دستورالعملی برای حفظ فضای مثبت ایجادشده در روابط ایران و آمریکا
انتشار نامه 131 تن از اعضای کنگره آمریکا به باراک اوباما درخصوص لزوم استفاده از فرصت پیشآمده پس از انتخاب آقای روحانی برای بهبود رابطه بین دو کشور، همچنین نامه 39 تن از مقامات سابق، سفرا و کارشناسان امریکایی و اروپایی برای لزوم استفاده از فرصت پیش آمده برای تعامل بیشتر و دیپلماسی کارامدتر با ایران از جمله تحولاتی است که در چند روز اخیر فضای خوشبینی درخصوص احتمال بهبود رابطه ایران و آمریکا را پررنگتر کرده. البته در واقع، این تحرکات به معنای چشماندازی برای بهبود رابطه دوجانبه نیست. بیشتر یک حس خوب از توقف سیاستهای خصمانهای است که در چند سال گذشته، بلاانقطاع و بدون هیچ منطق خاصی بصورت هفتگی و ماهانه چه از سوی کنگره و چه از سوی کاخ سفید علیه جمهوری اسلامی ایران بکار گرفته شد. ظاهرا هدف آن بود که در ظاهر دولت ایران، اما در باطن، جامعه ایران به ارزیابی مجدد هزینه و فایده آنچه حق مسلم هستهای خود میداند پرداخته و از اینکار دست بکشد. هرچند نتیجه، پیشرفت هستهای ایران، نقض حقوق اولیه بشر شهروندان ایرانی در زمینه حق غذا، دارو و حق توسعه و در کل، افزایش حجم بیاعتمادی میان دو کشور بود.
این پالسهای جدید از سوی امریکا، ، بهویژه پس از ترکیب آن با خبر تعویق لایحه تحریمهای جدید تا ماه اکتبر، این روزها در فضای رسانهای ایران مباحث زیادی را برانگیخته است. نقطه مشترک این مباحث آن است که فارغ از نگاه خوشبینانه یا بدبینانه کارشناسان، در میان دیدگاههای تمامی آنان لزوم حفظ نوعی احتیاط در این راستا بهچشم میخورد. امری که نمایانگر بلوغ و واقعگرایی فضای کارشناسی ایرانی است. با همین نگرش، چند نکته در این راستا میبایست مورد توجه قرار گیرد:
1. برای آغاز یک رابطه گرچه ذهنیتهای دشمنانه را میبایست کنار گذاشت و در مقطعی، فارغ از نگرشهای تاریخی، برای بهبود روابط گام نهاد، اما نکته حیاتی دیگری که در این میان نمیباید مورد غفلت قرار گیرد، اهمیت «وجود احساس نیاز به ایجاد رابطه» است. تا زمانی که آمریکا حضور ایران را برای حل مشکلاتش در خاورمیانه ضروری نداند، ایجاد یک رابطه منطقی و مبتنی بر احترام متقابل ناممکن است. تازمانی که آمریکا تصور میکند میتواند با کمک حاکمان عربستان، قطر، بحرین، آذربایجان، ترکیه یا هر کشور دیگری، جای خالی ایران در فضاهای سیاسی، اقتصادی، انرژیک یا امنیتی منطقه را پر کند و این فضاها را با معادله همه منهای ایران سامان دهد، یک رابطه منطقی و پایدار با ایران امکانپذیر نخواهد بود. چیزی که یقینا ایران نیز به آن رغبتی نشان نخواهد داد.
2. متاسفانه در بخش اعظم تاریخ نگرش کنگره آمریکا به ایران، طیف تندرو دست بالا را داشتهاند. چه در زمانی که آنسو بوش بر سر کار بوده و اینسوی، آقای خاتمی و چه در زمان اوباما و اینسوی آقای احمدینژاد. این فرض قوی در ذهنیت سیاسی ایرانیان وجود دارد که فارغ از اینکه چه کسی قدرت اجرایی در ایران را در دست دارد، سیاستهای آمریکا هیچ تغییری نخواهد کرد.
3. این صحیح است که در حال حاضر از سوی طرف ایرانی، هنوز هیچ چیز مشخص نیست. آقای روحانی هنوز سخنی درباره ارتباط با آمریکا که نشاندهنده شیوه عمل آن در چهار سال آتی باشد نزده. هنوز تیم سیاستخارجی کشور اعلام نشده و هنوز چینش شورای عالی امنیت ملی که نقش اساسی در گفتگوهای هستهای دارد مشخص نیست. با اینحال چند تغییر بزرگ و نامحسوس رخ داده که نمیتوان آنهارا نادیده انگاشت:
نخست. فضا تغییر یافته. هم در داخل ایران، هم در نگرش بینالمللی نسبت به ایران
دوم. احتمال تغییر در روشهای سیاست خارجی ایران بسیار زیاد است. هرچند هنوز استنادی بر این امر وجود ندارد، اما این موضوعی است که هم کارشناسان داخل ایران و هم ناظران بینالمللی بر آن اتفاق نظر دارند.
