جنگ نرم ۴ (عملیات روانی و فریب استراتژیک)
چاپ نخست: اسفند ماه ۱۳۸۶ |
شابک:۶ ـ ۰۷۹ ـ۵۲۶ ـ ۹۶۴ ـ ۹۷۸ |
قیمت: 6۵۰۰ تومان
|
جنگ نرم ۴ (عملیات روانی و فریب استراتژیک)
گردآوری و تدوین: منصور ابراهیمی خوسفی، نادعلی بای، مرادعلی صدوقی
انتشارات موسسه ابرار معاصر تهران، کتاب تخصصی
کدبازیابی در کتابخانه دیجیتالی دید: BB00020081103110511
تأمین «امنیت ملی» شامل ایجاد و بهرهبرداری از «فرصتها»، مقابله با «تهدیدات»و رفع آسیبپذیریهای مختلف در عرصههای سیاسی، نظامی، اقتصادی کشورها با استفاده از ابزارها و روشهای متنوع است. در این رابطه، سیستمها و ابزارهای نظامی، اقتصادی و سیاسی ازجمله مهمترین ابزارهایی هستند که معمولاً در برنامهریزیهای دولتمردان مورد توجه قرار میگیرند. بهرهگیری از این ابزارها متضمن صرف وقت و انرژی فراوانی است، بهگونهایکه حتی توسط قدرتهای بزرگ بینالمللی که در زمینه نظامی و اقتصادی، دارای برتری قابل توجهی نسبت به کشورهای ضعیفتر هستند، بهسختی میسر میشود. بنابراین هم کشورهای ضعیف و هم قدرتهای برتر، بهدنبال روشها و ابزارهایی هستند که بتوانند با حداقل ریسک (ضرر مادی و معنوی) به بیشترین منافع دست یابند.
در این راستا، شیوههای رقابت نامتقارن از مهمترین شیوههایی محسوب میشوند که پیروزی در آنها بستگی چندانی به تسلیحات نظامی و قدرت اقتصادی و نفوذ سیاسی نداشته و ضرورتاً مبتنی بر فناوریهای نوین نمیباشد و چنانچه هر کشوری بتواند حداقل امکانات نسبی را که برای موضوع مورد رقابت نیاز است فراهم نماید، میتواند به پیروزی خود امیدوار باشد.
این نوع رقابت را میتوان در عرصههای نظامی، سیاسی، امنیتی و اقتصادی مورد استفاده قرار داد. برخی از مصادیق رقابت یا جنگ نامتقارن در عرصه نظامی عبارت است از: «دست زدن به جنگ چریکی و بهرهبرداری از نیروهای ویژه». به همین ترتیب در عرصه اقتصادی میتوان به شیوههای خاص مانند دامپینگ اشاره نمود. این شیوهها دارای تأثیرات خرد و یا کلانی بر امنیت ملی کشورها میباشند، اما ویژگی آنها این است که تاحدود زیادی تکبعدی بوده و اجرای آنها توسط سازمانهای مشخصی مانند ارگانهای نظامی انجام میشود. برخی از شیوههای رقابت نامتقارن آنچنان پیچیده هستند که در حوزههای خاص نظامی، اقتصادی، سیاسی و امنیتی نمیگنجند و بنابراین مدیریت آنها نیاز به مشارکت ارگانهای مختلف تصمیمگیرنده و اجرایی یک کشور دارد. ازجمله این شیوهها، «عملیات روانی» و «عملیات فریب و انکار استراتژیک» میباشد. این دو اصطلاح که برای توصیف مجموعهای از «عملیاتهای سیاسی» و «عملیاتهای اطلاعاتی» مورد استفاده قرارمیگیرد، به سلسله اقدامات سازمانیافته و پنهانی اشاره دارد که هدف اصلى آنها ایجاد انحراف در تصمیمات مهم، حساس و حیاتی رقیب و اجبار وی به «اقدام» یا «عدم اقدام» در جهت منافع ملی کشور خودی یا به ضرر منافع خود میباشد.
