مسئله تایوان در روابط چین و آمریکا
مسئله تایوان در روابط چین و آمریکا
شنبه 21 مرداد 1396

درست چند هفته پس از انتخاب اعجابانگیز دونالد ترامپ، بهعنوان رئیسجمهور آمریکا و تا پیش از سوگند و ورود به کاخ سفید، وی در گفتوگوی تلفنی با همتای تایوانی خود بهنوعی دست به سنتشکنی نهتنها در روابط آمریکا با این جزیره کوچک آسیایی بلکه در روابط خود با جمهوری خلق چین نیز زد؛ زیرا تا پیش از آن و از اواخر دهه هفتاد میلادی تاکنون هیچ کدام از رؤسایجمهور آمریکا پیام تبریکی را از طرف همتای تایوانی خود دریافت نمیکردند و دیداری نیز میان طرفین صورت نمیگرفت و این اقدام بهنوعی زیرپا گذاشتن سیاست آمریکا بوده که از سال ۱۹۷۹ و از زمان ایجاد رابطه میان واشینگتن با پکن در جریان بوده است.
چین پس از این اقدام ناخشنودی خود را از تماس تلفنی دونالد ترامپ، رئیسجمهوری منتخب آمریکا با رئیسجمهوری تایوان اعلام کرد؛ اما بااینحال دولت چین و ناظران بیرونی نباید از این اقدام تعجب نمایند.
چین جزیره تایوان را بخشی از سرزمین خود و یکی از استانهای جدا شده میداند که روزی حتی با به کار بردن نیروی نظامی باید به سرزمین اصلی چین باز گردد و اصل چین واحد تحقق یابد. در طرف مقابل نیز باید گفت مقامات تایپه خود ادعای حاکمیت بر تمامیت سرزمینی چین را دارند و چرایی این اختلاف را باید در دوران جنگ سرد و تا حدودی به دوران ماقبل آن، یعنی شکلگیری جنگ داخلی در چین میان ملی گرایان تحت رهبری چیان کای شک و کمونیستها به رهبری مائوتسه تونگ، جستوجو نمود که سرانجام این جنگ داخلی با پیروزی نیروهای کمونیست تحت رهبری مائو و فرار ملیگرایان و رهبران آنها به تایوان پایان پذیرفت. ملی گرایان پس از فرار به تایوان نیز در آنجا بیکار ننشسته و موفق شدند تا حاکمیت خود را بر آنجا اعمال نمایند.
اما با گذشت زمان و تحولات به وقوع پیوسته میان چین و متحد خود یعنی اتحاد جماهیر شوروی اوضاع تغییر پیدا نمود. ازیکطرف، روابط دو همسایه قدرتمند یعنی پکن و مسکو در اواخر دهه شصت میلادی روبه وخامت گذاشت و ازطرفیدیگر، آمریکا نیز با توجه به تحولات آن زمان در روابط میان این دو قدرت کمونیستی فرصت را مغتنم شمرد و دست دوستی بهسوی پکن دراز کرد؛ البته این تمایل ازسوی طرف چینی نیز با توجه به ترس آن زمان این کشور از همسایه شمالی خود یعنی شوروی وجود داشت تا از آمریکا و ایجاد روابط سیاسی و دیپلماتیک با این کشور استقبال نمایند. تا پیش از این تحولات مسئولیت کرسی چین در تمامی سازمانهای بینالمللی و ازجمله در سازمان ملل متحد و شورای امنیت این سازمان بر عهده تایوان قرار داشت.
با عادیسازی روابط میان چین و آمریکا در اواخر دهه هفتاد میلادی و برقراری روابط رسمی سیاسی و دیپلماتیک میان دو طرف، آمریکا با تنظیم و اعمال سیاست چین واحد نهتنها با پکن رابطه سیاسی برقرار نمود بلکه با این اقدام، واحد بودن دولت و رژیم سیاسی این کشور را نیز بهرسمیت شناخت؛ اما آمریکا علیرغم اعمال سیاست چین واحد، تایوان را در مقابل پکن به حال خود رها نکرد؛ زیرا کنگره آمریکا در سال 1979 با تصویب قانون موسوم به قانون روابط تایوان دولت آمریکا را ملزم نمود تا با ارائه ضمانت به تایوان، از این جزیره در مقابل هرگونه اقدام یکجانبه چین برای الحاق آن به سرزمین اصلی مقابله نموده و از تایوان پشتیبانی به عمل آورد. آمریکا همواره بر طبق این قانون مصوب بر حلوفصل مسالمتآمیز اختلافات میان دوسوی تنگه تایوان تأکید کرده ضمن آنکه با فروش سلاح به تایوان این کشور را به متحد امنیتی خود تبدیل نمود و به رابطه نزدیک اما غیر رسمی خود با آنها ادامه داده است.