سوم. منش، روش و ظرفیتهای آقای روحانی و در نتیجه تیم همراه ایشان، این پتانسیل را به ایران میدهد که در چند ماه آینده از لاک دفاعی در سیاست خارجی خود به در آمده و تحرکی مثبت در این راستا ایجاد کند. با توجه به تجربه دوران ریاست جمهوری آقای خاتمی و نزدیکی فضای آنروزها با این روزهای جامعه ایران، میتوان این پیشبینی را نمود که ظرفیتهای سربسته قدرت نرم ایران مجددا احیا شده و بازیگری جمهوری اسلامی ایران هم در منطقه و هم در سطح سازمانهای بینالمللی تقویت شود. این امر اگر آقای روحانی تصمیم به سفر به نیویورک و شرکت در اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل و سخنرانی در مقابل سران کشورها را بگیرند، بیشتر نیز خواهد شد. اگر آقای روحانی در این اجلاس سخنانی در مذمت تحریم یکجانبه آمریکا و اروپا علیه ایران به میان آورند و دیپلماسی فعالی نیز در این راستا با دولتهای همفکر ایران در پیش گیرند، یقینا کار اجماعسازان تندرو علیه ایران سختتر خواهد شد. بهسادگی میتوان تصور کرد سخنرانیهایی از قبیل آنچه بنیامین نتانیاهو سال قبل در مجمع عمومی انجام داد، شنونده بهمراتب کمتری خواهد داشت.
4. مشخص است که اعلام شعار اعتدال آقای روحانی سبب بروز این فضا و تصور برای بخشی از جامعه کارشناسی و سیاستگذار در آمریکا شده که میتوان و میبایست از این فضا استفاده بهینه را برد. تجربه نشان داده که حجم بدبینی در روابط دو کشور بهاندازهای بالاست که فرصتهای ایجاد شده برای ایجاد رابطه، بسیار سریع محو میشوند. برخی معتقدند این فرصتها بدلیل تعلل و فعالنبودن دو طرف ماجرا برای ایجاد ارتباط از میان میروند و برخی دیگر، بالعکس معتقدند که این فرصتها عامدانه و از سوی گروههایی در هر دو سوی، حتی برخی بازیگران خارجی همچون اسرائیل آنقدر تحت فشار قرار میگیرند که محو شوند. جالب است که پس از بسته شدن این دریچهها، تا سالها کارشناسان و مسئولان از این امر ابراز پشیمانی کرده و درخصوص پتانسیلهایی که وجود داشت و مورد بیتوجهی قرار گرفت، داد سخن میدهند!
5. تجربه سالها تعامل جمهوری اسلامی ایران با غرب نشان داده که از این فضاها نه میبایست به سرعت شاد شد و نه به سرعت دلسرد. بخش عمدهای از دیپلماسی بر مبنای واقعیات صحنه میچرخد و بخش عمده دیگر آن بر مبنای ذهنیات طرفین از یکدیگر. اگر پالسهایی که این روزها از واشنگتن به ایران میرسد، بتواند ثبات خود را در برابر پالسهای منفی جنگطلبان و تندروها حفظ کند و حداقل تا چند هفته در صحنه سیاست خارجی آمریکا پویا باقی بماند، این تصور در طرف ایرانی ایجاد خواهد شد که خواست طرف آمریکایی چیزی بیش از تبلیغات صرف است. تا آن زمان تیم آقای روحانی نیز مشخص شده و حداقل برنامههایی اولیه نیز برای ماه سپتامبر (گفتگوهای احتمالی هستهای و همچنین سفر احتمالی به نیویورک) ریخته شده است. فضای کنونی در ایران، در بخش عمدهای از سطوح، چه رسانهها، چه دولتمردان و چه افکار عمومی، فضای اعتدال و عقلانیت است. اگر طرف آمریکایی نیز بتواند فضای فعلی خود را حفظ نموده و اجازه ندهد که تندروها بنا به منافع خود این آب را گلآلوده کنند، میتوان برای نخستین بار در سه دهه گذشته این احتمال را داد که پیشزمینههای حل مسائل و سوءتفاهمهای موجود بین ایران و غرب، بهویژه آمریکا با نگرشی عادلانه، منصفانه و توام با عقلانیت و تدبیر طرفین فراهم آمده است.
نظر شما