کتاب آسیا (۷) (ویژه روابط ایران و چین)
چاپ نخست: بهمن ماه 13۹۰ |
شابک:۰-۱۶۷-526-964-978 |
قیمت: ۵۶۰۰ تومان
|
کتاب آسیا (۷) (ویژه روابط ایران و چین)
گردآوری و تدوین: حسین عسگریان
انتشارات موسسه ابرار معاصر تهران،کتاب منطقهای
کدبازیابی در کتابخانه دیجیتالی دید: F59A640
انتشارات موسسه ابرار معاصر تهران،کتاب منطقهای
کدبازیابی در کتابخانه دیجیتالی دید: F59A640
شرایط امروز نظام بینالملل بهگونهای است که توسعه و بقای کشورهای واقع در هر منطقه، به میزان همکاری، مشارکت و همگرایی آنها بستگی دارد. ازسویدیگر، سطح و کیفیت همکاریها نیز با ویژگیهای جغرافیایی، ژئوپلیتیک و ظرفیتهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشورهای واقع در هر بلوک ارتباط مستقیم دارد.
دو کشور ایران و چین در دو سوی قارة کهن آسیا، از منظر اقتصادی مکمل یکدیگر قلمداد میشوند. باوجوداین، هیچگاه روند همکاریهای دو کشور مبتنیبر معیارها و اصول راهبردی نبوده است. بسط روابط با چین بیگمان یکی از مهمترینتحولات سیاست خارجی ایران در سالیان اخیر بوده است. روابط ایران و چین در این سالها در حوزههای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی بهسرعت گسترش یافته است. اکنون چین مهمترین شریک اقتصادی ایران است و در صحنة بینالمللی نیز از حامیان ایران بهشمار میرود. ازآنجاکه قدرت چین بهگونهای روزافزون درحال گسترش است، مناسبات با این کشور در سالهای آتی اهمیت بسیار بیشتری برای سیاست خارجی ایران خواهد داشت. دراینمیان، بررسی روابط ایران و چین بهعنوان دو کشور آسیایی و تاریخی نیازمند شناخت اهداف، منافع و رویکردهای سیاسی، اقتصادی، و فرهنگی آنهاست. این دو کشور از گذشتههای بسیار دور تا به امروز فرازونشیبهای زیادی را در روابط بین خود پشتسر گذاشتهاند. آنها ازنظر سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و نیز در بسیاری از مسائل بینالمللی و منطقهای دارای دیدگاههای مشترک و بسیار نزدیکی هستند. هر دو خواهان افزایش نقش سازمان ملل در مسائل جهانی، ممانعت از بهکارگیری سلاحهای اتمی و شیمیایی، مخالف نظم نوین جهانی پیشنهادی ازسوی آمریکا و استقرار نظم نوین سیاسی و اقتصادی با مشارکت همة کشورها بهطور مساوی هستند. بااینحال، دو دیدگاه در کشور درخصوص روابط با چین و سیر تحول آن وجود دارد. از یک دیدگاه، رویکرد چین درقبال ایران فرصتطلبانه است و چینیها صرفاً به منافع اقتصادی خود میاندیشند و درواقع با کارت ایران بازی میکنند. درمقابل برخی برایننظرند که چین حامی ایران است، اما محدودیتهای خاص خود را نیز دارد؛ لذا نباید انتظارات بالایی از این کشور داشته باشیم.
بههرحال، در کتاب حاضر با توجه به اهمیت روابط دو کشور سعی شده است مهمترین مسائل سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در این زمینه بررسی شوند.
در پژوهش اول این مجموعه با عنوان «دیدگاههای ایران و چین دربارة روابط دوجانبة (اقتصادی، راهبردی و سیاسی) و روندهای تأثیرگذار بر آیندة روابط دو کشور» دکتر ابوالفضل علماییفر با تأکید بر اینکه سیاست خارجی ادامة سیاست داخلی است و کشورها در محیط نظام بینالملل بهدنبال منافع ملی و گاه ایدئولوژی خود هستند و با تغییر شرایط در عرصة نظام بینالملل در تاکتیکها و بعضاً استراتژی خویش تجدیدنظر میکنند، دیدگاههای ایران و چین را در روابط دوجانبه، و نیز در حوزههای اقتصادی، سیاسی، و راهبردی بررسی کرده است. نویسنده با انتخاب تحولات شاخص این دو کشور در بعد داخلی ازیکسو و دگرگونیهای مهم در نظام بینالملل ازسویدیگر سیر تحولات نگرشی این دو کشور آسیایی را طی سالهای پس از استقرار نظام کمونیستی در چین ارزیابی کرده و روندهای تأثیرگذار بر روابط دو کشور و چشمانداز آتی قابل پیشبینی را مورد توجه قرار داده است. او به این موضوع اشاره میکند که چین درحال تجربة گذار از مرحلة کشوری با ساختار کشاورزی ـ روستایی به کشوری صنعتی ـ شهری است و تلاش میکند تا بازتعریفی از خویش منطبق با ایستارهای قدرتهای بزرگ و مدرن در سطح نظام بینالملل ارائه دهد؛ لذا بیش از هر چیز درصدد کسب زمان و اجتناب از چالشهایی است که امنیت آن را با بحران مواجه میسازند و در روند رشد اقتصادیاش اخلال ایجاد میکنند؛ ازاینرو، رویکرد سیاست خارجی چین به منطقة خاورمیانه و بهویژه ایران مبتنیبر دو اصل اساسی است: نخست «فرصتسازی» برای خود ازطریق منحرف کردن توجه دنیای غرب به این منطقه و دوم، بسترسازی مناسب برای بسط نفوذ اقتصادی سیاسی خود در منطقه بهمنظور پیشبرد اهداف اقتصادی و جامةعمل پوشاندن به استراتژی «دستیابی به امنیت انرژی». درمقابل، استمرار چالش با آمریکا در تمام مدت بعد از انقلاب، فروپاشی بلوک شرق، و رفتار سودجویانه و نامطمئن روسیه، همگی چین را برای توسعة روابط در چهارچوب سیاست نگاه به شرق ایران و استفاده از آن جهت ایجاد توازن و کاستن از فشارهای غرب به کشورمان گزینهای مناسب مینماید. دراینمیان، تحولات داخلی چین و استقرار اصلاحطلبان به رهبری دنگ شیائوپینگ در این کشور در سالهای پس از 1979 و برآمدن این کشور در قامت قدرت اقتصادیای که عطش سیریناپذیری برای مصرف انرژیهای فسیلی پیدا کرده است و پررنگ شدن نقش آن در عرصة بینالمللی ازیکسو و استقرار نظام جمهوری اسلامی در ایران و برخورداری ایران از منابع غنی نفت و گاز و مزیتهای ترانزیتی و ژئوپلیتیکی و... ازسویدیگر توسعة سریع روابط دو کشور در سه دهة گذشته را درپی داشته است. دراینمیان، نویسنده برایننظر است که نگرش پکن به رهیافت دوجانبه اغلب در بهرهگیری از مزایای پیشگفته با نگرش سودمحور بوده؛ حال آنکه تهران خواهان رابطهای با نتیجة برد ـ برد برای دو طرف و متعادلسازی روابط اقتصادی با مناسبات سیاسی است.
