ارزیابی انتخاب مجدد باراک اوباما



بدنبال برگزاری انتخابات سراسری آمریکا در تاریخ ششم نوامبر گذشته شامل انتخابات ریاست‌جمهوری، انتخابات مجلس نمایندگان و انتخاب یک‌سوم از نمایندگان مجلس سنا در ایالات‌متحده آمریکا سرانجام باراک اوباما کاندیدای دموکرات‌ها بعنوان چهل و پنجمین رئیس‌جمهور آمریکا برگزیده شد. با شمارش نتایج آرای الکترال یا همان آرای کالج انتخاباتی که از مجموع 538 رای الکترال هرکس 270 رای را کسب کند به عنوان رییس‌جمهور انتخاب می‌شود، آقای اوباما با 303 رای الکتورال پیروزی قاطعی در برابر رامنی با 202 رای الکتورال بدست آورد و به عنوان رییس‌جمهور جدید برگزیده شد.
باراک اوباما سومین رئیس‌جمهور بعد از جنگ جهانی دوم است که برای دومین دور متوالی انتخاب شد. اگرچه باراک اوباما برنده انتخابات شد ولی میت رامنی نیز حریف سرسخت و رقیب قوی تا ساعات پایانی باقی ماند و حتی روز به روز بر میزان آرای وی افزوده می‌شد. در نهایت آرای الکترال نشان داد مردم دوباره اوباما را انتخاب کردند و این میزان از آرا موقعیت وی را برای دور دوم ریاست‌جمهوری قوی‌تر کرد. با توجه به تعداد آرا الکتورال باراک اوباما، وی در دور دوم با اقتدار بیشتری وارد کاخ ریاست‌جمهوری می‌شود و برنامه‌های تدوین شده حزب متبوعش که در واقع ادامه همان برنامه‌های قبلی است را با شتاب بیشتری ادامه خواهد داد. اگرچه تنظیم سیاست خارجی بخصوص در موضوعات مهمی مثل رابطه با روسیه و چین و ایران و همچنین تحولات ناشی از بهار عربی در خاورمیانه از مهمترین برنامه سیاست خارجی اوباما خواهد بود ولی بنظر می‌رسد تلاش اصلی دولت وی رسیدگی به مسائل داخلی آمریکا و سر و سامان دادن به اوضاع اقتصادی نه‌چندان مطلوب آمریکا باشد.
با توجه به آمار و اخبار و گزارشاتی که در جریان این دور از انتخابات آمریکا منتشر شد، وضعیت اقتصادی کشور یکی از مهم‌ترین فاکتورهای تعیین‌کننده بود و نقش تعیین‌کننده‌ای در نتایج انتخابات ایفا کرد. نرخ بیکاری، تورم، رکود اقتصادی، هدر دادن فرصت‌ها، گرفتن مالیات از ثروتمندان، بیمه‌های اجتماعی و برنامه‌های ساختار جدید آموزشی و همچنین دیگر شاخص‌های اقتصادی از موضوعات مهم جامعه آمریکا بوده و توجهات جامعه آمریکا عمدتا حول محور مسایل اقتصادی بود. اوباما اگرچه نتوانسته بود به تمام دغدغه‌های اقتصادی پاسخگو باشد و در ترسیم چشم‌انداز یک جامعه آمریکایی بهتر خیلی موفق نبود و با چالش‌های بسیاری در زمینه‌های اقتصادی، ایجاد شغل، افزایش رفاه عمومی و افزایش قدرت خرید خانوارها مواجه بوده اما نتایج خوبی از برنامه‌ها توانست بدست بیاورد و حتی در همین اواخر آمار خوبی از کاهش نرخ بیکاری و نشانه‌های رشد اقتصادی منتشر شد که همین آمار در پیروزی وی نقش عمده‌ای داشت. بنابر آخرین آمار، بیکاری به زیر خط شاخص 8 درصد رسید که بهرحال نشانه موفقیت برنامه‌های اقتصادی اوباما می‌باشد و این آمار که همراه با کاهش بیکاری و افزایش اشتغال در طی دو ماهه سپتامبر و اکتبر بود تاثیرات بسیار زیادی در موقعیت اوباما داشت و اعتماد نسبت به برنامه وی را افزایش داد که نتیجه آن را ما در پای صندوق‌های رای‌گیری دیدیم.
