بیمها و امیدهای آشتی فتح و حماس
بیمها و امیدهای آشتی فتح و حماس
یکشنبه 7 اسفند 1390

گرچه حماس و فتح، دو قطب اصلی عرصه سیاسی فلسطین، درطول این سالها بیشتر همدیگر را دفع میکردهاند و آشتی آنان زود به قهر تبدیل میشده، اما نزدیکی اخیر این دو گروه را باید متفاوت از قبل بدانیم.
بهنظر میرسد باید زمینة اصلی که باعث شد فتح و حماس پس از سالها کشمکش و درگیری حاضر به مصالحه و آشتی ملی بشوند را در تحولات یکساله اخیر در جهان عرب جستجو کرد.
انقلابهای عربی که بنمایة اصلی آن اعتراض به استبداد و ناکارآمدی و فساد دستگاه حکومتی بوده، بیتردید فتح و حماس را بهعنوان دو ستون اصلی عرصه سیاست و دولت در فلسطین، به این فکر فرو برد که تا دیر نشده بهتر است به وضعیت فرسایشی کنونی پایان دهند و لباسی نو بر اندام خود و دولت نیمبند فلسطین بپوشانند.
البته در این میان تغییرات سیاسی در کشورهای عربی و بهتبع آن تغییر در بلوکبندیهای قدرت در منطقه نیز بر موقعیت گروههای فلسطینی و در تغییر رویکرد آنها تأثیر بسزایی داشت.
در این بین البته حماس بیشتر از فتح از انقلابهای عربی سود برد. سقوط دولت حسنی مبارک و پیش از آن ناکامی در مذاکرات صلح، دو رخداد مهمی بودند که موقعیت فتح را به چالش کشیدند. در کنار آن پیشتازی اسلامگرایان نزدیک به تفکر اخوانی حماس در کشورهای عربی و بهویژه مصر قدرت حرکت بیشتری به این گروه داد و حماسیها را به ضرورت بهرهبرداری از شرایط کنونی سوق داد.
چنانچه آشتی ملی در فلسطین پایدار باشد، میتواند موقعیت آنها را دربرابر اسرائیل تقویت کند و انفعال پیشین را تبدیل به نوعی عملگرایی کند. یکی از نقاط آسیبپذیر فلسطینیها در سالهای اخیر که اسرائیل نیز از آن به نفع خود بهره میبرده، اختلاف در جبهه داخلی فلسطینیها بوده است.
گرچه توافق گروههای فلسطینی در برهه اخیر اقدامی مثبت و رو به جلو است اما بیشک، حفظ این توافق مهمتر از اصل آن است. تردیدی نیست که آشتی فتح و حماس پس از سالها قهر و حتی کینه، نمیتواند به آسانی جلو برود. طبیعتاً آشتی ملی لوازمی دارد که بیتوجهی به آن میتواند وضعیت را به قبل برگرداند.
مهمترین شرط حفظ و استمرار مصالحه میان فتح و حماس، به رسمیت شناختن جایگاه یکدیگر بهعنوان یک واقعیت غیرقابل انکار است.
حماس و فتح که هریک پایگاه قابل توجهی در میان مردم فلسطین دارند، از دو خاستگاه متفاوت برآمدهاند و نگاه متفاوتی نسبت به مسائل پیرامونی دارند. گرچه همکاری میان این دو گروه بهویژه در قالب یک دولت واحد کاری بس دشوار است اما اگر این دو بتوانند به سازوکار منسجمی برای همکاری برسند که هر کدام بخشی از وظایفی را که در توان خود است را برعهده بگیرند، آنگاه بهجای اینکه تفاوت میان آنها به ضرر فلسطینیها تبدیل شود، گزینههای پیشِ روی آنها را افزایش خواهد داد. به تعبیری فتح باید فتح باشد و حماس هم حماس. برای موفقیت آشتی ملی هیچیک نباید از ماهیت اصلی خود خارج شوند.
وجود اختلاف در رویکردها خود میتواند عامل پویایی برای جامعه فلسطینی باشد و توانایی آنها را در مواجهه با دشواریهای سیاسی ـ امنیتی بالا ببرد. یاسر عرفات، رهبر فقید فلسطینیها، در دوران رهبری خود به خوبی توانست از این الگو تبعیت کند و از هر دو ابزار سیاسی و مقاومت برای پیشبرد اهداف فلسطینیها بهره ببرد.
هر دو گروه فتح و حماس ظرفیتهای بالایی دارند که اگر در کنار هم قرار بگیرند، برگهای برنده بیشتری را در دستان فلسطینیها قرار خواهد داد. مشروعیت بینالمللی بالای فتح ظرفیتهای سیاسی و چانهزنی دولت آینده فلسطین را تقویت خواهد کرد و رویکرد جهادی حماس و پشتیبانیهای منطقهای بهویژه در سطح افکار عمومی نیز ظرفیت عملیاتی و سیاسی مهمی به دولت فلسطین خواهد داد.
مشکل عمده این دو گروه در گذشته این بوده که حاضر نبودند در یک جاده دو طرفه حرکت کنند و از ظرفیتهای متفاوت یکدیگر بهرهبرداری کنند.
شرط مهم دیگر استمرار مصالحة اخیر، حلوفصل مسائل اختلافی بهویژه چگونگی رویارویی با مذاکرات صلح است. این دقیقاً جایی است که همواره گروههای فلسطینی بهدلیل نداشتن طرح و برنامه منسجم و هماهنگ و مورد قبول همه طرفها، از آن آسیب دیدهاند. بهنظر میرسد این پاشنه آشیل دولت توافقی فتح و حماس باشد.
اما شرط سوم موفقیت مصالحه ملی در فلسطین، ساختارمند کردن آن است. به تعبیری هر اندازه که فلسطینیها بتوانند عرصه سیاسی داخلی را بیش از پیش به نهادهای قانونی متکی بکنند، خواهند توانست اختلافهای داخلی میان خود را نیز در چهارچوب معین و تعریفشدهای که برای همه فصلالخطاب است، قرار بدهند و وارد نزاعهای پیچیده و لاینحل سیاسی و امنیتی نشوند.
نظر شما