بحران سوریه و دگرگونیِ ایستار کشورهای عربی


بحران سوریه و دگرگونیِ ایستار کشورهای عربی

 
 یکشنبه 30 مرداد 1390

 

اکثر کشورهای عربی به دلیل درگیر بودن در بحران‌های داخلی ناشی از قیام ملت‌ها، دیپلماسی منطقه‌ای خود را ناخواسته به نوعی به حالت تعلیق در آوردند. لذا دراینجا مراد از ایستار عربی، بیشتر مواضعی است که از سوی کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس و نیز مصر اتخاذ شده است. سوریه در پنجمین ماه بحران داخلی خود به سر می‌برد. در این مدت کشورهای عربی موضع دوگانه‌ای در قبال تحولات این کشور اتخاذ کردند. به رغم حمایت و دامن زدنِ برخی رسانه‌های کشورهای عربی به اعتراضات سوریه، مواضع رسمی این کشورها اغلب از ثبات و امنیت در سوریه حمایت کرده است. دلایل سکوت و حتی تأیید نظام حاکم بر سوریه از سوی کشورهای عربی در این دوره را می‌توان در موارد زیر خلاصه کرد:

- درگیری در مسائل داخلی و پیرامونی. در این دوره مصر با سرنگونی مبارک درگیر تحولات داخلی پس از آن بود و کشورهای شورای همکاری درگیر قیام‌های داخلی و پیرامونی بودند، در نتیجه توان چندانی برای تحرک دیپلماتیک اثرگذار در دیگر مناطق عربی چون سوریه را نداشتند؛


- بیم از تسری بحران سوریه. به ویژه کشورهای شورای همکاری و در رأس آنها عربستان، بدلیل نگرانی از تسری دگرگونی‌های گستردۀ سوریه و سایر کشورهای عربی به خاک خود، ایستاری حمایتی نسبت به این خیزش‌ها اتخاذ نکردند؛


- ارتقای روابط با سوریه. در دورۀ پیش از تحولات سال ٢٠١١، روابط کشورهای موسوم به محور اعتدال عربی با سوریه پس از گذر از سال‌های تنش(پس از ترور رفیق حریری) رو به بهبودی نهاد و بشار اسد و ملک عبدالله بارها از پایتخت‌های یکدیگر دیدار کرده و در پرونده‌های مهم منطقه همچون لبنان به تبادل نظر و هماهنگی پرداختند. لذا این کشورها بدون اطمینان از آیندۀ سوریه، نمی‌خواستند این روابط را مجدداً به تنش بکشند؛


- قدرتمندی نظام سوریه. در این دوره تصور می‌شد به دلیل یگانگی ارتش، حزب و حکومت در سوریه، بشار اسد بر خلاف مبارک و بن علی نظام بسیار منسجم‌تر و قدرتمندتری را اداره می‌کند و بنابراین احتمال سقوط آن بسیار کمتر است. کشورهای عربی با چنین نگرشی در این دوره در برابر تحولات سوریه سکوت کرده و حتی از نظام حمایت کردند.

اما با گذشت بیش از چهار ماه از بحران سوریه و حادتر شدن روزافزونِ آن، شاهد دگرگونی ایستار عربستان سعودی و به تبع آن سایر کشورهای عربی و نیز شورهای همکاری و اتحادیۀ عرب هستیم. در تبیین چرایی این دگرگونی توجه به عوامل زیر می‌تواند روشنگر باشد:

- بازگشت ثبات داخلی. کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس که در نیمۀ نخست ٢٠١١ با تهدیدات داخلی گسترده‌ای روبرو شده بودند، با غلبه بر این تهدیدات به ثباتی نسبی دست یافتند و مصر اگرچه با وضعیتِ سیاسیِ عادی فاصله دارد اما تا حدودی از وضعیت بحرانی دور شده است. به علاوه بیم از تسری دگرگونی‌های گستردۀ سوریه به خاک کشورهای شورا به تدریج با آرام شدن فضای داخلی این کشورها کاهش یافت؛


- کاهش اهمیت روابط در شرایط بی‌ثباتی. در شرایطی که آیندۀ سوریه به روی چندین سناریو باز است و در حالی که برخی، به ویژه در رسانه‌های عربی، سقوط نظام سوریه را ناگزیر می‌دانند، اهمیت بهبود روابط کشورهای موسوم به محور اعتدال با سوریه در سال‌های اخیر اهمیت خود را از دست داد و این کشورها بیش از هرچیز به جایگاه احتمالی خود در سوریۀ آینده می‌نگرند؛


- مقابله با نفوذ ایران. در واقع دلیل اصلی دگرگونی ایستار عربستان نگرانی از آیندۀ سوریه پس از بشار اسد است. کشورهای عربی از اوایل ماه اوت با جدیت بیشتر به احتمال سقوط اسد می‌نگرند و عربستان از این منظر، خود را برای رویارویی با نفوذ و اثرگذاری ایران در سوریۀ پس از اسد آماده می‌کند. در واقع برخلاف سخنان تبلیغاتی ملک عبدالله، کشته و زخمی شدن معترضان سوری اهمیتی برای ریاض ندارد، آنچه برای عربستان مهم است رویارویی با ایران است.

 
در چنین فضایی، عربستان که خود در ماه‌های گذشته به سرکوب ملتش دست زد و برای کمک به سرکوب بحرینی‌هایِ معترض اقدام به اعزام نیرو به این کشور کرد و حتی کویت را تهدید به اعزام نیرو کرد، عملکرد اسد را در تعامل با بحران کشورش غیرقابل قبول می‌داند و خواستار اصلاحات فوری و گسترده در آن می‌شود. سخنان ملک عبدالله در مورد بحران سوریه و رویارویی رسمی عربستان با دمشق برای اولین‌بار پس از آغاز بحران و فراخواندن سفیرش از دمشق، پیامدهای گسترده‌ای داشت. کویت و بحرین سفرای خود را از دمشق فراخواندند، اتحادیه عرب و شورای همکاری طی اعلامیه‌های مشابهی خواستار توقف خشونت نیروهای امنیتی و ارتش سوریه و پیشبرد اصلاحات شدند، مصر که تا چندی پیش با سفر وزیر خارجه‌اش به دمشق، از اسد حمایت کرده بود، خواستار توقف فوری خشونت‌ها و پیشبرد اصلاحات گسترده شد. الازهر نیز برای اولین بار در پیام شدیداللحنی عملکرد دولت سوریه در مقابل معترضان را محکوم کرد.


این مواضع نوین و حمایت غربی از آنها، که نشاندهندۀ افزایش نقش دیپلماتیک ریاض در دیپلماسی عربی در غیاب تحرکات پیشین قاهره است، از سوی ریاض و کشورهای شورای همکاری در درجۀ نخست برای رویارویی با نفوذ و اثرگذاری ایران و سپس ترکیه، و سپس برای کسب میزانی از اعتبار در دیدگان ملت‌های عرب در مقابل ایران و ترکیه صورت می‌گیرد و پیامدهای مهمی نیز در بر خواهد داشت. مهمترین این پیامدها افزایش انزوای دمشق و کمک به تحرکات غرب در تحریم و منزوی کردن سوریه می‌باشد. به علاوه حمایت عربی از تحرکات ضدسوریِ غرب، همراه با تغییر موضع ترکیه نسبت به دمشق، احتمال اتخاذ گزینۀ نظامی در مقابل سوریه را به مراتب نسبت به گذشته افزایش می‌دهد، هرچند اتخاذ چنین گزینه‌ای در شرایط کنونی بسیار بعید به نظر می‌رسد.