ائتلاف ناپایدار در خاورمیانه


با روی کار آمدن جو بایدن و تغییر مواضع کاخ سفید در قبال منطقه غرب آسیا به طور کلی و عدم حضور یا حضور این کشور در منطقه به طور خاص، عدم حمایت از عربستان سعودی در جنگ یمن و توجه به وضعیت حقوق بشر در منطقه سبب تغییر سیاست کشورهایی مانند عربستان و ترکیه شده است و به نظر می‌رسد به سوی همکاری در جهت پر کردن خلأ قدرت ناشی از نبود آمریکا در منطقه باشند. تغییر رویکرد احتمالی آمریکا در قبال کشورهای منطقه غرب آسیا، سبب شد که اردوغان به سمت حل و فصل اختلافات با کشورهای حوزه خلیج فارس و به ویژه عربستان و همچنین مصر و عادی‌سازی روابط با آنها حرکت کند.

تمایل این کشورها برای انجام گفت‌وگوهایی در این خصوص سبب شد که برخی از تحلیلگران از احتمال شکل‌گیری ائتلاف یا صف‌بندی‌های جدید در منطقه سخن بگویند. همچنین در حال حاضر ترکیه خوب می‌داند که با افزایش فشار دولت دموکرات آمریکا بر روسیه به دلیل اتهام مداخله این کشور در انتخابات ۲۰۱۶ ایالات متحده و همگرایی آمریکا و اروپا برای ایجاد فشار بیشتر بر روسیه در دوره بایدن، زمان مناسبی برای تداوم روابط نزدیک با روسیه نیست. از این رو، اردوغان نزدیک شدن به عربستان و مصر را مناسب‌تر از نزدیک شدن به روسیه می‌داند. اما سوال این نوشتار آن است که آیا امکان همکاری پایدار میان ترکیه، عربستان سعودی و مصر وجود دارد؟

در پاسخ به این سؤال باید به نقش و جایگاه اساسیِ اختلافِ ایدئولوژیکی میان این کشورها اشاره کرد. با روی کار آمدن اردوغان و حمایت آن از روایت اخوانی از اسلام، در کنار سخن گفتن از تلاش برای بازگرداندن شکوه دوره عثمانی، مشخص بود که رقابتی تازه، حداقل میان دو کشور سنی مذهب یعنی عربستان و ترکیه برای ایفای نقش رهبری دینی ایجاد می شود.

حمایت اردوغان از اخوان المسلمین در منطقه تبدیل به مهم‌ترین عامل اختلاف میان ترکیه با عربستان، امارات متحده عربی و بحرین از یکسو و ترکیه و مصر، به ویژه در دوران السیسی از سوی دیگر شده است. این درحالی است که عربستان، امارات متحده عربی، بحرین و مصر مدعی هستند که اخوان المسلمین یک گروه تروریستی است و ترکیه و قطر را حامیان تروریسم می‌دانند. علاوه بر حمایت ترکیه از اخوان المسلمین در مصر، ترکیه و مصر بر سر مسائلی دیگر مانند؛ به رسمیت نشناختن دولت السیسی از سوی ترکیه، حاکمیت بر مرزهای آبی شرق مدیترانه و نقش آفرینی در حل‌و‌فصل مسأله فلسطین با یکدیگر اختلاف دارند. اختلاف با عربستان نیز علاوه بر حمایت ترکیه از اخوان المسلمین، به فاش شدن ماجرای قتل جمال خاشقجی در کنسولگری عربستان در استانبول باز می‌گردد.

حمایت از روایت‌اخوانی از اسلام، در سیاست خارجی ترکیه یک جایگاه برتر، اصلی، خدشه ناپذیر و تغییر ناپذیر ندارد. بلکه این موضوع در سیاست خارجی ترکیه مانند یک کارت بازی است که در صورت مهیا بودن فرصت و زمان، مبنای عملکرد ترکیه در سیاست‌های منطقه‌ای این کشور قرار می‌گیرد و درصورت مهیا نبودن فرصت و زمان، این کارت موقتاً از صحنه بازی کنار گذاشته می‌شود.

