زنان در امر دفاع
درحالحاضر، وزارت دفاع و فرماندهی نیروهای مسلحِ چهار کشور بزرگ اروپایی، اسپانیا، ایتالیا، فرانسه، و آلمان بر عهدۀ چهار زن است. حضور گستردهتر زنان در امور دفاعی در غرب، ازیکسو ناشی از فشار حامیان حقوق زنان برای احراز این مَناصب قدرت است که البته با نمایش شایستگیهای آنان نیز همراه بوده، و ازسویدیگر، حاکی از دغدغههایی است که وجود زنان در میدان نبرد بهوجود آورده و نیازمند همراهی خود آنان برای رفع این نگرانیهاست. اخیراً در کنار مطالعاتی که در غرب درمورد رهبری زنان در برخیاز بخشها، شامل دانشگاه، رسانه، و شرکتها صورت گرفته، به بحث الزام حضور زنان در بخشهای مختلف، ازجمله امور دفاعی نیز پرداخته شده است. حضور و رهبری زنان در مسائل دفاعی پیش از این ممکن بود فقط بهعنوان فرصتی برای برابری جنسیتی تلقی شود، اما اکنون در غرب، با توجه به تمایل زنان برای پیوستن به گروههای افراطگرا، بهعنوان فرصتی برای پیشگیری و مقابله با خشونتِ روبهرشد تلقی میشود. نوشتار حاضر کوشیده است با بررسی حضور زنان در سه سطح رزم، پژوهش، و رهبری، به ارزیابی تلاشهای غربی برای تعریف جایگاهی زنانه در امور دفاعی بپردازد.
زنان رزمنده
شاید بتوان گفت نزدیک به چندهزار سال است که زنان، از رزم تا ارائۀ پشتیبانیهایی مانند: امور پزشکی و مذهبی همپای مردان در میدان نبرد حضور داشتهاند. علاوهبراین، خود آنان در جنگ معمولاً بهعنوان بخش حساس و آسیبپذیر جمعیتی بهشمار میآیند که محافظت از آنان یکی از اهداف مهم در جنگ است. امروز، با توجه به تغییرات میدان و نوع نبرد، میتوان شاهد حضور متفاوت زنان بود. در مواردی مانند پدیدۀ داعش، برخیاز زنان داوطلبانه به گروههای افراطی پیوسته، و در نمونۀ موردی بوکوحرام، زنان و دختران ربودهشده مجبور به اجرای حملات انتحاری شدهاند. پدیدۀ مدرن سربازان زن را نیز باید به این موارد افزود: آمریکا، استرالیا، کانادا، بریتانیا، دانمارک، فرانسه، آلمان، نیوزیلند، و نروژ ازجمله کشورهایی در غرب هستند که زنان خود را به میدان نبرد میفرستند.
حضور زنان در درگیریهای بینالمللی، چه در گروههای افراطگرا و چه در نیروهای مسلح دولتی، چالشهای بسیاری را بهوجود آورده است. در کشورهای غربی، بهویژه در اروپا، تلاش میشود فرصتهایی برای توانمندسازی زنان جوان برای تعقیب مشاغلی در دفاع ملی اندیشیده شود و دفاع ملی از حمایت و کمک آنها در شرکتها و سازمانهای مرتبط بهرهمند گردد. کشورهایی که مایلند از حضور زنان در امر دفاع استفاده کنند در تهیۀ تجهیزات مجبور هستند قالبهای فیزیکی کوچکتری را مختص زنان تولید کنند. ازسویدیگر، علاوهبر چالشهای تجهیزاتی، باید تغییراتی را نیز در نوع آموزش به زنان مورد توجه قرار دهند. درنتیجه، برنامهای پیوسته برای ایجاد تغییراتی زنانه در میدان نبرد در این کشورها تعقیب میشود.
دلیل این کشورها برای این اقدامات، فقط هدفِ برداشتن تمایزات میان زنان و مردان نیست، بلکه از دیدگاه آنان، این امر بین جامعۀ امنیتی سُنتی و جامعۀ جدید تمایز ایجاد میکند یا بهعبارتدیگر، با عبور از امر دفاع سُنتی، اجازه میدهد راهی جدید برای عمل به دستورِ کار صلح و امنیت ارائه شود. به باور آنان، با توجه به افزایش جنگهای ترکیبی، شمار زنانی که برای احراز جایگاههای رهبری به گروههای افراطگرا میپیوندند، افزایش چشمگیری داشته است. این مهم با توجه به شیوههای جدید جذب نیرو در گروههای تروریستی برای مثال، ازخلال شبکههای اجتماعی، آسیبپذیری بسیاری را در جوامع پدید آورده است. درنتیجه، از دید غرب، بهویژه کشورهای عضو اتحادیۀ اروپا گفتگویی جامع و کامل میان زنان و نهادهای صلح و امنیت یا مبارزه با تروریسم ضروری است. ازسویدیگر، همچنان در نهادهای دفاعی کشورهای غربی شاهد نابرابریهایی در میان زنان و مردان هستیم؛ بهویژه تعدیهای جنسی و سوءاستفاده از زنان در انجمنهای صنعتی دفاع ملی و تمام بخشهای دفاعی که زنان در آن حضور دارند دیده میشود و جنبشهای بسیاری را برای ایجاد برابری، مبارزه با تبعیض، و دفاع از امنیت زنان برانگیخته است.