«عملیات فریب» که بهوسیله کشورهای مختلف، بهویژه در طول جنگ جهانی اول و دوم و همچنین در جنگ اول خلیجفارس مورد بهرهبرداری قرارگرفته، ازجمله موضوعاتی است که سرنوشت تاریخ را تغییر داده و نقطه عطف روابط بینالملل بهحساب میآید. نمونههای بهرهبرداری از این عملیات را میتوان در تجهیز تسلیحاتی مجدد کشور آلمان در فاصله سالهای 19۱9 تا 19۳9، عملیات فریب نیروهای متحد علیه این کشور در سال 1947 و در نهایت شکست آن، عملیات فریب آلمان در حمله به شوروی طی عملیات بارباروسا، عملیات فریب رژیم صهیونیستی علیه مصر و سوریه در سال 1967 و... مشاهده نمود. در سراسر این عملیاتها طرفین مخاصمه تلاش کردند تا با هزینهای نسبتاً پایین و در زمانی کم و با گمراه نمودن ذهن و عملکرد رقیبان، نتایج شگفتانگیزی را نصیب خود نمایند.
با این توضیح، علیرغم سابقه طولانی بهرهبرداری کشورهای مختلف از عملیات فریب و با گذشت نزدیک به سه دهه از وقوع انقلاب اسلامی در ایران، این واژه هنوز برای بسیاری از دولتمردان کشورمان غریب و ناشناخته است، بهگونهای که در ایران واژه «فریب» از مفاهیمی است که تنها برای برخی از مردان عرصه دفاع مقدس شناختهشده است. ازاینرو، این سؤال به ذهن میرسد که با وجود اهمیت این ابزار و خالی بودن جای آن در عرصههای نظری و اجرایی، چرا کمتر به آن پرداخته شده است؟ و دوم اینکه چگونه میتوان این خلاء را پر و نیاز به آن را برطرف کرد؟
ابتداییترین پاسخ آن است که علت عدم توجه به موضوع فریب در نزد دولتمردان، فقدان رویکرد تخصصی به موضوع فریب ـ بهویژه فریب استراتژیک ـ میباشد؛ ممکن است بسیاری از مدیران سیاسی و دولتمردان در عرصههای استراتژیک، فریب را امری مذموم و ناشی از اخلاق ماکیاولیستی بپندارند، اما آیا واقعیت فریب همین انگارهها و پندارهاست؟
ازجمله دیگر دلایل عدم توجه به فریب، عدم احساس نیاز به آن در عرصههای اجرایی است؛ عدم احساس نیاز هم ناشی از عدم شناخت مفهومی این موضوع و عدم شناخت نسبت به نقش و جایگاه آن (بهکارگیری یا مقابله با آن) در تأمین امنیت ملی میباشد.
بهنظر میرسد مهمترین دلیل عدم آشنایی مدیران سیاسی، نظامی و امنیتی کشور با فریب و بهویژه فریب استراتژیک آن است که به لحاظ نظری و در ادبیات سیاسی و نظامی ایران و جهان کمتر بدان پرداخته شده و به عبارت دیگر متون مدون زیادی درباره این موضوع وجود نداشته است.
بههرحال آشنایی دولتمردان با بحث عملیات روانی و یا عملیات فریب، الزاماً به مفهوم ریشهکن کردن آثار منفی ناشی از آن بر سیاستها و برنامههای ملی نیست، اما نگارش و تدوین مبانی و موضوعات بنیادین آنها و تشریح و تفسیر تأثیرات آن بر امنیت ملی میتواند، آثار مخرب آن را بر تصمیمگیریهای نظام حکومتی کاهش دهد؛ ازاینرو نوشتار حاضر با اهداف زیر به رشته تحریر درآمده:
در این راستا، شیوههای رقابت نامتقارن از مهمترین شیوههایی محسوب میشوند که پیروزی در آنها بستگی چندانی به تسلیحات نظامی و قدرت اقتصادی و نفوذ سیاسی نداشته و ضرورتاً مبتنی بر فناوریهای نوین نمیباشد و چنانچه هر کشوری بتواند حداقل امکانات نسبی را که برای موضوع مورد رقابت نیاز است فراهم نماید، میتواند به پیروزی خود امیدوار باشد.