نوشتار دوم این مجموعه با عنوان «مناسبات چین با ایران در زمینة همکاریهای هستهای: تحولات و رویکردها» به قلم آقای ناصر ثقفی عامری به رویکرد چین درمورد برنامة هستهای ایران و تأثیر سیاستهای آمریکا و غرب بر روند رو به توسعة روابط ایران و چین توجه کرده است. نویسنده ضمن مطالعة روند مناسبات هستهای ایران و چین در چهارچوب تحولات ژئواستراتژیک، آثار سیاستهای آمریکا و غرب را بر روابط ایران و چین ارزیابی کرده است. بهنظر نویسنده، در بررسی سیاستهای چین درقبال برنامة هستهای ایران مؤلفههای زیر تأثیرگذارند: اول، حفظ حریم معاهدة منع اشاعة تسلیحات هستهای (انپیتی)؛ چین بهعنوان یکی از پنج قدرت هستهای شناختهشده بهموجب معاهدة مذکور سعی میکند در حفظ و بقای این معاهده که مزایای ویژهای برای قدرتهای هستهای کلاسیک قائل است کوشا باشد. ضمن اینکه این معاهده این موقعیت را به چین میدهد تا در بازی قدرتهای بزرگ و در جمع گروه 1+6 در پروندة هستهای کرة شمالی و در گروه 1+5 درخصوص برنامة هستهای ایران نقشآفرینی کند. دراینمیان، نویسنده برایننظر است که چین در کنار ملاحظات مزبور سعی نموده از پروندة هستهای ایران بهعنوان اهرمی درقبال آمریکا برای پیشبرد اهداف استراتژیک خویش ازجمله در قضیة تایوان و نیز برای تحکیم روابط تجاری خود با آن کشور بهره گیرد. مؤلفة دوم روابط ویژهای است که چین در زمینة اقتصادی و تجاری با آمریکا و اروپا برقرار ساخته است و آن را برای رشد سریع اقتصادی خویش ضروری و اساسی میداند. مؤلفة سوم روابط دوجانبة چین با ایران است. چین در روابط خود با ایران منافع راهبردی متعددی را تعقیب مینماید. در زمینة تأمین انرژی، نیازهای چین به واردات نفت و گاز با توجه به رشد اقتصادی سریع آن کشور سیر صعودی دارد و ایران میتواند یکی از مطمئنترین منابع تأمین انرژی چین بهشمار آید. علاوهبراین، چین بهعلت اعمال تحریمهای آمریکا و غرب از موقعیت ویژهای برای سرمایهگذاری در منابع نفت و گاز ایران برخوردار است؛ ازاینرو، علیرغم دادن رأی مثبت به قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل متحد علیه ایران، کماکان درصدد ادامه و گسترش روابط خود با ایران است. بهلحاظ راهبردی، چین به اهمیت ایران ازیکسو بهعنوان قدرت منطقهای درحالظهوری که سیاستهای آن در گسترهای از مرزهای غربی چین تا سواحل دریای مدیترانه تأثیرگذار است توجه دارد و ازسویدیگر، به اهمیت آن بهعنوان قدرت اسلامی تأثیرگذار در جهان اسلام که نقطة مقابل اسلامگرایان تندرو و سلفی است، بهخوبی آگاه است. بهنظر نویسنده، در نتیجهگیری کلی میتوان گفت که رویکرد چین درقبال برنامة هستهای ایران مادام که برنامة مذکور در چهارچوب «انپیتی» باقی بماند، تغییر عمدهای نخواهد کرد و دیپلماسی آن کماکان با رویکردی محافظهکارانه و با پرهیز از تکروی در جمع پنج کشور عضو دائمی شورای امنیت سازمان ملل به مسیر کنونی ادامه خواهد داد.
در پژوهش سوم، دکتر مهناز ظهیرینژاد جایگاه انرژی در روابط ایران و چین را بررسی کرده است. نویسنده در مقالة حاضر با بهرهگیری از نظریة وابستگی متقابل روبرت کوهن و جوزف نای سعی کرده است سیاست ایران را در حوزة انرژی درمقابل چین بررسی نماید. بهنظر او، تلاش ایران برای افزایش موقعیت و قدرت خویش در بازار جهانی نفت بهدلیل افزایش فشارهای غرب با مشکل مواجه شده است. برای رفع موانع، ایران سعی کرده است با گسترش روابط با قدرتهای آسیایی، جانشینی برای شرکای سنتی اروپایی خویش پیدا کند و دراینمیان، تلاش کرده است با استفاده از انرژی، روابطی مبتنیبر وابستگی متقابل را با کشورهایی مانند چین بهوجود آورد و ارتباط را به ارتباطی راهبردی در بعد سیاسی نیز تعمیم دهد، اما تغییر سیاست بینالملل پس از جنگ سرد و جهتگیری در سیاست خارجی کشورهای آسیایی بهویژه چین درخصوص روابط بینالمللی سبب بروز وابستگی متقابل میان این کشورها با غرب بهویژه ایالات متحده شده است. نویسنده میگوید: چین برخلاف تصور ایران کشوری است که در مقایسه با کشورهای اروپایی و ایالات متحده، تکنولوژی و قدرت اقتصادی پایینتری دارد و برای تبدیل شدن به قدرتی جهانی باید همچنان در موضع صلحجویانهتری با غرب عمل کند. مشخص است که چین از وضع تحریمهای اقتصادی بهویژه در حوزة انرژی بر ایران خشنود نیست، اما نشان داده است که دراینخصوص به برخورد یا بروز تنش با غرب نیز روی نمیآورد. چین سیاست تأمین منابع دیگر انرژی را در راستای امنیت انرژی خویش جستجو میکند و این نشاندهندة چشماندازی نهچندان روشن در گسترش روابط میان ایران و چین درصورت ادامة سیاست خارجی فعلی ایران در ارتباط با غرب است. به گفتة نویسنده، چین در حلقة کشورهایی درآمده است که سیاست خارجی آنان برپایة وابستگی متقابل در سطح بینالمللی تنظیم شده است، در شرایطی که ایران همچنان در خارج از این حلقه قرار دارد.
