تهران ـ قاهره:

گزینه‌های پیش‌رو


 
 
 
 
ایران و مصر به‌عنوان دو کشور تأثیرگذار و مهم در منطقة خاورمیانه و جهان اسلام از گذشته‌های دور، با همدیگر مراوده و همچنین نقش تاریخی در پی‌ریزی تمدن اسلامی و ایجاد صلح و ثبات داشته‌اند. روابط تهران ـ قاهره همواره در طول دهه‌های اخیر به‌دلیل متغیرهای مستقلِ تأثیرگذار با بحران روبه‌رو بوده است. گرچه پس از وقوع خیزش‌های گسترده مردمی در شمال آفریقا و نیز سرنگونی رژیم مبارک بارقه امیدی در ازسرگیری روابط دیپلماتیک به وجود آمده، با این وجود، به‌رغم تبادل هیئت‌های دانشگاهی و مذهبی بین دو کشور و تمایل طرفین بر آغاز رسمی گفتگو در این حوزه، نمی‌توان زمان مشخص و دقیقی را برای این موضوع مشخص نمود؛ چراکه هنوز بعد از گذشت بیش از شش ماه بروز تحولات در مصر و انتقال قدرت به شورای نظامی، صداهای مختلفی در ارتباط با چگونگی تنظیم روابط با ایران شنیده می‌شود و تا زمان برگزاری انتخابات پارلمانی جدید مصر و متعاقب آن ریاست‌جمهوری، تحلیل دقیق از روند تحولات داخلی آن و نیز چگونگی اتخاذ سیاست‌های مستقل، پیچیده به‌نظر می‌رسد.
 
با توجه به اینکه شورای عالی نظامی حاکم بر مصر هنوز واکنش جدی برای ازسرگیری روابط با ایران از خود نشان نداده و نسبت به مطالبات مردم مصر نیز در مورد ضرورت روابط با ایران بی‌تفاوت عمل می‌کند باید در بررسی روابط سیاسی ایران ـ مصر به متغیرهای داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی نگاه کرد.
 
نکته اول) در خصوص تحولات مصر به دو اصطلاح رفورم و انقلاب برمی‌خوریم. اکثر مصری‌ها اعتقاد به انقلاب دارند و بیشتر جوانان و نیز اخوان‌المسلمین (فراگیرترین جنبش دینی ـ اجتماعی) از لزوم پیگیری مطالبات و برچیدن نظام گذشته حمایت می‌کنند. این در حالی است که به‌رغم تن دادن شورای عالی نظامی حاکم بر مصر خواسته‌های اصلی آنان در تدوین قانون اساسی جدید قبل از شروع انتخابات و کنار گذاشتن وابستگان خاندان مبارک محقق نشده است و آنکه تاکنون روی داده است در واقع نسخه‌ای از اصلاحات سیاسی مدیریت‌شده نظامیان بوده است.
 