این نوع رقابت را میتوان در عرصههای نظامی، سیاسی، امنیتی و اقتصادی مورد استفاده قرار داد. برخی از مصادیق رقابت یا جنگ نامتقارن در عرصه نظامی عبارت است از: «دست زدن به جنگ چریکی و بهرهبرداری از نیروهای ویژه». به همین ترتیب در عرصه اقتصادی میتوان به شیوههای خاص مانند دامپینگ اشاره نمود. این شیوهها دارای تأثیرات خرد و یا کلانی بر امنیت ملی کشورها میباشند، اما ویژگی آنها این است که تاحدود زیادی تکبعدی بوده و اجرای آنها توسط سازمانهای مشخصی مانند ارگانهای نظامی انجام میشود. برخی از شیوههای رقابت نامتقارن آنچنان پیچیده هستند که در حوزههای خاص نظامی، اقتصادی، سیاسی و امنیتی نمیگنجند و بنابراین مدیریت آنها نیاز به مشارکت ارگانهای مختلف تصمیمگیرنده و اجرایی یک کشور دارد. ازجمله این شیوهها، «عملیات روانی» و «عملیات فریب و انکار استراتژیک» میباشد. این دو اصطلاح که برای توصیف مجموعهای از «عملیاتهای سیاسی» و «عملیاتهای اطلاعاتی» مورد استفاده قرارمیگیرد، به سلسله اقدامات سازمانیافته و پنهانی اشاره دارد که هدف اصلى آنها ایجاد انحراف در تصمیمات مهم، حساس و حیاتی رقیب و اجبار وی به «اقدام» یا «عدم اقدام» در جهت منافع ملی کشور خودی یا به ضرر منافع خود میباشد.
«عملیات فریب» که بهوسیله کشورهای مختلف، بهویژه در طول جنگ جهانی اول و دوم و همچنین در جنگ اول خلیجفارس مورد بهرهبرداری قرارگرفته، ازجمله موضوعاتی است که سرنوشت تاریخ را تغییر داده و نقطه عطف روابط بینالملل بهحساب میآید. نمونههای بهرهبرداری از این عملیات را میتوان در تجهیز تسلیحاتی مجدد کشور آلمان در فاصله سالهای 19۱9 تا 19۳9، عملیات فریب نیروهای متحد علیه این کشور در سال 1947 و در نهایت شکست آن، عملیات فریب آلمان در حمله به شوروی طی عملیات بارباروسا، عملیات فریب رژیم صهیونیستی علیه مصر و سوریه در سال 1967 و... مشاهده نمود. در سراسر این عملیاتها طرفین مخاصمه تلاش کردند تا با هزینهای نسبتاً پایین و در زمانی کم و با گمراه نمودن ذهن و عملکرد رقیبان، نتایج شگفتانگیزی را نصیب خود نمایند.