دکتر محسن شریعتینیا در چهارمین پژوهش این مجموعه با مقالهای به نام «مثلث ایران، چین و آمریکا» تأثیرات ایالات متحده بهعنوان بازیگر ثالث بر روابط ایران و چین را مورد توجه قرار داده و برایننظر است که روابط ایران و چین نه دوجانبه بلکه سهجانبه است و آمریکا تأثیرات محدودکنندة جدیای بر آن میگذارد؛ بهبیاندیگر، برای فهم روابط ایران و چین باید به تحولاتی که در مثلث ایران، چین و آمریکا رخ میدهد توجه کرد. درهمینراستا، نویسنده ضمن بررسی تأثیر ضلع سوم مثلث یعنی آمریکا بر روابط دو کشور ایران و چین درطی چهار دهة گذشته برایننظر است که در دهة اخیر، بار دیگر تغییرات در سیاست خارجی اضلاع مثلث، فضای جدیدی را در تعاملات آنان رقم زده است. ایالات متحده پس از ١١ سپتامبر، سیاست مبارزه با تروریسم و جلوگیری از تکثیر تسلیحات کشتارجمعی را اولویت اول سیاست خارجی خود قرار داد؛ خاورمیانه را کانون اصلی شیوع این تهدیدات تلقی کرد و بر دگرگون ساختن روندهای آن متمرکز شد. در این چهارچوب، ایران عضوی از محور شرارت تلقی شد؛ محوری که تغییر نظام سیاسی کشورهای آن با توسل به زور در دستور کار قرار داشت. در ضلع دیگر، برنامة هستهای ایران وارد مراحل حساستری شد و یکی از مهمترین بحرانهای بینالمللی درخصوص آن شکل گرفت. این وضعیت با برآمدن دولت نهم و تغییر رویکرد سیاست خارجی ایران، شکل حادتری به خود گرفت؛ اما درمقابل در ضلع سوم، روابط چین و ایالات متحده، در دوران پس از ١١ سپتامبر، در قالب الگوی «همکاری و رقابت استراتژیک» با غلبة وجه همکاریجویانه قرار گرفت. با تغییرات در اهداف و رویکردهای سیاست خارجی ایران، آمریکا و چین، ازیکسو فضای روابط ایران و آمریکا بهسوی جنگ لفظی و شدت گرفتن احتمال درگیری نظامی سوق یافت و ازسویدیگر، ماهعسل روابط چین و آمریکا آغاز شد. نماد اصلی همکاری و هماهنگی چین و ایالات متحده برای اعمال فشار بر ایران را میتوان در روند پروندةهستهای ایران و رأی مثبت چین به قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل متحد علیه ایران مشاهده کرد. نویسنده در پایان میگوید که بعید بهنظر میرسد وضعیت فعلی مثلث ایران ـ چین ـ ایالات متحده تا آیندة قابل پیشبینی دستخوش تحول آشکاری گردد؛ زیرا ازیکسو ایران بر پیگیری اهداف هستهای خود اصرار دارد و در مسیر نیل به آن،حاضر به پرداخت هزینههای بالاست و ازدیگرسو، ایالات متحده، مجموعة غرب و رژیم صهیونیستی از تمامی اهرمهای خود،از تحریم تا تهدید به حملة نظامی بهره میگیرند تا ایران را از دستیابی به اهداف خود بازدارند. در ضلع سوم، چین در راستای استراتژی کلان خود، ثبات و همکاری در روابط با ایالات متحده را گزینة برتر میداند و تلاش دارد خود را بهعنوان «سهامدار مسئول» در نظام بینالملل تصویرسازی کند. طبیعی است که سهامدار مسئول در نظم غربمحور نمیتواند با کشورهایی که ازسوی غرب بهصورت تهدید تصویرسازی میشود، روابط ویژهای برقرار سازد.
نوشتار بعدی کتاب حاضر ترجمهای است از مقالهای به قلم جان دبلیو گارور، استاد روابط بینالملل در مؤسسة تکنولوژی جورجیا که در فصلنامة واشنگتن (زمستان 2011) منتشر شده است. در این مقاله، نویسنده ضمن بررسی جنبههای مختلف سیاست خارجی چین درقبال ایران برایننظر است که رگههایی از سیاست دوگانة این کشور درقبال ایران دیده میشود، بهطوریکه ازیکسو شاهد تلاش این کشور در حفظ رژیم معاهدة عدم اشاعة هستهای (NPT) در همکاری با ایالات متحده علیه ایران هستیم و ازسویدیگر، نشانههایی از این کشور را میبینیم که ایران مسلح به توانمندی هستهای را در راستای منافع ژئوپلیتیک خود در منطقة خلیج فارس میبیند. بهعبارتی، پکن ازطرفی درصدد متقاعد نمودن رهبران آمریکاست که این کشور شریک مسئول و خواهان حفظ رژیم NPT است؛ اما ازطرفدیگر، به ایران در گرفتن زمان، فضای بینالمللی و کمکهای اقتصادی ضروری برای به نتیجه رسیدن برنامههای هستهای خود کمک میکند. بهنظر نویسنده، شواهد ضمنی چندی نشان میدهند که هستهای شدن ایران با منافع استراتژیک چین همخوانی دارد؛ ازجمله: دیدگاه ضدهژمونی رسانهها و محققان چین علیه آمریکا؛ برآورد قدرت در جهان امروزی و توجه زیاد چین به این موضوع؛ نتیجة عینی سیاست دفعالوقت و مخالفت چین با تحریمهای شدید؛ عرضة زیاد تکنولوژی نظامی و تجهیزات صنعتی پیچیده به ایران ازسوی چین؛ و جهانبینی ضدهژمونی ارتش آزادیبخش ملی چین (PLA) و نقش آن در موفقیت سیاستهای حزب کمونیست چین (CCP) و بقای رژیم. بهنظر نویسنده، اگرچه این شواهد ضمنی و ابهامآمیزند، چهبسا به خوانندة این متن کمک کنند به این نتیجه برسد که چین درواقع درحال ایفای بازی دوگانه با آمریکا در قبال ایران است.
