سیا به جای ارتش
در اواخر دوره بوش، هنگامی که اعتراضات جدی از هر دو حزب به عملکرد دولت در عراق و افغانستان وارد شد، دولت به بازنگری در سیاست دفاعی و امنیتی تن داد و نتیجه کار «گروه مطالعه عراق» به سرپرستی جیمز بیکر، جایگزینی رابرت گتیس به جای دونالد رامسفلد بود. رفتن رامسفلد برای اکثریت دموکرات کنگره به مثابه پیروزی بزرگی بود و آن را جشن گرفتند.
رامسفلد اعتقاد به «خشونت برهنه» داشت. در جریان حمله آمریکا به عراق، او دست کم سه موضوع را در این رابطه مطرح کرد. نخست آنکه اصرار سیا را برای طی مراحل اطلاعاتی رعایت نکرد. سیا اعلام کرده بود که میتواند به زودی صدام را به چنگ بیاورد و رژیمش را سرنگون کند. اعتقاد رامسفلد آن بود که باید با خشونت گسترده، اقتدار آمریکا به عنوان تنها ابرقدرت به رخ همگان کشید و از صدام حسین به نمایندگی از همه مردم خاورمیانه انتقام حوادث 11 سپتامبر گرفته شود. انتقاداتی که اروپاییان به شیوه عمل آمریکا وارد میکردند را نیز رامسفلد نپذیرفت و به آنها لقب «اروپای پیر» را داد و اعلام کرد که اگر اروپاییان در همراهی این «ابرقدرت» تردید دارند آمریکا به تنهایی همه بار را به دوش خواهد کشید و از این موضوع واهمهای ندارد. و سرانجام آنکه در همان روزهای پیش از حمله آمریکا به عراق، رامسفلد اعلام کرد که به زودی قدرت نظامی و پیشرفت فناوری خود را به رخ جهانیان خواهیم کشید و شما خواهید دید که ایالات متحده با بقیه جهان چقدر فاصله دارد. از آن اظهارات هنوز یک دهه نگذشته و اکنون جهان شاهد آن است که این ابرقدرت بسیار تنهاست، 4/2 تریلیون دلار خرج عراق و افغانستان کرده و نتیجه باید و شاید را نگرفته، بخش مهمی از آن فناوری پیشرفته را هم به کار گرفته و تعجبی در نزد جهانیان برنیانگیخته است و حتی بخشهای مهمی از این فناوری پیشرفته به واسطه بیتدبیری اطلاعاتی توسط عوامل روسی و چینی شناسایی، کپی و نقشهبرداری شده، و سرانجام اینکه آمریکا بیش از هر زمانی در چشم رقبایش و مردم خاورمیانه بدنام و بیاعتبار شده است. علاوه بر این، رکود اقتصادی جهان، «ابرقدرت» را بیش از هر زمانی رنجور و ناتوان نموده است.
گیتس به رغم آنکه توانسته بود امور را خوب اداره کند و مدیر خوشنامی در نظام اطلاعاتی و دفاعی ایالات متحده باشد، تدبیر و ابتکار لازم را برای احیای موقعیت دفاعی و امنیتی ایالات متحده نداشت. در حقیقت، ایالات متحده هم از مسائل بودجهای رنج میبرد و قرار بود کاهش بودجهای رخ دهد، و هم به واسطه سیاست آشتیجویانه اوباما با جهان اسلام، قرار بود نیروهای آمریکایی از افغانستان و عراق بیرون برده شوند تا تصویر ایالات متحده در منطقه بهبود پیدا کند. تقریباً هیچ یک از این دو اتفاق نیفتاد و گیتس راه رامسفلد را به تغییرات مختصری ادامه داد و تنها نتیجه این جایگزینی تقریباً یک کار تبلیغاتی بود که برای آمریکا نهایتاً مطلوب نبود که«مسئولیت ناپذیر» جلوه کند. علاوه بر اینها، ایالات متحده از آغاز سال با یک سری انقلابهای مردمی روبرو شده که مسئولیت آن را در کمک به جنبشهای مردمی و مدیریت آنها دوچندان کرده است. البته با روش مدیریت گیتس، ایالات متحده ناتوان از هر کاری در این زمینه بوده است.