نکته دوم) هنوز وضعیت آرایش نیروهای سیاسی و تأثیرگذار در عرصه داخلی با ابهاماتی روبه‌روست گرچه اخوان‌المسلمین پس از کسب مجوز تبدیل شدن به یک حزب سیاسی (عدالت ـ آزادی) با تاکتیک‌های مشخصی گام‌هایی را برای رسیدن به پله‌های قدرت برمی‌دارد؛ ولی به‌دلیل ترس از اسلام‌هراسی موجود در غرب از اتخاذ مواضع روشن و معرفی کاندیداهای مستقل برای جانشینی مبارک پرهیز می‌کند. با وجود این شاهد دودستگی‌هایی در میان جنبش اخوانی هستیم. محافظه‌کاران جنبش خواستار تکیه بر «اسلامی شدن» جامعه مصر هستند. در این مسیر برخی از گروه‌های افراطی اخوانی خواهان برخورد خشونت‌آمیز با مظاهر غربی و اجرای کامل شریعت اسلامی بدون لحاظ حقوق و آزادی‌های اقلیت‌های دینی نظیر قبطیان مصری هستند. مدل و الگوی این جریان حکومت طالبان و سلفی می‌باشد درحالی‌که اصلاح‌طلبان اخوانی به میانه‌روی، پرهیز از هرگونه خشونت و گشایش و انعطاف‌پذیری برای ائتلاف با دیگر گروه‌ها، حتی جریان جمعیت تغییر (البرادعی) تمایل بیشتری نشان می‌دهند. در این میان، طیف اکثریت اخوان و رهبران فعلی آن نیز به‌رغم تمایل برای گشایش در روابط با ایران، به‌دلیل برخی از مصلحت‌اندیشی‌ها خواستار حل‌وفصل مسائل به شکل تدریجی از طریق رویه دیپلماتیک هستند و از بیان روشن خواسته‌های خویش ابا دارند. حتی جریان غالب در جنبش اخوان‌المسلمین در برابر فشارهای گروه اقلیت برای مخالفت با قرارداد کمپ دیوید، خروج از آن و ایجاد گسست با غرب مقاومت می‌کنند. از آنجا که اخوان‌المسلمین تشکلی محدود به مصر نیست، شاخه‌های متعدد آن نیز در سایر کشورهای اسلامی فعالیت دارند و یکی از ویژگی‌های مثبت این جنبش به‌رغم تکثر و اختلاف حفظ انسجام آن است. تأکید رهبران اخوان بر حفظ تعادل با گروه‌های مختلف سیاسی مصر و حمایت از مطالبات اصلی جوانان از مردم‌سالاری و لزوم پیشبرد نظام مردم‌سالار نشان‌دهنده نقاط قوت اخوانی‌هاست.
 
گرچه در این حوزه، از چهره‌های متعلق به جریان‌های سکولار، چپ و ملی نظیر: الوفد، الکافیه، جمعیت تغییر و شخصیت‌های مطرح برای جایگزینی مبارک مانند البرادعی، عمرو موسی و حتی پطروس غالی، اظهارنظرهایی مبنی بر لزوم بهبود و ازسرگیری روابط با ایران می‌شنویم و این جریانات در اصلِ لزوم برقراری روابط با ایران مخالفتی ندارند، اما احزاب لیبرال و سکولار مصر ضمن تأکید بر هنجارهای غربی حقوق بشر، گسترش آزادی‌های مدنی و رشد مطبوعات مستقل تلاش دارند که با حفظ روابط ویژه با غرب از سرمایه‌گذاری‌های شرکت‌های چندملیتی برای رشد، توسعه و کاهش فقر مردم مصر بهره ببرند.
 
نکته سوم) در داخل مصر، ارتش به‌عنوان عنصر تأثیرگذار در روند تحولات همچنان حضور فعال دارد. ارتش مصر پس از عقد قرارداد کمپ دیوید سالیانه دو میلیارد پاداش از نهادهای امنیتی و نظامی آمریکا دریافت می‌کند و شورای نظامی حاکم بر مصر تلاش دارد که در مرحله اول با جریانات لیبرال و ملی‌ها به تفاهم استراتژیک برسد و با سپردن قدرت به شخص غیرنظامی، طبق مدل ترکیه، همچنان با حفظ نفوذ خود در جامعه، صحنه‌گردان تحولات سیاسی سرزمین فراعنه باشد. حتی در صورت عدم تفاهم با این گروه، ارتش ابایی از مصالحه با جنبش اخوان و طیف میانه‌رو آن نمی‌بیند؛ چراکه درست است که فرماندهای عالی‌رتبه نظامی ارتش اکثراً از وابستگان نظام مبارک و لیبرال هستند ولی در رده‌های میانه‌ای وابستگی تام با جنبش اخوان‌المسلمین دارد. آنچه آشکار است این است که فعلاً اراده و عزمی جدی از سوی شورای نظامی حاکم بر مصر برای توسعه روابط با ایران مشاهده نمی‌شود.
 
