پویشهایی مثبت در سیاست منطقه ای ایران
با رویدادهایی که بهتازگی در صحنه منطقهای غرب آسیا رخ داده است میتوان نشانههایی مثبت از ثمربخش بودن سیاست منطقهای جمهوری اسلامی ایران را مشاهده کرد. فرونشاندن بحرانی که با برگزاری همهپرسی استقلال در کردستان عراق میتوانست دامنگیر کل منطقه شود؛ خروج روابط ایران و ترکیه از مسیر پرتنشی که میرفت، دو کشور را در برابر یکدیگر قرار دهد؛ بهبود روابط با پاکستان درپی برکناری نواز شریف و پشتیبانی ایران از این کشور در برابر انتقادات آمریکا از اسلامآباد بهدنبال اعلام راهبرد نوین واشینگتن در افغانستان ازیکسو و زنده نگه داشتن پروژه توسعه چابهار و اقدام هند در بهرهبرداری عملی از این بندر برای ارسال گندم به مقصد افغانستان (که گویای اهمیت چابهار برای دهلی نو است) ازسویدیگر و درنتیجه، مدیریت روابط ایران با پاکستان و هند و نیز حفظ موازنه میان آنها؛ برگزاری نشست سهجانبه سران ایران، روسیه و آذربایجان در تهران با تمرکز بر کریدور ترانزیت شمال ـ جنوب و تلاش ایران برای رفع تنشها با تاجیکستان و بهبودی روابط با ازبکستان، همگی نشانههایی مثبت از ثمربخش بودن نسبی سیاست منطقهای ایران تلقی میشود. دراینمیان، بهویژه نشست سهجانبه سران ایران، روسیه و آذربایجان بسیار حائز اهمیت است. ایران با تبدیل شدن به قطب کریدور ترابری شمال ـ جنوب، بیشازپیش بر اهمیت چشمگیر ژئوپلیتیک خود خواهد افزود. اهمیت این مسئله را نباید دستکم گرفت؛ زیرا با اجرایی شدن این کریدور، ایران همزمان در راهبردهای کلان چین، هند و روسیه جایگاه ویژهای خواهد یافت. این امر در بلندمدت موجب خواهد شد که ضمن کاهش اتکای کشور به درآمدهای نفتی و بهرهگیری کشور از منابع جایگزین درآمدی، بستر لازم برای آنکه ایران نقش تاریخی خود بهمثابه پلی میان تمدنها را بازی کند، بهخوبی فراهم شود و از دل این دادوستد و تبادل فکر و اندیشه، پویایی تمدنی خود را احیا کند.
جمهوری اسلامی ایران در دوره اول ریاستجمهوری دکتر حسن روحانی، در حوزه سیاست خارجی عمدتاً بر سطح کلان بینالمللی متمرکز شده بود که جلوه بارز آن در مذاکرات هستهای و برجام نمود یافت؛ بهعبارتدیگر، اولویت کشور در چهار سال اول ریاستجمهوری آقای روحانی رفع تحریمهای بینالمللیِ وضعشده ازسوی شورای امنیت بود. شرایط کشور در حوزه سیاست خارجی پیش از آن دوره، بهگونهای رقم خورده بود که چارهای جز تمرکز بر سطح کلان و جهانی باقی نگذاشته بود؛ امری که تاحدی به قیمت کمکاری در سطح منطقهای تمام شد و درست بههمیندلیل، انتقادات بجایی مبنیبر قرار گرفتن تمام تمرکز دولت بر روی برجام و عدم پویایی سیاست منطقهای ایران، ازسوی کارشناسان مطرح میشد. دراینمیان، افزایش تنش با ترکیه و انتقادات ضمنی و صریح مقامهای ارشد دو کشور از یکدیگر؛ کمتوجهی به آسیای مرکزی و تنش در روابط با تاجیکستان درپی غیرقانونی اعلام شدن حزب نهضت اسلامی تاجیکستان و مواردی دیگر در کنار افزایش دشمنی عربستان و متحدانش برضد ایران، بستری ایجاد کرده بود که اگر به حال خود رها میشد، یکی از بدترین کارنامهها در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در سطح منطقهای را رقم میزد. صرفنظر از دشمنی عربستان و متحدانش که به دلایل مختلفی تاکنون دیپلماسی را برنتابیده است و همچنان بر سطح تنش بین دو طرف افزوده میشود، در سایر موارد و در جایی که مجالی برای دیپلماسی وجود داشته است، ابتکار عمل دولت و بهویژه وزارت امور خارجه با درایت آقای ظریف توانسته است که گرهگشای بسیاری از مشکلات باشد.
بهاینترتیب، شاید بتوان برای اولینبار، جمهوری اسلامی را دارای راهبرد مشخصی در دو عرصه منطقهای و جهانی دانست که برخلاف دورههای دیگر، نهتنها ضدونقیض هم نبوده و یکدیگر را تضعیف نمیکنند، بلکه برعکس شاهد همافزایی میان آنها هستیم؛ بهعبارتدیگر، سیاست خارجی کشور در غالب دورههای قبل، بهطور نسبی سیاست خارجیِ انفعالیای بود که دلیل اصلی آن عدم وجود راهبرد کلانی برای رسیدگی به چالشهای کشور در دو عرصه منطقهای و جهانی بود. تمرکز تقریباً دائمی بر سیاستهای خصمانه آمریکا و نداشتن راهکاری مؤثر برای مدیریت آن، بهگونهایکه ضمن پرهیز از انزوای بینالمللی کشور و جلوگیری از شکلگیری ائتلافهای فراگیر علیه ایران بتواند در عرصه منطقهای منافع کشور را بهخوبی تأمین کند، در درجه اول بهسبب عدم وجود همان راهبرد کلان بود. این مسئله موجب شده بود که تنش با آمریکا بر تمام عرصههای دیگر سایه افکند و کشورهای منطقهای و فرامنطقهای هم با آگاهی از این موضوع صرفاً در اندیشه منافع کوتاهمدتشان به میوهچینی برای خود سرگرم باشند و هرجا که لازم میدیدند، بدون هرگونه مخاطرهای منافع ما را قربانی میکردند. این وضع اکنون تغییر کرده است و وجود نوعی راهبرد کلان موجب شده است که مثلاً درمورد مسئله همهپرسی کردستان عراق، ارکان نظامی و سیاسی کشور بهخوبی یکدیگر را تقویت کنند و نتیجه مثبتی برای کشور بهدست آید.
اگر بتوان این اجماع نسبی در سطح حاکمیت را همچنان حفظ کرد و ناهماهنگی میان ارکان مختلف دخیل در سیاست خارجی کشور را به حداقل رساند و در همان حال، راهبرد کلان کشور در سیاست خارجی را کاملاً مدون و به تعبیر آقای سریعالقلم، استاد روابط بینالملل، «سیستمسازی» کرد، آنگاه میتوان درمورد پایدار بودن سیاست خارجیای پویا امیدوار بود؛ بهگونهایکه حتی با وجود به قدرت رسیدن دولتی تمامقد ضدایرانی در آمریکا، مانع از رانده شدن کشور به گوشه رینگ شد.
نظر شما