ائتلاف علیه بعثی ـ تکفیریها؛ سؤالاتی که آمریکا و ناتو پاسخ ندادهاند
درآمد
یازده سپتامبر 2014 یادآور همان تاریخ در سال 2001 است که پس از آن بخشی از خاورمیانه درگیر جنگی پرابهام، طولانی و خانمانبرانداز شد؛ جنگی که پس از سیزده سال، عواقب آن همچنان گریبان کشورهایی همچون افغانستان، عراق و با درجه کمتر سایر کشورهای خاورمیانه را گرفته است. پس از آنکه باراک اوباما، رئیسجمهوری آمریکا، در حاشیه اجلاس ناتو در ولز (4 و 5 سپتامبر 2014) و پس از نشست وزرای ده کشور، برای تشکیل گروهی که واشنگتن آن را «ائتلاف مرکزی» میخواند، از تلاش برای هدف قرار دادن حکومت اسلامی سخن گفت، وی چند روز بعد و همزمان با سالگرد حوادث 11 سپتامبر 2001، اینبار در سال 2014 «استراتژی جدید علیه داعش» را اعلام و حملات هوایی هدفمند، پشتیبانی از نیروهای زمینی، استفاده از قابلیتهای مهم ضدتروریستی و کمکهای انسانی به غیرنظامیان را محور اقدام علیه این گروه ذکر کرد.
پیش از این، جان کری، وزیر امور خارجه آمریکا، در جریان اجلاس ناتو در ولز اعلام کرده بود که نشست ویژهای با حضور آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان، کانادا، استرالیا، ترکیه، ایتالیا، لهستان و دانمارک بهعنوان کشورهای عضو این ائتلاف برگزار و توافق گردید تا این ائتلاف جلوی پیشرویهای بعثی ـ تکفیریها را بگیرد. همچنین در حاشیه اجلاس ولز بود که آندرس فوگ راسموسن ـ که روزهای پایانی دبیرکلی ناتو را تجربه میکند ـ از آمادگی ناتو برای دخالت نظامی و کمک به عراق برای مبارزه با بعثی ـ تکفیریها سخن گفت. نکته قابل تأمل اینکه مصر، عراق، اردن، لبنان، و شش کشور عضو شورای همکاری خلیج فارس نیز پس از مذاکرات در عربستان سعودی که با حضور وزیر امور خارجه آمریکا برگزار شد، طی بیانیهای بر مشارکت با غرب در ائتلاف علیه بعثی ـ تکفیریها تأکید کردند.
سؤالاتی که بیپاسخ مانده است
تمام مسائل ذکرشده در حالی است که اراده غرب برای مبارزه با بعثی ـ تکفیریها بهصورت قابل توجهی غیرشفاف و مبهم بهنظر میرسد؛ از این رو، سؤالاتی مطرح است که آمریکا و ناتو به آنها پاسخ ندادهاند. نگارنده در ادامه به ابهامات مذکور پرداخته و پاسخی واقعگرایانه به آن داده است.
ـ ایجاد و گسترش بعثی ـ تکفیریها حاصل چه روندها و رخدادهایی است؟
تحولات سوریه نقطه آغاز مناسبی برای پاسخ به این سؤال است. پس از ایجاد بحران در سوریه، غرب و در رأس آن آمریکا، از مخالفان مسلح دولت اسد که بهتدریج به گروههای تروریستی کارکشته تبدیل شدند، حمایت جدی بهعمل آورد. گروههای مختلف تروریستی در سوریه بهرغم آنکه تهدید بزرگی برای منطقه و حتی جهان محسوب میشدند، روز به روز تقویت گردیده و پس از ناکامی غرب از برکناری اسد از قدرت، آنها به حال خود رها شدند، تا جایی که امروز بعثی ـ تکفیریها از میان آنها سر برآوردهاند. علت اینکه آمریکا وجود تروریستهای تحت حمایت خود را در مراحل بعدی نادیده گرفت این بود که در آینده و در شرایط مختلف به این گروهها نیاز داشت، به طوری که امروز بعثی ـ تکفیریها ابزار دست آمریکا برای تجزیه کشوری چون عراق و بهانهای برای نقشآفرینی دوباره ناتو در عراق و منطقه شدهاند.
حتی میتوان به عقبتر بازگشت و به تحولات عراق نگاه کرد. آنچه اکنون در عراق جریان دارد، پیامدهای مرگبار اشغال نظامی عراق توسط آمریکا در سال ۲۰۰۳ بود که به ظهور القاعده کمک، بنیادهای ملی دولت و ارتش عراق را نابود، زمینه خودمختاری و استقلال نسبی مناطق نیمهخودمختار را تقویت و مقدمات تجزیه این کشور به مناطقی مجزا را براساس قومیت، دین، فرقه مذهبی و گرایش سیاسی فراهم کرد و در نتیجه، نهایتاً به ظهور بعثی ـ تکفیریها منجر شد که پیامدهای ویرانگر آن اکنون در قالب قتلعامهای هزاران نفری، تجزیه و تهدید تمامیت ارضی عراق، تشدید مطالبات غیرقانونی استقلالطلبانه و جداییخواهانه، تضعیف دولت مرکزی و شکلگیری تشتت، پراکندگی و نفاق مذهبی و اجتماعی در ابعاد گسترده مشهود است؛ چیزی که امروزه یکبار دیگر، زمینهساز دخالت قدرتهای فرامنطقهای شده است.
