چرا مهاجران افغانستانی مقیم ایران به وطنشان باز نمیگردند؟
مقدمه
مهاجران افغانستانی مقیم ایران با بیش از سه میلیون نفر جمعیت و نزدیک به پنجاه سال سابقه حضور در جمهوری اسلامی ایران، بیشترین تعداد مهاجر خارجی مقیم ایران را تشکیل میدهند.
هر چند طبق تعاریف علمی، مهاجر به کسی گفته میشود که به دلایل مشخص از کشور خود به کشوری دیگر مهاجرت میکند، اما مهاجران افغانستانی در ایران به کسانی اطلاق میشود که سه نسل قبل به ایران مهاجرت کردهاند و با اینکه از جایی بهجایی نرفتهاند، کماکان ازنظر قانون ایران بهعنوان مهاجر شناخته میشوند.
مهاجران در طی نزدیک به پنجاه سال حضور در ایران تغییر و تحولات زیادی را تجربه کردهاند، نسل اول مهاجرین اکثراً کشاورز بودهاند و برای در امان بودن از آتش جنگ به ایران مهاجرت کردهاند، مؤلفههایی مثل زبان، مذهب، مرز و فرهنگ مشترک ازجمله عوامل برانگیزاننده برای انتخاب ایران بهعنوان مقصد مهاجرت برای این دسته از مهاجران بوده است. با گذشت سالها از آغاز مهاجرت این دسته از مهاجران، نسل دوم و سوم مهاجران تفاوتهای عمدهای با نسل اول دارد.
نسل سوم مهاجران با تحصیل در مدارس و دانشگاههای ایران رشد قابلتوجهی نسبت به نسل اول ازلحاظ علمی و فرهنگی دارد، از سوی دیگر ادغام اجتماعی ناقص و نبود زمینه اشتغال در حوزههای تخصصی فارغالتحصیلان باعث بروز هویتهای دوگانه و پریشان در میان نسل دوم و سومیهای مهاجر شده است.
بر اساس آمارهای مرکز آمار ایران که در سال 1395 صورت گرفته است 67 درصد مهاجران افغانستانی مقیم ایران زیر 30 سال سن دارند و این نشان میدهد که با توجه به حضور بیش از چهار دههای مهاجران در ایران، بخش عمده مهاجرین در ایران متولدشده و رشد یافتهاند. در این مقاله تلاش میشود دلایل عمده مهاجرت و عدم بازگشت مهاجران مورد بررسی قرار بگیرد.
مهاجر کیست؟
دکتر ساروخانی در تعریف مهاجرت چنین گفتهاند: مهاجرت حرکت انسانها در سطح جغرافیاست که با طرح قبلی صورت میگیرد و به تغییر محل اقامت آنها برای همیشه یا مدت طولانی میانجامد. بروس کوئن، مهاجرت را پدیدهای میداند که به دلایلی از قبیل ناکافی بودن عرضه مواد غذایی در یک منطقه خاص، تحقیر و آزار عقیدتی یا سیاسی، جنگ، نفرتها و خصوصیتهای قومی و ملی صورت میگیرد. همچنین در لغتنامه جمعیتشناسی چنین آمده است: مهاجرت شکلی از تحرک جغرافیایی یا مکانی جمعیت است که بین دو واحد جغرافیایی انجام میگیرد.
برای درک بهتر مطلب و به دست آمدن یک تعریف درست از مهاجرت، ما نیاز به تعریفی جامعومانع از مهاجر داریم تا بتوانیم مفهوم مهاجرت را درک کنیم. ازنظر اداره امور اجتماعی سازمان ملل متحد، مهاجر کسی است که:
- جهانگرد، بازرگان، دانشجو و یا مسافر عادی نباشد.
- جزء ساکنان مراکزی که بهطور عادی بین دو کشور رفتوآمد میکنند، نباشد.
- جزء پناهندگان یا افراد جمعیتهای جابجا شده یا انتقالیافته نباشند.
لازم به ذکر است که مهاجر و پناهنده مفاهیمی جدا از هم و دارای تعاریفی متفاوت از هم هستند، مهاجرت میتواند اختیاری باشد اما پناهنده شدن امری اختیاری نیست و فرد به دلیل مشکلاتی که در جامعه مبدأ دارد، به کشور دیگری پناهنده میشود. ازنظر کمیساریای عالی سازمان ملل متحد، طبق کنوانسیون و پروتکل مربوط به وضع پناهندگان مصوب 1967، پناهنده کسی است که به علت ترس موجهی که داشته یا دارد از اینکه به خاطر دین، نژاد، عقاید سیاسی تحت تعقیب درآید و مورد شکنجه قرار گیرد، در خارج از کشور خود به سر میبرد و نمیخواهد خود را تحت حمایت آن کشور قرار دهد و مطابق همین پروتکل، منطبق بر ماده 33، اصل اساسی «منع اخراج» یا عدم بازگشت پناهندگانی که ترس موجهی دارند را تعیین نمودهاند. گفتنی است که این پروتکل به امضای بیش از 140 کشور جهان رسیده است که جمهوری اسلامی ایران نیز جزء آن است.
