قاهره ـ ریاض دور یا نزدیک
قاهره ـ ریاض دور یا نزدیک
شنبه 2 بهمن 1395
پس از کودتای ژانویه 2013 و بازگشت مجدد نهاد نظامی به قدرت در سرزمین فراعنه که با همسویی کامل برخی از شیخنشینهای عرب خلیج فارس به رهبری عربستان صورت گرفت، ژنرال السیسی مسیر همکاریهای نزدیک در ابعاد نظامی و اقتصادی با ریاض را در اولویت سیاست خارجی خود قرار داد. در علت چرخش بیشتر مصر به عربستان و تشریک مساعی در مسائل منطقهای میتوان به کمکهای بلاعوض مالی و نظامی عربستان و همپیمانان عربی آن اشاره کرد.
درهرصورت، قیام مردم مصر در ژانویه 2011 و سرنگونی حسنی مبارک، اضطراب استراتژیک عربستان را دوچندان ساخت و عربستان پس از بهار عربی و ترس از سرایت بحران به مناطق شیعهنشین (حجاز) تنها مانده بود و حتی با رویکار آمدن محمد المرسی، رهبر ناکام جنبش اخوانالمسلمین در مصر، روابط دو کشور با تهدیدات و چالشهای جدیتری هم روبهرو گشت؛ بهطوریکه کودتای نرم نظامیان مصر که با حمایت بزرگترین گروه سلفی (حزب النور) در این کشور همراه شد، سبب خروج اخوانیها از سپهر سیاسی مصر و تضعیف الگوی سیاسی حکمرانی اخوانی در منطقه گردید. از نظر کارشناسان سیاسی منطقه، پایداری قدرت اخوانیها در مصر و منطقه بیشک به تنش بیشتر میان عربستان و مصر بهویژه در حوزه ایدئولوژیک برای شکل بخشیدن به نظم نوین سیاسی در منطقه خاورمیانه عربی و شمال آفریقا دامن میزد.
بنابراین طبیعی بود که عربستان حامی جریان نظامی و امنیتی و حذف قدرت سیاسی اخوانالمسلمین باشد. حاکمان سعودی پس از قیامهای عربی و تغییرات سیاسی و نظامی در منطقه درقبال ایران احساس ضعف میکردند. ازاینرو، تلاش نمودند که با وارد کردن مصر بهعنوان کشور کلیدی و بازیگر مهم منطقهای به معادلات رقابتی با تهران، شرایط را به نفع خویش بهنوعی تغییر دهند. بنابراین با کاهش کمکهای مالی و نظامی آمریکا به مصر (بهدلیل اختلافات حقوق بشری)، افزایش همکاریها و نیز ارسال نفت و کمکهای اقتصادی به رهبران نظامی مصر را مسیر مناسبی برای ایجاد روابط پایدار و استراتژیک میان دو کشور یافتند.
ازسویدیگر، السیسی برای گسست از انزوای منطقهای بهدلیل حمایت ترکیه و قطر از اخوانیها و ناتوانی داخلی, از گسترش همکاریهای همهجانبه با عربستان استقبال میکرد. در چنین موقعیت حساسی، مهمترین رکن سیاست منطقهای عربستان تحدید نفوذ طبیعی ایران در خاورمیانه و مخالفت با نظام بشار اسد و تلاش برای ایجاد ناتوی عربی در منطقه بود.
بنابراین در ابتدای زمامداری السیسی، شرایط برای همگرایی بیشتر دو کشور و توافق برای پیریزی ترتیبات امنیتی منطقه با محوریت عربستان بهخوبی پیش میرفت؛ ولی به مرور زمان با بروز برخی از اختلافات بر سر موضوعات حاد منطقهای بهویژه پرونده سوریه و چگونگی مبارزه با تروریسم، روابط به سردی گرایید و حتی سفر پادشاه به عربستان در سال گذشته و واگذاری دو جزیره استراتژیک تیران و صنافیر ازسوی السیسی نتوانست از تلخی اختلافات موجود بکاهد.