در صورتی که مانند دوره اوباما یا ترامپ، شرایط منطقه‌ای برای بازی ترکیه بر مبنای مسائل دینی هموار باشد و فشاری از سوی ساختار نظام بین‌الملل احساس نکند، در این صورت روایت دینی همانند یک کارت بازی، در سیاست منطقه‌ای ترکیه، مبنا قرار می‌گیرد. برای مثال، در این بازی ترکیه علناً به السیسی انتقاد کرد و دولت آن را به رسمیت ‌نشناخت. همچنین ترکیه از قطر در قبال فشارهای ائتلاف به رهبری عربستان حمایت کرد.

اما زمانی که ترکیه با روی کار آمدن بایدن در آمریکا، با احتمال افزایش انتقادات حقوق بشری مواجه شد و نتوانست بیش از پیش به روسیه نزدیک‌تر شود، احساس خطر می‌کند، کارت بازی ایدئولوژی را کنار گذاشته و کارت بازی مسائل سیاسی را برای بازی در صحن منطقه، رو می‌کند.

در واقع، برای ترکیه نیز مانند بیشتر کشورهای منطقه، منافع مادی و اقتصادی، بر سایر منافع اولویت دارد. به‌رغم این دگردیسی در سیاست خارجی ترکیه، نمی‌توان از امکان همکاری پایدار این کشور با مصر و عربستان سخن گفت. زیرا مصر و عربستان به خوبی می‌دانند که تغییر موضع ترکیه تاکتیکی است و در زمان مناسب دوباره ترکیه به سیاست‌های پیشین خود برمی‌گردد. همچنین ترکیه نیز به خوبی می‌داند که مصر و عربستان با روایت اخوانی حزب عدالت و توسعه در سطح منطقه مشکل جدی دارند و در صورت ضرورت، به مقابله با آن می‌پردازند.

علاوه بر این در مورد موضوعات دیگری نیز میان این سه کشور اختلاف جدی وجود دارد. برای مثال می‌توان به موضوع فلسطین اشاره کرد. در حمله اخیر رژیم صهیونیستی به نوار غزه، عربستان به‌رغم اینکه حمله را محکوم کرد اما موضع معتدلی اتخاذ کرد. در مقابل موضع ترکیه شدیدتر بود. این درحالی است که مصر به دنبال آتش بس بین رژیم صهیونیستی و نوار غزه بود.

در واقع مصر بر این باور است که چون به صورت مستقیم از تحولات فلسطین و به ویژه نوار غزه تأثیر می‌پذیرد، به دنبال این است که صلح سرد موجود میان رژیم صهیونیستی و مصر را از یکسو حفظ کند و از سوی دیگر مانع افزایش تنش بین گروه‌های فلسطینی و رژیم صهیونیستی شود که ممکن است مصر را نیز درگیر خود کند. روشن است چون ترکیه از محدودیت‌های مصر برخوردار نیست، موضع جدی‌تری اتخاذ و تلاش می‌کند موضع انفعالی مصر را مورد انتقاد قرار دهد. از زمان روی کار آمدن السیسی ترکیه همواره تلاش کرده است از این طریق مشروعیت دولت مصر را زیر سؤال ببرد.

همچنین برخلاف خواست مصر، ترکیه یکی از اصلی‌ترین حامیان حماس در نوار غزه است و در بحران لیبی نیز مواضع مصرو عربستان از یکسو و ترکیه از سوی دیگر در مقابل یکدیگر قرار دارد. این ادعا در مورد بحران سوریه نیز صادق است. به این معنی که حداقل کشور مصر، حمایت ترکیه از جریان‌های اسلام‌گر‌ا را در سوریه نمی‌پذیرد و همچنان مایل به حمایت از دولت بشار است. درباره اختلافات عربستان و ترکیه نیز باید گفت؛ هر چند شدت و عمق اختلافات ریاض- آنکارا به اندازه اختلافات آنکارا- قاهره نیست، اما دولت عربستان، موضوع قتل خاشقجی که ترکیه به شکل مداوم به آن دامن می‌زد و از این طریق سبب بی‌اعتباری محمد بن سلمان در جامعه بین‌الملل شد را فراموش نمی‌کند. علاوه بر این، از دیدگاه مقامات سعودی حمایت‌های ترکیه از قطر یکی از دلایل شکست ائتلاف به رهبری عربستان که قطر را تحریم کرد، بود. بنابراین به طور کلی نمی‌توان در خاورمیانه انتظار تعمیق همکاری و یا ائتلاف پایدار میان کشورهایی را داشت که مانند ترکیه، عربستان و مصر دارای اصطحکاک روایتی از اسلام هستند.