محور مقاومت؛

از مفهوم پردازی تا پیوند با امنیت منطقه‌ای و بین‌المللی


مقدمه

شکل‌گیری مفهوم محور مقاومت رابطه مستقیم با نقش انقلاب اسلامی ایران در محیط منطقه‌ای دارد. انقلاب ایران توانست الگوی کنش بازیگران منطقه‌ای را تغییر دهد و مقاومت را جایگزین معادله قدرت نماید. با وجود نسبت مقاومت به‌عنوان یک عقیده با انقلاب اسلامی و نظام برخاسته از آن، نسبتی اصیل است و مقاومت به‌عنوان یک کلیت واقعی نیز در معادلات سیاسی منطقه حضور دارد؛ اما دلایل مختلفی چون تحمیل جنگ هشت‌ساله بر ایران و تمرکز اندیشمندان و نظریه‌پردازان انقلاب اسلامی ایران به مسائل پیشِ روی نظام نوپای اسلامی و چگونگی حفظ آن، مانع از آن شد که تلاش‌های فکری برای تئوریزه کردن مفهوم فوق در مسیر صحیح و اصلی خود قرار بگیرد و بی‌توجهی به این مفهوم را به همراه داشت.

اگر خواسته باشیم درک دقیقی براساس ادبیات بومی نسبت به تفکر محور مقاومت داشته باشیم، در آن شرایط لازم است که بین سه مؤلفه نظام جهانی، اندیشه مقام معظم رهبری و هویت مقاومت در محیط پیرامون، رابطه متقابل برقرار کنیم. بازتولید مقاومت می‌تواند موضوع مناسبی برای آینده سیاسی بازیگرانی تلقی شود که روند مقابله با تروریسم را در دستور کار قرار دادند.

بازتولید مقاومت به مفهوم آن است که هر پدیده‌ای در معرض تغییر و دگرگونی قرار می‌گیرد. کشورهای انقلابی برای حفظ و تداوم انقلاب ناچارند تا انسجام ارگانیک ،را ایجاد کنند. چنین انسجامی منجر به همدلی و همراهی گروه‌های اجتماعی با اهداف انقلاب‌های سیاسی‌می‎شود. بنابراین بازتولید مقاومت می‌تواند ماهیت هنجاری، جغرافیایی و یا کارکردی داشته باشد. ژئو پلتیک مقاومت می‌تواند بر الگوی کنش بازیگران تاثیرگذار باشد.

ادراک عمومی جهان باید معطوف به تمایز مقاومت و تروریسم باشد. برای تحقق چنین اهدافی، لازم است که شکل جدیدی از هویت در قالب «هویت برنامه‌دار» و «هویت مشروعیت‌بخش» به‌وجود آید. چنین نشانه‌هایی قادر خواهد بود که در برابر چالشهای دموکراتیک همانند انقلابهای رنگی آمریکا محور در کشورهای انقلابی، مقاومت کند.

هرگونه پژوهشی درباره محور مقاومت می‌تواند بخشی از واقعیت‌های سیاست، قدرت و امنیت منطقه‌ای در غرب آسیا را انعکاس دهد. در پژوهش حاضر، تلاش شده است به نشانه‌های مفهومی و تحلیلی محور مقاومت، چالش‌های محور مقاومت در سطوح داخلی، منطقه‌ای و بین‌‌المللی و همچنین نقش ایران در حفظ و گسترش فرایندها و پیامدهای محور مقاومت در غرب آسیا پرداخته شود. نظریه مقاومت رهیافتی معناگرا و ارزش‌محور است که تلاش دارد نظامی را طراحی کند که سعادت بشری، ثبات و امنیت را برای همگان به‌ارمغان آورد. اگر مفهوم‌شناسی محور مقاومت توسط نخبگان و متفکران منتسب به این تشکل صورت نگیرد، عرصه را برای کشورها و طرف‌های مخالف ایدئولوژیِ محورِ مقاومت بازخواهد گذاشت. این مهم مسئولیت پژوهشگران در این حوزه را دوچندان کرده است.

در پایان بر خود لازم می‌دانم از جناب آقای دکتر عابد اکبری مدیرعامل موسسه مطالعات و تحقیقات ابرار معاصر تهران برای به ثمر نشستن این کتاب و جناب آقای دکتر علی اسمعیلی اردکانی معاون پژوهشی موسسه مطالعات و تحقیقات ابرار معاصر تهران برای همراهی و مساعدت فکری کمال تشکر و قدردانی را داشته باشم.