تحلیلی بر مواضع ترکیه در قضایای اخیر سوریه و لیبی


 

راهبرد نگاه به شرق و توجه لازم به مسائل مغفول‌مانده منطقه (تغییر محور استراتژیک) تاکنون در سیاست خارجی ترکیه وجهه مناسبی از جمهوری ترکیه در کشورهای منطقه برجای گذاشته است. وقوع انقلاب‌های عربی که در ابتدا با ورود فعالانه آنکارا به موضوع تونس، یمن و مصر همراه بود، روند ارتقاء جایگاه منطقه‌ای ترکیه را تقویت نمود و مدل‌سازی ترکیه برای نظام‌های سیاسی آتی این کشورها مطرح شد؛ اما در مسئله سوریه و لیبی جایگاه مثبت آنکارا با ابهاماتی روبه‌رو گشت. اکنون سیاستمداران حزب عدالت و توسعه از یک سو با جریان تحول‌خواه و معترض به دولت‌های عربی مواجهند و از سوی دیگر، دولت‌های لیبی و سوریه هستند که جمهوری ترکیه مناسبات گسترده‌ای با آنها دارد و در راستای سیاست خارجی به صفر رساندن مشکل با همسایگان، رویکرد دو دوره قبلی دولت اردوغان تحکیم مناسبات با این دولت‌ها بود.

مواضع ترکیه در خصوص مسئله سوریه

ترکیه در خصوص موج اعتراضات مخالفین دولت سوریه، ابتدا آن را مسئله داخلی دمشق تلقی و رژیم بعث بشار اسد را دارای پشتوانه مردمی اعلام کرد. با اوج‌گیری شورش‌ها در سوریه، که علاوه بر نهادهای بین‌المللی در بین نهادهای مدنی ترکیه نیز حمایت‌های جدی از مخالفین دولت اسد را در پی داشت، مواضع رسمی آنکارا نسبت به سوریه حالت انتقادی به خود گرفت؛ انتقادی که نه‌تنها محافل داخلی ترکیه را به‌طور کامل راضی نکرد، بلکه مناسبات مثال‌زدنی دمشق ـ آنکارا را نیز خدشه‌دار ساخت. دولت ترکیه در ابتدا سعی داشت از موضع همسایه‌ای قدرتمند به نصیحت کردن سوریه بپردازد، ولی گویا از ساختار قدرت در درون کشور همسایه‌اش به اندازه کافی اطلاعات نداشت. هرچند سوریه واکنش تندی علیه ترکیه نشان نداده و به باور محافل سیاسی ترکیه بشار اسد نزاکت سیاسی خود را از دست نداده است، اما گلایه و شکوه سوریه از اقدامات همسایه‌اش قابل کتمان نیست. بخش عمده این شکایت نزد مقامات جمهوری اسلامی ایران صورت گرفته و حتی بر نقاط مشترک سیاست خارجی ایران ـ ترکیه نیز سایه انداخته است. دستاورد ترکیه از مواضع بینابینی‌اش در قضیه سوریه، تاکنون پناهنده شدن بیش از ده هزار شهروند سوریه به خاک ترکیه و ناخشنودی دولت اسد است؛ ولی با وجود این، به باور برخی این سیاست ترکیه در درازمدت پاسخ لازم را خواهد داد. یکی از وجوه مشخصه موضع ترکیه در مسئله سوریه، توجه به مسائل انسانی به‌جای مسائل سیاسی است؛ زیرا رهبران آنکارا به‌خوبی می‌دانند که مخالفین دولت سوریه با شرایط کنونی توان ساقط کردن دولت و تشکیل رژیم سیاسی جدید را ندارند. بنابراین، ترکیه نمی‌تواند در آینده سیاسی سوریه (حداقل در بازه زمانی کوتاه‌مدت و میان‌مدت) منشأ تحول باشد؛ از این‌رو، مسئله ترکیه اکنون پاسخ دادن به انتظاراتی است که از این کشور در داخل و خارج، در خصوص حمایت از حقوق بشر و جنبش‌های دموکراتیک و آزادی‌خواهانه دارد. مقامات ترکیه با این توجیه که اتخاذ مواضع بسیار صریح و سخنان شدیداللحن دارای ریسک و تبعات منفی است، بیشتر منتظر تحولات آتی هستند. از نظر آنها، بهترین وضعیت این است که بشار اسد تن به اصلاحات مورد نظر مخالفین بدهد که در این راه هرچه توافق بیشتری صورت گیرد، پیوندهای ترکیه با هر دو طرف ماجرا در سوریه کمتر آسیب خواهد دید. برخی معتقدند این رفتار ترکیه حاکی از این است که آنکارا در قبال اینگونه مسائل، تاکتیک‌های روشنی را از قبل تعریف نکرده است؛ برخلاف ترکیه، ایران موضعی کاملاً شفاف دارد و حاضر است هزینه‌های آن را نیز بپردازد. به باور اینها، سکوت ترکیه در برابر کشته شدن مردم توسط ارتش سوریه (که از کشته‌های حمله اسرائیل به غزه که اعتراض شدید ترکیه را در پی داشت، بیشتر است) به وجهه منطقه‌ای ترکیه بسیار لطمه می‌زند. در هر صورت، برآیند رفتار ترکیه تاکنون این بوده که نه بشار اسد و نه مخالفین‌اش از آنکارا به‌طور کامل راضی نیستند، اما به‌نظر می‌رسد جایگاهی که ترکیه از خود در حال بازتعریف در نظام بین‌الملل است، به این سیاست‌ها نیاز دارد.