در ششمین مقالة کتاب حاضر، آقای حسن ثاقب عملکرد تجاری ایران با چین را طی دهة اخیر بررسی کرده است. برای این منظور، با استناد به آمار گمرک جمهوری اسلامی ایران، ارزش تجارت، صادرات و واردات ایران با کشور مذکور و نیز تغییرات جایگاه و سهم آن کشور در کل تجارت جهانی ایران طی دورة 1381 ـ 1389 تجزیهوتحلیل شده است. نتایج نشان میدهد تجارت ایران با چین و نیز سهم و جایگاه آن کشور در تجارت جهانی ایران طی دهة اخیر افزایش چشمگیری داشته است. بیش از هشتاد درصد صادرات ایران به چین را نفت خام تشکیل میدهد و با اتکا به آن، تراز تجاری ایران با چین مثبت است؛ اما با حذف نفتخام حتی درصورت احتساب صادرات گاز طبیعی، تراز تجاری ایران با آن کشور منفی خواهد بود. بدون احتساب نفتخام نیز چین در صادرات جهانی ایران رتبة اول و در واردات جهانی ایران رتبة دوم را داراست و هماکنون دومین شریک تجاری ایران پس از امارات متحده عربی است. حجم بالاتر واردات ایران از چین در طیف وسیعتر و تنوع بیشتری از کالاها انجام میشود و درمقابل، صادرات ایران به آن کشور بر چند کالای خاص با تنوعی حدود یکدهم تنوع کالاهای وارداتی متمرکز است. بهنظر نویسنده، تلاش دولت برای برنامهریزی و مدیریت در واردات و نیز رهنمون ساختن صادرکنندگان ایرانی به ایجاد تنوع در صادرات ازطریق شناسایی نیازمندیهای بازار چین با توجه به پتانسیلهای تولید داخلی میتواند راهگشای افزایش حجم صادرات و کاهش کسری تراز تجاری ایران با کشور مذکور باشد.
مقالة بعدی این مجموعه با عنوان «مناسبات اقتصادی ایران و چین: همکاریهای پروژهای» به قلم آقای جلیل ادیبی حوزهای از روابط ایران و چین را بررسی کرده است که در چهارچوب همکاریهای پروژهای شکل گرفته است. نویسنده ضمن بررسی زمینههای توسعة همکاریهای اقتصادی دو طرف و اهمیت اقتصادی ایران برای چین، به زمینهها و اهداف سرمایهگذاری چین و ویژگیها و جذابیت بازار پروژهای ایران برای شرکتهای چینی نیز توجه کرده و حوزههای همکاریهای فنی دو کشور را تشریح نموده است. بهنظر نویسنده، با شدت گرفتن تحریمهای غرب علیه ایران ازیکسو و در پیش گرفتن رهیافت چین مبنیبر حضور فعال در بازارهای جهانی در چهارچوب استراتژی «حرکت به خارج» ازسویدیگر، روابط اقتصادی دو کشور بهویژه در حوزة همکاریهای پروژهای اهمیت روزافزونی یافته است. شرایط مستعد ایران برای فعالیتهای شرکتهای چینی و نیاز روزافزون این کشور به منابع انرژی فسیلی بهگونهای اقتصاد دو کشور را مکمل یکدیگر ساخته است. دراینراستا، کشورمان توانسته است فناوری چینی را در حوزههایی نظیر: متروسازی، ساخت کشتیهای غولپیکر و... به جهانیان معرفی کند و زمینة مؤثری را برای ورود شرکتهای چینی به عرصة فعالیتهای بینالمللی فراهم آورد؛ اما درمقابل، نیاز به تلاش بیشتر درجهت متعادلسازی این روند در راستای بهرهگیری از ظرفیتهای طرف چینی درجهت تقویت زیرساختهای کشورمان بهویژه در بخش نفت و گاز، ایجاد سرفصلهای همکاریهای مشترک علمی ـ فناوری که نتیجة آن برای هر دو طرف سودمند است و ایجاد فضای رقابتآمیز در همکاریهای خارجی نیز احساس میشود؛ ازاینرو، بهرهگیری از توانمندیهای طرف چینی در عین به حداقل رساندن به حاشیه رفتن اقتصاد کشورمان، نیازمند تدوین استراتژیای مبتنیبر شناخت و با هدف برد ـ برد است.
اما در آخرین مقالة کتاب حاضر به روابط فرهنگی ایران و چین توجه شده است. در این مقاله با عنوان «روابط فرهنگی ایران و چین: به قدمت تاریخ، به لطافت ابریشم» به قلم آقای علیمحمد سابقی سعی شده است ضمن مروری بر پیشینة روابط فرهنگی دو کشور، فرصتها و چالشهای پیشِ روی آن نیز بررسی شوند. روابط فرهنگی میان ایران و چین، دیرینه، همهجانبه، مستمر، و درطول تاریخ تأثیرگذار بوده و شاهبیت آنها مبادلات دینی و مذهبی بوده است. بهنظر نویسنده، ایرانیان در معرفی، نشر و گسترش آیینها و ادیان بودایی، نسطوری، زرتشتی، مانوی و اسلام در چین نقش موثری داشتهاند. جادة ابریشم که در اصل کریدوری برای مبادلات تجاری و بازرگانی بوده، بستر مبادلة تمامی مظاهر و دستاوردهای فکری، فرهنگی، هنری، علمی، آموزشی و... بشری و تمدنهای شرق و غرب را فراهم ساخته و نخستین زمینههای تلاقی و تعاطی اندیشهها و افکار و فرهنگها و تمدنها و جهانی شدن آنها را بهوجود آورده است. نویسنده با اشاره به اینکه ایران و چین در دو سه قرن گذشته با ورود مداخلهجویانة قدرتهای استعمارگر غربی به آسیا، ضربههای سختی خورده و سرنوشت تقریباً مشابهی داشتهاند، آغاز نهضت همزمان مشروطهخواهی در ایران و نهضت جمهوریخواهی در چین را سرآغازی بر استقلالطلبی و آزادیخواهی دو ملت میداند و برایننظر است که اجرای همزمان سیاست اصلاحات در چین و پیروزی انقلاب اسلامی در ایران ازیکسو، و تغییر و تحولات بینالمللی و دیدگاههای مشترک حاکمان دو کشور درمورد مسائل بینالمللی ازسویدیگر، روابط و مناسبات سیاسی آنها را در بسیاری از عرصههای دوجانبه، منطقهای و بینالمللی و موضعگیریها و همکاریهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، همگرا، همسو و همجهت کرده و رهبران و ملتهای دو کشور را به هم نزدیکتر ساخته است. نویسنده در ادامه با توجه به سابقة دوستی تاریخی و روابط دیرینة فرهنگی میان دو کشور در گذشته، و همراهی و همسویی و دیدگاههای مشترک کنونی، توسعة همهجانبة این مناسبات، بهویژه روابط فرهنگی را امری لازم و ضروری دانسته و در راستای این ارتقای همکاری فرهنگی توصیههایی را بیان نموده است.
