درآمدی بر دیپلماسی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران
چاپ نخست: بهمن ماه ۱۳۹3 |
شابک: ۶ ـ ۲۱۹ ـ ۵۲۶ ـ ۹۶۴ ـ ۹۷۸ |
قیمت: ۵۶۰۰ تومان
|
درآمدی بر دیپلماسی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران
تدوین: دکتر ابراهیم حاجیانی و حامد ایرانشاهی
انتشارات موسسه ابرار معاصر تهران، کتاب تخصصی
کد بازیابی در کتابخانه دیجیتالی دید: D96C0D3
انتشارات موسسه ابرار معاصر تهران، کتاب تخصصی
کد بازیابی در کتابخانه دیجیتالی دید: D96C0D3
یکی از ویژگیهای برجستة دوران جدید موسوم به عصر جهانی شدن، افزایش روزافزون اهمیت «قدرت نرم» در روابط بینالمللی است. قدرت نرم عبارت است از: توانایی تأثیرگذاری بر اندیشهها، ترجیحات و رفتار دیگران بدون استفاده از ابزار زور و تطمیع است. در صحنة سیاست بینالملل استفادة مناسب، بجا و درازمدت از ابزارهای قدرت نرم میتواند با تأثیرگذاری بر سایر ملتها و دولتها به تأمین و توسعة منافع ملی هر کشور بهصورت جذاب، کمهزینه و ماندگار کمک کند.
اگرچه سابقة بهکارگیری قدرت نرم در روابط میان جوامع انسانی به درازای تاریخ تمدن بشری است، اما بهعنوان یک نظریة حوزة جامعهشناسی سیاسی، این موضوع اولینبار در سال ١٩٩٠ میلادی توسط جوزف نای، استاد دانشگاه هاروارد مطرح گردید و وی در سال ٢٠٠٤ این نظریه را در کتاب «قدرت نرم؛ راه موفقیت در سیاستهای جهانی» بهصورت مبسوط، تدوین و ارائه نمود.
با شکلگیری، پردازش و گسترش ابعاد مختلف این نظریه، بهتدریج عباراتی چون جنگ نرم، تهدید نرم، تهاجم فرهنگی و امثال آنها به ادبیات این گفتمان اضافه شدند که اشاره به رقابت و یا چالش و درگیری میان کشورها، نه در حوزة سختافزاری و تسلیحات نظامی، بلکه در گسترة تأثیرگذاری فرهنگی دارند؛ و ابزارهای آن انواع رسانهها و نرمافزارها و تبلیغات بوده و افسران و سربازان این پیکار جهانی را نیز ارباب رسانه، هنرمندان، طراحان مد و لباس، فعالان فضای مجازی، ورزشکاران، نویسندگان و تمامی افراد و گروههای مرجع، محبوب و تأثیرگذار تشکیل میدهند.
شتاب فراگیر شدن توجه به قدرت نرم بهگونهای است که امروزه تمامی قدرتهای جهانی و منطقهای با برنامهریزی و سرمایهگذاری کلان بر روی این استراتژی، در تلاش هستند که ضمن شناسایی، ارتقا، بارورسازی و روزآمد نمودن ظرفیتهای ملی خود دراینزمینه، آنها را تبدیل به ابزارها و فرصتهای بالفعل برای تأمین و توسعة منافع ملی و افزایش قدرت ملی خود در سطوح منطقهای و جهانی نمایند.
در چنین بستری است که مفاهیمی چون «دیپلماسی عمومی» و «دیپلماسی فرهنگی» بهشکلی ممتاز جلوه میکنند. دیپلماسی فرهنگی را میتوان تلاش برنامهمند و نظامیافته برای تأثیرگذاری بر اندیشهها، برداشتها، انگارهها و ایدئالها، ارزشها، باورها و سبک زندگی سایر ملتها ازطریق ترویج فرهنگ و تمدن خود با هدف تأمین و توسعة اهداف و منافع ملی دانست.
