بحران آب در آسیای مرکزی، کانون‌های منازعه و پیامدهای احتمالی برای ایران


بحران آب در آسیای مرکزی، کانون‌های منازعه و پیامدهای احتمالی برای ایران
 

 
یکشنبه 7 خرداد 1391
 

«آب مایه حیات است»، عبارت مشهوری است که نشان از اهمیت بسیار بالای «آب» در حیات جامعه بشری است. اهمیت این ماده حیاتی در برخی از مناطق کره زمین که با مشکل بی‌آبی و یا کم‌آبی دست‌وپنجه نرم می‌کنند، بیش از سایر مناطق برخوردار از این نعمت خدادادی احساس می‌شود. منطقه آسیای مرکزی ازجمله مناطقی است که به صورت جدی با بحران منابع آبی مواجه است. در منطقه خشک و بیابانی آسیای مرکزی دو رودخانه اصلی به نام‌های سیردریا و آمودریا جریان دارند که پس از گذشتن از خاک چند کشور به دریاچه آرال می‌ریزند. متأسفانه عواملی مانند کاهش 35 درصدی یخچال‌های طبیعی آسیای مرکزی، تقسیم غیرمنصفانه ذخایر آبی، سدسازی و احداث نیروگاه‌های عظیم مولد برق، استفاده نادرست از چراگاه و بریدن جنگلزارها، افزایش بی‌سابقه جمعیت آسیای مرکزی، آبیاری شدن میلیون‌ها هکتار زمین‌های بکر، اتلاف 50 درصدی آب در کانال‌های قدیمی و استفاده غیرمؤثر منابع آب، گسترش صحراهای قره‌قوم و قزل‌قوم موجب شده حجم آب دریاچه آرال در مقایسه با سال 1975 بیش از ۷۵ درصد کاهش یابد. این امر نتایج بسیار مخربی را بر محیط زیست آسیای مرکزی به دنبال داشته است که موجب افزایش موارد تندبادها و خشکسالی‌ها، کاهش 30 تا 35 درصدی منابع آبی تاجیکستان (به‌عنوان پرآب‌ترین کشور منطقه)، نابودی حدود شصت هزار هکتار مزارع پنبه و سایر کشتزارها در این کشور و مشکلات متعدد در زمینه تأمین آب شرب و کشاورزی برای کشورهای قرقیزستان، قزاقستان، ترکمنستان، و ازبکستان شده است.


آنچه موجب تبدیل بحران کم‌آبی به موضوع مناقشه‌برانگیز میان کشورهای منطقه شده است، شرایط خاص و متفاوت این کشورها در بهره‌برداری از منابع آبی موجود است. دو رودخانه اصلی آمودریا و سیردریا در مسیر حرکت خود به سمت دریاچه آرال، نخست از قرقیزستان و تاجیکستان عبور می‌کنند و از این رو اصطلاحاً به «کشورهای بالادست» (Upstream Countries) مشهورند و در ادامه وارد کشورهای ترکمنستان، قزاقستان، و ازبکستان می‌شوند که از آنها تحت عنوان «کشورهای پایین‌دست» ( Downstream Countries) یاد می‌شود. نکته شایان توجه اینکه کشورهای بالادست علی‌رغم برخورداری از منابع آبی، از ذخایر نفت و گاز محرومند و به منظور جبران آن و تأمین انرژی مورد نیاز خود، اقدام به احداث نیروگاه‌های متعدد برقابی نموده‌اند که ازجمله مهم‌ترین آنها می‌توان به طرح بزرگ احداث نیروگاه «قمبراته» از سوی قرقیزستان و تکمیل طرح عظیم نیروگاه «راغون» از سوی تاجیکستان اشاره نمود. از آنجا که این نیروگاه‌ها از نیروهای آبی مولد برق استفاده می‌کنند، کشورهای پایین‌دست از کاهش آب رودخانه‌های آمودریا و سیردریا متضرر می‌شوند. برای مثال، ازبکستان که یکی از محصولات اصلی آن پنبه و یا به اصطلاح «طلای سفید» است، بیشترین زیان‌ها را می‌بیند؛ زیرا پنبه‌کاری به آب فراوان نیاز دارد و کاهش آب به منزله کاهش محصولات پنبه به‌عنوان یکی از محصولات اصلی صادراتی ازبکستان است. همین مسئله موجب شده تاشکند مخالفت شدید خود را نسبت به دو طرح یادشده ابراز نماید؛ به گونه‌ای که توانست با استفاده از لابی‌های سیاسی، شرکت روسی «روسال» را که قرارداد تکمیل نیروگاه راغون با تاجیکستان را امضا نموده بود، از ادامه‌ همکاری با تاجیکستان منصرف کند و نیز دولت چین را به کناره‌گیری از احداث نیروگاه برقابی در رودخانه «زرافشان» (که قرار بود احداث آن از بهار سال 2010 آغاز شود)، متقاعد کند.
 