امید است که مجموعه مقالات حاضر بتواند نگرش روشنتر و دقیقتری را درخصوص روابط دو کشور، آسیبپذیریها و حوزههای قابل پیشرفت در اختیار کارشناسان کشور عزیزمان قرار دهد و سیاستمداران و سیاستسازان جمهوری اسلامی را در تصمیمگیریهای مطابق با منافع ملی یاری رساند.
دو کشور ایران و چین در دو سوی قارة کهن آسیا، از منظر اقتصادی مکمل یکدیگر قلمداد میشوند. باوجوداین، هیچگاه روند همکاریهای دو کشور مبتنیبر معیارها و اصول راهبردی نبوده است. بسط روابط با چین بیگمان یکی از مهمترینتحولات سیاست خارجی ایران در سالیان اخیر بوده است. روابط ایران و چین در این سالها در حوزههای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی بهسرعت گسترش یافته است. اکنون چین مهمترین شریک اقتصادی ایران است و در صحنة بینالمللی نیز از حامیان ایران بهشمار میرود. ازآنجاکه قدرت چین بهگونهای روزافزون درحال گسترش است، مناسبات با این کشور در سالهای آتی اهمیت بسیار بیشتری برای سیاست خارجی ایران خواهد داشت. دراینمیان، بررسی روابط ایران و چین بهعنوان دو کشور آسیایی و تاریخی نیازمند شناخت اهداف، منافع و رویکردهای سیاسی، اقتصادی، و فرهنگی آنهاست. این دو کشور از گذشتههای بسیار دور تا به امروز فرازونشیبهای زیادی را در روابط بین خود پشتسر گذاشتهاند. آنها ازنظر سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و نیز در بسیاری از مسائل بینالمللی و منطقهای دارای دیدگاههای مشترک و بسیار نزدیکی هستند. هر دو خواهان افزایش نقش سازمان ملل در مسائل جهانی، ممانعت از بهکارگیری سلاحهای اتمی و شیمیایی، مخالف نظم نوین جهانی پیشنهادی ازسوی آمریکا و استقرار نظم نوین سیاسی و اقتصادی با مشارکت همة کشورها بهطور مساوی هستند. بااینحال، دو دیدگاه در کشور درخصوص روابط با چین و سیر تحول آن وجود دارد. از یک دیدگاه، رویکرد چین درقبال ایران فرصتطلبانه است و چینیها صرفاً به منافع اقتصادی خود میاندیشند و درواقع با کارت ایران بازی میکنند. درمقابل برخی برایننظرند که چین حامی ایران است، اما محدودیتهای خاص خود را نیز دارد؛ لذا نباید انتظارات بالایی از این کشور داشته باشیم.
بههرحال، در کتاب حاضر با توجه به اهمیت روابط دو کشور سعی شده است مهمترین مسائل سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در این زمینه بررسی شوند.
در پژوهش اول این مجموعه با عنوان «دیدگاههای ایران و چین دربارة روابط دوجانبة (اقتصادی، راهبردی و سیاسی) و روندهای تأثیرگذار بر آیندة روابط دو کشور» دکتر ابوالفضل علماییفر با تأکید بر اینکه سیاست خارجی ادامة سیاست داخلی است و کشورها در محیط نظام بینالملل بهدنبال منافع ملی و گاه ایدئولوژی خود هستند و با تغییر شرایط در عرصة نظام بینالملل در تاکتیکها و بعضاً استراتژی خویش تجدیدنظر میکنند، دیدگاههای ایران و چین را در روابط دوجانبه، و نیز در حوزههای اقتصادی، سیاسی، و راهبردی بررسی کرده است. نویسنده با انتخاب تحولات شاخص این دو کشور در بعد داخلی ازیکسو و دگرگونیهای مهم در نظام بینالملل ازسویدیگر سیر تحولات نگرشی این دو کشور آسیایی را طی سالهای پس از استقرار نظام کمونیستی در چین ارزیابی کرده و روندهای تأثیرگذار بر روابط دو کشور و چشمانداز آتی قابل پیشبینی را مورد توجه قرار داده است. او به این موضوع اشاره میکند که چین درحال تجربة گذار از مرحلة کشوری با ساختار کشاورزی ـ روستایی به کشوری صنعتی ـ شهری است و تلاش میکند تا بازتعریفی از خویش منطبق با ایستارهای قدرتهای بزرگ و مدرن در سطح نظام بینالملل ارائه دهد؛ لذا بیش از هر چیز درصدد کسب زمان و اجتناب از چالشهایی است که امنیت آن را با بحران مواجه میسازند و در روند رشد اقتصادیاش اخلال ایجاد میکنند؛ ازاینرو، رویکرد سیاست خارجی چین به منطقة خاورمیانه و بهویژه ایران مبتنیبر دو اصل اساسی است: نخست «فرصتسازی» برای خود ازطریق منحرف کردن توجه دنیای غرب به این منطقه و دوم، بسترسازی مناسب برای بسط نفوذ اقتصادی سیاسی خود در منطقه بهمنظور پیشبرد اهداف اقتصادی و جامةعمل پوشاندن به استراتژی «دستیابی به امنیت انرژی». درمقابل، استمرار چالش با آمریکا در تمام مدت بعد از انقلاب، فروپاشی بلوک شرق، و رفتار سودجویانه و نامطمئن روسیه، همگی چین را برای توسعة روابط در چهارچوب سیاست نگاه به شرق ایران و استفاده از آن جهت ایجاد توازن و کاستن از فشارهای غرب به کشورمان گزینهای مناسب مینماید. دراینمیان، تحولات داخلی چین و استقرار اصلاحطلبان به رهبری دنگ شیائوپینگ در این کشور در سالهای پس از 1979 و برآمدن این کشور در قامت قدرت اقتصادیای که عطش سیریناپذیری برای مصرف انرژیهای فسیلی پیدا کرده است و پررنگ شدن نقش آن در عرصة بینالمللی ازیکسو و استقرار نظام جمهوری اسلامی در ایران و برخورداری ایران از منابع غنی نفت و گاز و مزیتهای ترانزیتی و ژئوپلیتیکی و... ازسویدیگر توسعة سریع روابط دو کشور در سه دهة گذشته را درپی داشته است. دراینمیان، نویسنده برایننظر است که نگرش پکن به رهیافت دوجانبه اغلب در بهرهگیری از مزایای پیشگفته با نگرش سودمحور بوده؛ حال آنکه تهران خواهان رابطهای با نتیجة برد ـ برد برای دو طرف و متعادلسازی روابط اقتصادی با مناسبات سیاسی است.