زنان رهبر
تاکنون درحدود نود زن در سراسر جهان در کشورهایی مانند: سریلانکا، هند، پاکستان، استرالیا، فنلاند، بنگلادش، نروژ، دانمارک، زیمباوه، شیلی، کروواسی، کلمبیا، سوئد، سنگال، فیلیپین، گینۀ بیسائو، اروگوئه، آرژانتین، جامائیکا، جمهوری چک، اکوادور، نیکاراگوئه، ژاپن، ماداگاسکار، اسپانیا، اسلوونیا، گابن و بسیاری کشورهای دیگر، سِمَت وزیر دفاع را برعهده داشتهاند. میتوان گفت رهبری زنان ازیکسو نشاندهندۀ شایستگی آنها، و ازسویدیگر، بهدلیل فشاری است که آنان به جوامع خود برای ورود به امر دفاعی وارد میآورند.
امروز این تمایل به نقشآفرینی و قبول مسئولیت، نقش چشمگیری به زنان در رهبری جهان، بهویژه در اروپا بخشیده است. بااینحال، هنوز نمیتوان گفت حضور آنها در عرصههای مختلف دفاعی چشمگیر است. به باور بسیاری در اروپا، هنوز زنان در رهبری امور دفاعی با چالشهای فراوانی مواجه هستند و لازم است فعالیتهایی برای نمایش انواع مختلف رهبری در امور سیاسی و نظامی صورت گیرد تا نقش زنان در تصمیمگیریهای مهم بینالمللی برجسته شود. از دید آنان، توجه به پیشزمینهها، تجربیات، مجموعۀ مهارتهای گوناگون و تخصص رهبران نتوانسته بر اهمیت نقش زنان برای اصلاح و مدرنسازی نهادهایی که واقعیت دنیای متکثر معاصر را میسازند بهشکلی واقعی به نمایش بگذارد. این به آن معناست که زنانی که نیمی از جمعیت را تشکیل میدهند، هنوز نتوانستهاند داستان رهبری خود را با صدایی رسا بیان کنند. رهبران زن در اروپا در بخشهای مختلف بروکسل مشغول فعالیت هستند و خطمشی آنها الهامبخش گامهای مؤثری درجهت خدمت به جوامع مختلف بوده است؛ بااینحال، هنوز شکلی نمادین و نمایشی دارد و همین خلأ از دید بسیاری موجب برجسته شدن عدم تناسب جنسیتی و باقی ماندن زنان در سطوح پایین میشود. مهمترین جایگاهی که به باور کارشناسان بسیاری در اروپا زنان میتوانند در امور دفاعی احراز کنند، حضور در بخشهای پژوهشی است که میتواند تعریف بهتر و مناسبتری از موقعیت خود آنان در این حوزه ارائه دهد.
زنان پژوهشگر
حضور زنان در درگیریهای بینالمللی، بهشدت از طرف حامیان حقوق زنان پیگیری میشود. پیش از این، آنها قربانی خشونتهای جنگ بودند، اما درحالحاضر خود آنان با پیوستن به گروههای افراطی به آتش جنگ دامن میزنند. حوزهای که در امور دفاعی به حضور زنان نیازی واقعی وجود دارد، حوزۀ دفاعی است.
این دیدگاه که زنان میتوانند همپیمانانی قدرتمند در مبارزه با افراطگرایی خشونتبار باشند مبتنیبر دو مشاهدۀ ابتدایی در غرب بوده است. نخست اینکه زنان اغلب در قلب اجتماعات خود کار میکنند و در بهترین موقعیت برای تشخیص اولین علائم هشداردهندۀ افراطگرایی هستند؛ بنابراین، میتوان برای حضور زنان در برنامههای پیشگیری از خشونت سرمایهگذاری کرد. دوم اینکه جامعهای که مایل است به شیوهای کارآمد با افراطگرایی برخورد کند باید از طیفی گسترده از دیدگاهها برای برنامهریزی دراینخصوص استفاده کند؛ زیرا جامعه، اقتصاد و جنگ در این برنامهریزی اثرگذارند و زنان نیز میتوانند دیدگاههای متفاوتی را برای بحثهایی درخصوص امنیت ارائه دهند.