اوباما تشخیص داده بود که بخش مهمی از بودجه به نحو غیرمدبرانهای صرف میشود و این باید مهار شود که گیتس در همراهی با مقاطعه کاران و بخشهای نظامی مختلف مانند تهیه تسلیحات و بخشهای پرخرج تحقیق و توسعه وزارت دفاع، با چنین روشی مخالفت کرده بود. علاوه بر این، اوباما نیاز داشت که ارتش از دام مسائل افغانستان و عراق هر چه زودتر خلاص شود و مأموریتهای مهمتری را دنبال کند. به باور تیم مشاوران اوباما، ایالات متحده بیش از هر زمان کند شده و در حالی که نسبت بودجه دفاعی آن به نحو بیسابقه ای افزایش یافته و به حد بودجههای نجومی دوره ریگان رسیده، اما ناکارآمد است.
اما اکنون دولت او با دو جایگزینی مختصر تلاش نموده تا این ضعف را جبران کند. پانهتا در مقام وزیر دفاع و پیتریوس در مقام ریس سیا.
با توجه به تجربه این دو، اکنون دولت اوباما در پی آن است که با کاهش بودجههای مفصل تحقیقاتی و برنامههای مفصلی مانند تولید اف 35 که گفته میشود بیش از 300 میلیارد دلار بودجه کل تولید آن است و اطلاعات آن هم از همین حالا از سوی مقاطعهکاران نظامی به روسها و چینیها فروخته شده است، هم بودجه کل دفاعی را کاهش دهد و هم بخشی از آن را صرف عملیاتهای تازه در نقاط دیگر نماید(1).
تجربه لیبی به کلی موقعیت آمریکا را در نزد مردم طرفدار دموکراسی در خاورمیانه و در چشم رقبای اروپایی و روسی به خطر انداخته و آمریکاییان دریافتهاند که اگر به ابتکارهای نظامی دیگر دست نزنند، بازی سیاست جهانی را به دیگران واگذار کردهاند. مردم خاورمیانه تصور می کنند که آمریکا نمی تواند از آنها حمایت کند و رقبای آمریکا هم تصور میکنند که آمریکا ضعیف شده و میتوانند به جای آمریکا نقشآفرینی کنند.
در نتیجه، استراتژی کنونی آمریکا دست زدن به یک سری عملیاتها و مأموریتهای ویژه است که موفقیت آنها بیش از هر زمانی حیاتی است و دولت نیاز دارد این مأموریتها با دقت طراحی و با اقتدار به پایان برده شوند. با قرار گرفتن پیتریوس در رأس سیا، آمریکاییها بنا دارند که این نظامی باتجربه از قابلیتهای اطلاعاتی سیا در حد یک نیروی نظامی بهرهبرداری نماید. به نظر می رسد که وظیفه پیتریوس عبارت است از برآوردهای دقیق اطلاعاتی و انجام عملیاتهای بسیار حساس و ویژه که با حجم کمی از نفرات نظامی و به کارگیری تسلیحات فوق مدرن و استراتژیک، مأموریتهای سنتی و متعارف ارتش را انجام دهد. از پانهتا هم توقع آن است که با مدیریت امور بودجه ای، وزارت دفاع را کارآمدتر نماید، نیروهای عمده ای از افغانستان و عراق خارج نماید، و این فرصت را برای به کارگیری آنها در مأموریت های بعدی فراهم آورد. بدون تردید، در حالی که پانهتا ساختار بودجهای و دفاعی را تصحیح و تنظیم میکند، پیتریوس به کارگیری و اختصاص نیروهای نظامی را توصیه می کند و پیشگامی در هر مأموریتی با سیا است. شیوههای جراحی هوایی، روی آوردن به جنگ های کمشدت، مأموریتهای نامتقارن، و مسائلی از این دست، بخشهای مهم استخوان بندی دفاعی و امنیتی آمریکا را در روزهای آینده تشکیل میدهد.
در حقیقت، دموکراتها برای انتخابات بعدی ریاست جمهوری هم به حجم قابل توجهی از موفقیت نظامی خیرهکننده نیاز دارند و هم باید بودجه های دفاعی و بقیه امور بودجهای کشور که این روزها حتی سامرز، وزیر خزانهداری دولت کلینتون، هم از روند نابجای مدیریت آن انتقاد میکند(2)، سامان دهند.