در طی این سال ها پکن امید خود را برای بازگشت تایوان به سرزمین اصلی چین از دست نداده است. از نگاه چین حفظ انسجام سرزمینی مسئلهای حیاتی برای آنها به مانند دیگر کشورها است و عدم فشار بر تایوان به منظور همگرایی با پکن منجربه تقویت احساسات جداییطلبانه شده و میتواند به دیگر نقاط این کشور نیز همچون استانهای تبت و سینکیانگ که تمایلات جداییطلبانه میان بوداییان و ایغورها وجود دارد، سرایت کند. در طرف مقابل تایوان با توجه به تفاوت در نظامهای سیاسی میان خود با پکن همواره بر ارزش های سیاسی این جزیره، یعنی آزاد و دموکراتیک بودن خود در مقابل پکن بالیده است ضمن آنکه آمریکا نیز با این بهانه خود را موظف دیده است تا در مقابل چین از تایوان حمایت به عمل آورد.
با رویکار آمدن دولت جدید آمریکا و شخص ترامپ اقدامات وی همچون گفتوگوی تلفنی با رئیسجمهور تایوان، فروش سلاح به تایوان در هفتههای اخیر، یعنی بمبهای هوشمند و اژدرهای زیردریایی به این کشور را میتوان در چهارچوب سیاست سالهای اخیر آمریکا در منطقه شرق آسیا و اقیانوس آرام و فشار بر چین در زمینههای سیاسی و اقتصادی ارزیابی کرد. اقدامات اخیر چین در دریای چین جنوبی و شرقی، آزمایشات موشکی کره شمالی، سوءظن آمریکا و استراتژیستهای این کشور درمورد تمایلات واقعی چین و افزایش قدرت نظامی آنها و در آخر رویکار آمدن رهبران جدید در تایپه و مواضع تند آنها درقبال چین میتواند حاکی از آن باشد که فشارهای آمریکا به چین از طریق نزدیکی به تایوان افزایش مییابد و تایوان نیز همانند گذشته و بلکه بیشتر نقش خود را بهعنوان یک اهرم فشار در سیاست آمریکا در شرق آسیا بازی خواهد کرد.
چین پس از این اقدام ناخشنودی خود را از تماس تلفنی دونالد ترامپ، رئیسجمهوری منتخب آمریکا با رئیسجمهوری تایوان اعلام کرد؛ اما بااینحال دولت چین و ناظران بیرونی نباید از این اقدام تعجب نمایند.
چین جزیره تایوان را بخشی از سرزمین خود و یکی از استانهای جدا شده میداند که روزی حتی با به کار بردن نیروی نظامی باید به سرزمین اصلی چین باز گردد و اصل چین واحد تحقق یابد. در طرف مقابل نیز باید گفت مقامات تایپه خود ادعای حاکمیت بر تمامیت سرزمینی چین را دارند و چرایی این اختلاف را باید در دوران جنگ سرد و تا حدودی به دوران ماقبل آن، یعنی شکلگیری جنگ داخلی در چین میان ملی گرایان تحت رهبری چیان کای شک و کمونیستها به رهبری مائوتسه تونگ، جستوجو نمود که سرانجام این جنگ داخلی با پیروزی نیروهای کمونیست تحت رهبری مائو و فرار ملیگرایان و رهبران آنها به تایوان پایان پذیرفت. ملی گرایان پس از فرار به تایوان نیز در آنجا بیکار ننشسته و موفق شدند تا حاکمیت خود را بر آنجا اعمال نمایند.