بسیاری از تحقیقات، برنامهها، و عملیاتی که برای مبارزه با خشونت جنسیتی در امور دفاعی مورد توجه قرار گرفتهاند، میتوانند با حضور زنان که درک ملموستری از حوادث مربوط به این جریان دارند پیگیری شوند. زنان میتوانند از ارائۀ راهحلهای سیاسی تا حضور در عرصۀ نبرد و پس از آن کاهش آسیبهای روانی و جامعهشناختی ناشی از درگیری و جنگ نقش مؤثری داشته باشند.
ازسویدیگر، علیرغم حضور برجستهتر زنان در امر دفاع، این پرسش همچنان در غرب مطرح است که چرا برابری برای احراز جایگاهها وجود ندارد و هنوز حضور آنان در جایگاههای رهبری ارشد خالی است. سازمان ملل متحد میکوشد شکافهایی را که در قطعنامۀ 1325 شورای امنیت در سال 2000 وجود دارد پُر کند و زنان را نیز در چشمانداز ایجاد صلح جای دهد. رهبری همپیمانان ناتو نیز تلاش کرده است که این قطعنامه را اجرایی کند و شاخصهای مهم برای بهبود حضور زنان در عرصههای دفاعی را فراهم آورد. این فشارها همراه با فشارهای فمینیستی در جوامع اروپایی موجب گسترش خشونتطلبی زنان شده است.
این قطعنامه بر اهمیت نقش زنان و فایدۀ حضور آنان در ایجاد صلح پایدار تأکید دارد. استدلال جامعۀ مدنی برای مدنظر قرار دادن حضور زنان در فرایندهای رسمی ایجاد صلح و ثبات، مبتنیبر شواهد رو به رشدی است که از تأثیرگذاری زنان در کشورهای بیثبات و محل منازعات دیده میشود. بسیاری از سیاستگذاران و فعالان در سازمان ملل و دیگر نهادهای چندجانبه بر ارزش زنان در نقشهای رهبری تأکید داشتهاند، اما هنوز جایگاههای ارشد، بهویژه در مأموریتهای ایجاد صلح از حضور زنان خالی است که این امر نشاندهندۀ این واقعیت است که هنوز تلاشهای فرهنگی و نهادی بسیاری لازم است تا زنان بتوانند به سازمان ملل راه یافته و در آن به مدارج بالا برسند. اگرچه سازوکارهایی برای تسهیل این امر اندیشیده شده است؛ اما همچنان سازمانهای جامعۀ مدنی، درک درستی از مهارتها و مطالبات برای جایگاههای سطح بالا، روند انتخاب نامزدها، و تعیین متخصصان شایسته ندارند. درنتیجه، حوزۀ پژوهش وظیفه دارد این خلأ را پُر کرده و معنایی به وضعیت در تعلیق زنان در امور دفاعی ببخشد.
نتیجهگیری
کشورهای غربی، بهویژه اعضای اتحادیۀ اروپا امیدوارند با اعطای نقش بیشتر به زنان در حوزههای پژوهشی دفاع بتوانند خشونت علیه زنان در میدانهای نبرد، و خشونت علیه آنان در فضای دفاعی را کاهش دهند؛ ضمن آنکه مانعاز پیوستن آنها به موجهای خشونتبار تروریستی شوند.
با توجه به توان گروههای تروریستی در جذب زنان که به آنها نقش رهبری و استقلال فکری در تصمیمگیری میبخشد، بسیاری از کشورهای غربی تصمیم دارند به زنان وزن بیشتری در محیطهای دانشگاهی و دفاعی ببخشند و براینباورند که زنان میتوانند نقشی محوری در جلوگیری و مبارزه با افراطگرایی خشونتآمیز داشته باشند. برخی از مطالعات نشان دادهاند که گفتمانهای افراطگرای خشونتبار و کنشهای تهدیدگر ممکن است برعکس شده و زنان را برای دست یافتن به برابری، جذب منازعات کند. بنابراین، زنان میتوانند سهمی بالقوه در مبارزه با خشونت داشته باشند. بااینحال، اگر این مبارزه، محدود و محکوم به شکست باشد ممکن است واکنش معکوسی را از جانب زنان بهدنبال داشته باشد.
شیوههای جدیدی از خشونت جنسی که داعش در عرصۀ بینالمللی به نمایش گذاشته، و بهنوعی نشاندهندۀ ابزاری برای ایجاد ترس در سطح بینالمللی بوده، از بازگشت به عصری سخن میگوید که نگاهی غیرانسانی به زن وجود داشته است. غرب برای مقابله با این خشونت تلاش دارد عرصۀ گستردهتری را دراختیار زنان بگذارد. اگرچه بهنظر میرسد رهبران زن اروپایی در امور دفاعی بیشتر بر جنبۀ نمادین و نمایشی حضور زنان تأکید دارند، بااینحال، در فضای سیاسی غرب، بهویژه اروپا تلاش میشود از وجود آنان برای هماندیشی درخصوص جایگاهشان در امور دفاعی کمک گرفته شود که این مهم ممکن است تا اندازهای از اشکال گوناگون خشونت در راه مبارزه با تروریسم جلوگیری کند.
نظر شما