دانش روابط بینالملل در چهار گوشة جهان
چاپ نخست: بهمن ماه 13۹۰ |
شابک: ۷ ـ ۱۶۸ ـ ۵۲۶ ـ ۹۶۴ ـ ۹۷۸ |
قیمت: ۱۷۰۰۰ تومان
|
دانش روابط بینالملل در چهار گوشة جهان
تألیف: آرلن تیکنر و اُلی ویور
مترجم: علیرضا طیّب
انتشارات موسسه ابرار معاصر تهران، کتاب تخصصی
کد بازیابی در کتابخانه دیجیتالی دید: A2369CA
مترجم: علیرضا طیّب
انتشارات موسسه ابرار معاصر تهران، کتاب تخصصی
کد بازیابی در کتابخانه دیجیتالی دید: A2369CA
از زمانی که استنلی هافمن در سخنانی اثرگذار در 1977 روابط بینالملل را یک علم اجتماعی آمریکایی خواند تأکید بر اینکه روابط بینالملل اصلاً «بینالمللی» نیست بلکه وجه مشخصة آن حاکم بودن شیوههای تفکر انگلیسی ـ آمریکایی و مرزبندیهای مفهومی و مکانی آنهاست کار رایجی شده است. اکنون بسیاری پذیرفتهاند که رشتة روابط بینالملل از بازی روزگار اصلاً «بینالمللی» نیست. دانشمندان روابط بینالملل به رشتهای جهانی تعلق دارند که موضوع مطالعة مشترک واحدی ـ جهان ـ دارد ولی نظریهپردازی دربارة آن حول چند برداشتی صورت میگیرد که تنها زادة ایالات متحده هستند. جامعة علمی روابط بینالملل با اینکه خود را رشتهای جهانی که سرگرم بررسی واقعیتی جهانی است میداند در این خصوص که خودش چگونه از روابط جهانی و بینالمللی قدرت، دانش، و منابع شکل پذیرفته است اطلاع بسیار اندکی دارد. ظاهراً رشتة روابط بینالملل ـ به آرامی و با بیمیلی ـ به سمت درخودنگری جامعهشناختی بیشتری پیش میرود ولی هنوز یک جنبة مهم از قلم افتاده است: ساختار مرکز ـ پیرامون ریشههای عمیقی در رشتة روابط بینالملل دارد. به دیگر سخن، بررسی روابط بینالملل اساساً از کانون ژئوپلیتیک مشخصی (ایالات متحده) انجام و هدایت میشود که اتفاقاً هم در امور بینالملل و هم در خود این رشته قدرتمندترین کشور است. این تا اندازة چشمگیری بر نحوة نگرش رشتة ما به جهان و نیز چگونگی کمک آن به سیاستگذاری و از این طریق، کمکش به شکل دادن جهان تأثیر میگذارد.
نگریستن به رشتة روابط بینالملل در بسترهای مختلف، هم بهعنوان دانشی مستقل و هم در چارچوب شناخت انتقادی کل این رشته، درک ما را از دانش تولیدشده در چهار گوشة جهان عمیقتر و پذیرش آن را برای ما آسانتر خواهد کرد. اما با توجه به اینکه روابط مرکز ـ پیرامون جزء لاینفک ساختارهای اجتماعی تولید دانش در مرکز است مطالعة رویّة دانشوری در بخشهای کمنفوذتر جهان صرفاً فاصله داشتن با وضع متعارف غرب را بهعنوان نمونة پیشاهنگ توضیح نمیدهد بلکه بینشهایی کلیدی در این باره به دست میدهد که چگونه «دانش روابط بینالملل واقعاً موجود» که محصول رشتهای جهانی نیست که تنها بهطور موقت یک پیشاهنگ جغرافیایی نمایندة آن باشد بلکه عملاً محصول محلی یک دیدگاه خاص در زمینة معرفتشناسی است.
