فرانسوا اولاند و عضویت ترکیه در اتحادیه اروپا


فرانسوا اولاند و عضویت ترکیه در اتحادیه اروپا

 
دوشنبه 1 خرداد 1391
 
 

قبل از پیروزی اولاند در انتخابات اخیر فرانسه، رشد تعداد مسلمانان در اروپا و علاقه آنان به احزاب سوسیالیست، کارگر و دست چپی، سبب تقویت راست‌گرایی و ملی‌گرایی در اروپا شده و در بعضی مواقع معادلات قدرت در این قاعده را به هم می‌زد.


از آنجا که برخی جهت‌گیری‌های مهم مانند عضویت در اتحادیه اروپا و یا آغاز یک حرکت راهبردی مانند جنگ انگلیس علیه عراق در سال 2003 به رأی مردم و نظر مردم بستگی دارد و نقش مسلمانان در این قبیل جهت‌گیری‌ها غیر قابل انکار است، راست‌گرایان ضمن تقبیح افزایش نقش مسلمانان، استدلال می‌کنند که کشورشان حد و مرز دارد و نمی‌تواند تهیدستان مهاجر را به محافل قانون‌گذاری و مراکز تولید ثروت راهنمایی کند. اما از نظر اولاند، پاریس معتقد است با رشد اسلام‌گرایی میانه‌رو در ترکیه در صورت پیوستن این کشور به اتحادیه اروپا، می‌توان دیگر کشورها را به پیروی از الگوی ترکیه به سمت اسلام‌گرایی میانه‌رو تشویق نمود و نتیجه بلندمدت این امر، افزایش نفوذ اروپا در جهان اسلام و در بین مسلمانان است. این امر می‌تواند منجر به بازنگری در افکار عمومی کشورهای مسلمان آفریقا گردد که ذهنیت خوبی از استعمارگری فرانسه ندارند. اما سخنرانی فرانسوا اولاند در شب پیروزی انتخابات، مؤید این نکته بود که وی به هیچ وجه نیت و قصد برخورد انقلابی با اتحادیه اروپا را ندارد. البته به‌نظر نگارنده، منظور اصلی اولاند نه تحول سیاسی، بلکه انقلاب اقتصادی است که بسیاری از کشورهای اروپایی را به ریاضت اقتصادی وادار کرده است و اساساً بازارهای رو به رشد ترکیه کمک بسیار زیادی به حل مشکلات اروپا خواهد کرد.


آنچه باعث نگرانی آنکارا می‌گردد این است که سیاست اروپایی فرانسه متأثر از متغیرهای ساختاری است که فرانسه را در خود محصور کرده است و انتظار گردش و تغییر بنیادین در آن به سختی انجام می‌گردد؛ چراکه فرانسه از آغاز شکل‌گیری پایه‌های اتحادیه اروپا از سال 1952 نقش محوری را ایفا کرده است و از بنیان‌گذاران این مجموعه به‌شمار می‌رود. فرانسه برخلاف انگلستان که رابطه بسیار خوبی با ترکیه دارد و بر روابط فراقاره‌ای متمرکز بوده، سیاست درون‌قاره‌ای را پیگیری کرده است.


اما آنچه برای ترکیه امیدبخش است این است که به‌نظر می‌رسد سیاست خارجی فرانسه تصویری متناقض‌نما از خود بروز می‌دهد؛ چراکه با ادامه وضع موجود که تغییر ساختارهای اقتصادی از طریق ارائه راهکارهای جدید و جایگزین ساختن آن با طرح ریاضت اقتصادی پیگیری می‌شود، اما فرانسوا اولاند به‌ناچار در زمینه‌های مختلف به همکاری با اروپا برای کسب موقعیت‌های جدید دست خواهد زد و بر همین اساس نگارنده معتقد است، با توجه به اقتضای نظام بین‌الملل، فرانسه برخلاف سنت قبلی خود ـ البته به استثنای سارکوزی ـ از ژئوپلیتیک به ایدوپلیتیک حرکت خواهد کرد و این مسئله فضا و امکانات لازم را به ترک‌ها خواهد داد که دست به یک معامله بزرگ با پاریس بزنند.


از طرفی اولاند مجبور است برای رضایت افکار عمومی فرانسه، مرزبندی خود را با برخی سیاست‌های آمریکا به‌ویژه سیاست خاورمیانه این کشور مشخص‌تر نماید، اما روابط بحرانی نمی‌شود؛ چراکه وی معتقد است هر گونه مدیریت بحران اقتصادی جز از طرق همکاری نزدیک با آمریکا در خاورمیانه میسر نیست. نزدیکی به آمریکا در خاورمیانه بدون حضور ترکیه، برای فرانسه بسیار سخت خواهد بود. از طرفی شعارهای اولاند در خصوص سوریه اگرچه از حمله نظامی حمایت نمی‌کند، اما در هماهنگی با ترکیه در تقویت فشار بین‌المللی بر حکومت بشار اسد، و در تأکید بر لزوم شکل‌گیری یک اپوزیسیون فعال و منسجم علیه حکومت دمشق نقشی فعال دارد.


