روابط آمریکا و قدرت‌های بزرگ تحت ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ


 

با به‌ قدرت رسیدن ترامپ به ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا، به‌طور قطع روابط و مناسبات این کشور با سایر دولت‌ها دستخوش دگردیسی خواهد شد و این تغییر می‌تواند جنبه ایجابی و سلبی داشته باشد. دراین‌میان روابط واشینگتن با قدرت‌های بزرگ بسیار حائز اهمیت است؛ زیرا تبعات این روابط نه‌تنها بر قدرت‌های کنشگر تأثیر می‌گذارد بلکه کل نظام بین‌المللی را نیز متأثر خواهد کرد. با عنایت به این موضوع، در سطور ذیل سعی داریم روابط آینده آمریکا با قدرت‌های بزرگ (روسیه، اتحادیه اروپا، چین) را مورد مداقه و تحلیل قرار دهیم. 

1. روابط آمریکا و روسیه
دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور منتخب آمریکا، و ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه، بارها نسبت به یکدیگر ابراز ارادت کردند و بارها در سخنان خود ازطرفِ مقابل و مسائل مورد توافق در آینده سخن به میان آوردند. از تدوام بیانات مثبت ترامپ و پوتین طی ماه‌های گذشته می‌توان استدلال نمود شاید یکی از مسائلی که در میان بسیاری از اظهارات تناقض‌آمیز ترامپ مسلم‌تر و پیش‌بینی‌پذیرتر باشد، تنش‌زدایی واشینگتن با کرملین در آینده نزدیک باشد. 

روسیه پیروزی کلینتون و ادامه سیاست‌های اوباما ازسوی وی را قطعناً در راستای منافع خود نمی‌دانست. به‌ همین‌خاطر آشکارا از ترامپ حمایت کرد. از سال 2014 چند مسئله مهم ازقبیل الحاق کریمه به روسیه، گسترش ناتو و سامانه‌های موشکی به شرق اروپا و راهبردهای متفاوت واشینگتن و کرملین درمورد سوریه و مبارزه با تروریسم موجب سردی و متعاقباً تیرگی روابط آمریکا و روسیه در دوره ریاست جمهوری اوباما شد؛ اما، به‌نظر می‌رسد دیدگاه‌های مشترک ترامپ و پوتین و همکاری آنها در آینده جهت یافتن سازوکارهایی برای برخی اختلافات بر همگرایی دو قدرت بزرگ جهانی تأثیر شایانی داشته باشد.

دراین‌خصوص، ترامپ طی کمپین انتخاباتی خود بارها از سیاست‌های روسیه در سوریه و جدیت خود در مبارزه با تروریسم و داعش صحبت به میان آورد. با توجه به سازگاری و اشتراک راهبردی آمریکا و روسیه در مبارزه با داعش و همچنین عدم تمایل ترامپ نسبت به برکناری دولت اسد، چشم‌انداز همکاری‌های دو کشور در این زمینه مثبت به‌نظر می‌رسد. باوجود‌این، تعاملات پیچیده غرب آسیا می‌تواند موانعی در مسیر همکاری‌های ضدتروریستی ایجاد کند. ازجمله می‌توان به روابط راهبردی ایران با روسیه و سوریه و درمقابل دشمنی آمریکا با ایران، هم‌پیمانی کشورهای حوزه خلیج فارس با آمریکا و تمایل آنها به افزایش فشار بر ایران و تحدید نفوذ منطقه‌ای و عمق استراتژیک این کشور و همچنین مسئله جبهه مقاومت و تأمین امنیت رژیم صهیونیستی اشاره نمود. غیر از مسئله داعش که یک تهدید بین‌المللی محسوب می‌شود، مهم‌ترین موضوع در ژئوپلیتیک غرب آسیا مسئله تأمین امنیت رژیم صهیونیستی است که در تقابل مستقیم با سیاست‌های ضدصهیونیستی ایران در منطقه قرار دارد. به‌نظر می‌رسد روسیه با اعطای تضمین‌های لازم، البته با هماهنگی با ایران، می‌تواند نقش حائز اهمیتی در تعدیل تنش‌ها بین این دو کنشگر مهم منطقه‌ای ایفاء نماید.  

