تحلیلی بر حمله روسیه به سوریه


 
با روی کار آمدن طرفداران رویکرد «اوراسیاگرا» در روسیه، رویکرد ژئوپلیتیک محور اهمیت زیادی یافت. اهمیت رویکرد ژئوپلیتیک محور در سیاست خارجی روسیه باعث افزایش حساسیت امنیتی، عملگرایی و بسط روابط روسیه با کشورهای خاورمیانه و آسیای مرکزی و قفقاز شد. این رویکرد به‌ویژه پس از طرح موضوع استقرار سامانه دفاع موشکی آمریکا در اروپای شرقی و در نزدیکی مرزهای روسیه و بالا گرفتن تنش میان این کشور با ناتو و آمریکا مورد توجه رهبران مسکو قرار گرفته است. بنابر این رویکرد، روسیه استراتژی نظامی خود را تا سال 2020 تدوین و بر گسترش فعالیت‌های نظامی خود در چهارچوب این راهبرد تأکید دارد.
البته این به معنای جنگ‌طلبی روسیه در منطقه نیست. روسیه با وجود انتقادهای زیاد به بسط مدل دموکراسی غربی در این منطقه، از همکاری در طرح‌های اروپایی و آمریکایی در زمینه‌های اقتصادی استقبال می‌کند. در همین راستا جنگ با تروریسم را باید از چالش‌های امنیتی در منطقه به شمار آورد که از سوی واشنگتن به عنوان بهانه حضور در خاورمیانه، آسیای مرکزی و قفقاز استفاده می‌شود. این مسئله به همراه اینکه بسیاری از کارشناسان و سیاستمداران روس اعتقاد دارند که بایستی روسیه قدرت امپراتوری گذشته خود را به دست آورد و لازمه این کار حضور فعال در سطح بین‌المللی است باعث شد تا روسیه شروع به بازنگری در اهداف سیاست خارجی خود نماید.
از جمله این بازنگری‌ها می‌توان به: دفاع قاطعانه از استقلال سیاسی، منافع و شأن ملی کشورها، کمک به برقراری یک سیستم چندقطبی، کمک به مخالفان ضدهژمونی و همچنین مخالفت خود با بازگشت سیاست هژمونی، احترام به حاکمیت دیگر دولت‌ها و مخالف با دخالت در امور داخلی آنها ترویج روابط دموکراتیک در سطح بین‌المللی ذکر کرد. لذا در تحلیل حمله روسیه به سوریه می‌توان گفت روسیه در وهله اول به دنبال تحقق اهداف فوق است یعنی تلاش دارد با دستیابی به اهداف فوق خود را به عنوان یک قدرت جهانی با منافع جهانی معرفی نماید. در درجه دوم و از دیدگاه ژئوپلیتیک، فدراسیون روسیه خود را از سمت جنوب در محاصره کمربندی سبز می‌بیند که از کشورهای اسلامی تشکیل شده است. این کمربند که در چهار لایه به دور روسیه کشیده شده، از جنبه پتانسیل بی‌ثبا‌ت‌سازی و ضربه زدن به تمامیت ارضی روسیه مورد توجه این کشور بوده است.
دو تهدید عمده تجزیه‌طلبی و تروریسم، که با عامل دیگری، به نام افراط‌گرایی پیوند خورده‌اند، برای روسیه عواملی بحران‌زا به شمار می‌روند این مسئله خود با توجه به روند جهانی شدن بر اهمیت آن نیز افزوده شده است به‌گونه‌ای که روس‌ها اعتقاد دارند که در عصر جهانی شدن ما شاهد تهدیدات جهانی هستیم به گونه‌ای که اگر مثلاً امنیت در افغانستان یا در سوریه نباشد این موضوع خودبه‌خود بر امنیت ملی روسیه تأثیر مستقیم خواهد داشت. آنها اعتقاد دارند که اگر امروز با تروریست‌ها در سوریه مقابله نشود فردا باید با آنها در حیات خلوت روسیه یعنی آسیای میانه برخورد کرد و پس فردا در قلمرو مرزهای داخلی این کشور. لذا مداخله نظامی در سوریه به رهبری روسیه با وجود خطرات فراوانی که همراه دارد، منعکس‌کننده هراسی است که روس‌ها نسبت به منافع حیاتی خود احساس می‌کند.
جلوگیری از سرایت اندیشه‌های افراط‌گرایانه به داخل روسیه (با توجه به جمعیت قابل توجه مسلمانانی که در روسیه زندگی می‌کنند) از دیدگاه مسکو مهم‌ترین عامل تهدیدکننده منافع روسیه است. از طرف دیگر گسترش افراط‌گرایی دینی به منطقه آسیای میانه، از جمله عوامل تقویت‌کننده احتمال مداخله روسیه در سوریه بوده است علاوه بر جمعیت قابل توجه مسلمانان در روسیه که روز به روز در حال افزایش است باید خلأ قدرتی که پس از فروپاشی شوروی به وجود آمد و زمینه‌ را برای گسترش تمایلات ملی‌گرایانه و قوم‌گرایانه فراهم کرد مدنظر قرار داد چرا که خود پایه و اساسی مهم برای شعله‌ور شدن نارضایتی‌های ریشه‌دار و آغاز حرکت‌های جدایی‌طلبانه شده است. لذا سرکوب این جنبش در داخل سوریه راه را برای گسترش افراط‌گرایی در خارج از آن می‌بندد که خود بیشترین فایده و سود برای روسیه در پی خواهد داشت.
عوامل ذکر شده به همراه اینکه دولت روسیه از سال 1996 یعنی زمان پریماکوف دائماً تأکید کرده که نظم تک‌قطبی را قبول ندارند و نظام بین‌الملل باید چندقطبی باشد باعث شده‌اند تا مسکو پیوسته در تلاش جهت تحقق بخشیدن به این خواسته خود باشد. تحقق سیستم چندقطبی باعث تقویت حضور روسیه در ابعاد بین‌المللی، ایجاد تعادل و توازن قدرت در سطح جهانی و ارتقاء جایگاه روسیه در حد یک قدرت جهانی با منافع جهانی می‌شود. لذا روس‌ها اعتقاد دارند که ساختار نظام بین‌المللی چند قطبی به شدت به اقدامات نظامی وابسته است در حالی‌که امروزه تنها آمریکا، ناتو و برخی کشورهای غربی دست به اقدامات نظامی می‌زنند و این خود عامل شکل‌گیری سیستم کاملاً تک‌قطبی شده است. اما امروز روسیه می‌تواند وارد صحنه شده و اولین قدرت غیرآمریکایی و اروپایی باشد که وارد یک اقدام نظامی جدی در خارج از قلمروی خود شده است. لذا محاسبات عقلانی رهبران روسیه را به این نتیجه رساند که بایستی وارد عمل شده و خود را به عنوان یک قدرت بین‌المللی مطرح نمایید. از این‌رو روس‌ها با توجه به درک و آگاهی‌هایی که از خلال تحولات منطقه‌ای و بین‌المللی به دست آورده بودند اقدام به جنگ در سوریه و برعلیه گروه داعش نمودند.