لابیهای صهیونیستی در آمریکا
انشعاب لابی جی استریت از آیپک
مقدمه
جامعه آمریکا جامعه مهاجر و عضو شونده است.در آمریکا هیچ محدودیتی برای انجمن سازی برای مقاصد سیاسی وجود ندارد. عضویت در انجمنها در آمریکا نسبت به دیگر نقاط جهان بسیار بیشتر است.شاید کمتر کشوری را بتوان یافت که در آن گروههای ذی نفوذ از اهمیت و جایگاه ویژه ای که امروز در آمریکاست، برخوردار باشند.این گروهها درحجم و انواع گوناگون برای اعمال نفوذ و رسیدن به اهدف خاص خود از تاکتیک و استراتژیهای مختلفی استفاده میکنند، تا جایی که این گروهها در هر زمینه ای بیشترین صلاحیت را در فرایند تصمیمگیری دارند.
در یک تعریف از گروههای هم سود یا گروههای ذی نفوذ با عنوان لابی هم یاد میشود، لابی به گروههایی گفته میشود که برای تحقق اهداف و منافع خود به بهره گیری از ساختار و ظرفیتهای حقوقی و سیاسی، بدنبال تاثیرگذاری بر روند سیاست داخلی و خارجی کشور متبوع هستند.لابیها به شکلی که ما امروز میشناسیم تا دهه 1820 وجود نداشت و فعالیت گسترده این گروهها در آمریکا تا پایان قرن هجدهم ظاهر نشده بود. تا اینکه در سال 1995 قانون جدیدی بنام (قانون شفاف سازی فعالیتهای لابی) در کنگره به تصویب رسید، این قانون که به قانون لابیسم مشهور شد و به طور کلی فعالیت لابی را تغیر داد.البته در سال 1998 نیز مجددا مورد بازبینی قرار گرفت و اصلاحیه ای بدان افزوده شد که "قانون متمم تکنیکی شفاف سازی فعالیتهای لابی" نامیده شد.اکنون این قانون به عنوان مبنای فعالیتهای لابی در آمریکا مورد استفاده قرار میگیرد. ساختار سیاسی غیرمتمرکز و توزیع شده امریکا سبب شده است که جریانها و تشکلهای بسیاری بتوانند فرایند پیچیده تصمیمگیری در این کشور را تحت تأثیر قرار دهند. با آنکه یهودیان تنها حدود 2 درصد جمعیت امریکا را تشکیل میدهند اما توانستهاند به تأثیرگذارترین اقلیت قومی در ساختار قدرت امریکا تبدیل شوند. گذشته از عوامل دیگری که در گسترش و نفوذ یهودیان در ایالات متحده نقش دارند در مجموع پیداش اینگونه سازمانها و نهادها در جامعه آمریکا از اوایل قرن 19 و تسریع آن در قرن بیستم این حجم عظیم و فوق العاده نفوذ و قدرت را برای گروههای ذی نفوذ و فشار یهودی فراهم ساخت.
بطوریکه نفوذ جامعه یهودیان در آمریکا را میبایستی مرهون رشد و گسترش این گروهها و سازمانها دانست.امروزه این سازمانها مهمترین ابزار صهیونیستها برای تأثیرگذاری بر سیاست خارجی امریکا بخصوص در مسائل مربوط به اسرائیل و خاورمیانه است.جریان صهیونیسم مجموعه ای از سازمانهای مختلف را برای تأثیرگذاری بر سیاست خارجی امریکا به وجود آورده است که در این میان نقش لابی آیپک (کمیته امور عمومی اسرائیل و آمریکا) به عنوان قدرتمندترین سازمان یهودی امریکا بسیار حائز اهمیت است. سازمانی که مسئولیت برنامهریزی و هماهنگ کردن فعالیت اکثر سازمانهای یهودی امریکا را بر عهده دارد و نقش اساسی را در هماهنگی سیاستهای امریکا با منافع صهیونیسم ایفا میکند.در کمیته اجرایی آن روسای 40 سازمان یهودی با 5/4 میلیون عضو حضور دارند.اما شکاف در این لابی منجر به تولد لابی باصطلاح صلح طلب جی.استریت شده است.این لابی جدید بر مبنای مقابله با ایوانجلیستها و نومحافظهکاران راهاندازی شد و به زعم بنیانگذاران آن،هدفش کاهش اقدامات تفرقه افکنانه لابیهای تندرویی چون ایپک است تا رویای دیرینه تشکیل دولت مستقل فلسطینی(دو دولت فلسطینی ـ اسراییلی) محقق شود. در واقع به نظر میرسد لابیهای دیروز و امروزی در تقابل با هم قرار گرفته اند.
این در حالی است که دولتهای مختلف آمریکا از دو حزب دموکرات و جمهوره خواه، همواره اتفاقنظر داشتهاند که اسرائیل باید نسبت به کشورهای عربی منطقه از برتری کیفی در فناوری نظامی برخوردار باشد.در واقع ورای امنیت اسرائیل میبایست علت مهمتر حمایتهای گسترده آمریکا از اسرائیل را در نقشی که اسرائیل همواره برای آمریکا در منطقه ایفا میکند جستجو کرد.اما خاتمه جنگ سرد موجب خاتمه اهمیت استراتژیک اسرائیل برای منافع آمریکا در خاورمیانه نشد، چرا که آمریکا همواره به همان اندازه، نگران حرکات ناسیونالیستی در کشورهای عربی و در سالهای اخیر بنیادگرایی اسلامی و بیداری اسلامی بوده است. بنابراین روابط چند منظوره آمریکا و رژیم صهیونیستی، به واسطه ارتباط مستقیم آن با منافع حیاتی دو طرف، هم اکنون از آنچنان استحکامی برخوردار است که تغییر در روسای دو دولت نیز نتوانسته است دگرگونی عمیقی در سطح این مناسبات ایجاد کند.