همین امر به خوبی نشان می‌دهد که دو کشور بزرگ و قدرتمند چین و روسیه نیز در مناقشات کشورهای منطقه نقش بسیار تأثیرگذاری ایفا می‌کنند. حمایت چین و روسیه از ازبکستان موجب ناخرسندی کشورهای تاجیکستان و قرقیزستان (کشورهای بالادست) شده و همین امر به اختلافات و رویارویی کشورهای منطقه در مقابل هم دامن زده است.

در سایه همین اختلافات است که کوشش‌های متعدد منطقه‌ای و بین‌المللی برای حل‌وفصل مناقشه بهره‌برداری از منابع آبی به نتیجه مورد نظر و قطعی نرسیده است. کشورهای آسیای مرکزی برای تقسیم منصفانه ذخایر آبی تا کنون بیش از هشت لایحه را پیشنهاد و بررسی کرده‌اند، ولی این لوایح مورد موافقت همه کشورها قرار نگرفته است. از این رو، این نگرانی به وجود آمده است که «اگر مشکل آب با مذاکره حل نگردد، جنگ بر سر آب آغاز خواهد شد». به‌ویژه حمایت روسیه از کشورهایی مانند قرقیزستان و تاجیکستان، می‌تواند شروع این جنگ را سرعت ببخشد. پیشینه تهدیدات و اقدامات کشورهای منطقه علیه یکدیگر نیز این مسئله را چندان دور از ذهن و واقعیت نمی‌سازد. برای مثال، هنگامی که ازبکستان انتقال گاز به قرقیزستان را در زمستان سال 2000 قطع نمود، قرقیزستان در واکنش به این عمل، اقدام به تخلیه مقدار زیادی از آب سد «توخته‌گل» (که برای تولید برق استفاده می‌شد) کرد؛ سدی که بخش قابل ملاحظه‌ای از آب مور نیاز کشاورزی ازبکستان را تأمین می‌کند. در پی این اقدام، ازبکستان با تأسیس پادگان نظامی در مرز با قرقیزستان، با استفاده از تانک، ماشین‌های زرهی، و چرخ‌بال‌ها، شروع به تمرینات نظامی برای تصرف سد «توخته‌گل» کرد. قرقیزستان نیز در مقابل، تهدید به منفجر نمودن این سد کرد، که باعث از بین رفتن کلیه زمین‌های کشاورزی ازبکستان در دره‌های «فرغانه» و «زرافشان» می‌شد. هرچند دامنه این بحران مدتی بعد فروکش کرد، اما نمونه بارزی از پتانسیل تبدیل مسئله بحران آب به مناقشه سیاسی و رویارویی نظامی بین کشورهای منطقه آسیای مرکزی را به نمایش گذاشت.


در این بین، ایران به‌عنوان همسایه بلافصل آسیای مرکزی نمی‌تواند از پیامدهای منفی و مخرب این مناقشه کنار بماند و مطمئناً دامنه و ابعاد مختلف آن متوجه کشورمان نیز خواهد شد. در بُعد زیست‌محیطی، گسترش مناطق بیابانی آسیای مرکزی می‌تواند تهدیدات زیست‌محیطی مخربی را متوجه مناطق شمال شرقی ایران و به‌ویژه دریای خزر نماید. در بُعد اقتصادی نیز با توجه به حضور فعال شرکت‌های ایرانی در بخش‌های مختلف اقتصادی منطقه به‌ویژه در زمینه سدسازی و احداث نیروگاه‌های برقابی در تاجیکستان و قرقیزستان، وقوع هرگونه مناقشه و بحران به منزله به خطر افتادن سرمایه‌گذاری‌های گسترده ایران در منطقه خواهد بود. در بُعد سیاسی نیز افزایش دامنه اختلافات میان کشورهای منطقه می‌تواند ثبات و امنیت نسبی آسیای مرکزی را دچار آسیب جدی کند که نتیجه آن افزایش خطر رویارویی نظامی کشورها با یکدیگر، ورود قدرت‌های بزرگ منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای به بحران و سرازیر شدن میلیون‌ها آواره و بی‌خانمان به مرزهای شمال شرقی کشور خواهد بود که قطعاً در راستای منافع و امنیت ملی ایران نخواهد بود. از این رو، با بهره‌گیری از ظرفیت دیپلماسی کشورمان برای نزدیک ساختن مواضع کشورهای منطقه به هم و طراحی و اجرای طرح‌های انتقال آب به کشورهای پایین‌دست به‌ویژه ترکمنستان و ازبکستان، می‌توان تا حد بسیار زیادی از تشدید اختلافات و گسترش دامنه بحران به سطح تقابل نظامی کشورهای منطقه جلوگیری کرد و زمینه را برای حفظ صلح و ثبات و ایجاد توسعه پایدار در منطقه بیش از گذشته فراهم نمود.