در سطح منطقه نیز به‌نظر می‌رسد که عربستان و برخی از کشورهای محافظه‌کار عرب منطقه نسبت به برقراری رسمی روابط دیپلماتیک میان تهران ـ قاهره بدبین هستند. در این مسیر تلاش ریاض بر این است که به‌دلیل تعارضات اخیر منطقه و رقابت‌های موجود بر سر خیزش‌های اسلامی در خاورمیانه عربی از هرگونه نزدیکی بین ایران و مصر جلوگیری کند؛ دادن وام‌های طولانی مدت به مصری‌ها و وعده سرمایه‌گذاری گسترده از اهرم‌های مقامات سعودی برای باز داشتن دولت آینده مصر از نزدیک شدن به ایران است. در مورد اسرائیل نیز باید به این نکته اشاره کرد گرچه این رژیم تحت تأثیر عمیق بحران منطقه قرار گرفته است با این وجود از طریق حمایت مداوم غرب تضمین امنیتی لازمه را دریافت کرده است. البته تلاش تل‌آویو همسو با ریاض بر ایجاد مانع و جلوگیری از گسترش روابط تهران ـ قاهره متمرکز خواهد شد.
 
در سطح بین‌المللی نقش و تأثیر مواضع آمریکا بر روند تحولات آتی مصر و نیز چگونگی روابط با ایران مهم است. آمریکایی‌ها برای آینده مصر چند سناریو درنظر دارند.
سناریوی به قدرت رساندن البرادعی و تأکید بر اصلاحات دامنه‌دار: گرچه آمریکا در اوایل اعتراضات مردمی مصر (فوریه 2011) از درک تحولات سیاسی مصر عاجز ماند و تلاش‌هایی هم برای ابقای قدرت در خاندان مبارک به عمل آوردند، با این وجود پس از غافلگیری از خواست مردم مبنی بر کناره‌گیری مبارک از قدرت حمایت کردند. لذا در این مسیر حتی تلاش شد که عمر سلیمان (معاون اطلاعاتی مبارک) به‌دلیل تعامل و نقش پررنگ‌تر در حفظ روابط راهبردی با غرب و اسرائیل به قدرت برسد. البته تحولات بعدی مانع آن شد.
 
سناریوی بعدی آنها برای مصر پس از مبارک، رفتن به سراغ شخصی غیرنظامی است از این‌رو شانس البرادعی و نیز عمرو موسی برای این حمایت بیشتر از سایر گزینه‌هاست. با این وجود باید گفت عمرو موسی به‌عنوان دیپلمات ورزیده و نیز چهره ملی از مخالفین جدی حفظ روابط با رژیم اسرائیل است. از این‌رو تردیدهایی در میان تصمیم‌سازان کاخ سفید در این ارتباط وجود دارد.
 

در ارتباط با روابط تهران ـ قاهره، واشنگتن سعی دارد با اهرم اقتصادی و با توجه به نفوذ سنتی خویش در میان نظامیان از هرگونه همگرایی بیشتر آنها در آینده جلوگیری کند.

 

نتیجه‌گیری
به‌نظر می‌رسد که در ماه‌های آتی با شفاف شدن فضای سیاسی مصر و مشخص شدن وزن جریانات سیاسی اعم از اسلام‌گرا و لیبرال و ملی در انتخابات آتی (پارلمان و ریاست‌جمهوری) معادلات پیچیده روابط تهران ـ قاهره نیز به سرانجام و نتیجه مشخص برسد. همچنان موانعی در ارتباط با برقراری روابط تهران ـ قاهره در سطوح داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی وجود دارد. بنابراین با نظرداشت این متغیرهای تأثیرگذار باید منتظر تحولات آینده بود. ولی آنچه مهم است این است که اراده و عزم دو ملت بر بهبود و گشایش روابط قرار گرفته است.