با این توضیح، علیرغم سابقه طولانی بهرهبرداری کشورهای مختلف از عملیات فریب و با گذشت نزدیک به سه دهه از وقوع انقلاب اسلامی در ایران، این واژه هنوز برای بسیاری از دولتمردان کشورمان غریب و ناشناخته است، بهگونهای که در ایران واژه «فریب» از مفاهیمی است که تنها برای برخی از مردان عرصه دفاع مقدس شناختهشده است. ازاینرو، این سؤال به ذهن میرسد که با وجود اهمیت این ابزار و خالی بودن جای آن در عرصههای نظری و اجرایی، چرا کمتر به آن پرداخته شده است؟ و دوم اینکه چگونه میتوان این خلاء را پر و نیاز به آن را برطرف کرد؟
ابتداییترین پاسخ آن است که علت عدم توجه به موضوع فریب در نزد دولتمردان، فقدان رویکرد تخصصی به موضوع فریب ـ بهویژه فریب استراتژیک ـ میباشد؛ ممکن است بسیاری از مدیران سیاسی و دولتمردان در عرصههای استراتژیک، فریب را امری مذموم و ناشی از اخلاق ماکیاولیستی بپندارند، اما آیا واقعیت فریب همین انگارهها و پندارهاست؟
ازجمله دیگر دلایل عدم توجه به فریب، عدم احساس نیاز به آن در عرصههای اجرایی است؛ عدم احساس نیاز هم ناشی از عدم شناخت مفهومی این موضوع و عدم شناخت نسبت به نقش و جایگاه آن (بهکارگیری یا مقابله با آن) در تأمین امنیت ملی میباشد.
بهنظر میرسد مهمترین دلیل عدم آشنایی مدیران سیاسی، نظامی و امنیتی کشور با فریب و بهویژه فریب استراتژیک آن است که به لحاظ نظری و در ادبیات سیاسی و نظامی ایران و جهان کمتر بدان پرداخته شده و به عبارت دیگر متون مدون زیادی درباره این موضوع وجود نداشته است.
بههرحال آشنایی دولتمردان با بحث عملیات روانی و یا عملیات فریب، الزاماً به مفهوم ریشهکن کردن آثار منفی ناشی از آن بر سیاستها و برنامههای ملی نیست، اما نگارش و تدوین مبانی و موضوعات بنیادین آنها و تشریح و تفسیر تأثیرات آن بر امنیت ملی میتواند، آثار مخرب آن را بر تصمیمگیریهای نظام حکومتی کاهش دهد؛ ازاینرو نوشتار حاضر با اهداف زیر به رشته تحریر درآمده:
1. افزایش آگاهی دولتمردان نسبت به اقدامات روانی و فریب دشمن، اجتناب از دامهای فریب استراتژیک و آمادگی جهت مقابله با آنها. آگاهی سیاستگذاران و تصمیمگیران از این نکته که ممکن است هدف فریب و انکار کشورهای رقیب قرار گرفته و یا بهعنوان کانالی برای انتقال اطلاعات فریب مورد استفاده واقع شوند، بهنفع آنها خواهد بود. این فرض که هر چه سیاستمداران «باهوشتر و زرنگتر» باشند، احتمال کمتری دارد که هدف عملیات روانی، فریب و انکار قرار گیرند، فقط میتواند بخشی از واقعیت قابل قبول باشد. اما ذکر این نکته اهمیت دارد که حتی دستاندرکاران خوب و مقامات باهوش نیز در مقابل اینگونه عملیاتها آسیبپذیر بوده و آگاهی آنان نسبت به شیوههای عملیات دشمن میتواند، از آسیبها و تهدیدات بالفعل و بالقوه ناشی از اجرای فریب توسط دشمن بکاهد.
2. افزایش اطلاعات مردم و رسانههای کشور نسبت به عملیات روانی و فریب دشمن؛ سازمانهای اطلاعاتی و سیاسی خارجی که در راستای فریب اقدام به برنامهریزی میکنند، بهطور طبیعی به تسخیر افکار عمومی و رسانههای یک کشور علاقمند هستند و از آن در راستای نیل به منافع خود بهرهبرداری میکنند. لذا تشریح و توضیح منطقی این نکته میتواند، افراد و رسانهها را در مقابل احتمال دستکاری سیاسی و یا تبدیل آنها به کانال فریب بیمه نماید. درعینحال اطلاعرسانی نسبت به مخاطرات افشای اطلاعات در بخشهای مختلف کشور، باعث میشود از ضررهای احتمالی علیه امنیت و منافع ملی جلوگیری شود.