بهنظر میرسد که ژنرال السیسی بهرغم ناتوانی داخلی برای ایجاد ثبات در کشور و گسترش فزاینده نفوذ جریان سلفی و تکفیری در صحرای سینا و اقدامات تروریستی در سراسر مصر در صحنه سیاست خارجی تمایل دارد که مسائل مرتبط با ایران و ترکیه را وارد موضوعات سنتی خاورمیانه عربی نسازد؛ زیرا از نظر آنان، حضور توأمان دو کنشگر مهم منطقه، نفوذ سنتی آنان را به حاشیه میراند.
اساساً بهدلیل حمایت ایدئولوژیکی و همکاریهای نزدیک ترکیه با اخوانیها و حتی کودتا خواندن اقدامات نهاد نظامی ازسوی اردوغان در حذف همکیشان خود در مصر، روابط دو کشور همواره با تنش بیشتری مواجه گشته است. همچنین بهرغم ارسال سیگنالهای مثبت ازسوی تهران ـ قاهره، روابط فیمابین بهدلیل مشکلات ساختاری و برخی اختلافات تاریخی همچنان با بنبست مواجه بوده است.
ولی آنچه که ایران را به بهبود روابط و همگرایی بیشتر در آینده بر سر موضوعات منطقهای امیدوار میکند، رویکرد جدید مصر به مسائل سوریه است؛ زیرا پس از ورود روسها به مناقشه سوریه و حمایت همهجانبه در کنار ایران و نیروهای حزبالله لبنان و تزلزل در اراده آمریکا در حمایت از مخالفان نظام سوریه، مصریها هم موضع شفافتری اتخاذ کردند؛ بهطوریکه سامح شکری، وزیر امور خارجه مصر در شهریور 1394 با رسانهای کردن اختلافات مصر با عربستان در بحران سوریه عملاً جانب روسیه و ایران را در حمایت از نظام سوریه درپیش گرفت.
بروز این اختلافات راهبردی بر سر سوریه با رأی مثبت مصر به قطعنامه روسها درمورد حلب تنشها را بیشتر کرد؛ بهطوریکه عربستان در واکنش به این اقدام ضمن فراخواندن سفیر خود از قاهره به پیامدهای چنین اقدامی هشدار داده بود.
ایران هم با هیجان بیشتری روابط متشنج دو کشور را پیگیری میکند. با توجه به دشمنی همهجانبه عربستان و تلاش برای ائتلافسازی در منطقه علیه منافع کشورمان در منطقه این امر طبیعی است که از موضعگیریهای مصر درمورد سوریه و محور مقاومت استقبال کند.
یادآوری این نکته ضروری است که عدم ارتباط با ایران و پذیرش رهبری عربستان در ضدیت با آن در منطقه یکی از مفاد توافق محرمانه قبلی میان رهبران دو کشور بود. بیشک مصر درصورت ثبات سیاسی و بهبود وضعیت اقتصادی سیاست مستقلتری در ارتباط با مسائل منطقه اتخاذ خواهد کرد.
در عرصه میدانی عربستان میداند بازگشت روسها به خاورمیانه و تلاش پوتین برای ایجاد توازن منطقهای و تمرکز ترامپ، رئیسجمهور منتخب آمریکا بر حوزه شرق آسیا و وداع زودهنگام با خاورمیانه بحرانخیز باعث چرخش نسبی قاهره به مسکو و حتی اشتراک منافع در برخی از مسائل منطقهای با ایران شده است. گرچه ریاض با تهدید به قطع ارسال محصولات نفتی در چهارچوب قرارداد برنامه 23 میلیاردی که در زمان سفر ملک سلمان در سال گذشته بسته شده است در تلاش است همچنان با اهرم اقتصادی، مصر را در مدار منافع منطقهای خویش حفظ کند.
باوجوداین، مصریها هم کارتهای دیگری را درقبال بازی سعودی باز کردند. نزدیک شدن به عراق شیعی بهعنوان متحد نزدیک ایران و دفاع از تمامیت ارضی آن درقبال تروریسم و برخی دخالتهای منطقهای از جمله این اقدامات می باشد. شواهد موجود نشان میدهد که روسیه و ایران میکوشند با تأمین منابع نفتی موردنیاز مصر ازطریق عراق فشارها بر سعودیها را بیشتر کنند.