به ویژه اینکه با فعالیتهای سازمان یافته، پیچیده و یکپارچه لابی یهود در ساختار حکومت آمریکا اعم از کاخ سفید، کنگره و سایر سازمانها شکل گرفته است.به اذعان کارشناسان، اسراییل به عنوان یکی از قابل اعتماد ترین متحدان استراتژیک آمریکا در خاورمیانه و حتی در جهان است. از سوی دیگر منتقدینی وجود دارند که اسراییل را ابزار یا مجری اصلی سیاستهای امپریالیستی آمریکا برای تضعیف ناسیونالیسم عربی یا مانعی در برابر وحدت جهان اسلام میدانند.
جرج واشنگتن اولین رئیس جمهور آمریکا در نطق خداحافظی خود در سال ۱۷۹۶ م به آمریکاییها هشدار داد پیوند احساسی و قوی یک ملت با ملت دیگر طیفی از شرارتها را به بار میآورد. چنین پیوندی باعث ایجاد توهم وجود منافع مشترک میشود حال آن که هیچ منافع مشترک واقعی در کار نیست و علاوه بر این به خصومت با دشمنان طرف دیگر و (در نهایت) خیانت به ملت قبلی با مشارکت دادن آن در نزاعها و جنگهای ملت دیگر منجر میشود بدون اینکه توجیه کافی برای آن وجود داشته باشد.در آمریکای امروز، هیچ «پیوند احساسی» قویتری از پیوند آن با اسرائیل وجود ندارد. این پیوند چنان مورد بهرهبرداری رسانهای و سیاسی قرار میگیرد که (به اصطلاح) دولت یهود به کرات بهترین دوست و نزدیکترین متحد آمریکا خطاب میشود.
از نظر سیاستمداران آمریکایی هیچ سطحی از تنزل روابط میان اسرائیل و آمریکا قابل تصور نیست، چه در قالب همکاری یا کمک نظامی،هماکنون دو جریان متفاوت صهیونیستی در آمریکا وجود دارد.جریان اصلی نماد آن آیپک است که به صورت تمام قد از منافع اسرائیل حمایت میکند و دنبالهرو تفکر نتانیاهو، حزب لیکود و احزاب افراطی اسرائیل است. این جریان معتقد به مشت آهنین در برابر فلسطینیان، صلح در برابر صلح و نه صلح در برابر زمین و قدرت اول منطقه بودن اسرائیل است.جریان دیگر، یهودیهای لیبرال هستند که نماد آن سازمانهای صهیونیستی منتقد چون جی استریت است که با روی کار آمدن اوباما شرایط حضور بیشتری یافتند.آنها معتقدند برای بقای اسرائیل باید از خودگذشتگی کرده و با فلسطینیان مدارا کرد.آنها معتقد به صلح در برابر زمین بوده، تشکیل دو دولت در سرزمینهای اشغالی را دنبال میکنند و خواستار توقف شهرکسازی از سوی اسرائیل هستند.
آنها معتقدند نظریه تشکیل دولت یهودی در سرزمینهای اشغالی موجب میشود ترکیب جمعیتی اسرائیل طی چند سال آینده به نفع مسلمانان رقم بخورد و آن گاه اسرائیل باید میان تبدیل شدن به یک رژیم آپارتاید یا واگذاری قدرت به مسلمانان همانند آنچه در آفریقای جنوبی میان سفیدپوستان و سیاهپوستان رخ داد، یکی را انتخاب کند. این جریان (جیاستریت) نتوانست لابی آیپک را به حاشیه براند، آیپک همچنان قدرتمندترین لابی یهودی در آمریکا است اما جیاستریت با شکاف از لابی آیپک توانست جریان جدیدی را همچون دیگر جریانهای یهودیان لیبرال و صلح طلب منتقد چون جی کال در اروپا،در راستای حفظ بقای رژیم صهیونیستی با تاکتیک و استراتژی جدید ایجاد کند.
در نهایت با روی کار آمدن ترامپ و نزدیکی او با نتانیاهو نقش و نفوذ آیپک مجددا افزایش یافت، چرا که آیپک فقط از حمایت و پشتوانه یهودیان آمریکا برخوردار نیست بلکه از حمایت حدود ۷۰ـ۸۰ میلیون مسیحی اوانجلیست هم برخودار است که بازگشت مسیح را منوط به سلطه یهودیان بر ارض مقدس، نابودی فلسطینیها، تخریب مسجد الاقصی و... میدانند و هیچ کسی هم قدرت رویارویی با آنها را ندارد.سران و رهبران هر دو حزب اصلی آمریکا حتی در لایههای میانی، رقابت پنهان و آشکاری با یکدیگر در اثبات وفاداری خود به اسرائیل دارند. بنابراین با توجه به آنچه گفته شد، کتاب حاضر درصدد آن است که ضمن ارائه نمایی اجمالی از جایگاه، نقش، نفوذ و قدرت لابی صهیونیستی در ساختار و فرایند تصمیمگیری ایالات متحده آمریکا، نگاهی به نقش متفاوت لابیهای مخالف و منتقد در سایه حفظ بقای رژیم صهیونیستی در اثر گذاری بر سیاست خارجی امریکا در خاورمیانه بپردازد.
نظر شما