رامسفلد اعتقاد به «خشونت برهنه» داشت. در جریان حمله آمریکا به عراق، او دست کم سه موضوع را در این رابطه مطرح کرد. نخست آنکه اصرار سیا را برای طی مراحل اطلاعاتی رعایت نکرد. سیا اعلام کرده بود که میتواند به زودی صدام را به چنگ بیاورد و رژیمش را سرنگون کند. اعتقاد رامسفلد آن بود که باید با خشونت گسترده، اقتدار آمریکا به عنوان تنها ابرقدرت به رخ همگان کشید و از صدام حسین به نمایندگی از همه مردم خاورمیانه انتقام حوادث 11 سپتامبر گرفته شود. انتقاداتی که اروپاییان به شیوه عمل آمریکا وارد میکردند را نیز رامسفلد نپذیرفت و به آنها لقب «اروپای پیر» را داد و اعلام کرد که اگر اروپاییان در همراهی این «ابرقدرت» تردید دارند آمریکا به تنهایی همه بار را به دوش خواهد کشید و از این موضوع واهمهای ندارد. و سرانجام آنکه در همان روزهای پیش از حمله آمریکا به عراق، رامسفلد اعلام کرد که به زودی قدرت نظامی و پیشرفت فناوری خود را به رخ جهانیان خواهیم کشید و شما خواهید دید که ایالات متحده با بقیه جهان چقدر فاصله دارد. از آن اظهارات هنوز یک دهه نگذشته و اکنون جهان شاهد آن است که این ابرقدرت بسیار تنهاست، 4/2 تریلیون دلار خرج عراق و افغانستان کرده و نتیجه باید و شاید را نگرفته، بخش مهمی از آن فناوری پیشرفته را هم به کار گرفته و تعجبی در نزد جهانیان برنیانگیخته است و حتی بخشهای مهمی از این فناوری پیشرفته به واسطه بیتدبیری اطلاعاتی توسط عوامل روسی و چینی شناسایی، کپی و نقشهبرداری شده، و سرانجام اینکه آمریکا بیش از هر زمانی در چشم رقبایش و مردم خاورمیانه بدنام و بیاعتبار شده است. علاوه بر این، رکود اقتصادی جهان، «ابرقدرت» را بیش از هر زمانی رنجور و ناتوان نموده است.
گیتس به رغم آنکه توانسته بود امور را خوب اداره کند و مدیر خوشنامی در نظام اطلاعاتی و دفاعی ایالات متحده باشد، تدبیر و ابتکار لازم را برای احیای موقعیت دفاعی و امنیتی ایالات متحده نداشت. در حقیقت، ایالات متحده هم از مسائل بودجهای رنج میبرد و قرار بود کاهش بودجهای رخ دهد، و هم به واسطه سیاست آشتیجویانه اوباما با جهان اسلام، قرار بود نیروهای آمریکایی از افغانستان و عراق بیرون برده شوند تا تصویر ایالات متحده در منطقه بهبود پیدا کند. تقریباً هیچ یک از این دو اتفاق نیفتاد و گیتس راه رامسفلد را به تغییرات مختصری ادامه داد و تنها نتیجه این جایگزینی تقریباً یک کار تبلیغاتی بود که برای آمریکا نهایتاً مطلوب نبود که«مسئولیت ناپذیر» جلوه کند. علاوه بر اینها، ایالات متحده از آغاز سال با یک سری انقلابهای مردمی روبرو شده که مسئولیت آن را در کمک به جنبشهای مردمی و مدیریت آنها دوچندان کرده است. البته با روش مدیریت گیتس، ایالات متحده ناتوان از هر کاری در این زمینه بوده است.
اوباما تشخیص داده بود که بخش مهمی از بودجه به نحو غیرمدبرانهای صرف میشود و این باید مهار شود که گیتس در همراهی با مقاطعه کاران و بخشهای نظامی مختلف مانند تهیه تسلیحات و بخشهای پرخرج تحقیق و توسعه وزارت دفاع، با چنین روشی مخالفت کرده بود. علاوه بر این، اوباما نیاز داشت که ارتش از دام مسائل افغانستان و عراق هر چه زودتر خلاص شود و مأموریتهای مهمتری را دنبال کند. به باور تیم مشاوران اوباما، ایالات متحده بیش از هر زمان کند شده و در حالی که نسبت بودجه دفاعی آن به نحو بیسابقه ای افزایش یافته و به حد بودجههای نجومی دوره ریگان رسیده، اما ناکارآمد است.