بدیهی است که زبان دیپلماسی فرهنگی مبتنیبر اقناع است و مخاطبان آن نیز گروههای مختلف انسانی در سراسر جهان هستند؛ لذا کارگزاران این مهم باید کسانی باشند که ضمن برخورداری از دانش کافی و مبسوط درمورد زوایای فرهنگ و تمدن کشور خود، به زبان و فرهنگ مخاطبان و همچنین فنون و مهارتهای دیپلماسی مبتنیبر احترام متقابل و افزون بر آنها ابزارهای نوین برقراری روابط انسانی کاملاً آشنا و مسلط باشند.
در جمهوری اسلامی ایران نیز طی سالیان اخیر موضوع اهمیت و توسعة دیپلماسی فرهنگی بهصورت فزاینده مورد توجه سیاستگذاران، مسئولان و کارگزاران و مجامع علمی کشور قرار داشته و دراینزمینه سرمایهگذاریها و فعالیتهای گستردهای هم بهلحاظ علمی و نظری ازطریق مقالات، کتب، همایشها و جلسات، و هم بهصورت عملی ازطریق ایجاد و گسترش سازوکارها در داخل و خارج از کشور، توسعة کمی و کیفی فعالیتهای رسانهای خصوصاً راهاندازی شبکههای متعدد رادیو و تلویزیونی، پذیرش دانشجویان و طلاب خارجی، مبادلة هیئتهای متعدد از نخبگان و گروههای مرجع و غیره انجام پذیرفته است، که ارزیابی دقیق و قابل اطمینانی از نتایج و دستاوردهای این تلاشها و سرمایهگذاریها در دست نیست؛ اما اجمالاً در راستای ارزیابی دستاوردها میتوان مخاطبین دیپلماسی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران را در نوعی طبقهبندی به چهار گروه تقسیم کرد:
الف) شیعیان سراسر جهان؛
ب) مسلمانان غیرشیعه در سراسر جهان؛
ج) ملل محروم و مستضعف در جوامع عقبمانده و کمتر توسعهیافته؛
د) مردم غیرمسلمان کشورهای توسعهیافته و درحال توسعه.
دراینمیان با توجه به برخی نشانهها میتوان دریافت که دیپلماسی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران درخصوص مخاطبین گروه اول کاملاً موفق بوده است. از جملة این نشانهها به اشاعة بیسابقه و روزافزون نمادها و آیینهای خاص فرهنگ تشیع و تقویت حس همبستگی مذهبی میان شیعیان جهان فارغ از تفاوتهای ملی و زبانی با محوریت و مرجعیت ایران، راهپیمایی چند میلیون نفری اربعین با وجود تمام مخاطرات، افزایش چشمگیر تعداد زائرین اماکن متبرکة شیعیان و موارد فراوان دیگری از این قبیل میتوان اشاره کرد، اما درمورد ارزیابی میزان موفقیت دیپلماسی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در میان سه گروه دیگر مخاطبین، همانطور که اشاره شد ارزیابی دقیق و قانعکنندهای در دست نیست و ضروری مینماید که در مسیر بهینهسازی فعالیتها و سرمایهگذاریها دراینزمینه مطالعات دقیق و بیطرفانه صورت گیرد.
کتاب حاضر مجموعة چند مقاله در زمینة ابعاد مختلف دیپلماسی فرهنگی است که توسط جمعی از صاحبنظران و محققان این حوزه که دغدغة تبیین هرچه بهتر مفهوم و ابعاد دیپلماسی فرهنگی و نقش و جایگاه کشورمان دراینزمینه را دارند، تدوین گردیده است. مطالعة این مجموعه مقالات به خوانندگان محترم کمک میکند که با تعریف، مفهوم، ابعاد و ابزارهای مختلف دیپلماسی فرهنگی آشنا شوند و نقش و جایگاه و اثرگذاری آن را در سایر ابعاد دیپلماسی دریابند. همچنین با نگاهی تطبیقی، سیاستها و راهکارهای جمهوری اسلامی ایران را در این عرصه در مقایسه با برخی کشورهای موفق و سرآمد اعم از توسعهیافته و درحال توسعه ارزیابی نسبی نمایند، با چالشها و موانع نظری و عملی موجود آشنا شده و فرصتها و تهدیدها را تاحدی شناخته و مآلاً به راهبردهایی در زمینة اصلاح و بهینهسازی سیاستها و رویکردهای دیپلماسی فرهنگی کشورمان دست یابند.