حتی مواضع مصر درمورد حوثیهای یمن نیز با سیاستهای جنگطلبانۀ سعودیها همخوانی ندارد؛ زیرا مصر حاضر نشد درقبال دریافت بیشتر مشوقهای اقتصادی و بخشش دیون مالی در لشکرکشی به یمن در کنار عربستان و متحدان منطقهای آن قرار گیرد.
درهرصورت، بروز اختلاف و تنش بیشتر میان قاهره و ریاض در سادهترین تحلیل به مفهوم کاستن از فشارهای سیاسی و نظامی علیه ایران و نیز کاهش وزن سیاسی عربستان در بافت جغرافیایی منطقه و آغاز دگردیسیهای جدید در موضوعات تنشزای سیاسی و امنیتی خواهد بود.
نکته پایانی بحث این است که دور شدن مصر از عربستان تا چه حد میتواند در نزدیکی به ایران اثرگذار باشد؟ گرچه گفته شد نشانههای مثبتی از اتخاذ مواضع روشن مصر نسبت به بحران سوریه، عراق، و یمن درحال پدیدار شدن است و ایران اسلامی نیز سیاست تقویت روابط با قاهره را دنبال میکند.ولی بهدلیل حضور نهادهای نظامی و امنیتی و نگرش منفی در قشر نخبگان مصر نسبت به ایران زود است که دور شدن قاهره از ریاض بهمنزله نزدیکی و حتی گشایش تاریخی در روابط فیمابین تعبیر شود؛ زیرا همچنان رویکرد ضدایرانی در لایههای فکری و امنیتی زمان مبارک در دستگاه نظامی فعلی مصر نیز مشاهده میشود. آنهاهرگونه ارتباط با ایران را به مفهوم گسترش نفوذ آن در منطقه و به ضرر دنیای عرب میدانند.
بنابراین اگر دور شدن قاهره از ریاض را بهمنزله مانور تبلیغاتی در قالب تاکتیک و حتی تلاش فریبکارانه ازسوی نهاد نظامی مصر برای کسب منافع بیشتر از عربستان و دیگر کشورهای نفتخیز عربی بدانیم؛ درهرصورت، مصر بازیگر کلیدی در غرب خاورمیانه است و سیاستهای السیسی برای همکاریهای فراگیر منطقهای بر اهمیت آن افزوده است.
ایران نیز برای حضور فعال در غرب خاورمیانه و مهار سیاستهای رژیم صهیونیستی و کاستن از نفوذ عربستان بر حوزههای استراتژیک بر منطقه به همکاری با مصر نیاز دارد. کلید این همکاریها در سوریه و عراق زده شده است و ایران میتواند با اعتمادسازی و براساس احترام متقابل و منافع مشترک دو تمدن تاریخساز با زدون ذهنیتهای منفی نوعی تعادل سیاسی و امنیتی جدید را در منطقه پایهگذاری کند.
درهرصورت، قیام مردم مصر در ژانویه 2011 و سرنگونی حسنی مبارک، اضطراب استراتژیک عربستان را دوچندان ساخت و عربستان پس از بهار عربی و ترس از سرایت بحران به مناطق شیعهنشین (حجاز) تنها مانده بود و حتی با رویکار آمدن محمد المرسی، رهبر ناکام جنبش اخوانالمسلمین در مصر، روابط دو کشور با تهدیدات و چالشهای جدیتری هم روبهرو گشت؛ بهطوریکه کودتای نرم نظامیان مصر که با حمایت بزرگترین گروه سلفی (حزب النور) در این کشور همراه شد، سبب خروج اخوانیها از سپهر سیاسی مصر و تضعیف الگوی سیاسی حکمرانی اخوانی در منطقه گردید. از نظر کارشناسان سیاسی منطقه، پایداری قدرت اخوانیها در مصر و منطقه بیشک به تنش بیشتر میان عربستان و مصر بهویژه در حوزه ایدئولوژیک برای شکل بخشیدن به نظم نوین سیاسی در منطقه خاورمیانه عربی و شمال آفریقا دامن میزد.