اما اکنون دولت او با دو جایگزینی مختصر تلاش نموده تا این ضعف را جبران کند. پانهتا در مقام وزیر دفاع و پیتریوس در مقام ریس سیا.
با توجه به تجربه این دو، اکنون دولت اوباما در پی آن است که با کاهش بودجههای مفصل تحقیقاتی و برنامههای مفصلی مانند تولید اف 35 که گفته میشود بیش از 300 میلیارد دلار بودجه کل تولید آن است و اطلاعات آن هم از همین حالا از سوی مقاطعهکاران نظامی به روسها و چینیها فروخته شده است، هم بودجه کل دفاعی را کاهش دهد و هم بخشی از آن را صرف عملیاتهای تازه در نقاط دیگر نماید(1).
تجربه لیبی به کلی موقعیت آمریکا را در نزد مردم طرفدار دموکراسی در خاورمیانه و در چشم رقبای اروپایی و روسی به خطر انداخته و آمریکاییان دریافتهاند که اگر به ابتکارهای نظامی دیگر دست نزنند، بازی سیاست جهانی را به دیگران واگذار کردهاند. مردم خاورمیانه تصور می کنند که آمریکا نمی تواند از آنها حمایت کند و رقبای آمریکا هم تصور میکنند که آمریکا ضعیف شده و میتوانند به جای آمریکا نقشآفرینی کنند.
در نتیجه، استراتژی کنونی آمریکا دست زدن به یک سری عملیاتها و مأموریتهای ویژه است که موفقیت آنها بیش از هر زمانی حیاتی است و دولت نیاز دارد این مأموریتها با دقت طراحی و با اقتدار به پایان برده شوند. با قرار گرفتن پیتریوس در رأس سیا، آمریکاییها بنا دارند که این نظامی باتجربه از قابلیتهای اطلاعاتی سیا در حد یک نیروی نظامی بهرهبرداری نماید. به نظر می رسد که وظیفه پیتریوس عبارت است از برآوردهای دقیق اطلاعاتی و انجام عملیاتهای بسیار حساس و ویژه که با حجم کمی از نفرات نظامی و به کارگیری تسلیحات فوق مدرن و استراتژیک، مأموریتهای سنتی و متعارف ارتش را انجام دهد. از پانهتا هم توقع آن است که با مدیریت امور بودجه ای، وزارت دفاع را کارآمدتر نماید، نیروهای عمده ای از افغانستان و عراق خارج نماید، و این فرصت را برای به کارگیری آنها در مأموریت های بعدی فراهم آورد. بدون تردید، در حالی که پانهتا ساختار بودجهای و دفاعی را تصحیح و تنظیم میکند، پیتریوس به کارگیری و اختصاص نیروهای نظامی را توصیه می کند و پیشگامی در هر مأموریتی با سیا است. شیوههای جراحی هوایی، روی آوردن به جنگ های کمشدت، مأموریتهای نامتقارن، و مسائلی از این دست، بخشهای مهم استخوان بندی دفاعی و امنیتی آمریکا را در روزهای آینده تشکیل میدهد.
در حقیقت، دموکراتها برای انتخابات بعدی ریاست جمهوری هم به حجم قابل توجهی از موفقیت نظامی خیرهکننده نیاز دارند و هم باید بودجه های دفاعی و بقیه امور بودجهای کشور که این روزها حتی سامرز، وزیر خزانهداری دولت کلینتون، هم از روند نابجای مدیریت آن انتقاد میکند(2)، سامان دهند.
1. See: Larry Dignan, “DoD: 24,000 Files Swiped in March from Military Contractor Systems”, Zero Day Net (July 14, 2011);
available at http://www.zdnet.com/blog/security/dod-24000-files-swiped-in-march-from-military-contractor-systems/9026;
Shaun Waterman, “Foreign Spies Stole Weapons Data from U.S. Contractor”, Washington Times (July 14, 2011).
2. Fareed Zakaria, “What Default Would Mean for America”
2. Fareed Zakaria, “What Default Would Mean for America”
(an interview with President of Harvard, the former Treasury Secretary, and the former Director of the National Economic
Council, Larry Summers), Global Public Square (July 20, 2011); available at
نظر شما