چین و معماری جدید امنیت منطقه‌ای


چین و معماری جدید امنیت منطقه‌ای
 

 
شنبه 24 خرداد 1393
 
 
 

شکل‌دهی به بلوک‌های اقتصادی با ماهیت و اهداف امنیتی یکی از روندهای جدید بین‌المللی است که هم قدرت‌های مستقر و حافظ وضع موجود در تلاش برای ایجاد و گسترش آن بوده و هم قدرت‌های نوظهور، تجدیدنظرطلب و اصلاح‌طلب در سیاست بین‌الملل به‌دنبال تقویت و ساماندهی آن در قالب‌هایی مانند بریکس، سیکا، و سازمان همکاری شانگهای می‌باشند. البته این نکته را نیز باید یادآور شد که حرکت رو به گسترش و فزاینده بازیگران عرصه سیاست بین‌الملل به سمت شکل‌دهی به بلوک‌های سیاسی اقتصادی خود می‌تواند از این مسئله نیز حکایت داشته باشد که جهان امروز به‌شدت در برابر پویش‌ها و حساسیت‌های امنیتی در قالب‌های سخت و نظامی خود بسیار شکننده شده است و ترس از این شکنندگی ساختار سیاست جهانی خود می‌تواند یکی از مهم‌ترین دلایلی باشد که به گسترش چنین پویش‌های جدید منطقه‌ای دامن زند. به بیان دیگر می‌توان گفت که آستانه تحمل جهان امروز در برابر سیاست‌ها و رقابت‌های امنیتی بسیار کاهش یافته و ضریب شکنندگی و ورود زودهنگام به حوزه منازعه و ستیز افزایش یافته است که این امر به نوبه خود می‌تواند تهدیدات جدی‌ای را در متن و بطن خود نهفته داشته باشد.
به‌نظر می‌رسد که در حال حاضر نیز چینی‌ها این مسئله را به‌خوبی درک و فهم نموده و تلاش دارند تا در قالب شکل‌دهی به یک ساختار امنیتی جدید در قالب تجمیع ظرفیت‌های بازیگران و کشورهای آسیایی هم از شکنندگی بیشتر ساختار سیاست بین‌الملل که در واقع می‌تواند آسیبی جدی برای حرکت رو به جلو چین در مقطع کنونی تلقی شده جلوگیری نموده و هم بنیادهای یک معماری جدید امنیت منطقه‌ای را سامان دهد. به‌عنوان شاهدی بر این مدعا می‌توان به سخنان شی جین پینگ در اجلاس سیکا و ایده همکاری‌های امنیتی منطقه‌ای اشاره داشت که تلاش دارد تا یک محور نرم آسیایی را در حوزه امنیت با توجه به شرایط جدید جهانی ایجاد نماید.
رئیس‌جمهور چین در این زمینه بیان می‌دارد «چین گام‌های محکمی را برای تقویت گفتگوها و همکاری‌های امنیتی با دیگر کشورها و مفصل‌بندی یک معماری امنیتی منطقه‌ای برخواهد داشت. وی همچنین اضافه می‌نماید که در این مسیر کشورهای آسیایی می‌بایست همکاری‌های لازم را برای حل مسائل امنیتی در درون منطقه و نه از طریق بازیگران فرامنطقه‌ای بنمایند». آنچه مشخص است آن است که چینی‌ها در مقطع کنونی استراتژی توازن‌سازی آمریکا در منطقه آسیا ـ پاسفیک و تلاش این کشور برای تشکیل حلقه‌های مدور استراتژیک برای مهار چین در این منطقه را به‌عنوان یکی از مهم‌ترین فشارهای امنیتی خود درک و فهم نموده است و تلاش دارد تا با طرح ایده معماری جدید امنیت منطقه‌ای و استفاده از ظرفیت‌های بازیگران منطقه‌ای برای حل‌وفصل منازعات، مشروعیت اقدام و مداخله و نفوذ آمریکا را در حلقه اول چیدمان امنیتی خود کاهش دهد.
هدف دومی را که چینی‌ها از طرح این مسئله دنبال می‌نمایند ایجاد باورمندی به قدرت طرح‌ریزی و سیاست‌گذاری چین در سطوح منطقه‌ای و بین‌المللی است. به بیان دیگر چینی‌ها با طرح چنین ابتکاراتی تلاش دارند تا علاوه بر باورمند نمودن قدرت رهبری منطقه‌ای خود همچنین از سطح یک قدرت دنباله‌رو به سطح یک قدرت قاعده‌ساز در نظم منطقه‌ای و بین‌المللی انتقال پیدا نماید. رشد ظرفیت‌های اقتصادی چین و گسترش حوزه نفوذ پیرامونی و بین‌المللی چین انگیزه‌های این کشور را برای عبور و انتقال از یک بازیگر دنباله‌رو به سطح یک بازیگر قاعده‌ساز بسیار افزایش داده است. البته از نظر چینی‌ها این مرحله حساس‌ترین مرحله قدرت‌یابی این کشور تلقی می‌شود و تلاش دارند تا علاوه بر اینکه تلاش این کشور برای قاعده‌سازی در نظم بین‌الملل به‌عنوان تجدیدنظرطلبی درک و فهم نشود همچنین با کمترین حساسیت‌زایی محیطی این مرحله را پشت‌سر بگذارند. به بیان دیگر چگونگی عبور چین از این تقاطع قدرت بین‌المللی به نوبه خود می‌تواند نقطه عطف بزرگی هم در روند قدرت‌یابی این کشور و هم چگونگی حفظ یا چرخش در سیکل قدرت در نظم بین‌الملل باشد.
هدف دیگری را که می‌توان در رابطه با سیاست‌های اعلامی همکاری‌گرایانه امنیتی چین بیان داشت در واقع تلاش این کشور برای اصلاح ترس و سوءادراک‌های رفتاری همسایگان است. گسترش سطوح منازعات و تنش‌های ارضی چین با همسایگان خود یکی از نشانه‌هایی است که تصور قدرت‌یابی چین به‌منظور تغییر در نظم منطقه‌ای را در میان همسایگان خود دامن زده است و این کشورها را بسیار نگران و به سمت اتحادسازی با بازیگران فرامنطقه‌ای به‌خصوص ایالات متحده سوق داده است. به همین دلیل چینی‌ها تلاش دارند تا با طرح چنین ایده‌ها و ابتکاراتی در حد توان از گسترش روزافزون این ترس در محیط پیرامونی که هم می‌تواند اشتغال خاطر برای این کشور ایجاد نموده و هم روند رشد و توسعه اقتصادی این کشور را کند نماید، جلوگیری کند.
به‌عنوان نتیجه این بحث می‌توان گفت که در مقطع کنونی چینی‌ها هم به‌لحاظ ارزشی و هم به‌لحاظ بنیادهای فلسفی توان رسیدن به جایگاه هژمونی بین‌المللی را نداشته و به همین منظور تلاش دارند تا کانون توجه و تمرکز خود را بر آسیا و ائتلاف‌سازی در این قاره قرار دهند. طبیعتاً نهادسازی‌های امنیتی و اقتصادی در قالب‌هایی مانند سیکا، سازمان همکاری شانگهای، کمربند زمینی و دریایی جاده ابریشم را می‌توان در راستای این مهم و ظرفیت‌سازی برای حرکت سریع‌تر در آینده دانست.