مؤسسه ابرار معاصر تهران، کتاب حاضر را گام کوچک و رسالة مجملی در عرصة تبیین و توسعة این مفهوم بسیار مهم و تأثیرگذار در اهداف و منافع ملی جمهوری اسلامی ایران دانسته، و امیدوار است که با اهتمام سایر صاحبنظران و اندیشمندان، آثار ارزشمند و پرمحتوای دیگری دراینزمینه به نگارش درآمده و به زیور طبع آراسته گردند.
اگرچه سابقة بهکارگیری قدرت نرم در روابط میان جوامع انسانی به درازای تاریخ تمدن بشری است، اما بهعنوان یک نظریة حوزة جامعهشناسی سیاسی، این موضوع اولینبار در سال ١٩٩٠ میلادی توسط جوزف نای، استاد دانشگاه هاروارد مطرح گردید و وی در سال ٢٠٠٤ این نظریه را در کتاب «قدرت نرم؛ راه موفقیت در سیاستهای جهانی» بهصورت مبسوط، تدوین و ارائه نمود.
با شکلگیری، پردازش و گسترش ابعاد مختلف این نظریه، بهتدریج عباراتی چون جنگ نرم، تهدید نرم، تهاجم فرهنگی و امثال آنها به ادبیات این گفتمان اضافه شدند که اشاره به رقابت و یا چالش و درگیری میان کشورها، نه در حوزة سختافزاری و تسلیحات نظامی، بلکه در گسترة تأثیرگذاری فرهنگی دارند؛ و ابزارهای آن انواع رسانهها و نرمافزارها و تبلیغات بوده و افسران و سربازان این پیکار جهانی را نیز ارباب رسانه، هنرمندان، طراحان مد و لباس، فعالان فضای مجازی، ورزشکاران، نویسندگان و تمامی افراد و گروههای مرجع، محبوب و تأثیرگذار تشکیل میدهند.
شتاب فراگیر شدن توجه به قدرت نرم بهگونهای است که امروزه تمامی قدرتهای جهانی و منطقهای با برنامهریزی و سرمایهگذاری کلان بر روی این استراتژی، در تلاش هستند که ضمن شناسایی، ارتقا، بارورسازی و روزآمد نمودن ظرفیتهای ملی خود دراینزمینه، آنها را تبدیل به ابزارها و فرصتهای بالفعل برای تأمین و توسعة منافع ملی و افزایش قدرت ملی خود در سطوح منطقهای و جهانی نمایند.
در چنین بستری است که مفاهیمی چون «دیپلماسی عمومی» و «دیپلماسی فرهنگی» بهشکلی ممتاز جلوه میکنند. دیپلماسی فرهنگی را میتوان تلاش برنامهمند و نظامیافته برای تأثیرگذاری بر اندیشهها، برداشتها، انگارهها و ایدئالها، ارزشها، باورها و سبک زندگی سایر ملتها ازطریق ترویج فرهنگ و تمدن خود با هدف تأمین و توسعة اهداف و منافع ملی دانست.
بدیهی است که زبان دیپلماسی فرهنگی مبتنیبر اقناع است و مخاطبان آن نیز گروههای مختلف انسانی در سراسر جهان هستند؛ لذا کارگزاران این مهم باید کسانی باشند که ضمن برخورداری از دانش کافی و مبسوط درمورد زوایای فرهنگ و تمدن کشور خود، به زبان و فرهنگ مخاطبان و همچنین فنون و مهارتهای دیپلماسی مبتنیبر احترام متقابل و افزون بر آنها ابزارهای نوین برقراری روابط انسانی کاملاً آشنا و مسلط باشند.