ـ اعلام جنگ علیه بعثی ـ تکفیریها از سوی اوباما همزمان با سالگرد حوادث 11 سپتامبر، به چه معناست؟
جواب روز پنجشنبه اوباما برای عراق و سوریه که در سالروز حوادث 11 سپتامبر 2001 اعلام شد، بیش از هر چیز نشاندهنده توجیه جنگ جدید در خاورمیانه در افکار عمومی آمریکاست. اوباما با این ترفند علاوه بر اینکه راهبرد جدید غرب علیه بعثی ـ تکفیریها را چهارچوبمند و برنامهریزیشده جلوه داد، تلاش کرد با استفاده از احساسات افکار عمومی که هنوز حوادث 11 سپتامبر را به یاد دارند، خود و حزب حامی خود (دموکراتها) را به امنیت مردم آمریکا و حتی منطقه متعهد نشان دهد. از سوی دیگر، اوباما که از حمایت همپیمانان خود نیز برخوردار است، با اعلام جنگ جدید علیه تروریستها در 11 سپتامبر، بهنوعی بر تداوم به اصطلاح رسالت خود مبنی بر مبارزه با تروریسم در خاورمیانه تأکید کرد؛ حتی سیزده سال پس از حادثه 11 سپتامبر و با شکلی جدید که سخن گفتن پیرامون اهداف آمریکا از تداوم این روند تحریفشده زمان دیگری را میطلبد.
ـ آیا جنگ علیه بعثی ـ تکفیریها منطبق بر قوانین بینالمللی است؟
بهنظر میرسد که غرب و در رأس آن آمریکا، سالهاست که از قوانین بینالمللی زمانی استفاده میکنند که از آن منتفع شوند. عرف بینالملل اقتضا میکند که برای آغاز جنگ علیه گروهی که به گفته آنها تهدید جهانی به حساب میآیند، مجوز شورای امنیت سازمان ملل اخذ گردد. در این رابطه، اخیراً روسیه اعلام کرده است که چنین اقدامی نباید بدون مجوز شورای امنیت سازمان ملل متحد و دولت سوریه انجام شود. به اعتقاد روسیه، وقتی شورای امنیت سازمان ملل متحد هنوز در اینباره تصمیم نگرفته است، حمله به بعثی ـ تکفیریها در داخل خاک سوریه «تجاوز» و «نقض آشکار هنجارهای بینالمللی» خواهد بود. با این حال، جان کری با اشاره به قضایای اوکراین، از اینکه «روسیه به خود جرأت میدهد با کشورها درباره قوانین بینالمللی سخن بگوید» شگفتزده شده است؛ اما آنچه مسلم است آغاز جنگ جدید، حمله به بعثی ـ تکفیریها در خاک سوریه و ایجاد ائتلافی با گستردگی اعلامشده، نیازمند تصویب شورای امنیت سازمان ملل است.
ـ هدف ناتو و آمریکا از مقابله با بعثی ـ تکفیریها نابودی آنهاست یا تضعیف این گروه؟
با توجه به اهداف پشت پرده آمریکا، بهنظر میرسد غرب اگرچه به فکر مهار گروهی است که خود عامل ایجاد آن بوده، اما تصمیمی برای نابودی کامل آن ندارد؛ زیرا کاخ سفید در آینده به این گروه مأموریتهای بزرگتری خواهد سپرد و با توجه به زمزمههای گسترش حوزه فعالیت بعثی ـ تکفیریها به لیبی، مصر، لبنان، کویت، و عربستان، باید به این گروه بهعنوان ابزاری بسیار بزرگتر از آنچه ما میبینیم نگاه کرد؛ ابزاری که بسیاری از اعضای رده دوم آن، ندانسته طرحهای آمریکا در منطقه را اجرا میکنند. چهبسا اگر امروز بعثی ـ تکفیریها وجود نداشتند، دوباره پای ناتو رسماً به عراق باز نمیشد.
ـ راهبرد اعلامی اوباما علیه بعثی ـ تکفیریها، چه تفاوتی با راهبردهای پیشین در افغانستان و عراق دارد؟
راهبرد جدید آمریکا و ناتو در چهارچوب جنگ علیه بعثی ـ تکفیریها در راستای سیاستهای پیشین غرب در منطقه است؛ سیاستهایی که پیش از این اجرایی شده و دستاوردی جز تحمیل هزینه بر مردم خاورمیانه نداشته است. اهداف آغاز جنگ جدید در خاورمیانه منطبق بر اهداف گذشته آمریکا در منطقه بوده و فقط شکل آن تغییر کرده است. بنابراین، هدف واحد راهبردهای قبلی و فعلی غرب در خاورمیانه، پیادهسازی سیاستهای جاهطلبانه در منطقه است که هر بار با بهانهای جدید صورت میگیرد.