هدف این کتاب، پیش نهادن دستورالعملهایی است که بتواند روابط بینالملل را درخودنگرانهتر سازد نه اینکه رشتهای باشد که همچنان از نظر تاریخی بر همپرسة معین، سمتگیری یهودی ـ یونانی ـ مسیحی غرب، وستفالی، یا دو جنگ جهانی مبتنی باشد. کتاب مدعی است بررسیکنندگان در جوامع غیرغربی میتوانند به زبانهای دیگری سخن بگویند و وارد گفتمانهای دیگری شوند که آمریکاییان از آنها سر درنمیآورند. از این گذشته ممکن است آنان بتوانند بینشها یا جرح و تعدیلهای مهمی به استدلالهای غربیان بیفزایند که دانشمندان غربی به دلیل موانع زبانی یا معرفتشناختی نمیتوانند آنها را بفهمند یا از آنها سود ببرند. این خطر وجود دارد که تنها با خواندن آثار دیگر دانشمندان آمریکایی، با عدم تعیین عملی هیچ ترجمهای از آثاری که در دیگر نقاط جهان منتشر شده است، و با محدود ساختن عمدة فعالیتها تنها به یک چارچوب نظری خردباورانه و یافتباورانة واحد، دانش روابط بینالملل آمریکایی در آینده توانایی کمتری برای درک تحولات، روندها، مقاومتها، و گرایشهای ضدچیرگیجویانه در جهان داشته باشد. فقط کافی است نگاهی به تجربیات آمریکا در ویتنام و عراق بیندازید. چرا باید آفت خُرداندیشی در فضای علمی فرقی با خُرداندیشی در سیاستها داشته باشد؟ چرا نباید این نوع خُرداندیشی هم، به جهل و نخوت و ناتوانی از پیشبینی عواقب تأسفبار تحلیلهای غیرتأملی و بهدور از درخودنگری راه ببرد؟
هدف کتاب حاضر تعدیل این «جانبداری غربی» با بررسی شیوههای سربرآوردن و پرداختن به دانش روابط بینالملل در چهار گوشة جهان است. بررسیهای موردی چهاردهگانة موجود در این کتاب، اطلاعات تازهای را دربارة محیطهای سیاسی و اجتماعی ـ اقتصادی مشخصکنندة کانونهای گوناگون فرهنگهای جهان، و چگونگی مشروط شدن و تأثیرپذیری فعالیت علمی در زمینة روابط بینالملل از این محیطها در اختیار ما میگذارند.
نگریستن به رشتة روابط بینالملل در بسترهای مختلف، هم بهعنوان دانشی مستقل و هم در چارچوب شناخت انتقادی کل این رشته، درک ما را از دانش تولیدشده در چهار گوشة جهان عمیقتر و پذیرش آن را برای ما آسانتر خواهد کرد. اما با توجه به اینکه روابط مرکز ـ پیرامون جزء لاینفک ساختارهای اجتماعی تولید دانش در مرکز است مطالعة رویّة دانشوری در بخشهای کمنفوذتر جهان صرفاً فاصله داشتن با وضع متعارف غرب را بهعنوان نمونة پیشاهنگ توضیح نمیدهد بلکه بینشهایی کلیدی در این باره به دست میدهد که چگونه «دانش روابط بینالملل واقعاً موجود» که محصول رشتهای جهانی نیست که تنها بهطور موقت یک پیشاهنگ جغرافیایی نمایندة آن باشد بلکه عملاً محصول محلی یک دیدگاه خاص در زمینة معرفتشناسی است.
هدف این کتاب، پیش نهادن دستورالعملهایی است که بتواند روابط بینالملل را درخودنگرانهتر سازد نه اینکه رشتهای باشد که همچنان از نظر تاریخی بر همپرسة معین، سمتگیری یهودی ـ یونانی ـ مسیحی غرب، وستفالی، یا دو جنگ جهانی مبتنی باشد. کتاب مدعی است بررسیکنندگان در جوامع غیرغربی میتوانند به زبانهای دیگری سخن بگویند و وارد گفتمانهای دیگری شوند که آمریکاییان از آنها سر درنمیآورند. از این گذشته ممکن است آنان بتوانند بینشها یا جرح و تعدیلهای مهمی به استدلالهای غربیان بیفزایند که دانشمندان غربی به دلیل موانع زبانی یا معرفتشناختی نمیتوانند آنها را بفهمند یا از آنها سود ببرند. این خطر وجود دارد که تنها با خواندن آثار دیگر دانشمندان آمریکایی، با عدم تعیین عملی هیچ ترجمهای از آثاری که در دیگر نقاط جهان منتشر شده است، و با محدود ساختن عمدة فعالیتها تنها به یک چارچوب نظری خردباورانه و یافتباورانة واحد، دانش روابط بینالملل آمریکایی در آینده توانایی کمتری برای درک تحولات، روندها، مقاومتها، و گرایشهای ضدچیرگیجویانه در جهان داشته باشد. فقط کافی است نگاهی به تجربیات آمریکا در ویتنام و عراق بیندازید. چرا باید آفت خُرداندیشی در فضای علمی فرقی با خُرداندیشی در سیاستها داشته باشد؟ چرا نباید این نوع خُرداندیشی هم، به جهل و نخوت و ناتوانی از پیشبینی عواقب تأسفبار تحلیلهای غیرتأملی و بهدور از درخودنگری راه ببرد؟
هدف کتاب حاضر تعدیل این «جانبداری غربی» با بررسی شیوههای سربرآوردن و پرداختن به دانش روابط بینالملل در چهار گوشة جهان است. بررسیهای موردی چهاردهگانة موجود در این کتاب، اطلاعات تازهای را دربارة محیطهای سیاسی و اجتماعی ـ اقتصادی مشخصکنندة کانونهای گوناگون فرهنگهای جهان، و چگونگی مشروط شدن و تأثیرپذیری فعالیت علمی در زمینة روابط بینالملل از این محیطها در اختیار ما میگذارند.
نظر شما