نوشتار دوم این مجموعه با عنوان «مناسبات چین با ایران در زمینة همکاریهای هستهای: تحولات و رویکردها» به قلم آقای ناصر ثقفی عامری به رویکرد چین درمورد برنامة هستهای ایران و تأثیر سیاستهای آمریکا و غرب بر روند رو به توسعة روابط ایران و چین توجه کرده است. نویسنده ضمن مطالعة روند مناسبات هستهای ایران و چین در چهارچوب تحولات ژئواستراتژیک، آثار سیاستهای آمریکا و غرب را بر روابط ایران و چین ارزیابی کرده است. بهنظر نویسنده، در بررسی سیاستهای چین درقبال برنامة هستهای ایران مؤلفههای زیر تأثیرگذارند: اول، حفظ حریم معاهدة منع اشاعة تسلیحات هستهای (انپیتی)؛ چین بهعنوان یکی از پنج قدرت هستهای شناختهشده بهموجب معاهدة مذکور سعی میکند در حفظ و بقای این معاهده که مزایای ویژهای برای قدرتهای هستهای کلاسیک قائل است کوشا باشد. ضمن اینکه این معاهده این موقعیت را به چین میدهد تا در بازی قدرتهای بزرگ و در جمع گروه 1+6 در پروندة هستهای کرة شمالی و در گروه 1+5 درخصوص برنامة هستهای ایران نقشآفرینی کند. دراینمیان، نویسنده برایننظر است که چین در کنار ملاحظات مزبور سعی نموده از پروندة هستهای ایران بهعنوان اهرمی درقبال آمریکا برای پیشبرد اهداف استراتژیک خویش ازجمله در قضیة تایوان و نیز برای تحکیم روابط تجاری خود با آن کشور بهره گیرد. مؤلفة دوم روابط ویژهای است که چین در زمینة اقتصادی و تجاری با آمریکا و اروپا برقرار ساخته است و آن را برای رشد سریع اقتصادی خویش ضروری و اساسی میداند. مؤلفة سوم روابط دوجانبة چین با ایران است. چین در روابط خود با ایران منافع راهبردی متعددی را تعقیب مینماید. در زمینة تأمین انرژی، نیازهای چین به واردات نفت و گاز با توجه به رشد اقتصادی سریع آن کشور سیر صعودی دارد و ایران میتواند یکی از مطمئنترین منابع تأمین انرژی چین بهشمار آید. علاوهبراین، چین بهعلت اعمال تحریمهای آمریکا و غرب از موقعیت ویژهای برای سرمایهگذاری در منابع نفت و گاز ایران برخوردار است؛ ازاینرو، علیرغم دادن رأی مثبت به قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل متحد علیه ایران، کماکان درصدد ادامه و گسترش روابط خود با ایران است. بهلحاظ راهبردی، چین به اهمیت ایران ازیکسو بهعنوان قدرت منطقهای درحالظهوری که سیاستهای آن در گسترهای از مرزهای غربی چین تا سواحل دریای مدیترانه تأثیرگذار است توجه دارد و ازسویدیگر، به اهمیت آن بهعنوان قدرت اسلامی تأثیرگذار در جهان اسلام که نقطة مقابل اسلامگرایان تندرو و سلفی است، بهخوبی آگاه است. بهنظر نویسنده، در نتیجهگیری کلی میتوان گفت که رویکرد چین درقبال برنامة هستهای ایران مادام که برنامة مذکور در چهارچوب «انپیتی» باقی بماند، تغییر عمدهای نخواهد کرد و دیپلماسی آن کماکان با رویکردی محافظهکارانه و با پرهیز از تکروی در جمع پنج کشور عضو دائمی شورای امنیت سازمان ملل به مسیر کنونی ادامه خواهد داد.
در پژوهش سوم، دکتر مهناز ظهیرینژاد جایگاه انرژی در روابط ایران و چین را بررسی کرده است. نویسنده در مقالة حاضر با بهرهگیری از نظریة وابستگی متقابل روبرت کوهن و جوزف نای سعی کرده است سیاست ایران را در حوزة انرژی درمقابل چین بررسی نماید. بهنظر او، تلاش ایران برای افزایش موقعیت و قدرت خویش در بازار جهانی نفت بهدلیل افزایش فشارهای غرب با مشکل مواجه شده است. برای رفع موانع، ایران سعی کرده است با گسترش روابط با قدرتهای آسیایی، جانشینی برای شرکای سنتی اروپایی خویش پیدا کند و دراینمیان، تلاش کرده است با استفاده از انرژی، روابطی مبتنیبر وابستگی متقابل را با کشورهایی مانند چین بهوجود آورد و ارتباط را به ارتباطی راهبردی در بعد سیاسی نیز تعمیم دهد، اما تغییر سیاست بینالملل پس از جنگ سرد و جهتگیری در سیاست خارجی کشورهای آسیایی بهویژه چین درخصوص روابط بینالمللی سبب بروز وابستگی متقابل میان این کشورها با غرب بهویژه ایالات متحده شده است. نویسنده میگوید: چین برخلاف تصور ایران کشوری است که در مقایسه با کشورهای اروپایی و ایالات متحده، تکنولوژی و قدرت اقتصادی پایینتری دارد و برای تبدیل شدن به قدرتی جهانی باید همچنان در موضع صلحجویانهتری با غرب عمل کند. مشخص است که چین از وضع تحریمهای اقتصادی بهویژه در حوزة انرژی بر ایران خشنود نیست، اما نشان داده است که دراینخصوص به برخورد یا بروز تنش با غرب نیز روی نمیآورد. چین سیاست تأمین منابع دیگر انرژی را در راستای امنیت انرژی خویش جستجو میکند و این نشاندهندة چشماندازی نهچندان روشن در گسترش روابط میان ایران و چین درصورت ادامة سیاست خارجی فعلی ایران در ارتباط با غرب است. به گفتة نویسنده، چین در حلقة کشورهایی درآمده است که سیاست خارجی آنان برپایة وابستگی متقابل در سطح بینالمللی تنظیم شده است، در شرایطی که ایران همچنان در خارج از این حلقه قرار دارد.