طی سال‌های گذشته استقرار سامانه موشکی آمریکا در شرق اروپا، حضور مستقیم نظامی آمریکا در مولداوی و گرجستان در قالب برگزاری رزمایش یا همکاری و همچنین حضور نیروهای ناتو در کشورهای حوزه بالتیک و هم‌مرز با روسیه نیز واکنش‌های جدی کرملین را به‌دنبال داشته است. ناتو و مقام‌های آمریکا اعلام کرده‌اند که هدف از این اقدام‌ها، واکنش در برابر قدرت‌یابی بیشتر نظامی روسیه است؛ اما مسکو این اقدامات را تهاجمی برشمرده و اعلام کرده نفوذ این پیمان و نیروهای آمریکا در جمهوری‌های شوروی سابق به‌ویژه استقرار سپر موشکی در شرق اروپا را بی‌پاسخ نخواهد گذاشت. نخستین واکنش دراین‌خصوص، برنامه تشکیل سه لشگر جدید در نزدیک‌ترین نقطه مرزی به شرق اروپا و استقرار سامانه ضدموشکی اس 400 در نواحی مرزی بوده است. مسکو علاقمند است که تا با دولت جدید آمریکا دراین‌مورد وارد مذاکره جدی شود تا ضمن تأمین امنیت خود در محیط پیرامونی، هزینه‌های نظامی‌اش را کاهش دهد.

سومین مسئله مهم در روابط آمریکا موضوع اوکراین و تحریم‌های تحمیلی آمریکا و متحدان اروپایی علیه روسیه است. به‌نظر می‌رسد ترامپ توجه خاصی به مسئله کریمه و الحاق آن به روسیه نداشته باشد و آن را مسئله تمام شده و بی‌فایده برای آمریکا تلقی می‌کند؛ لذا دولت ترامپ جهت تقویت روابط با روسیه، ضمن مسکوت گذاشتن مسئله کریمه، تلاش خواهد کرد همان‌گونه که درطول رقابت‌های انتخاباتی بیان کرده بود، تحریم‌های ضدروسی را لغو کند. دراین‌ارتباط «کارتر پیج»، تاجر آمریکایی و مشاور دونالد ترامپ در سیاست خارجی، پیشتر در تماس تلفنی با پوتین از لغو تحریم‌های اقتصادی علیه روسیه خبر داده بود. چنین موضعی درحالی اتخاذ می‌شود که تحریم‌های ضدروسی مورد حمایت همه اعضای اتحادیه اروپا نمی‌باشد. زیرا برخی از آنها ارتباط تجاری خوبی با روسیه داشته و تحریم‌ها میلیاردها دلار خسارت به آنها وارد کرده است. با توجه به این موضوع، به‌نظر می‌رسد که به‌رغم ناخشنودی اروپائیان از سیاست‌های تهاجمی پوتین در اوکراین، آنها ‌تمایلی به رفع تحریم‌های ضدروسی نداشته باشند.

درمجموع، با توجه به اینکه اولویت ترامپ حمایت از دموکراسی در سطح جهان و مداخلات بشردوستانه نمی‌باشد و همچنین منتقد گسترش ناتو و افزایش هزینه‌های آمریکاست، علاوه‌بر این نیز دیدگاه مشترکی با روسیه درزمینه مبارزه با ترویسم دارد، شاید بتوان چشم‌انداز روشن‌تری را در روابط واشینگتن و مسکو در آینده پیش‌رو متصور بود. درهمین‌ارتباط، افزایش مبادلات اقتصادی و بازرگانی دو کشور، با توجه به تمایلات اقتصاد محورانه ترامپ، بتواند بسیار تأثیرگذار باشد. معرفی «رکس تیلرسون» به‌عنوان وزیر امور خارجه آمریکا ازسوی ترامپ که روابط نزدیکی با ولادیمیر پوتین رئیس‌جمهور روسیه دارد را می‌توان نشانه عزم جدی ترامپ برای نزدیک‌تر شدن به مسکو دانست.
 
2. روابط آمریکا با اتحادیه اروپا
سال 2017 در شرایطی آغاز شد که چشم‌انداز پرابهامی از مناسبات اروپا و آمریکا وجود دارد؛ متحدانی که در دوسویِ اقیانوس اطلس در چند سال گذشته تلاش کرده بودند که در بسیاری از مسائل و امورات بین‌المللی متحد و هم‌نظر باشند. اروپا و آمریکا مناسبات بسیار نزدیکی دارند و شاید در جهان میان هیچ دو متحد دیگری شاهد روابط اقتصادی و سیاسی تا بدین حد گسترده نبوده‌ایم. 

