شبکه‌های اجتماعی و افراط‌گرایی سایبری؛

فهم، ارزیابی و پاسخ


مقدمه

ظهور فن‌آوری‌های نوین و رشد روزافزون شبکه‌های اجتماعی، نوع جدیدی از روابط بین فردی در جوامع بشری را به وجود آورده است که از آن به ارتباطات سایبری تعبیر می‌گردد. این ارتباطات بین فردی در قالب شبکه‌سازی‌های اجتماعی، در واقع بر پایه مشارکت‌ همگانی بنا شده‌اند. شبکه‌‌های اجتماعی، به عنوان فضاهایی در دنیای سایبر که برای ارتباط میان افراد مختلف، با سطوح گوناگون دسترسی به وجود آمده اند، به علت بی مکانی حاکم بر اینترنت بر علایق افراد و گروه‌ها بنیان نهاده شده‌اند. ایجاد ارتباطات جمعی و میان فردی، تشکیل اجتماعات سایبری، اطلاع‌رسانی، تبادل اطلاعات و نظرات از شناخته‌شده‌‌ترین کارکردهای این فضاها هستند. برخی از ویژگی‌های شبکه‌های اجتماعی مانند «به ‌اشتراک‌گذاری، سازمان‌دهی، دوستی، اعتماد، استناد و تعمیم، چندرسانه‌ای ‌بودن، نقد بی‌رحمانه، دنبال‌کردن و دنبال‌شدن، باز انتشار، خِرد جمعی، ساختار دمکراتیک، قدرت سرمایه اجتماعی، تحرک اجتماعی و ابتکار و خلاقیت»، تاثیرات این شبکه‌ها را دو چندان نموده‌اند و در نتیجۀ فضای حاکم بر آن‌ها، حضور افراد در شبکه‌های اجتماعی، احتمال مشارکت‌ها و کنش‌های اجتماعی آن‌ها را نیز افزایش می‌دهد. اما، بارزترین ویژگی این شبکه‌ها را می‌توان «هویت» دانست. به این معنا که هویت در شبکه‌های اجتماعی به سمت هرچه واقعی‌تر شدن پیش‌ می‌رود. پس هر چه پیوند افراد و اعضاء در شبکه‌ها، بیشتر و انبوه‌تر باشد، همراهی، تعاملات، نزدیکیِ دیدگاه‌ها و نیز حرکت‌های همسو و مشترک، محتمل‌تر خواهد شد. بر همین اساس و تحت تاثیر چنین فضایی، از طرفی نیز شاهد رشد و نفوذ شبکه‌های اجتماعی در تحولات سیاسی و اجتماعی مختلف و حتی تاثیر آن در فرآیند فروپاشی نظام‌های سیاسی و اجتماعی مستقر در گوشه و کنار جهان بوده‌ایم.

از سوی دیگر، از زمان آغاز و در پی آن استفاده‌ گسترده از اینترنت، کاربرد احتمالی این پدیده برای گسترش و عضوگیری گروه‌های افراطی، از دید پژوهش‌گران و جریان‌های اصلی رصدکننده این موضوع دور نمانده است. در وهله‌ اول، فضای سایبری[1] در ابتدا به عنوان یک ابزار ارتباطی ارزشمند تلقی می‌شد که امکان کنترل بیشتر بر تبلیغات و خروجی رسانه‌ها را به کنش‌گران افراطی غیردولتی می‌دهد و این کنش‌گران را قادر می‌سازد تا رسانه‌های جریان اصلی را که به زعم آن‌ها رفتاری سوگیرانه داشته و بخشی از توطئه‌ای هستند که در مقابلش مقاومت می‌کنند، دور بزنند.

در اوایل سال 1998، دیوید دوک (یکی از رهبران افراط‌گرای برتری نژادی سفیدپوستان در آمریکا) این‌طور می نویسد که اینترنت در عین کمک به این جنبش برای ارتباط مستقیم با مخاطبان به جای رسانه‌های جریان اصلی، «انقلاب جهانی آگاهی سفیدپوستان را تسهیل می‌کند». در سال 2004 ابوبکر ناجی که اثر وی پیرامون استراتژی جهادگرا به عنوان یکی از عناصر اثرگذار اصلی بر شکل‌گیری داعش ذکر شده است، در نوشتار خود با عنوان «مدیریت توحش»[2] استدلال می‌کند که جنبش به اصطلاح جهاد جهانی برای موفقیت نیازمند تلاش برای خلق منابع رسانه‌ای جایگزین می‌باشد. این کار نه تنها امکان نمایش و تجلّی خود به بهترین شکل را به این جنبش می‌دهد، بلکه در مبارزه با تصویر شکست‌ناپذیر و نوع‌دوستانه‌ای که به باور وی غرب از طریق رسانه‌های جریان اصلی برای خود ساخته و نتیجتا در تضعیف آن نیز کمک می‌نماید، راهگشا می‌باشد. در سال 2000 نیز ابومصعب السوری، یکی دیگر از استراتژیست‌های جهادگرا، در رساله‌ خود پیرامون نحوه‌ گسترش آموزه‌ها و عضوگیری جهادی القاعده می نویسد که «مقاومت اطلاعاتی» بر ضد جنگ ظاهری غرب با اسلام باید «از طریق استفاده از تمام اَشکال فن‌آوری مدرن، خصوصا ماهواره و اینترنت برای پشتیبانی از مقاومت و ترغیب افراد به کنش انجام گیرد».