دکتر محسن شریعتینیا در چهارمین پژوهش این مجموعه با مقالهای به نام «مثلث ایران، چین و آمریکا» تأثیرات ایالات متحده بهعنوان بازیگر ثالث بر روابط ایران و چین را مورد توجه قرار داده و برایننظر است که روابط ایران و چین نه دوجانبه بلکه سهجانبه است و آمریکا تأثیرات محدودکنندة جدیای بر آن میگذارد؛ بهبیاندیگر، برای فهم روابط ایران و چین باید به تحولاتی که در مثلث ایران، چین و آمریکا رخ میدهد توجه کرد. درهمینراستا، نویسنده ضمن بررسی تأثیر ضلع سوم مثلث یعنی آمریکا بر روابط دو کشور ایران و چین درطی چهار دهة گذشته برایننظر است که در دهة اخیر، بار دیگر تغییرات در سیاست خارجی اضلاع مثلث، فضای جدیدی را در تعاملات آنان رقم زده است. ایالات متحده پس از ١١ سپتامبر، سیاست مبارزه با تروریسم و جلوگیری از تکثیر تسلیحات کشتارجمعی را اولویت اول سیاست خارجی خود قرار داد؛ خاورمیانه را کانون اصلی شیوع این تهدیدات تلقی کرد و بر دگرگون ساختن روندهای آن متمرکز شد. در این چهارچوب، ایران عضوی از محور شرارت تلقی شد؛ محوری که تغییر نظام سیاسی کشورهای آن با توسل به زور در دستور کار قرار داشت. در ضلع دیگر، برنامة هستهای ایران وارد مراحل حساستری شد و یکی از مهمترین بحرانهای بینالمللی درخصوص آن شکل گرفت. این وضعیت با برآمدن دولت نهم و تغییر رویکرد سیاست خارجی ایران، شکل حادتری به خود گرفت؛ اما درمقابل در ضلع سوم، روابط چین و ایالات متحده، در دوران پس از ١١ سپتامبر، در قالب الگوی «همکاری و رقابت استراتژیک» با غلبة وجه همکاریجویانه قرار گرفت. با تغییرات در اهداف و رویکردهای سیاست خارجی ایران، آمریکا و چین، ازیکسو فضای روابط ایران و آمریکا بهسوی جنگ لفظی و شدت گرفتن احتمال درگیری نظامی سوق یافت و ازسویدیگر، ماهعسل روابط چین و آمریکا آغاز شد. نماد اصلی همکاری و هماهنگی چین و ایالات متحده برای اعمال فشار بر ایران را میتوان در روند پروندةهستهای ایران و رأی مثبت چین به قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل متحد علیه ایران مشاهده کرد. نویسنده در پایان میگوید که بعید بهنظر میرسد وضعیت فعلی مثلث ایران ـ چین ـ ایالات متحده تا آیندة قابل پیشبینی دستخوش تحول آشکاری گردد؛ زیرا ازیکسو ایران بر پیگیری اهداف هستهای خود اصرار دارد و در مسیر نیل به آن،حاضر به پرداخت هزینههای بالاست و ازدیگرسو، ایالات متحده، مجموعة غرب و رژیم صهیونیستی از تمامی اهرمهای خود،از تحریم تا تهدید به حملة نظامی بهره میگیرند تا ایران را از دستیابی به اهداف خود بازدارند. در ضلع سوم، چین در راستای استراتژی کلان خود، ثبات و همکاری در روابط با ایالات متحده را گزینة برتر میداند و تلاش دارد خود را بهعنوان «سهامدار مسئول» در نظام بینالملل تصویرسازی کند. طبیعی است که سهامدار مسئول در نظم غربمحور نمیتواند با کشورهایی که ازسوی غرب بهصورت تهدید تصویرسازی میشود، روابط ویژهای برقرار سازد.
نوشتار بعدی کتاب حاضر ترجمهای است از مقالهای به قلم جان دبلیو گارور، استاد روابط بینالملل در مؤسسة تکنولوژی جورجیا که در فصلنامة واشنگتن (زمستان 2011) منتشر شده است. در این مقاله، نویسنده ضمن بررسی جنبههای مختلف سیاست خارجی چین درقبال ایران برایننظر است که رگههایی از سیاست دوگانة این کشور درقبال ایران دیده میشود، بهطوریکه ازیکسو شاهد تلاش این کشور در حفظ رژیم معاهدة عدم اشاعة هستهای (NPT) در همکاری با ایالات متحده علیه ایران هستیم و ازسویدیگر، نشانههایی از این کشور را میبینیم که ایران مسلح به توانمندی هستهای را در راستای منافع ژئوپلیتیک خود در منطقة خلیج فارس میبیند. بهعبارتی، پکن ازطرفی درصدد متقاعد نمودن رهبران آمریکاست که این کشور شریک مسئول و خواهان حفظ رژیم NPT است؛ اما ازطرفدیگر، به ایران در گرفتن زمان، فضای بینالمللی و کمکهای اقتصادی ضروری برای به نتیجه رسیدن برنامههای هستهای خود کمک میکند. بهنظر نویسنده، شواهد ضمنی چندی نشان میدهند که هستهای شدن ایران با منافع استراتژیک چین همخوانی دارد؛ ازجمله: دیدگاه ضدهژمونی رسانهها و محققان چین علیه آمریکا؛ برآورد قدرت در جهان امروزی و توجه زیاد چین به این موضوع؛ نتیجة عینی سیاست دفعالوقت و مخالفت چین با تحریمهای شدید؛ عرضة زیاد تکنولوژی نظامی و تجهیزات صنعتی پیچیده به ایران ازسوی چین؛ و جهانبینی ضدهژمونی ارتش آزادیبخش ملی چین (PLA) و نقش آن در موفقیت سیاستهای حزب کمونیست چین (CCP) و بقای رژیم. بهنظر نویسنده، اگرچه این شواهد ضمنی و ابهامآمیزند، چهبسا به خوانندة این متن کمک کنند به این نتیجه برسد که چین درواقع درحال ایفای بازی دوگانه با آمریکا در قبال ایران است.