کشورهای بزرگ اروپایی ازجمله فرانسه و آلمان، به جهت نگرانی‌هایی که از قبل درباره روی کار آمدن ترامپ به‌دلیل مواضع غیرمتعارف وی داشتند، دچار نگرانی شدیدی درباره آینده روابط سیاسی، اقتصادی ـ تجاری و امنیتی ـ نظامی آمریکا و اروپا شده‌اند. اظهارات واگرایانه ترامپ درطول کارزار انتخاباتی موجب شده بود که برخی نظیر «ژان کلود یونکر»، رئیس کمیسیون اروپا، ترامپ را «خطری علیه روابط بین قاره‌ای» برشمرد.

قدرت‌های اروپایی معتقدند که روابط استراتژیک میان اتحادیه اروپا و آمریکا ریشه در ارزش‌های مشترک شامل: آزادی، حقوق بشر، دموکراسی و عقاید مربوط به بازار اقتصادی دارد. به همین‌دلیل است که آمریکا نمی‌تواند به راحتی از حمایت اتحادیه اروپا دست بردارد یا روند همکاری‌های دوجانبه را تغییر دهد. البته با توجه به خروج انگلیس از اتحادیه اروپا و روابط نزدیک و ویژه این کشور با آمریکا در طی دهه‌های گذشته، شرایط این کشور در میان کشورهای اروپایی متفاوت خواهد بود و به‌نظر می‌رسد که روابط لندن و واشینگتن تاحدود زیادی کماکان مانند سابق مستحکم باقی بماند؛ اما به‌طور کلی روابط اروپا و آمریکا در چند حوزه امنیتی، تجاری و مسائل بین‌‌المللی قابل بررسی و تحلیل است. موضوعات امنیت خود به دو دسته قابل انشقاق است: نخست، امنیت اتحادیه اروپا در قالب چتر حمایتی ناتو؛ دوم، امنیت جهانی درقبال تهدیدات مختلف به‌ویژه تروریسم، که این مسئله خود امنیت کشورهای اروپایی را از چند منظر مورد تهدید قرار داده است.

از پایان جنگ جهانی دوم تا به امروز امنیت اروپا تحت پوشش سازمان پیمان آتلانتیک شمالی یا ناتو قرار داشته و این نهاد امنیتی به رهبری آمریکا تا به امروز مسئولیت امنیت اروپا را بر عهده دارد. علی‌رغم اینکه ترامپ شعارهای مختلفی در رابطه با کاهش تعهدات آمریکا درقبال ناتو و امنیت اروپائیان داده است، الزامات ساختاری و جهانی یا به‌ عبارتی حفظ صلح و امنیت جهانی و تداوم روابط مناسب و کارآمد آمریکا و اتحادیه اروپا شرایطی را ایجاد می‌کند تا آمریکا سیاست‌های امنیتی گذشته خود را درقبال اتحادیه اروپا به‌عنوان یک شریک استراتژیک و متحد قدیمی حفظ نماید؛ هرچند شاید روابط امنیتی دوسویِ آتلانتیک تا حدودی دستخوش تغییر شود. به‌طور مثال شاید اروپائیان هزینه‌های بیشتری برای تأمین مالی ناتو متقبل شوند؛ اما درمجموع به‌نظر می‌رسد بنیان همکاری‌های دوطرف در قالب این نهاد امنیتی تداوم یابد؛ زیرا فعالیت ناتو در عرصه اروپائی و جهانی در راستای تأمین و امنیت آمریکا نیز می‌باشد.

