دشواری‌های ترامپ در تعامل با روسیه


دشواری‌های ترامپ در تعامل با روسیه
 
 
دوشنبه 29 آذر 1395
 
 
هنوز زمان زیادی از شعارها و هیاهوی تبلیغاتی ترامپ نگذشته است. حالا حال‌وهوای انتخابات فروکش کرده و چشم‌ها به ترامپ است تا ایده‌های خود را اجرایی کند؛ ایده‌هایی همچون تنش‌زدایی با روسیه که شاید دشوارترین آزمون فراروی ترامپ و تیم اجرایی وی است؛ زیرا سطح تنش میان دو کشور از دهه 70 به بالاترین سطح خود رسیده است.

برآیند و عملکرد رؤسای‌جمهور آمریکا در چهار دوره گذشته در رابطه با روسیه به‌نحوی بوده که این دو قدرت در طیف وسیعی از موضوعات دارای اختلاف بنیادین هستند و اگر خویشتنداری یکی از طرفین نبود تاکنون این دو قدرت بزرگ روبه‌روی هم صف‌آرایی نظامی کرده بودند.


سیاست این دو بازیگر از شرق اروپا تا خاورمیانه از آسیای مرکزی تا خاور دور به‌نحوی تعریف و عملیاتی شده که در کمتر موضوعی این دو کشور با هم مشکل ندارند. نگاه به شرق ناتو، بحران اوکراین و الحاق کریمه، مدیریت تحولات جهانی، تشتت آرا در سازمان‌های بین‌المللی، نحوه تعامل با آسیای شرقی، بازیگری فعال در خاورمیانه و به‌خصوص حل بحران‌های این منطقه مانند صلح خاورمیانه، بحران سوریه و... ازجمله مواردی است که نشان‌دهنده فاصله و عمق اختلاف آنهاست.


نمی‌توان باور داشت که ترامپ و مشاوران وی از این سطح از اختلاف اطلاع نداشته‌اند و صرفاً برای جلب آراء موضوع عادی‌سازی روابط با مسکو را مطرح نموده‌اند. روسیه مشخصاً در منظومه فکری ترامپ جایگاه ویژه دارد. وی که با شعار زنده کردن رویای آمریکایی پیروز انتخابات شده، اعتقاد دارد ظرفیت‌های زیادی از پیشرفت و رونق اقتصادی ایالات متحده به‌دلیل تمرکز غیرضروری بر رقابت‌ها و ستیزهای بی‌مورد درحال اتلاف است. ترامپ با این اعتقاد که با کاستن از این رقابت‌های غیرسازنده می‌توان مدیریت بهتری بر منابع و بحران‌های داخل آمریکا داشت، اولویت را به موضوعات داخلی می‌دهد.


مهم‌ترین رقابت بی‌حاصل رویارویی با کشوری به نام روسیه است که به‌نظر می‌رسد با فرمولی مشابه، آنگونه که خود دچار ضعف شد درحال سوق دادن آمریکا به سمت تباهی و ضعف است.

نظامی‌گری فزاینده و پذیرش تعهدات اقتصادی غیرموجه همان‌گونه که نقش مهمی در سقوط شوروی سابق و بسیاری از امپراتوری‌های گذشته داشته، می‌تواند کارکرد خود را روی آمریکا با شدت بیشتر و مخرب‌تر در عصر ارتباطات بر جای گذارد. رئیس‌جمهور جدید آمریکا این منطق را پذیرفته و ازهمین‌رو معتقد است نباید آمریکا با تعهد به سازوکارهای فرسوده و بدون کارکرد مانند ناتو خود را در دور باطل قرار دهد. این منطق برای پوتین و روسیه که سودای احیا هیمنه کشور خود را دارند جذاب و محرک است؛ زیرا هر اندازه آمریکا متوجه داخل باشد و از پذیرش تعهدات بین‌المللی طفره برود فضا برای مانور مسکو بیشتر فراهم می‌شود. سحر کلام ترامپ برای روسیه به اندازه‌ای است که به‌طور بی‌سابقه‌ای ایده همکاری براساس منافع مشترک مورد توجه رئیس‌جمهور، مجلس دوما و نخبگان قرار گرفته است.