ـ مشارکت آمریکا با کشورهای منطقهای، ازجمله کشورهای حامی تروریسم چه پیامی دارد؟
اولین نکته اینکه اصلیترین هدف آمریکا از مشارکت با کشورهای منطقه خاورمیانه، کم کردن هزینه جنگ بهواسطه دریافت کمکهای مالی از قطر و عربستان است. پیش از این نیز عربستان و قطر بخشی از هزینههای جنگافروزی آمریکا در منطقه را تقبل کردهاند. از طرف دیگر، موجه نشان دادن عملیات علیه بعثی ـ تکفیریها در افکار عمومی منطقه، از دیگر اهداف آمریکا در بهکارگیری کشورهای منطقه در ائتلاف علیه بعثی ـ تکفیریهاست. همچنین پیام مهمی که آمریکا و غرب از این طریق به کشورهای منطقهای مخالف سیاستهای آمریکا ارسال میکنند، اینکه در صورت نیاز، مشارکت با همپیمانان منطقهای در اجرای سیاستهای منطقهای و حمایت از آنها حتی در شرایطی که آن کشورها عامل تقویت تروریسم بوده باشند، امری قطعی است. علاوه بر این، مشارکت با کشورهای حامی تروریسم و منافع غرب در منطقه در شرایطی که محور مقاومت و در رأس آن جمهوری اسلامی ایران مخالف آن است، به معنای هدف قرار دادن ایران و محور مقاومت و القاء این مسئله است که ایران برخلاف خواست و اراده اکثریت کشورهای منطقه عمل میکند. این در حالی است که مخالفت ایران با مسئله مشارکت با غرب علیه بعثی ـ تکفیریها بهدلیل آگاهی این کشور از اهداف پشت پرده و نتایج و عواقب ناگوار جنگ جدید در منطقه است.
ـ عواقب شکلگیری جنگ جدید در منطقه چیست؟
با نگاهی به عواقب جنگهای تحمیلشده پیشین در خاورمیانه، میتوان به پیامدهای منفی جنگ جدید که با چهره جدید و متفاوت از گذشته تحمیل شده است پی برد. تقویت حضور قدرتهای بزرگ در خاورمیانه، اجرای نقشههای جاهطلبانه غرب در منطقه و غفلت افکار عمومی از اقدامات شوم رژیم صهیونیستی در فلسطین در کنار تعمیق اختلافات مذهبی و قومی، فراهم شدن شرایط برای تجزیه کشورها ازجمله عراق، کشتار غیرنظامیان، کند شدن روند رشد و توسعه کشورهای منطقه و نابسامانی اقتصاد کشورها و مواردی از این دست که در مجموع پیامدهای منفی خود را تا سالها بر منطقه تحمیل خواهد کرد، گریبان خاورمیانه را خواهد گرفت.
جمعبندی
پیرامون آنچه ائتلاف علیه بعثی ـ تکفیریها عنوان شده بحث بسیار است، اما مهم این است که جنگ علیه گروهی که خود غرب، آمریکا و برخی کشورهای منطقه عامل ایجاد آن بودهاند میتواند با اهدافی از قبل برنامهریزیشده همراه باشد که همینطور نیز هست. سخن پیرامون اهداف احتمالی غرب در مجال دیگری ارائه خواهد شد، اما باید گفت آمریکا و ناتو پیش از این با حمایت از گروههای افراطی منطقه و تروریستهای مسلح دچار اشتباه محاسباتی شدند و با در نظر گرفتن اهداف کوتاهمدت، به وضعیت فعلی دامن زدند؛ اما از آنجا که آمریکا از هر فرصتی برای دستیابی به اهداف خود استفاده میکند، بعثی ـ تکفیریها را بهانهای برای حضور و تأثیرگذاری مجدد ناتو در خاورمیانه قرار داده است تا از این طریق علاوه بر تضعیف (نه نابودی) بعثی ـ تکفیریها و جلوگیری از تهدید منافع غرب در آینده، حضور و نقشآفرینی خود را در خاورمیانه تحکیم ببخشد و به واسطه آن، محور مقاومت را تضعیف کرده و در اولویت اول در سوریه عوامل خود را جایگزین بشار اسد کند؛ هدفی که هیچ کارشناس و پژوهشگری از آن بیاطلاع نیست.
با وجود این، نگارنده بر این نظر است که راهبرد جدید آمریکا و ناتو در خاورمیانه باز هم به نفع محور مقاومت تمام خواهد شد؛ اما اینکه غرب تا چه زمانی به آزمون خطای خود ادامه میدهد، خود جای سؤال دارد. بهنظر میرسد تا زمانی که غرب به سؤالات مدنظر افکار عمومی پاسخی واقعگرایانه و برخاسته از شرایط موجود ندهد، به آزمون و خطای خود ادامه خواهد داد؛ آزمونی که به احتمال زیاد برای غرب نتیجهبخش نخواهد بود و واکنش طبیعی در برابر آن، ایجاد تمدن بزرگ اسلامی و در نهایت انقضای طرحها و برنامههای آمریکا و ناتو در منطقه خواهد بود.
نظر شما