فرانسه: خداحافظی با راست میانه؟
حزب سارکوزی یا اتحاد برای جنبش مردمی، حزب میانه راست فرانسه است که در سال 2002 توسط شیراک با ایدئولوژی محافظهکاری، گلیسم، لیبرالیسم و رادیکالیسم با نام آرپیآر بنیان نهاده شد و سپس به یواِمپی تغییر نام یافت. این حزب به گفته رنه رموند، در دسته احزاب بُناپارتیست و اورلئانیست قرار میگیرد. از آنجا که در فرانسه سیستم دوحزبی به معنای واقعی وجود ندارد و در نتیجه هیچ حزبی نمیتواند به تنهایی فرصت به دست آوردن قدرت را داشته باشد، احزاب ائتلافهایی را با سایر احزاب جناح مشترک تشکیل میدهند؛ مانند ائتلاف حزب کمونیست و سوسیالیست که از سال 1980 دو ائتلاف نسبتاً ثابت بر فرانسه حکمفرما بودهاند و عنوان جناح راست و چپ را بر آنها میتوان اطلاق کرد. تا کنون از اعضای حزب یوامپی، ولری ژیسکاردستن، شیراک و سارکوزی به ریاستجمهوری رسیدهاند. طبق نظرسنجی سال 2010، این حزب 250 هزار طرفدار داشته است که به این ترتیب در مقام حزب نخست فرانسه قرار میگیرد.
در سال 2004، نیکلا سارکوزی به ریاست حزب یوامپی رسید و سپس با جاهطلبی اکثریت حزب را به دور خود گرد آورد که بدین ترتیب گوی سبقت را در نامزدی ریاستجمهوری از شیراک ربود. وی در سال 2007 با به دست گرفتن قدرت اعلام داشت در پی ارائه تعریف جدیدی از گلیسم است که نشان از گسست او با سیاستهای اسلافش در حزب داشت. لازم به ذکر است آنچه در فرانسه بهعنوان گلیسم شناخته میشد در اصل در جریان رخدادهای مه 1968 به دلیل خشونت، سرکوبگری و استبداد که به استعفای دوگل منجر شد، آغوش جامعه فرانسه را برای پذیرش جناح چپ باز کرده بود. اما این احزاب، به غیر از دوره ریاستجمهوری میتراند، نتوانستند در لحظات حساس انتخاباتی اهمیت خود را در عرصه تبلیغات تحمیل کنند؛ مسئلهای که هر چند آنان را به کاخ الیزه نرساند، اما در جریان همخانگیهای صحن مجلس، حرکتی آرام و رو به جلو را برای سیاستهای چپ بهوجود آورد. طرح سیاستهای چپ و راستی از سوی سارکوزی، تعجب طرفداران حزب را برنینگیخت. در واقع در دوران همخانگی، بسیاری از سیاستهای راست و چپ با هم آمیخته شده و این برای فرانسویان قابل درک بود که طی سی سال گذشته آنچه با عنوان راست و چپ مطرح بوده است، فاقد اصلاحات اساسی نیز هست. بنابراین، ابتدا از تغییرات بنیادین سارکوزی در اقتصاد بهخوبی استقبال شد.
اما طی سه سال بعد، شهروندان فرانسوی در تازهترین نظرسنجی صورتگرفته، سیاستهای سارکوزی را در مقابله با بیکاری، بیعدالتی و ناامنی، بسیار بد ارزیابی میکنند و 71 درصد از آنان از رئیسجمهور کشورشان ناراضیاند که به عبارت دیگر، از هر 10 نفر 7 نفر مخالف سیاستهای سارکوزی هستند. این به این معنی است که اقدامات وی در سیاست داخلی که با سیاستهای سختگیرانه در مورد اقلیتهای مذهبی و نژادی، قوانین مهاجرت و ایجاد دشمنی در حاشیه شهرها همراه بوده است، مانند ایجاد محدودیت اجتماعی برای زنان مسلمان باحجاب، حس نفرت عمومی را علیه وی برانگیخته است. موج رسواییهای اخیر وی درباره خویشاوندسالاری در دولت و نیز جنجالها درباره هویت ملی دوباره تکرار شده، در حالی که نرخ بیکاری در فرانسه بیش از 10 درصد و رشد اقتصادی بسیار ضعیف بوده است. این امر موجب تمایل بیشتر فرانسویان به احزاب ملیگرای افراطی و دوری از حزب حاکم شده است.