با توجه به تعاریف گفتهشده، تفاوت معنایی میان مهاجر و پناهنده محرز است، مهاجر کسی است که برای کسبوکار و زندگی بهتر و با اختیار و انتخاب قبلی جابجا میشود، اما پناهنده کسی است که به دلیل ترس موجود (ناشی از جنگ یا عوامل دیگر) در کشور خود و بدون برنامهریزی از کشور خارج میشود.
در ارتباط با علل و عوامل مهاجرت طبق نظریه «جذب و دفع» اورس. اس. لی مهاجرت میتواند چهار عامل عمده داشته باشد:
- عوامل موجود در مبدأ (برانگیزنده و بازدارنده)
- عوامل موجود در مقصد (برانگیزنده و بازدارنده)
- موانع موجود در جریان مهاجرت از مبدأ به مقصد
- عوامل شخصی
با توجه به آنچه گفته شد، مهاجران افغانستانی به صدها هزار تبعه کشور افغانستان اطلاق میشود که از سال 1357 با آغاز جنگهای داخلی به ایران مهاجرت کرده یا پناهنده شدهاند.
علل مهاجرت افغانستانیها به ایران
با آغاز جنگ میان ارتش سرخ شوروی (بهعنوان حامی حکومت کمونیستی در افغانستان) با مجاهدین افغانستانی، بیش از پنج میلیون نفر از مردم افغانستان در طی ده سال برای نجات از جنگ و درگیری، فقر و گرسنگی و اوضاع نابسامان داخلی، به کشورهای دیگر مهاجرت کردند که در این میان، بیشترین آنان به ترتیب ایران و پاکستان را برای مهاجرت برگزیدند.
در میان قومیتهای مختلف افغانستان، پشتونها بیشتر به پاکستان و هزارهها و تاجیکها به ایران مهاجرت کردند. داشتن مرز مشترک (900 کیلومتر)، زبان و دین مشترک از طرفی و امنیت کافی ازلحاظ مسکن، شغل و ... از طرف دیگر را میتوان عوامل عمده مهاجرت مردم افغانستان به ایران دانست.
بر اساس آمار منتشرشده از سوی مرکز آمار ایران در سال 1395، مهاجران افغانستانی با بیش از یک میلیون و 583 هزار و 979 نفر بیشترین جمعیت مهاجران خارجی را به خود اختصاص دادهاند که نزدیک به 2 درصد از جمعیت کل ایران است. همچنین گفتنی است که اکثریت (بیش از 70 درصد) مهاجران افغانستانی مقیم ایران را هزارههای افغانستان که شیعه مذهب هستند تشکیل میدهند.
قابل یادآوری است که آمارهای رسمی جمهوری اسلامی ایران شامل آن دسته از مهاجرانی است که دارای مدارک اقامتی (کارت آمایش)، پاسپورت یا دفترچه اقامت بلندمدت هستند، در حالیکه بخشی از مهاجران افغانستانی در ایران فاقد مدارک شناسایی هستند، از این جهت میتوان آمار وزارت امور مهاجرین افغانستان را با آمارهای رسمی ایران مقایسه نمود. طبق آمار وزارت امور مهاجرین و عودتکنندگان افغانستان در سال 1396 مهاجران افغانستانی در ایران دو میلیون و 54 هزار نفر شامل: 840 هزار نفر دارای کارت آمایش، 450 هزار نفر دارای پاسپورت، 30 هزار نفر دارای سند اقامتی بلندمدت و بیش از 735 هزار نفر فاقد مدرک هستند.
از سوی دیگر سید عباس عراقچی، معاون وزیر خارجه ایران در سفر اخیرش به افغانستان در مصاحبه با شبکه طلوع نیوز با اشاره به مهاجران افغانستانی مقیم ایران گفت :که جمهوری اسلامی ایران پذیرای چهار میلیون مهاجر افغانستانی است. بااینوجود هنوز آمار دقیقی از مهاجران افغانستانی مجاز و غیرمجاز در ایران موجود نیست و آمارها بین 1.5 تا 4 میلیون نفر متغیر است. صرفنظر از آمارهای مختلف، در این مقاله بر اساس آمارهای رسمی جمهوری اسلامی ایران بهعنوان کشور مقصد استناد میشود. بر این اساس مهاجرین افغانستانی مجاز که بهصورت قانونی در ایران زندگی میکنند، جمعیتی بالغبر یک میلیون و 583 هزارنفر را تشکیل میدهند.