علاوه‌براین آمریکا جهت مقابله با تهدیدات جهانی نظیر تروریسم و همچنین اعمال فشار یا تحریم احتمالی بر کشورهایی مانند ایران و کره شمالی نیازمند همکاری اروپاست. اتحاد و همسویی با قدرت‌های اروپایی ازیک‌سو قدرت چانه‌زنی آمریکا را در نهادهایی مانند شورای امنیت افزایش می‌دهد و ازسوی‌دیگر می‌تواند اقدامات آمریکا به‌ویژه اقدامات احتمالی نظامی را مشروعیت بخشد. علاوه‌براین، همان‌گونه که ترامپ همواره تأکیده کرده است، آمریکا برای کاهش هزینه‌های خود در مقابله با تهدیدات و تأمین امنیت نیازمند حمایت و مساعدت متحدان است و اتحادیه اروپا می‌تواند منابع مالی موردنیاز را تأمین نماید؛ اما مناسبات تجاری و اقتصادی دولت جدید آمریکا و اتحادیه اروپایی بسیار ابهام‌آمیز خواهد بود. این موضوع ناشی از چند مؤلفه است: نخست، تأکید ترامپ بر ناسیونالیسم اقتصادی و تأکید بر توان تولید داخلی و دوم، وجود شکاف در سیاست‌های اقتصادی اروپا با توجه به بریگزیت. خارج شدن انگلیس از اتحادیه اروپایی، به‌عنوان یک قدرت بزرگ اقتصادی، سیاست‌های هماهنگ مالی و اقتصادی اروپا را دستخوش تغییر و تزلزل خواهد کرد. به‌ویژه آنکه این کشور هم مانند آمریکا سیاست ناسیونالیسم اقتصادی را در پیش گرفته است. بنابراین، انتظار می‌رود تا در آینده شاهد کاهش تعاملات اقتصادی و تجاری آمریکا و قدرت‌های بزرگ اروپایی باشیم. به‌ویژه آنکه تمایلات راستگرایانه به‌طور فزاینده‌ای در اروپا درحال رشد است و این موضوع می تواند هم در همگرایی میان کشورهای اروپایی و هم در واگرایی این کشورها با آمریکا در زمینه امنیتی و اقتصادی تأثیر قابل‌توجهی داشته باشد و متعاقباً نیز حتی بنیان‌های ناتو را متزلزل سازد.

نحوه برخورد آمریکا با برخی از معاهدات و توافقنامه‌ها نیز در مناسبات این کشور با اتحادیه اروپا تأثیرگذار است. سیاست ترامپ درقبال برجام و یا پیمان‌های بین‌المللی نظیر پیمان آب و هوایی پاریس ازجمله آنهاست. اروپایی‌ها حامی حفظ برجام هستند درحالی‌که ترامپ بارها از آن انتقاد کرده و آن را یک «توافق بد» خوانده است. باوجوداین انتظار می‌رود که رئیس‌جمهور جدید آمریکا به برجام پایپند بماند؛ اما این امکان وجود دارد روند اجرایی شدن آن را با اقداماتی مانند اعمال تحریم‌های جدید، در قالب حقوق بشری یا تروریسم، با چالش‌هایی مواجه سازد. این موضوع می‌تواند روابط فراآتلانتیکی را با تنش مواجه کند. برجام هم به‌لحاظ سیاسی، امنیتی و هم اقتصادی دستاورد بزرگی برای قدرت‌های اروپایی محسوب می‌گردد. به همین خاطر آنها خواستار حفظ آن هستند. 

3. روابطه آمریکا با چین
روابط آینده آمریکا با جمهوری خلق چین در سه حوزه مهم استراتژیکی، تجاری ـ اقتصادی و مسئله تایوان قابل تحلیل است. در سال‌های اخیر شرق و جنوب دریای چین به محلی برای تنش در روابط ایالات متحده و چین تبدیل شده است. ایالات متحده در راستای حمایت از متحدان خود در قبال به اصطلاح تهدیدات و جاه‌طلبی‌های ارضی چینی‌ها، حضور خود را در این منطقه افزایش داده است. اقدام واشینگتن واکنش تند چینی‌ها را درپی داشته و موجب ایجاد تنش در روابط دو کشور شده است. پیگیری سیاست اوباما در منطقه ازسوی دولت ترامپ می‌تواند چالش جدی در روابط دیپلماتیک دو کشور ایجاد نماید. اما اگر سخنان ترامپ مبنی‌بر کاهش حضور آمریکا در مناطق مختلف را مفروض درنظر بگیریم، انتظار می‌رود تنش این کشور و چین در منطقه پیرامونی چین مرتفع شود.

مسئله کره شمالی نیز در روابط آمریکا و چین حایز اهمیت است. ترامپ شدیداً با دولت کره شمالی به‌عنوان یک تهدید علیه منافع آمریکا مخالف است؛ درحالی‌که چین از این کشور حمایت می‌کند. درواقع کره شمالی همواره کارتی در دست چین برای بازی با آمریکا در حوزه امنیت منطقه‌ای شبه جزیره کره بوده است. اگرچه مسئله کره شمالی نسبت به سایر مسایل در روابط دو کشور در اولویت پایین‌تری قرار دارد، بااین‌حال می‌تواند یکی از موانع در توسعه دو کشور محسوب شود.

