عملگرایی راهبردی در روابط روسیه با ترکیه
سرعت فرازوفرود در روابط یک سال اخیر روسیه و ترکیه یکی از پدیدههای قابل تأمل در تحولات شتابان خاورمیانه است که برای بسیاری غیرمنتظره بوده است. آنکارا تا پیش از بحران سوریه بهعنوان «شریک منطقهای» مسکو یاد میشد و دو کشور با اشاره به امکان افزایش مبادلات تجاری تا صد میلیارد دلار در سال از ارتقاء این روابط به سطح راهبردی نیز سخن به میان میآوردند، اما اقدام نظامی روسیه در سوریه و خصوصاً ساقط شدن جنگنده روسی نهتنها سطح روابط را در بسیاری از زمینهها با افت قابل ملاحظهای مواجه کرد، بلکه تعبیر از ترکیه بهعنوان «دشمن پنهان» نیز مجدداً در ادبیات سیاسی روسیه بازتکرار شد.
در این فضای تنشآلود بحثهای مختلفی در روسیه در باب چیستی و آینده روابط با ترکیه مطرح و حتی در برخی محافل نیز بر بازنگری اساسی در روابط با آنکارا تأکید شد، اما چرخش در سیاست خارجی ترکیه و ابتکار آن به عادیسازی روابط با مسکو و درمقابل، استقبال کرملین از این ابتکار صحنه بازی و تحلیل را بهسرعت تغییر داد. بهتبع این تحول، تعبیر از ترکیه بهعنوان «شریک منطقهایِ» روسیه مجدداً، اما با احتیاطی بیش از گذشته درحال تکرار است. در این نگاه خوشبینانه، مزایای بهبود روابط به تعاملات دوجانبه محدود دانسته نشده و این انتظار نیز بهوجود آمده که عادیسازی روابط بر روندهای منطقهای ازجمله بر تحولات سوریه نیز حائز تأثیرات مثبت خواهد بود.
هرچند مسکو در سیاست خارجی خود «دیرآهنگ» است و از ابتکاراتِ اعلامی و اظهارات دیپلماتیک هیجانزده نمیشود و نتایج عملی ملاکِ تصمیم آن است، اما سیر تحولات تا همین مرحله را نیز فرصتی مغتنم برای پیشبرد منافع خود دانسته و از ابتکار آنکارا استقبال کرده است. این رویکرد ناشی از اصل «عملگرایی راهبردی» است که مسکو همواره در روابط با ترکیه حتی در مقاطع تنش با آن در دستور داشته است. روسیه اساساً ترکیه را ترکیبی از تهدیدها و فرصتها مینگرد و تلاش کرده تا با عملگرایی تهدیدها را کاهش داده و از فرصتها حداکثر استفاده را ببرد.
بازی ترکیه در مدار غرب، عاملیت آن در اجرای سیاستهای منطقهای آمریکا، عضویت آنکار در ناتو، میزبانی سپر ضدموشکی، نقش ترکیه در تقویت نظامی غرب در دریای سیاه، بلندپروازیهای «نوعثمانیستی»، تلاش آن برای اخلال در توازن قوای منطقهای ازطریق تقویت نفوذ در خاورمیانه (ازجمله در سوریه)، قفقاز جنوبی و آسیای مرکزی، استفاده نامتناسب از فاکتور ترکی در موضوع ترکمنهای سوریه و شبهجزیره کریمه و نیز چانهزنیهای آزاردهنده آنکارا در بحث ترانزیت منابع انرژی روسیه به اروپا ازجمله تهدیدات و ناخرسندیهای روسیه در روابط با ترکیه هستند.
بهرغم طولانی بودن این لیست، روسیه با واقعبینی این مهم را درک کرده که عدم رابطه و یا رویکرد تخاصمی با ترکیه نهتنها کمکی به رفع این تهدیدها نمیکند، بلکه آنها را تشدید کرده و این فرصت را نیز به غرب میدهد تا از شکاف در این روابط برای استفاده از ترکیه علیه روسیه بهره ببرد.
مهمتر اینکه مسکو در تحولات منطقهای طرف اصلی خود را آمریکا میداند و تنشِ «سطح دوم» با ترکیه را درحقیقت بازی در چهارچوب مطلوب واشینگتن ارزیابی میکند؛ چهارچوبی که طی آن آمریکا با قرار دادن عاملین منطقهای خود (ترکیه) در برابر رقبای منطقهای و بینالمللی خود (روسیه) هزینههای خود را کاهش داده و سیاست خود را پیش میبرد. در این بازی، واشینگتن ازیکسو مانع پیشبرد اهداف منطقهای روسیه شده و ازسویدیگر، وابستگی آنکارا به حمایتهای خود (درمقابل روسیه) را تعمیق میکند.