از دیگر اشتباهات سیاست داخلی وی میتوان به تصویب قانون سن بازنشستگی اشاره کرد که در حقیقت دست گذاشتن بر نقطه حساسی بود که فرانسویان آن را پیروزی در صحنه سیاسی و اجتماعی برای به دست آوردن حق ملی و طبیعی خود در رفاه میدانستند و برای آن جنگیده بودند.
میتوان گفت که نحوه برخورد غیرمنعطف سارکوزی با سیاست، موجب شده است وی به هیچکدام از زنگ خطرهایی که در نظرسنجیها برای او به صدا درمیآید، توجهی نشان ندهد و همواره در پی به تحقق رساندن تصمیم اولیه خود باشد.
با انتخابات محلی 2010 که برای حزب وی شکستی مفتضحانه بود و وی را حتی پایینتر از حزب راست افراطی قرار داد، کارشناسان نظرات متعددی را در کسب آراء 35 درصدی حزب میانه در برابر 52 درصد آراء حزب سوسیالیست و متحدانش عنوان کردند. گرچه روشن است که در فرصت باقیمانده تا انتخابات آتی، سارکوزی شانس زیادی برای تغییر موقعیت خود ندارد، اما سخنگوی حزب وی بهرغم شکست گفته است که تا زمان انتخابات 2012 همچنان به اصلاحات اقتصادی خود ادامه میدهد.
آنچه موجب شده است سارکوزی چنین سقوطی داشته باشد را باید علاوه بر سیاستهای وی ـ که عدم مشارکت در انتخابات محلی فرانسه را به حدود 50 درصد رساند و این در تاریخ انتخابات فرانسه کمسابقه بود ـ در کشیده شدن پای فرانسه به ناتو و جنگهای منطقهای نیز جستوجو کرد که به باور بسیاری سارکوزی در آن، در نقش ناپلئون جدید فرانسه ظاهر شده است. سیاستهای پاریس در تونس و لیبی موجب شده است اعضای ناتو، فرانسه را بهعنوان کسی که تنها در پی نفع خود است در نظر بگیرند و این امر باعث بروز شکاف در نهاد ناتو شود.
روشن است شخص سارکوزی، حتی با ماجرای جدید بارداری همسرش که آن را منحرف کردن اذهان عمومی میخوانند، نخواهد توانست در انتخابات آینده نقش درخشانی را بازی کند. همچنین اختلافات درونحزبی که بر تشتت حزب راست و تبدیل آن به چهلتکهای از احزاب خرد میافزاید، مسئله دیگری است که در پیشبینی نتیجه انتخابات آینده نباید آن را از نظر دور داشت. با استعفای بورلو، وزیر سابق محیط زیست فرانسه از حزب یوامپی در مخالفت مستقیم با سیاستهای سارکوزی و طرفداری برخی از اعضای این حزب از وی و شایعه نامزد شدن او برای انتخابات آینده فرانسه، عملکرد ضعیف یوامپی که موجب قدرت بیشتر حزب راست افراطی اِفاِن شده است نیز نتیجه نظرسنجیها که حاکی است طرفداران این حزب امیدوارند که فیون به جای سارکوزی برای انتخابات 2012 معرفی شود، همه رئیسجمهور را با چالشی روبهرو میسازند که سایر رقبای او چون لپن از افان و یا هر فردی که از طرف حزب سوسیالیست معرفی شود، با چنین مشکلی روبهرو نخواهند بود.
بدین ترتیب، آینده حزب یوامپی که در حال حاضر با تشتت واقعی روبهروست، چندان روشن نخواهد بود. این در حالی است که برنده انتخابات اخیر، حزب سوسیالیست فرانسه، هماینک سه هدفِ پرهیز از هرگونه تنش در جریان مبارازت انتخاباتی، رسیدن به توافق کلی درباره ترکیب دولت آتی و رسیدن به توافقهای پارلمانی برای انتخابات پارلمانی سال 2012 میلادی را دنبال میکند که پیشبینی میشود با دستور کار قرار دادن سیاستهای عمومی منطقی و رویکرد افزایش رفاه عمومی نیز رسیدن به وحدت برای معرفی کاندیدای خود، برنده انتخابات آینده باشند.
به هر حال، حزب سوسیالیست هم تنها شرکتکننده در انتخابات نخواهد بود و با تشکیل احزاب جدید، شکستن رأی حزب حاکم را نیز باید به این مقال افزود. حزب گلیستِ دوویلپن، حزب تازهتأسیس آیندة 2012 که توسط فردی تغییر جنسیت داده رهبری میشود و احزابی که در این بین رفتگان از حزب یوامپی در پی تشکیل آن هستند، همه میتوانند نتیجه سنگینی را بر حزب قدیمی راست میانه تحمیل کنند.
نظر شما