علل اولیه مهاجرت افغانستانیها به ایران طبق نظریه جذب و دفع اورس. اس. لی در چند بخش قابل تبیین است:
- عوامل موجود در مبدأ (برانگیزنده و بازدارنده)
جنگ و ناامنی، نبود زمینه کار، تبعیض قومی و مشکلات اقتصادی ازجمله مسائلی است که بهعنوان عوامل موجود در مبدأ (افغانستان) باعث مهاجرت بخشی از مردم افغانستان به کشورهای همسایه شده است که در این میان جنگ و نبود امنیت بهعنوان عامل اصلی و سایر عوامل بهعنوان متغیرهای وابسته مطرح هستند.
- عوامل موجود در مقصد (برانگیزنده و بازدارنده)
امنیت نسبی، مذهب، زبان، مرز و بافتهای فرهنگی مشترک ازجمله عوامل برانگیزنده در مقصد (ایران) است که به ترتیب: مذهب، مرز و زبان مشترک عوامل اصلی انتخاب ایران بهعنوان مقصد مهاجران قابلبررسی است.
علل بازنگشتن مهاجران افغانستانی به وطنشان
با توجه به آنچه گفته شد، «جنگ» علت اصلی مهاجرت افغانستانیها به ایران بوده است و با گذشت پنجاه سال با توجه به اینکه جنگ هنوز ادامه دارد، علت بازنگشتن مهاجران را نیز میتوان در بهتر نشدن وضعیت افغانستان و گسترش جنگ و ناامنی به شکلهای گوناگون جستجو کرد. برخلاف آنچه در افکار عمومی و توسط رسانهها از نبود جنگ در افغانستان ترسیم میشود، جنگ در افغانستان نهتنها پایان نیافته است، بلکه ابعاد گستردهتری به خود گرفته است.
تداوم جنگ در طی چهل سال گذشته باعث شده است تا روند بازگشت مهاجران بهکندی صورت بگیرد و در نسلهای دوم و سوم بهجز عده معدود، دیگر انگیزهای برای بازگشت به افغانستان برای مهاجران باقی نمانده است.
مهمترین عامل بازدارنده در روند بازگشت مهاجران، نبود امنیت در افغانستان و تداوم جنگ به شکلهای گوناگون است. مهاجران با تحمل سالها خانه به دوشی و رنجهای مهاجرت هیچ کورسوی امیدی در افغانستان نمیبینند، آمارها نشان میدهد که در سالهای اخیر روند بازگشت به افغانستان بشدت کاهشیافته است.
چهل سال جنگ در افغانستان باعث شده تا مشکلات دیگری نیز بهعنوان متغیرهای اجتماعی و سیاسی در کنار جنگ پدید آیند، تبعیض قومیتی سیستماتیک در افغانستان علیه هزارهها و شیعیان، فساد گسترده در دولت و کشتار هدفمند اقلیتهای قومی و مذهبی ازجمله عوامل جدیدی است که تابعی از نبود امنیت در افغانستان میباشند.
میتوان گفت که در سالهای اخیر موجی از حملات تروریستی هدفمند برای کشتار و نسلکشی هزارهها که عمدتاً شیعه مذهب هستند در افغانستان به راه افتاده است. راهگیری، گروگانگیری و کشتار مردم عادی در مسیرهای منتهی به مناطق مرکزی(هزاره نشین) ازجمله مسائلی است که مکرراً اتفاق میافتد.
گروگانگیری 31 مسافر در سال 1394 که در مسیر کابل-قندهار ربوده شدند، سر بریدن شکریه تبسم دختربچه 9ساله و 7 تن دیگر از همسفرانش در مسیر زابل(افغانستان) در آبان ماه 1394 و حمله تروریستی به روستای میرزاولنگ(هزاره نشین) در سال 1396 که بیش از 52 غیرنظامی به طرز فجیعی کشته شدند ازجمله فجایعی است که در سالهای اخیر رخ داده و پیام واضحی برای انسان هزاره(شیعه) دارد.