براساس این منطق، روسیه براینباور است که با رابطه حسنه با ترکیه (ضمن حفظ ملاحظات اصولی خود) بهتر میتواند تهدیدات ناشی از این کشور را مدیریت کرده و آنها را به فرصت تبدیل کند. حداقل مزیت این رویکردِ عملگرا، کسب بیطرفی ترکیه و کاهش اقدامات ایذایی آن در پیشبرد اهداف روسیه در منطقه است. کرملین بهخوبی به محدودیت منابع خود در سیاست خارجی آگاه است و میداند که تقابل با ترکیه که از حمایت غرب بهره میبرد، هزینههای آن را افزایش داده و درمقابل، تحققپذیری اهداف آن را کاهش میدهد. درمقابل، طبیعی است که با رابطه حسنه عملگرایانه با آنکارا، ضمن کاهش هزینهها اهداف خود را با دشواری کمتری پیش خواهد برد.
صرفنظر از سطح منطقهای، نباید از اهمیت و مزایای روابط دوجانبه ازجمله منافع اقتصادی بهویژه در حوزه انرژی و ترانزیت منابع نفت و گاز روسیه به بازار اروپا ازطریق ترکیه گذشت. خصوصاً در شرایطی که مسکو پس از چالش عمیق با اوکراین گزینههای زیادی برای انتقال این منابع به اروپا ندارد. بهویژه اینکه پس از تلاشهای اخیر ایران و عربستان برای گرفتن بخشی از بازار نفت اروپا با عقد قراردادهای جدید با لهستان و گمانههایی در باب احداث خطوط لوله گاز جدید از خاورمیانه به اروپا نگرانیهای جدیای در روسیه درمورد تضعیف موقعیت این کشور در بازار انرژی اروپا بهوجود آمده است.
البته همچنانکه اشاره شد، رویکرد روسیه به ترکیه عملگرا و انتظار آن از مزایای روابط با این کشور «نسبی و محدود» است و در دور جدید روابط، جانب احتیاط را رها نمیکند. با توجه به وضعیت خاص فعلی ترکیه نیز مسکو امکان بروز تغییرات بیشتر در سیاست خارجی این کشور را بعید ندانسته و میداند تا تثبیت وضعیت پایدار در این حوزه نیاز به زمان است. درعینحال، روسیه به روابط عمیق و ساختاری ترکیه با غرب و نهادهای غربی ازجمله ناتو نیز وقوف دارد و هرچند بعضاً گفته میشود که آنکارا بهتبع تنش در روابط خود با غرب به روسیه متمایل شده، اما مسکو میداند که این روابط ساختاریتر از آن است که در کوتاهمدت دچار خدشه شود.
حتی مسکو با منطق معکوس این فرض را رد نمیکند که ابراز تمایل اخیر آنکارا به بهبود روابط با مسکو درواقع سیگنالی به پایتختهای غربی برای حمایت بیشتر و انتقاد کمتر از ترکیه باشد لذا، در شرایطی که کرملین میداند نمیتواند جایگزین غرب برای ترکیه باشد، اما میداند که به هر مقدار که بتواند آنکارا را از مدار غرب دور کرده و مزیتهای ناشی از همکاری با روسیه را به این کشور اثبات کند، برای آن بُرد خواهد بود.
در این فضای تنشآلود بحثهای مختلفی در روسیه در باب چیستی و آینده روابط با ترکیه مطرح و حتی در برخی محافل نیز بر بازنگری اساسی در روابط با آنکارا تأکید شد، اما چرخش در سیاست خارجی ترکیه و ابتکار آن به عادیسازی روابط با مسکو و درمقابل، استقبال کرملین از این ابتکار صحنه بازی و تحلیل را بهسرعت تغییر داد. بهتبع این تحول، تعبیر از ترکیه بهعنوان «شریک منطقهایِ» روسیه مجدداً، اما با احتیاطی بیش از گذشته درحال تکرار است. در این نگاه خوشبینانه، مزایای بهبود روابط به تعاملات دوجانبه محدود دانسته نشده و این انتظار نیز بهوجود آمده که عادیسازی روابط بر روندهای منطقهای ازجمله بر تحولات سوریه نیز حائز تأثیرات مثبت خواهد بود.
هرچند مسکو در سیاست خارجی خود «دیرآهنگ» است و از ابتکاراتِ اعلامی و اظهارات دیپلماتیک هیجانزده نمیشود و نتایج عملی ملاکِ تصمیم آن است، اما سیر تحولات تا همین مرحله را نیز فرصتی مغتنم برای پیشبرد منافع خود دانسته و از ابتکار آنکارا استقبال کرده است. این رویکرد ناشی از اصل «عملگرایی راهبردی» است که مسکو همواره در روابط با ترکیه حتی در مقاطع تنش با آن در دستور داشته است. روسیه اساساً ترکیه را ترکیبی از تهدیدها و فرصتها مینگرد و تلاش کرده تا با عملگرایی تهدیدها را کاهش داده و از فرصتها حداکثر استفاده را ببرد.