در ششمین مقالة کتاب حاضر، آقای حسن ثاقب عملکرد تجاری ایران با چین را طی دهة اخیر بررسی کرده است. برای این منظور، با استناد به آمار گمرک جمهوری اسلامی ایران، ارزش تجارت، صادرات و واردات ایران با کشور مذکور و نیز تغییرات جایگاه و سهم آن کشور در کل تجارت جهانی ایران طی دورة 1381 ـ 1389 تجزیهوتحلیل شده است. نتایج نشان میدهد تجارت ایران با چین و نیز سهم و جایگاه آن کشور در تجارت جهانی ایران طی دهة اخیر افزایش چشمگیری داشته است. بیش از هشتاد درصد صادرات ایران به چین را نفت خام تشکیل میدهد و با اتکا به آن، تراز تجاری ایران با چین مثبت است؛ اما با حذف نفتخام حتی درصورت احتساب صادرات گاز طبیعی، تراز تجاری ایران با آن کشور منفی خواهد بود. بدون احتساب نفتخام نیز چین در صادرات جهانی ایران رتبة اول و در واردات جهانی ایران رتبة دوم را داراست و هماکنون دومین شریک تجاری ایران پس از امارات متحده عربی است. حجم بالاتر واردات ایران از چین در طیف وسیعتر و تنوع بیشتری از کالاها انجام میشود و درمقابل، صادرات ایران به آن کشور بر چند کالای خاص با تنوعی حدود یکدهم تنوع کالاهای وارداتی متمرکز است. بهنظر نویسنده، تلاش دولت برای برنامهریزی و مدیریت در واردات و نیز رهنمون ساختن صادرکنندگان ایرانی به ایجاد تنوع در صادرات ازطریق شناسایی نیازمندیهای بازار چین با توجه به پتانسیلهای تولید داخلی میتواند راهگشای افزایش حجم صادرات و کاهش کسری تراز تجاری ایران با کشور مذکور باشد.
مقالة بعدی این مجموعه با عنوان «مناسبات اقتصادی ایران و چین: همکاریهای پروژهای» به قلم آقای جلیل ادیبی حوزهای از روابط ایران و چین را بررسی کرده است که در چهارچوب همکاریهای پروژهای شکل گرفته است. نویسنده ضمن بررسی زمینههای توسعة همکاریهای اقتصادی دو طرف و اهمیت اقتصادی ایران برای چین، به زمینهها و اهداف سرمایهگذاری چین و ویژگیها و جذابیت بازار پروژهای ایران برای شرکتهای چینی نیز توجه کرده و حوزههای همکاریهای فنی دو کشور را تشریح نموده است. بهنظر نویسنده، با شدت گرفتن تحریمهای غرب علیه ایران ازیکسو و در پیش گرفتن رهیافت چین مبنیبر حضور فعال در بازارهای جهانی در چهارچوب استراتژی «حرکت به خارج» ازسویدیگر، روابط اقتصادی دو کشور بهویژه در حوزة همکاریهای پروژهای اهمیت روزافزونی یافته است. شرایط مستعد ایران برای فعالیتهای شرکتهای چینی و نیاز روزافزون این کشور به منابع انرژی فسیلی بهگونهای اقتصاد دو کشور را مکمل یکدیگر ساخته است. دراینراستا، کشورمان توانسته است فناوری چینی را در حوزههایی نظیر: متروسازی، ساخت کشتیهای غولپیکر و... به جهانیان معرفی کند و زمینة مؤثری را برای ورود شرکتهای چینی به عرصة فعالیتهای بینالمللی فراهم آورد؛ اما درمقابل، نیاز به تلاش بیشتر درجهت متعادلسازی این روند در راستای بهرهگیری از ظرفیتهای طرف چینی درجهت تقویت زیرساختهای کشورمان بهویژه در بخش نفت و گاز، ایجاد سرفصلهای همکاریهای مشترک علمی ـ فناوری که نتیجة آن برای هر دو طرف سودمند است و ایجاد فضای رقابتآمیز در همکاریهای خارجی نیز احساس میشود؛ ازاینرو، بهرهگیری از توانمندیهای طرف چینی در عین به حداقل رساندن به حاشیه رفتن اقتصاد کشورمان، نیازمند تدوین استراتژیای مبتنیبر شناخت و با هدف برد ـ برد است.
اما در آخرین مقالة کتاب حاضر به روابط فرهنگی ایران و چین توجه شده است. در این مقاله با عنوان «روابط فرهنگی ایران و چین: به قدمت تاریخ، به لطافت ابریشم» به قلم آقای علیمحمد سابقی سعی شده است ضمن مروری بر پیشینة روابط فرهنگی دو کشور، فرصتها و چالشهای پیشِ روی آن نیز بررسی شوند. روابط فرهنگی میان ایران و چین، دیرینه، همهجانبه، مستمر، و درطول تاریخ تأثیرگذار بوده و شاهبیت آنها مبادلات دینی و مذهبی بوده است. بهنظر نویسنده، ایرانیان در معرفی، نشر و گسترش آیینها و ادیان بودایی، نسطوری، زرتشتی، مانوی و اسلام در چین نقش موثری داشتهاند. جادة ابریشم که در اصل کریدوری برای مبادلات تجاری و بازرگانی بوده، بستر مبادلة تمامی مظاهر و دستاوردهای فکری، فرهنگی، هنری، علمی، آموزشی و... بشری و تمدنهای شرق و غرب را فراهم ساخته و نخستین زمینههای تلاقی و تعاطی اندیشهها و افکار و فرهنگها و تمدنها و جهانی شدن آنها را بهوجود آورده است. نویسنده با اشاره به اینکه ایران و چین در دو سه قرن گذشته با ورود مداخلهجویانة قدرتهای استعمارگر غربی به آسیا، ضربههای سختی خورده و سرنوشت تقریباً مشابهی داشتهاند، آغاز نهضت همزمان مشروطهخواهی در ایران و نهضت جمهوریخواهی در چین را سرآغازی بر استقلالطلبی و آزادیخواهی دو ملت میداند و برایننظر است که اجرای همزمان سیاست اصلاحات در چین و پیروزی انقلاب اسلامی در ایران ازیکسو، و تغییر و تحولات بینالمللی و دیدگاههای مشترک حاکمان دو کشور درمورد مسائل بینالمللی ازسویدیگر، روابط و مناسبات سیاسی آنها را در بسیاری از عرصههای دوجانبه، منطقهای و بینالمللی و موضعگیریها و همکاریهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، همگرا، همسو و همجهت کرده و رهبران و ملتهای دو کشور را به هم نزدیکتر ساخته است. نویسنده در ادامه با توجه به سابقة دوستی تاریخی و روابط دیرینة فرهنگی میان دو کشور در گذشته، و همراهی و همسویی و دیدگاههای مشترک کنونی، توسعة همهجانبة این مناسبات، بهویژه روابط فرهنگی را امری لازم و ضروری دانسته و در راستای این ارتقای همکاری فرهنگی توصیههایی را بیان نموده است.
امید است که مجموعه مقالات حاضر بتواند نگرش روشنتر و دقیقتری را درخصوص روابط دو کشور، آسیبپذیریها و حوزههای قابل پیشرفت در اختیار کارشناسان کشور عزیزمان قرار دهد و سیاستمداران و سیاستسازان جمهوری اسلامی را در تصمیمگیریهای مطابق با منافع ملی یاری رساند.
نظر شما