3. آشنایی تحلیلگران و مدیران تصمیمساز با موضوع عملیات روانی و عملیات فریب. از آنجایی که گردآورندگان روند اطلاعات و تحلیلگران (در ارگانهای مرتبط با تصمیمات استراتژیک) و مدیران تصمیم ساز کشور، هدف عملیات روانی و فریب دشمن هستند، بنابراین آشنایی آنها با این مقولهها میتواند حساسیت و دقت آنها را در تهیه و «ارزیابی اطلاعاتی» که مرتبط با تصمیمات کلان و استراتژیک کشور میباشد، بالابرده و امکان بهرهبرداری دشمن از آسیبپذیریهای بالفعل و بالقوه را کاهش داده و به اجرای طرحهای مرتبط با امنیت ملی که فریب میتواند در آنها نقش مؤثر داشته باشد، کمک نماید. ازسویی دیگر تحلیلگران و مدیران استراتژیک با این موضوع که احتمال دارد بهعنوان کانال عملیاتهای روانی و فریب انتخاب شوند، بیشتر آگاه شده و نسبت به مقابله با آن آمادگی کسب میکنند.
این نوشتار سعی دارد با آشنا نمودن خوانندگان و بهویژه دولتمردان با مهمترین موضوعات مرتبط با عملیات روانی و فریب استراتژیک، از بهرهبرداری کشورهای رقیب و دشمن از آسیبهای ناشی از فرایند سیاستگذاری، تصمیمگیری و اجرای برنامههای مرتبط با امنیت ملی جلوگیری نماید و به عبارت دیگر در پی آن است که تهدیدات ناشی از بهرهبرداری کشورهای رقیب و حریف از اینگونه عملیاتها علیه منافع ملی را کاهش دهد.
در راستای این اهداف، کتاب جنگ نرم (۴) کتابی است ویژه عملیات روانی و فریب استراتژیک که در دو بخش و شانزده فصل تنظیم شده است. بخش اول که «عملیات روانی» نام دارد، مشتمل بر شش فصل میباشد که عبارتند از: درآمدی بر مفهوم عملیات روانی و جنگ روانی؛ تبارشناسی و تحولات عملیات روانی و جنگ روانی؛ انواع، سطوح و اهداف عملیات روانی؛ طرحریزی عملیاتهای روانی؛ عملیات روانی و استراتژی آمریکا در جنگهای رسانهای و عملیات روانی آمریکا در جنگ افغانستان.
بخش دوم تحت عنوان «انکار و فریب استراتژیک» شامل ده فصل است. در این بخش واژگان فریب استراتژیک؛ مؤلفههای انکار و فریب استراتژیک؛ تبارشناسی فریب استراتژیک؛ اصول فریب استراتژیک؛ چارچوب انکار و فریب استراتژیک؛ روشها، متولیان و نظریههای شناسایی فریب؛ چالش انکار و فریب برای اطلاعات؛ مقابله با فریب استراتژیک؛ شرایط موفقیت و ناکامی انکار و فریب استراتژیک در رژیمهای دموکراتیک و شرایط موفقیت و ناکامی انکار و فریب استراتژیک در رژیمهای اقتدارگرا و در حال گذار به ترتیب عناوین فصلهای هفتم تا شانزدهم این کتاب را تشکیل میدهند. در این راستا فصلهای هفتم، نهم، دهم و چهاردهم توسط آقای منصور ابراهیمی خوسفی از پژوهشگران همکار مؤسسه تهران به رشته تحریر درآمده است. سایر فصول نیز برگرفته از کتاب Strategic Denial and Deception: The Twenty-First Century Challenge نوشته روی گودسون و جیمز جی. ویرتز است.
نظر شما