در جمهوری اسلامی ایران نیز طی سالیان اخیر موضوع اهمیت و توسعة دیپلماسی فرهنگی بهصورت فزاینده مورد توجه سیاستگذاران، مسئولان و کارگزاران و مجامع علمی کشور قرار داشته و دراینزمینه سرمایهگذاریها و فعالیتهای گستردهای هم بهلحاظ علمی و نظری ازطریق مقالات، کتب، همایشها و جلسات، و هم بهصورت عملی ازطریق ایجاد و گسترش سازوکارها در داخل و خارج از کشور، توسعة کمی و کیفی فعالیتهای رسانهای خصوصاً راهاندازی شبکههای متعدد رادیو و تلویزیونی، پذیرش دانشجویان و طلاب خارجی، مبادلة هیئتهای متعدد از نخبگان و گروههای مرجع و غیره انجام پذیرفته است، که ارزیابی دقیق و قابل اطمینانی از نتایج و دستاوردهای این تلاشها و سرمایهگذاریها در دست نیست؛ اما اجمالاً در راستای ارزیابی دستاوردها میتوان مخاطبین دیپلماسی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران را در نوعی طبقهبندی به چهار گروه تقسیم کرد:
الف) شیعیان سراسر جهان؛
ب) مسلمانان غیرشیعه در سراسر جهان؛
ج) ملل محروم و مستضعف در جوامع عقبمانده و کمتر توسعهیافته؛
د) مردم غیرمسلمان کشورهای توسعهیافته و درحال توسعه.
دراینمیان با توجه به برخی نشانهها میتوان دریافت که دیپلماسی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران درخصوص مخاطبین گروه اول کاملاً موفق بوده است. از جملة این نشانهها به اشاعة بیسابقه و روزافزون نمادها و آیینهای خاص فرهنگ تشیع و تقویت حس همبستگی مذهبی میان شیعیان جهان فارغ از تفاوتهای ملی و زبانی با محوریت و مرجعیت ایران، راهپیمایی چند میلیون نفری اربعین با وجود تمام مخاطرات، افزایش چشمگیر تعداد زائرین اماکن متبرکة شیعیان و موارد فراوان دیگری از این قبیل میتوان اشاره کرد، اما درمورد ارزیابی میزان موفقیت دیپلماسی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در میان سه گروه دیگر مخاطبین، همانطور که اشاره شد ارزیابی دقیق و قانعکنندهای در دست نیست و ضروری مینماید که در مسیر بهینهسازی فعالیتها و سرمایهگذاریها دراینزمینه مطالعات دقیق و بیطرفانه صورت گیرد.
کتاب حاضر مجموعة چند مقاله در زمینة ابعاد مختلف دیپلماسی فرهنگی است که توسط جمعی از صاحبنظران و محققان این حوزه که دغدغة تبیین هرچه بهتر مفهوم و ابعاد دیپلماسی فرهنگی و نقش و جایگاه کشورمان دراینزمینه را دارند، تدوین گردیده است. مطالعة این مجموعه مقالات به خوانندگان محترم کمک میکند که با تعریف، مفهوم، ابعاد و ابزارهای مختلف دیپلماسی فرهنگی آشنا شوند و نقش و جایگاه و اثرگذاری آن را در سایر ابعاد دیپلماسی دریابند. همچنین با نگاهی تطبیقی، سیاستها و راهکارهای جمهوری اسلامی ایران را در این عرصه در مقایسه با برخی کشورهای موفق و سرآمد اعم از توسعهیافته و درحال توسعه ارزیابی نسبی نمایند، با چالشها و موانع نظری و عملی موجود آشنا شده و فرصتها و تهدیدها را تاحدی شناخته و مآلاً به راهبردهایی در زمینة اصلاح و بهینهسازی سیاستها و رویکردهای دیپلماسی فرهنگی کشورمان دست یابند.
مؤسسه ابرار معاصر تهران، کتاب حاضر را گام کوچک و رسالة مجملی در عرصة تبیین و توسعة این مفهوم بسیار مهم و تأثیرگذار در اهداف و منافع ملی جمهوری اسلامی ایران دانسته، و امیدوار است که با اهتمام سایر صاحبنظران و اندیشمندان، آثار ارزشمند و پرمحتوای دیگری دراینزمینه به نگارش درآمده و به زیور طبع آراسته گردند.
نظر شما