اما موضوع چالش‌زا در مناسبات آینده دو کشور مسئله تجارت است. روابط تجاری آمریکا و چین از اواخر دهه هشتاد میلادی رشد قابل‌توجهی داشته است. دسترسی چین به سرمایه ایالات متحده و دسترسی آمریکا به نیروی کار و منابع چین سنگ بنای اقتصاد جهانی پس از پایان جنگ سرد را بنیان نهاد. اما اکنون ترامپ وعده داده که این وضعیت را تغییر دهد. او برنامه‌ای برای به چالش‌ کشیدن چین در حوزه تجارت دارد. حمایت از صنایع و تولیدات داخلی و افزایش تعرفه‌های گمرکی بر واردات چالش بزرگی در روابط واشینگتن ـ پکن ایجاد خواهد کرد. این موضوع می‌تواند جرقه جنگ تجاری‌ای را بزند که به ضرر کل اقتصاد جهانی خواهد بود. برخی براین ‌اعتقادند که جنگ احتمالی تجاری سبب شده تا چینی‌ها به‌دنبال تلاش برای جاسوسی سایبری از مراکز و نهادهای اقتصادی آمریکایی و ایجاد اختلال در آن باشند.

مسئله مهم دیگر در مناسبات چین و آمریکا موضوع رابطه این کشور با تایوان است. چین حساسیت بسیار بالایی نسبت به استقلال این بخش از کشور دارد و شناسایی این ناحیه به‌عنوان یک کشور مستقل ازسوی‌دیگر کشورها همواره واکنش‌های جدی پکن را به‌دنبال داشته است. دراین‌مورد،  تماس تلفنی اخیر میان دونالد ترامپ رئیس‌جمهوری منتخب آمریکا و رئیس‌جمهوری تایوان خشم چین را برانگیخت. در برهه زمانی کنونی کسی نمی‌داند که آیا ترامپ می‌خواهد از این موضوع به‌عنوان اهرم تهدیدی برای کسب امتیاز از چینی‌ها استفاده کند و یا آنکه به‌طور جدی قصد نزدیکی کامل به تایوان را دارد که باعث ایجاد تنش در روابط واشینگتن و پکن خواهد شد؛ اما آنچه که مسلم است این موضوع است که به‌رغم اظهارات و اقدامات تنش‌زای ترامپ، چین تلاش دارد با اتخاذ سیاست صبر و انتظار روابط جاری دو کشور را حفظ نماید و روند توسعه اقتصادی خود را در قالب «ظهور مسالمت‌آمیز» ادامه دهد. به‌ همین ‌خاطر است که این کشور اعلام کرده که پکن در چهارچوب اصل «احترام متقابل»، مشتاق همکاری با دونالد ترامپ است تا بتوان با همکاری سازنده تفاوت‌های دو کشور را مدیریت کرد.
 
جمع بندی
به‌طور کلی به‌نظر می‌رسد سیاست‌های آینده ترامپ همزمان فرصت‌زا و تهدیدزا است. روس‌ها حضور ترامپ در عرصه رهبری آمریکا را که هیچ‌یک از تعصبات دولت اوباما را ندارد، به‌عنوان یک فرصت می‌نگرند که هم منافع اقتصادی و هم منافع استراتژیک آنها را تأمین خواهد کرد. توجه به مسائل داخلی کشور و تعدیل حضور آمریکا در عرصه بین‌المللی از‌نظرِ روس‌ها فضا را برای نقش‌آفرینی روسیه در معادلات جهانی فراهم خواهد ساخت و به این کشور در احیای نقش گذشته خود به‌عنوان یک قدرت بزرگ جهانی کمک خواهد کرد.

اما در مقابل قدرت‌های بزرگ اروپایی به‌ویژه فرانسه و آلمان به همراه چین نگران مناسبات خود با دولت جدید آمریکا هستند. اظهارات و اقدامات تنش‌زای ترامپ طی ماه‌های گذشته و ابهام در برنامه‌ها و راهبردهای دولت وی این قدرت‌ها را دچار سردرگمی کرده است. به‌نظر می‌رسد آنها تنها منتظر هستند تا ببینند دولت ترامپ چه کنش‌هایی را انجام خواهد داد تا به تناسب آن واکنش‌های لازم را انجام دهند.