اقدامات ترکیه علیه دولت لیبی

با آنکه ترکیه در قبال دولت لیبی رفتار سرسختانه‌ای در پیش گرفته است، اما میزان موفقیت سیاست خارجی ترکیه در لیبی بیشتر از مسئله سوریه است. ورود نیروهای ترکیه در قالب ناتو به خاک لیبی در حالی است که ترکیه در ابتدا مخالف مداخله نظامی بود و بعد با شرط عدم آسیب رساندن به مردم عادی و خروج نیروها، بلافاصله بعد از سقوط دولت قذافی این مداخله را پذیرفت و در کنار آن، ترکیه تاکنون تنها کشوری است که باب مذاکره با دو طرف ماجرا در لیبی را فعالانه باز نگه داشته است. به گفته برخی تحلیلگران، ترکیه وجه مثبت و فرانسه (فعال‌ترین کشور اروپایی در قضیه لیبی) وجه منفی حضور ناتو در لیبی قلمداد می‌شوند. تفاوت دیدگاه ترکیه با بقیه اعضای ناتو در قضیه لیبی این است که ترکیه در پی آن است که موضوع لیبی با کمترین تلفات انسانی خاتمه یابد و حاکمیت آتی در این کشور نه مانند افغانستان و عراق، بلکه کاملاً در دست مردم این کشور باشد؛ این وضعیت علاوه بر تأمین منافع مردم لیبی از حیث منافع ملی و منطقه‌ای ترکیه نیز بهترین وضعیت محسوب می‌شود؛ ولی سایر کشورهای غربی به قضیه لیبی بعد از سقوط قذافی، مشابه عراق و افغانستان نگاه می‌کنند. با وجود این، بخشی از جامعه ترکیه و جهان اسلام از همراهی ترکیه با ناتو در حمله به لیبی ناخشنودند.

به‌طور کلی، سیاست‌های ترکیه در قبال مسائل سوریه و لیبی صرف‌نظر از تفاوت زیاد در جزئیات اقدامات، نوعی بی‌طرفی نسبی است که در راستای دکترین ژرفای استراتژیک داوود اوغلو ـ که برقراری و حفظ پیوندها با تمامی عوامل قدرت در کشورها (نه‌فقط مناسبات رسمی دیپلماتیک) را تجویز می‌کند ـ اعمال می‌شود که گونه‌ای از محافظه‌کاری محسوب می‌شود و در صورت وقوع هر یک از سناریوهای احتمالی، در کنار زیان‌های احتمالی، منافعی هم برای ترکیه خواهد داشت.