اما با گذشت زمان و تحولات به وقوع پیوسته میان چین و متحد خود یعنی اتحاد جماهیر شوروی اوضاع تغییر پیدا نمود. ازیکطرف، روابط دو همسایه قدرتمند یعنی پکن و مسکو در اواخر دهه شصت میلادی روبه وخامت گذاشت و ازطرفیدیگر، آمریکا نیز با توجه به تحولات آن زمان در روابط میان این دو قدرت کمونیستی فرصت را مغتنم شمرد و دست دوستی بهسوی پکن دراز کرد؛ البته این تمایل ازسوی طرف چینی نیز با توجه به ترس آن زمان این کشور از همسایه شمالی خود یعنی شوروی وجود داشت تا از آمریکا و ایجاد روابط سیاسی و دیپلماتیک با این کشور استقبال نمایند. تا پیش از این تحولات مسئولیت کرسی چین در تمامی سازمانهای بینالمللی و ازجمله در سازمان ملل متحد و شورای امنیت این سازمان بر عهده تایوان قرار داشت.
با عادیسازی روابط میان چین و آمریکا در اواخر دهه هفتاد میلادی و برقراری روابط رسمی سیاسی و دیپلماتیک میان دو طرف، آمریکا با تنظیم و اعمال سیاست چین واحد نهتنها با پکن رابطه سیاسی برقرار نمود بلکه با این اقدام، واحد بودن دولت و رژیم سیاسی این کشور را نیز بهرسمیت شناخت؛ اما آمریکا علیرغم اعمال سیاست چین واحد، تایوان را در مقابل پکن به حال خود رها نکرد؛ زیرا کنگره آمریکا در سال 1979 با تصویب قانون موسوم به قانون روابط تایوان دولت آمریکا را ملزم نمود تا با ارائه ضمانت به تایوان، از این جزیره در مقابل هرگونه اقدام یکجانبه چین برای الحاق آن به سرزمین اصلی مقابله نموده و از تایوان پشتیبانی به عمل آورد. آمریکا همواره بر طبق این قانون مصوب بر حلوفصل مسالمتآمیز اختلافات میان دوسوی تنگه تایوان تأکید کرده ضمن آنکه با فروش سلاح به تایوان این کشور را به متحد امنیتی خود تبدیل نمود و به رابطه نزدیک اما غیر رسمی خود با آنها ادامه داده است.
در طی این سال ها پکن امید خود را برای بازگشت تایوان به سرزمین اصلی چین از دست نداده است. از نگاه چین حفظ انسجام سرزمینی مسئلهای حیاتی برای آنها به مانند دیگر کشورها است و عدم فشار بر تایوان به منظور همگرایی با پکن منجربه تقویت احساسات جداییطلبانه شده و میتواند به دیگر نقاط این کشور نیز همچون استانهای تبت و سینکیانگ که تمایلات جداییطلبانه میان بوداییان و ایغورها وجود دارد، سرایت کند. در طرف مقابل تایوان با توجه به تفاوت در نظامهای سیاسی میان خود با پکن همواره بر ارزش های سیاسی این جزیره، یعنی آزاد و دموکراتیک بودن خود در مقابل پکن بالیده است ضمن آنکه آمریکا نیز با این بهانه خود را موظف دیده است تا در مقابل چین از تایوان حمایت به عمل آورد.
با رویکار آمدن دولت جدید آمریکا و شخص ترامپ اقدامات وی همچون گفتوگوی تلفنی با رئیسجمهور تایوان، فروش سلاح به تایوان در هفتههای اخیر، یعنی بمبهای هوشمند و اژدرهای زیردریایی به این کشور را میتوان در چهارچوب سیاست سالهای اخیر آمریکا در منطقه شرق آسیا و اقیانوس آرام و فشار بر چین در زمینههای سیاسی و اقتصادی ارزیابی کرد. اقدامات اخیر چین در دریای چین جنوبی و شرقی، آزمایشات موشکی کره شمالی، سوءظن آمریکا و استراتژیستهای این کشور درمورد تمایلات واقعی چین و افزایش قدرت نظامی آنها و در آخر رویکار آمدن رهبران جدید در تایپه و مواضع تند آنها درقبال چین میتواند حاکی از آن باشد که فشارهای آمریکا به چین از طریق نزدیکی به تایوان افزایش مییابد و تایوان نیز همانند گذشته و بلکه بیشتر نقش خود را بهعنوان یک اهرم فشار در سیاست آمریکا در شرق آسیا بازی خواهد کرد.
نظر شما