جهان‌بینی مبتنی‌بر منافع ملی ترامپ همان زبان مشترکی است که می‌تواند دو کشور را در مسائل مختلف مجاب به همکاری و دوستی‌های حداقل مقطعی کند؛ زیرا ازیک‌طرف روس‌ها از محدودیت‌های اقتصادی و ساختاری خود مطلع هستند و ازطرف‌دیگر آمریکا به این جمع‌بندی رسیده که عصر برتری بلامنازعه در تمامی حوزه‌ها سپری شده است.


این امر نیز منحصر به تفکرات ترامپ نیست. اوباما نیز با کاستن از وزن آرمان‌های دموکراتیک و لیبرال خود، آمریکا را به سمت عمل‌گرایی سیاسی سوق داد تا واشینگتن در موضوعات بین‌المللی کمتر ملاحظات ایدئولوژیک را دخالت دهد. این رویه اکنون با صراحت بیشتری ازسوی ترامپ دنبال می‌شود و به‌طور جسارت‌آمیزی به حوزه روابط با روسیه راه یافته است.


هرچند جسارت ترامپ قابل تقدیر است، اما دنبال کردن این فرمول برای ارتباط با روس‌ها به نسبت سایر حوزه‌ها ازجمله خاورمیانه با محدودیت‌هایی روبه‌روست. ایجاد دریچه برای عادی‌سازی روابط اقدام مهمی است، اما افق تغییرات اساسی در حوزه روابط فی‌مابین دو بازیگر به دلایل چند به سهولت قابل دستیابی نیست.


مهم‌ترین عامل بازدارنده مفاهیم و تعاریفی است که مربوط به فضای جنگ سرد است و هنوز اساس و پایه‌های روابط دو کشور را شکل می‌دهد. گذار از این انگاره‌ها حتی اگر در برخی سطوح و موضوعات مقدور باشد مشخصاً در حوزه‌هایی همچون ناتو قابل حل و رفع نیست. تعهدات آمریکا در ناتو که مورد انتقاد ترامپ نیز بوده، مهم‌ترین سمبل روسیه‌ستیزی است.


دراین‌راستا، واشینگتن موقعیت دشواری دارد، ازیک‌سو درحال‌حاضرآمریکا نمی‌تواند به چتر حمایتی خود در بلندمدت ادامه دهد و ناچار است دراین‌خصوص تجدیدنظر نماید و اهداف روسی‌ستیزی ناتو را تعدیل کند و ازسوی‌دیگر عدم پایبندی آمریکا به ناتو تلویحاً پیام فروپاشی نماد شکست‌ناپذیری غرب را به دوستان و متحدان آمریکا مخابره می‌کند؛ امری که می‌تواند روس‌ها را در اروپا از موقعیت فروتر نجات دهد و به مرور مسکو توان رقابت و یارگیری از میان متحدان آمریکا را به‌دست آورد.


عامل دیگر بازدارنده فارغ از دنیای معناها و نمادها، ساختارهای تقابل با روسیه در بدنه نظام اجرایی و سیاسی آمریکاست. روح ضدروسی بر کاخ سفید، مجلس نمایندگان، و سنا همچنان حاکم است. به‌تبع این ساختار سیاست خارجی که از سرویس‌های اطلاعاتی، نظامیان، لابی‌های ضدروسی و... متاثر می‌شوند اجازه تعامل و همکاری را به ترامپ نخواهد داد.


بعد دیگر تداوم دشمنی روس‌ها و آمریکایی‌ها به مسائل حل‌نشده باقیمانده از دوران جنگ سرد برمی‌گردد که باعث می‌شود تنش‌های کوچک در روابط فی‌مابین به بحران‌های ریشه‌دار و غیرقابل حل تبدیل شود. این مسائل حل‌نشده که به دست‌های پنهان دشمنی و کارشکنی در روابط مسکو و واشینگتن معروف است بیش از عزم یک رئیس‌جمهور قدرت دارند.


در پایان حتی اگر بپذیریم ترامپ بر عقیده همکاری با روس‌ها مصر باقی بماند و تنش‌زدایی با مسکو را عامل مؤثر بر احیا رویای آمریکایی بداند، اما دستان رئیس‌جمهور آمریکا برای اجرای این ایده خالی است. نادر هستند نخبگانی که ترامپ را برای تابوشکنی در این بخش از سیاست خارجی یاری کنند.