اوباما، توانست تحرک ملایمی به اوضاع اقتصادی بدهد، هرچند این کافی نیست و هنوز کاستی‌های زیادی در جامعه آمریکا وجود دارد و رشد اقتصادی و ایجاد شغل به میزان کافی محقق نشده است اما با وضعیت دشوار ایجاد شده برنامه‌های اقتصادی و سیاست‌های دولتش را اجرا کرد و با تاکید بر حل مشکلات و مسایل داخلی توانست تا حدودی رضایت طبقات متوسط را جلب کند. نکته‌ای که در این میان وجود دارد این است که آقای اوباما یک پیروزی از موفقیت نسبی در وضعیت معیشت و رضایت زندگی مردم بدست آورد که در چهار سال دوم نیز می‌توان ادامه این روند را مشاهده کرد.
بهرحال به نظر می‌رسد کابینه او در دور دوم چهار ساله همان کابینه قبلی باشد و تنها تغییر مهم در مبحث سیاست خارجی و احتمال جایگزینی جان کری سناتور دموکرات یا خانم سوزان رایس سفیر کنونی آمریکا در سازمان ملل متحد به جای خانم هیلاری کلینتون خواهد بود ولی در مجموع کابینه دوم وی همان کابینه اول او خواهد بود. خانم کلینتون گویا خود را برای انتخابات ریاست‌جمهوری چهار سال آینده آماده می‌کند. دمکرات‌ها و در راس آن اوباما سیاست‌های که دارند سیاست‌های دست چپی و باصطلاح سوسیالیستی است و بیشتر به سمت توده‌های مردم نزدیک است و این در شرایطی است که جمهوریخواهان محافظه‌کارترند و بیشتر سیاست‌های دست راستی و محافظه‌کارانه و در جهت منافع طبقه بالا و سرمایه‌داران را مناسب و مطلوب می‌دانند، البته از نظر مردم آمریکا انتخاب اوباما انتخاب خوبی بوده و این انتخاب می‌تواند وضعیت فعلی توده‌های مردم و طبقات متوسط به پائین را بهبود ببخشد.
مطالعه مواضع کشورهای اروپایی در هفته‌های اخیر نشان می‌دهد که آنها مایل بودند دموکرات‌ها و آقای اوباما برنده شود و انتخاب یک رییس‌جمهور دموکرات را به منافع خود نزدیکتر می‌دانستند؛ فرانسه، آلمان، ایتالیا، یونان و خود اتحادیه اروپا بیشتر مایل بودند اوباما برنده شود. اگر رامنی جمهوریخواه برنده می‌شد به دلیل داشتن گرایش‌ها و سیاست‌های نزدیک به دوران جنگ سرد و پایبندی به تئوری‌های تعادل قوا که آمریکا را یک قدرت بزرگ و هژمونی مسلط می‌بینند، اروپا نگران می‌شد. کشورهای اروپائی در مجموع مایل به قدرت یافتن بیش از حد آمریکا نیستند و با جهان تک‌قطبی به رهبری آمریکا نیز شدیدا مخالفت دارند و از این منظر به قدرت نرسیدن میت رامنی برای آنها نکته بسیار مثبتی است. در مجموع اگر چه انتخابات این دور ریاست‌جمهوری آمریکا، رقابتی بود میان کاندیداهایی که هر دو با چالش‌های زیادی مواجه بودند اما برنده انتخابات کسی بود که از طبقات ضعیف جامعه برخاسته و الهام‌بخش توده‌های مردم بود؛ از این انتخاب هم توده مردم رضایت داشتند و هم احیانا منافع دولتمردان و رهبران دیگر کشورها تامین می‌شود. بهرحال باید منتظر ماند و روند وقایع و تحولات ناشی از پیروزی مجدد اوباما را تحلیل کرد.