در همین حال، ترکیه به‌خوبی واقف است که در دوران سارکوزی به رغم بالا بودن حجم مبادلات تجاری دو دلیل عمده باعث تیرگی و سردی روابط دو کشور گردید. اولین مورد عدم حمایت این کشور از نزدیکی ترکیه به اتحادیه اروپاست؛ مورد دوم به موضع‌گیری فرانسه در خصوص پدیده تاریخی کشتار ارامنه برمی‌گردد که خشم دولتمردان ترک را برانگیخته است. اما اظهار خوشحالی اردوغان، نخست‌وزیر ترکیه، از پیروی اولاند که گفته بود وقت آن رسیده که «سارکوزی به تعطیلات برود» مؤید این امر است که دوران سردی بر روابط دو کشور حاکم بوده و می‌تواند تا اندازه‌ای بهبود پیدا کند.


از سویی، اولاند به دلیل ریشه‌های حزبی خود از راهبرد سوسیالیستی استفاده می‌کند که این راهبرد تأکید بر روی انگاره‌ها و مؤلفه‌های نرم دارد و فضا و امکان لازم را به دستگاه دیپلماسی ترکیه که از تئوری قدرت نرم در استراتژی خود استفاده می‌کند خواهد داد. بدین ترتیب، از منظر راهبردی به دلیل ریشه‌های فلسفی محافظه‌کاران و سوسیالیست‌ها، اولاند از سه استراتژی سیار مهم در قبال ترکیه استفاده می‌کند:


الف) اولاند مجبور است از ادبیات سارکوزی در زمینه مسائل سیاست خارجی فاصله بگیرد؛ چراکه مردم فرانسه به‌شدت خواهان تغییرند.


ب) به طور طبیعی، اولاند به دلیل تعلق به حزب سوسیالیست از چهره‌هایی استفاده می‌کند که دیدگاه متفاوتی از تیم فعلی اداره‌کننده روند عضویت ترکیه در اتحادیه اروپا دارند.


ج) نکته سوم اینکه فرانسوا اولاند مجبور به بهبود وضعیت اقتصادی است. در این راستا می‌توان گفت بازارهای در حال رشد و دسترسی ترک‌ها به بازارهای مصرفی خاورمیانه، بالکان و کشورهای آسیای مرکزی، بازارهای مناسبی برای پاریس می‌سازد و به همین دلیل احتمال دارد رادیکالیسم اروپایی علیه ترکیه یکی از موتورهای محرکه قوی خود را از دست بدهد.


اما به‌نظر می‌رسد اولاند تغییر سیاست‌های منطقه‌ای اروپا را که بیش از این به ضرر ترکیه بود، بیشتر از تغییر سیاست‌های بین‌المللی فرانسه دنبال کند. شاید این خبر خوشایندی برای آنکارا باشد که به واسطه سیاست‌های سارکوزی مجبور شدند سیاست متوازن‌سازی در سیاست خارجی را به نمایش گذارند تا نه‌تنها از طریق پایبندی به معیارهای کپنهاک (دموکراسی، حاکمیت قانون، و حقوق بشر) جواز حضور در اتحادیه اروپا را به دست آورند، بلکه با ورود به بحران‌های خاورمیانه، پیروی از قواعد جهان‌شمول بشری خود را برای اتحادیه اروپا معنا کنند.


اما نگارنده اساساً معتقد است در خصوص روند مخالفت‌ها در فرانسه برای عضویت ترکیه در اتحادیه اروپا با توجه به ساختار سیاسی فرانسه مخالفت‌ها در سطح دولتی، تا حدودی به علت اتفاق و همراهی با دیگر دولت‌ها کاهش یافته، ولی در سطوح پایین‌تر همچنان پابرجاست و انتظار نمی‌رود به این زودی‌ها از بین برود.


با این حال، تاریخ به ما می‌گوید روابط ترکیه با فرانسه در زمان سوسیالیست‌ها به نسبت محافظه‌کاران بسیار بهتر بوده است، اما مسائلی مانند تصویب نسل‌کشی ارامنه در پارلمان فرانسه و رأی منفی افکار عمومی فرانسه به عضویت ترکیه در اتحادیه اروپا علی‌رغم تلاش‌های ژاک شیراک، رئیس‌جمهور وقت فرانسه، افق روشنی را نشان نمی‌دهد. هر چند دور از انتظار نیست که اردوغان بنا به فلسفه و استراتژی سنتی آنکارا به احزاب سوسیالیست ترکیه به‌عنوان آلترناتیوی جهت مذاکره با سوسیالیست‌های فرانسه نقش پررنگ، اما تاکتیکی اعطا کند؛ تاکتیکی که بارها در هر برهه از تاریخ از ترکیه مشاهده کرده‌ایم.