با این حال، درک این نکته حائز اهمیت است که استفاده‌ خشونت‌آمیز کنش‌گران غیردولتی از فضای سایبر منحصر به جنبش‌های به اصطلاح جهادی افراط‌گرا نبوده و با آن نیز آغاز نشده است؛ نئونازی‌های آمریکایی ابتدا در اوایل سال 1983 متوجه ظرفیت این رسانه شدند. بنیادگرایی که در اصل با هدف تقویت بحث‌های ایدئولوژیک، اشتراک منابع و ایجاد «جامعه‌ شبکه‌ای‌‌ سایبری» شکل گرفت، در آن زمان از سوی افراط‌گرایان به عنوان کاربرد اصلی اینترنت تلقی نمی‌شد. با این حال، این رسانه بیشتر با هدف الهام‌بخشی به این پیام آغاز شد؛ زمانی که گروه‌های افراطی به تدریج خواستار حملات تک‌نفری شدند، اینترنت فضایی را فراهم آورد تا شرکت‌کنندگان از طریق آن می‌توانستند سرمشق و الگو بگیرند. با روشن‌شدن موفقیت این رویکرد، جنبش‌های همسوی مشابهی دریافتند که فعالیت‌های آنلاین در جذب هوادار، گوی سبقت را از ایدئولوگ‌های قدیمی ربوده‌ است. قابلیت دسترسی موجب اقتدار ایدئولوژیک می‌شد و شاخصه‌های گروه که بنیادگرایی و عضوگیری را دائمی می‌کرد، حالا احتمالا می‌توانست به شکل آنلاین بازتاب یافته و بر تحولات سیاسی ـ اجتماعی پیرامونی، تاثیرات شگرفی بر جای گذارد.

اگر چه تردیدی نیست که گروه‌های افراطی با نحله‌های فکری گوناگون، اینترنت را به عنوان ابزاری مهم در راستای نیل به اهداف گروه به رسمیت می‌شناسند، اما تاثیر دقیق استفاده‌ آن‌ها از این رسانه همچنان نامشخص است. بر این اساس، تاثیر اینترنت و تعاملات آنلاین بر فرآیندهای بنیادگرایی و عضوگیری همچنان کانون بحث‌های جدی می‌باشد. هم گسترش تروریسم داخلی در کشورهای مختلف و هم نفوذ جنگجویان خارجی به سوریه و عراق طی سال‌های اخیر، علاقه‌ پژوهشی در این موضوع را به خود دو چندان جلب کرده‌ است، چرا که تحلیل‌گران می‌کوشند نحوه‌ مشارکت اینترنت در این‌گونه چالش‌های امنیتی را نیز بسنجند. 

برپایه چنین پیشینه‌ای، در این نوشتار تلاش خواهد شد تا بررسی و ارزیابی به‌روزشده‌ای از مفهوم و وضعیت افراط‌گرایی در فضای سایبر ارائه گردد. در چارچوب این پژوهش:

  • مناقشات دائمی در خصوص مفهوم‌سازی بنیادگرایی به شکل کلی و افراط‌گرایی آنلاین به طور خاص، مورد بررسی قرار گرفته و تا حدودی آشکار خواهد شد؛
  • تبیین می شود که چگونه اصطلاح «محیط جهادی» و دیگر جوامع آنلاین افراط‌گرایِ برآمده از چنین عرصه‌هایی، با تکامل وب 2.0 به وجود آمدند و از سوی دیگر، میزان تاثیر آن‌ها بر بنیادگرایی چگونه بوده است؛
  • درباره‌ انواع مختلف محتوای افراط‌گرایانه خشونت‌آمیز آنلاین و تنوع مکان‌هایی که این مطالب در آن‌ها به اشتراک گذاشته می‌شوند، بحث خواهد شد؛
  • و نهایتا نحوه‌ شکل‌گیری توصیه‌ها و استراتژی‌های سیاست‌گذارانه که می‌تواند توسط پژوهش‌گران و دولت‌ها برای مقابله با استفاده از اینترنت از سوی کنش‌گران افراطی مورد بهره‌برداری قرار گیرد، بررسی خواهد شد.

 


[1]. Cyberspace

[2]. Management of Savagery