اروپا و رشد روزافزون احزاب راست افراطی بهعنوان راه سوم
اروپا و رشد روزافزون احزاب راست افراطی بهعنوان راه سوم
چهارشنبه 10 شهریور 1395
در طی چند سال گذشته صحنه سیاسی کشورهای اروپایی بهطور مداوم شاهد رشد احزابی است که خود را خارج از چهارچوب چپ و راست سنتی و نماینده واقعی مردم و صدای تودههای خاموش میدانند. جریان راست افراطی هماکنون به چالشی جدی برای جریان سیاسی حاکم و احزاب سنتی در این کشورها مبدل شده است. با وجود تنوع و تفاوت رویکرد این احزاب اعم از اسلامستیزی، یهودستیزی یا کولیستیزی در کشورهای مختلف اروپا، این احزاب تقریباً جملگی بر دو اصل اشتراکنظر دارند: نخست مخالفت با مهاجرت که به نفی چند فرهنگگرایی و تأکید بر ارزشهای اروپایی میانجامد و دوم ضدیت با اتحادیه اروپا بهعنوان یک ساختار بوروکراتیک که استقلال کشورهای اروپایی را از بین برده و باعث افزایش هزینهها و از بین رفتن مرزها و درخطر افتادن هویت ملی شده است.
راست افراطی امروز لزوماً یک جریان زودگذر متأثر از بحران اقتصادی نیست و در کشورهایی همانند سوئیس و اتریش با شرایط اقتصادی مناسب هم روند رشد قابل ملاحظهای داشته است. اهمیت رشد این جریان نخست در تحول ایدئولوژیک آن نسبت به خاستگاه اصلی خود است، بهطوریکه برخلاف تصور بسیاری جریان غالب راست افراطی امروز از فاشیسم سنتی فاصله گرفته است و با نفی نژادپرستی بیولوژیک و تأکید صرف بر فرهنگ و هویت راهی متفاوت از اسلاف نازی خود طی میکند. درواقع میتوان گفت با افزایش بیاعتمادی مردم به جریان اصلی و در غیاب وجود یک آلترناتیو مناسب جریان راست افراطی به یک جایگاه منحصر بهفرد و حیاتی دست پیدا کرده است. این جایگاه باعث شده است در بسیاری از کشورهای اروپایی یکایک احزاب سیاسی اعم از کمونیست، سوسیالیست، سبز، راست میانه و غیره در یکسو و جریان راست بهعنوان تنها نیروی ضدساختاری و تنها امید تغییر در سویدیگر صحنه سیاسی قرار گیرد.
ازسویدیگر این احزاب با رویکردی پوپولیستی و اتخاذ سیاستهای ضدمهاجرتی حمایت اقشار وسیعی از مردم را بهدست آوردهاند، البته باید توجه داشت پایگاه اجتماعی قدرتمند این جریان لزوماً نه نشاندهنده تمایل مردم اروپا به نژادپرستی و نه بیانگر نوستالژی دوران بین دو جنگ جهانی است بلکه حامیان این جریان دربرگیرنده افراد سرخورده و ناراضی از احزاب حاکم سنتی هستند که از سویی بازندگان روند جهانیشدن نیز محسوب شده و هویت خود را در معرض خطر میبینند. ترس از دست دادن ارزشها و فرهنگ ملی همزمان با هراس از حضور روزافزون مهاجران غیراروپایی فضای مناسبی را برای این رشد احزاب رقمزدهاند. ازطرفِ دیگر معاملههای سیاسی احزاب حاکم محافظهکار و سوسیالیست برای مقابله با راست افراطی شاید بتواند در کوتاهمدت خطر موفقیت آنها را رفع نماید ـ چنانچه در انتخابات اخیر ناحیههای فرانسه رخ داد ـ اما در درازمدت این ادعای رهبران کاریزماتیک راست افراطی مبنی بر دروغ بودن وعدههای احزاب اصلی و یکسان بودن آنها، را تقویت خواهد کرد و رأیدهندگان را ترغیب خواهند نمود اگر بهدنبال تغییر و تحول واقعی هستند باید از چپ و راست سنتی فاصله بگیرند. همچنین با افول احزاب کمونیست بسیاری از رأیدهندگان طبقه کارگر ـ که ازنظر ایدئولوژیکی اصولاً حامی وفادار احزاب چپ بودند ـ امروز به راست افراطی رأی میدهند. این حجم حمایت کارگران یقه آبی از جناح راست با منطق جامعهشناسی احزاب در اروپا همخوانی نداشته و در دهههای پیش بعید بهنظر میرسید. با توجه به رشد روزافزون مهاجران و بحران پناهجویان اروپا و همزمان نارضایتی از عملکرد احزاب اصلی، بهنظر میرسد راست افراطی با حذف تدریجی جناح تندرو و سنتیتر درون خود و با تکیه بر پوپولیسم و اتخاذ سیاستهای ملایمتر در سالهای آتی به جایگاه اجرایی دست پیدا کرده و حداقل با کسب میزان بالای آرا در انتخابات در نخستین اقدام با کسب پرستیژ نزد افکار عمومی، رسانهها و نخبگان را ملزم نماید برچسب فاشیستی و نژادپرستی را در مورد آنها بهکار نبرده و از عناوینی مانند ملی و مردمی بهجای واژه راست افراطی استفاده کنند.
نظر شما