تنها در یک حادثه تروریستی در دوم اسد/مرداد 1395 نزدیک به 100 نفر از هزارههای افغانستان که برای اعتراض به خیابان آمده بودند در حمله انتحاری کشته و بیش از دهها نفر دیگر زخمی شدند، حمله به مدرسهای (مکتب موعود) در غرب کابل (منطق هزاره نشین) در تاریخ 24 اسد/مرداد 1397 نزدیک به 50 کشته برجای گذاشت، حمله به مراسم سالگرد شهید مزاری در 16 حوت/اسفند 1398 رهبر فقید حزب وحدت (حزب شیعی) دست کم 27 کشته برجای گذاشت و دهها حمله هدفمند دیگر ازجمله مواردی است که در سالهای اخیر اتفاق افتاده و نشان میدهد جنگ در افغانستان به شکل دیگری ادامه دارد و نهتنها شرایط بازگشت مهاجران به افغانستان فراهم نیست، بلکه عوامل بازدارنده بازگشت افزایشیافته است.
در کنار نبود امنیت جانی که مهمترین عامل بازنگشتن مهاجرین است، نبود کار، پایین بودن رفاه برای اقشار متوسط به پایین و نداشتن خانه و مسکن نیز ازجمله عوامل بازدارنده در بازگشت مهاجران به افغانستان بشمار میروند؛ از سوی دیگر این عوامل تابعی از جنگ نیز هستند. بهبیاندیگر، جنگ بهعنوان متغیر مستقل، بر سایر حوزهها نیز تأثیر عمیقی گذاشته است. از سوی دیگر در سالهای اخیر طرحهایی از سوی سازمانهای بینالمللی و دولت افغانستان برای بازگرداندن مهاجران روی دست گرفتهشده است که میتواند بهعنوان عوامل برانگیزنده بر روند بازگشت مهاجران تأثیرگذار باشد.
همچنین داشتن امنیت، بهرهمندی از امکانات نسبی آموزشی و رفاهی، وجود بازار کار برای اکثریت کارگر و طولانی شدن دوران مهاجرت در ایران بهعنوان عوامل بازدارنده بازگشت مهاجران در کشور مقصد(ایران) است. نکته مهم دیگر این است که نسل دوم و سوم مهاجرت که اکثراً در ایران متولد شدهاند، هیچ درکی از زندگی در افغانستان ندارند، چرا که تمام زندگی خود را در ایران سپری کردهاند و تصورشان از افغانستان همان چیزی است که در رسانهها منعکس میشود. این بخش از جامعه مهاجر که به لحاظ تعداد بدنه اصلی این جامعه را تشکیل میدهند نه راه پس دارند و نه راه پیش! از طرفی هویتی کاملاً ایرانی دارند که در طی زندگی در ایران شکلگرفته اما ایران آنها را بهعنوان شهروند نمیپذیرد، از سوی دیگر با دیدن وضعیت نابسامان در افغانستان، انگیزهای برای بازگشت ندارند و دچار از خود بیگانگی و بحران هویت هستند.
درحال حاضر ما شاهد دو نوع رویکرد در میان مهاجران(نسل دوم و سوم) هستیم: دسته اول مهاجرانی که از زندگی در ایران بهصورت نسبی رضایت دارند و این رضایت آنها به دلیل این است که در افغانستان هیچ زمینهای برای بازگشت خود نمیبینند، پس به ماندن در ایران راضی هستند و دسته دوم مهاجرانی هستند که به اشکال گوناگون خود را به کشور ثالث میرسانند، این روند در سالهای اخیر رشد فراوانی داشته است و مهاجران افغانستانی زیادی به امید رسیدن به زندگی بهتر ایران را به مقصد دیگری بهجز افغانستان ترک کردهاند.
چهل سال جنگ و ناامنی و تبعات مخرب آن در افغانستان، انگیزههای بازگشت مهاجران را بهکلی از بین برده است. بازگشت مهاجران در صورتی امکانپذیر است که در مرحله اول در افغانستان امنیت جانی داشته باشند، کار و شغل مناسب برایشان مهیا باشد و همچنین مشکل مسکن نداشته باشند.
از سوی دیگر نبود یک سیاست مدون برای ادغام اجتماعی مهاجران در ایران، باعث شده تا بخشی از مهاجران به فکر مهاجرت به کشور ثالث باشند، آن عده از مهاجرانی هم که ماندن به ایران را ترجیح میدهند به دلیل مشکلات و موانع قانونی و حقوقی که در ایران دارند، بهنوعی سرخوردگی و بحران هویت دچار هستند.
درمجموع میتوان اینگونه نتیجه گرفت که بخش عمده مهاجران به دلیل تداوم جنگ و تبعات گسترده آن در حوزههای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و ... در کشور مبدأ (افغانستان) حاضر به بازگشت نیستند و ترجیح میدهند باوجود مشکلات موجود، در ایران بمانند یا به کشور ثالث مهاجرت کنند.
نظر شما