بازی ترکیه در مدار غرب، عاملیت آن در اجرای سیاستهای منطقهای آمریکا، عضویت آنکار در ناتو، میزبانی سپر ضدموشکی، نقش ترکیه در تقویت نظامی غرب در دریای سیاه، بلندپروازیهای «نوعثمانیستی»، تلاش آن برای اخلال در توازن قوای منطقهای ازطریق تقویت نفوذ در خاورمیانه (ازجمله در سوریه)، قفقاز جنوبی و آسیای مرکزی، استفاده نامتناسب از فاکتور ترکی در موضوع ترکمنهای سوریه و شبهجزیره کریمه و نیز چانهزنیهای آزاردهنده آنکارا در بحث ترانزیت منابع انرژی روسیه به اروپا ازجمله تهدیدات و ناخرسندیهای روسیه در روابط با ترکیه هستند.
بهرغم طولانی بودن این لیست، روسیه با واقعبینی این مهم را درک کرده که عدم رابطه و یا رویکرد تخاصمی با ترکیه نهتنها کمکی به رفع این تهدیدها نمیکند، بلکه آنها را تشدید کرده و این فرصت را نیز به غرب میدهد تا از شکاف در این روابط برای استفاده از ترکیه علیه روسیه بهره ببرد.
مهمتر اینکه مسکو در تحولات منطقهای طرف اصلی خود را آمریکا میداند و تنشِ «سطح دوم» با ترکیه را درحقیقت بازی در چهارچوب مطلوب واشینگتن ارزیابی میکند؛ چهارچوبی که طی آن آمریکا با قرار دادن عاملین منطقهای خود (ترکیه) در برابر رقبای منطقهای و بینالمللی خود (روسیه) هزینههای خود را کاهش داده و سیاست خود را پیش میبرد. در این بازی، واشینگتن ازیکسو مانع پیشبرد اهداف منطقهای روسیه شده و ازسویدیگر، وابستگی آنکارا به حمایتهای خود (درمقابل روسیه) را تعمیق میکند.
براساس این منطق، روسیه براینباور است که با رابطه حسنه با ترکیه (ضمن حفظ ملاحظات اصولی خود) بهتر میتواند تهدیدات ناشی از این کشور را مدیریت کرده و آنها را به فرصت تبدیل کند. حداقل مزیت این رویکردِ عملگرا، کسب بیطرفی ترکیه و کاهش اقدامات ایذایی آن در پیشبرد اهداف روسیه در منطقه است. کرملین بهخوبی به محدودیت منابع خود در سیاست خارجی آگاه است و میداند که تقابل با ترکیه که از حمایت غرب بهره میبرد، هزینههای آن را افزایش داده و درمقابل، تحققپذیری اهداف آن را کاهش میدهد. درمقابل، طبیعی است که با رابطه حسنه عملگرایانه با آنکارا، ضمن کاهش هزینهها اهداف خود را با دشواری کمتری پیش خواهد برد.
صرفنظر از سطح منطقهای، نباید از اهمیت و مزایای روابط دوجانبه ازجمله منافع اقتصادی بهویژه در حوزه انرژی و ترانزیت منابع نفت و گاز روسیه به بازار اروپا ازطریق ترکیه گذشت. خصوصاً در شرایطی که مسکو پس از چالش عمیق با اوکراین گزینههای زیادی برای انتقال این منابع به اروپا ندارد. بهویژه اینکه پس از تلاشهای اخیر ایران و عربستان برای گرفتن بخشی از بازار نفت اروپا با عقد قراردادهای جدید با لهستان و گمانههایی در باب احداث خطوط لوله گاز جدید از خاورمیانه به اروپا نگرانیهای جدیای در روسیه درمورد تضعیف موقعیت این کشور در بازار انرژی اروپا بهوجود آمده است.
البته همچنانکه اشاره شد، رویکرد روسیه به ترکیه عملگرا و انتظار آن از مزایای روابط با این کشور «نسبی و محدود» است و در دور جدید روابط، جانب احتیاط را رها نمیکند. با توجه به وضعیت خاص فعلی ترکیه نیز مسکو امکان بروز تغییرات بیشتر در سیاست خارجی این کشور را بعید ندانسته و میداند تا تثبیت وضعیت پایدار در این حوزه نیاز به زمان است. درعینحال، روسیه به روابط عمیق و ساختاری ترکیه با غرب و نهادهای غربی ازجمله ناتو نیز وقوف دارد و هرچند بعضاً گفته میشود که آنکارا بهتبع تنش در روابط خود با غرب به روسیه متمایل شده، اما مسکو میداند که این روابط ساختاریتر از آن است که در کوتاهمدت دچار خدشه شود.
حتی مسکو با منطق معکوس این فرض را رد نمیکند که ابراز تمایل اخیر آنکارا به بهبود روابط با مسکو درواقع سیگنالی به پایتختهای غربی برای حمایت بیشتر و انتقاد کمتر از ترکیه باشد لذا، در شرایطی که کرملین میداند نمیتواند جایگزین غرب برای ترکیه باشد، اما میداند که به هر مقدار که بتواند آنکارا را از مدار غرب دور کرده و مزیتهای ناشی از همکاری با روسیه را به این کشور اثبات کند، برای آن بُرد خواهد بود.
نظر شما