور و نفوذ در منطقه غرب آسیا را نادیده بگیرد. همچنین، به نظر می­رسد که ایالات متحده آمریکا می­بایست در جهت حل مسائل اصلی این منطقه حرکت کند تا عملیاتی شدن راهبرد کاهش حضور ممکن گردد. از این نگاه، تا زمانیکه مسائل جدی در منطقه غرب آسیا حل­و فصل نشود، ایالات متحده آمریکا ناگزیر به مداخله و حضور در منطقه خواهد بود.