پایان دیکتاتور
شاید خوشبین ترین افراد نیز تصور نمی کرد که به فاصله کمتر از یک ماه، دو دیکتاتور عرب، زین العابدین بن علی و حسنی مبارک از صندلی قدرت به پایین کشیده شوند، آنهم نه با مرگ، نه با حمله نظامی خارجی، نه با یک کودتای نظامی بلکه با قیام مردمی.
سقوط مبارک، گرچه بسیار سریع رخ داد اما تردیدی نیست که زمینه هایی از قبل وجود داشته است. حسنی مبارک که پس از ترور انور سادات در اکتبر 1981 به مقام ریاست جمهوری مصر رسید طی 30 سال گذشته با اتخاذ سیاست های عمدتا محافظه کارانه و محتاطانه در عرصه داخلی و خارجی، مصر را با چالش های عمده سیاسی و اقتصادی نظیر تضعیف جایگاه منطقه ای، افزایش بی ثباتی سیاسی و مشکلات مزمن اقتصادی روبرو کرد. با این وجود در طول این مدت جناح حاکم در این کشور با اتخاذ سیاست های پلیسی، مانع از شکل گیری و قدرت یابی نیروهای اپوزیسیون شد. این وضعیت به ایجاد نوعی فضای رخوت و ناامیدی در میان مصری ها برای سال های متوالی شده بود.
اما تحولات تونس و سقوط بن علی که 23 سال بر پست ریاست جمهوری تکیه زده بود ورق را برگرداند. این تغییر باعث شد تا ملت های عرب از جمله ملت مصر اعتماد به نفس از دست رفته خود را بازیابند و درصدد انجام تغییری مشابه درکشورشان برآیند. اعتراض ها در مصر از 25 ژانویه کلید خورد و روز به روز ابعاد گسترده تری یافت. در این میان حکومت نیز که روزهای اول تلاش کرد تا با کاربرد خشونت، اعتراض ها را فرونشاند پس از ناکامی در این مسیر روی به انجام اقدامات اصلاحی و طرح وعده هایی برای تغییر رویه کرد اما این راه نیز نتوانست معترضان را به خانه ببرد. گویی دیگر کار از کار گذشته بود و معترضان به چیزی جز کناره گیری مبارک قانع نبودند.
اینک همه نگاه ها به ارتش مصر است. چرا که پس از سقوط مبارک، قدرت به شورای عالی نظامی به ریاست محمد حسین طنطاوی وزیر دفاع واگذار شده است. مهمترین وظیفه ارتش در برهه کنونی آماده ساختن شرایط برای انتقال قدرت است.
هنوز روشن نیست که ارتش چگونه دوران انتقالی را مدیریت خواهد کرد، اما دست کم مشخص است که قانون اساسی کنونی مصر دیگر مبنایی برای ترسیم آینده قرار نخواهد گرفت.
نیروهای سیاسی اپوزیسیون مصری، ترجیح می دهند که ارتش اداره امور کشور را برای یک دوره انتقالی حدودا یکساله به شورایی از سیاستمداران و حقوق دانان واگذار نماید و خود نقشی حمایتی را داشته باشد.
نهاد ارتش در مصر در میان مردم این کشور مورد احترام است و رفتار آن در جریان اعتراضات که حاضر نشد خود را در برابر معترضان قرار دهد، بر جایگاه و احترام آن در میان مصری ها افزوده است. بی تردید هراندازه که ارتش بتواند مرحله انتقالی قدرت را به خوبی مدیریت کند، بر وزن و جایگاهش افزوده می شود.
از سوی دیگر یکی از مهمترین مسائل پیش روی دوران جدید در مصر، چالش بر سر میراث مبارک و نظام وی بود. آنطور که به نظر می رسد بیشتر معترضان تغییر صرف چهره های سیاسی را برنمی تابند و خواهان تغییرات مبنایی در ساختار و سیستم سیاسی هستند. ساختاری که در آن اثری از نفوذ جناح حاکم بر قدرت در زمان مبارک نباشد. بر این اساس پیش بینی می شود که میراث سی ساله مبارک در آینده نزدیک همچنان محل نزاع و کشمکش خواهد بود.
موج تغییرات
موج تغییر خواهی در جهان عرب که از تونس آغاز شد و این بار مصر را نیز در نوردید، گویا خیالی برای فرونشستن ندارد و بر آن است تا سرزمین های دیگری را نیز تحت تاثیر قرار دهد. به نظر می رسد جهان عرب وارد دوران جدیدی از حیات سیاسی خود شده که دیگر بازگشتش به مرحله قبل غیرممکن است: دوران زوال و سقوط نظام های خودکامه و اقتدارگرا. این دوران بیش از هر چیز محصول رشد آگاهی مردم و در مقابل، بروز نبودن نظام های سیاسی در پذیرش خواسته های مردم است. جالب اینجاست که کشورهای عربی که شکل نظامشان به ظاهر جمهوری است بیشتر در معرض بروز اعتراض های مردمی هستند تا کشورهایی که نظامشان پادشاهی است.
مبارک رفت اما فرجامش سرمشقی برای دیکتاتورهایی خواهد بود که همچون وی سال ها صدای مردم را نشنیدند و هنگامی که عصیانشان را دیدند دیگر زمان برای تغییر رویه گذشته بود. اما افسوس که "عبرت ها زیادند، اما عبرت گیرندگان کم"؛ چرا که مبارک نیز، سرنوشت دیکتاتورهای پیش از خود را سرمشق قرار نداد و درست در روزی سرنگون شد که سی و دو سال پیش از آن، نظام شاهنشاهی در ایران، سقوط کرد.
نظر شما