بنابراین طبیعی بود که عربستان حامی جریان نظامی و امنیتی و حذف قدرت سیاسی اخوانالمسلمین باشد. حاکمان سعودی پس از قیامهای عربی و تغییرات سیاسی و نظامی در منطقه درقبال ایران احساس ضعف میکردند. ازاینرو، تلاش نمودند که با وارد کردن مصر بهعنوان کشور کلیدی و بازیگر مهم منطقهای به معادلات رقابتی با تهران، شرایط را به نفع خویش بهنوعی تغییر دهند. بنابراین با کاهش کمکهای مالی و نظامی آمریکا به مصر (بهدلیل اختلافات حقوق بشری)، افزایش همکاریها و نیز ارسال نفت و کمکهای اقتصادی به رهبران نظامی مصر را مسیر مناسبی برای ایجاد روابط پایدار و استراتژیک میان دو کشور یافتند.
ازسویدیگر، السیسی برای گسست از انزوای منطقهای بهدلیل حمایت ترکیه و قطر از اخوانیها و ناتوانی داخلی, از گسترش همکاریهای همهجانبه با عربستان استقبال میکرد. در چنین موقعیت حساسی، مهمترین رکن سیاست منطقهای عربستان تحدید نفوذ طبیعی ایران در خاورمیانه و مخالفت با نظام بشار اسد و تلاش برای ایجاد ناتوی عربی در منطقه بود.
بنابراین در ابتدای زمامداری السیسی، شرایط برای همگرایی بیشتر دو کشور و توافق برای پیریزی ترتیبات امنیتی منطقه با محوریت عربستان بهخوبی پیش میرفت؛ ولی به مرور زمان با بروز برخی از اختلافات بر سر موضوعات حاد منطقهای بهویژه پرونده سوریه و چگونگی مبارزه با تروریسم، روابط به سردی گرایید و حتی سفر پادشاه به عربستان در سال گذشته و واگذاری دو جزیره استراتژیک تیران و صنافیر ازسوی السیسی نتوانست از تلخی اختلافات موجود بکاهد.
بهنظر میرسد که ژنرال السیسی بهرغم ناتوانی داخلی برای ایجاد ثبات در کشور و گسترش فزاینده نفوذ جریان سلفی و تکفیری در صحرای سینا و اقدامات تروریستی در سراسر مصر در صحنه سیاست خارجی تمایل دارد که مسائل مرتبط با ایران و ترکیه را وارد موضوعات سنتی خاورمیانه عربی نسازد؛ زیرا از نظر آنان، حضور توأمان دو کنشگر مهم منطقه، نفوذ سنتی آنان را به حاشیه میراند.
اساساً بهدلیل حمایت ایدئولوژیکی و همکاریهای نزدیک ترکیه با اخوانیها و حتی کودتا خواندن اقدامات نهاد نظامی ازسوی اردوغان در حذف همکیشان خود در مصر، روابط دو کشور همواره با تنش بیشتری مواجه گشته است. همچنین بهرغم ارسال سیگنالهای مثبت ازسوی تهران ـ قاهره، روابط فیمابین بهدلیل مشکلات ساختاری و برخی اختلافات تاریخی همچنان با بنبست مواجه بوده است.
ولی آنچه که ایران را به بهبود روابط و همگرایی بیشتر در آینده بر سر موضوعات منطقهای امیدوار میکند، رویکرد جدید مصر به مسائل سوریه است؛ زیرا پس از ورود روسها به مناقشه سوریه و حمایت همهجانبه در کنار ایران و نیروهای حزبالله لبنان و تزلزل در اراده آمریکا در حمایت از مخالفان نظام سوریه، مصریها هم موضع شفافتری اتخاذ کردند؛ بهطوریکه سامح شکری، وزیر امور خارجه مصر در شهریور 1394 با رسانهای کردن اختلافات مصر با عربستان در بحران سوریه عملاً جانب روسیه و ایران را در حمایت از نظام سوریه درپیش گرفت.
بروز این اختلافات راهبردی بر سر سوریه با رأی مثبت مصر به قطعنامه روسها درمورد حلب تنشها را بیشتر کرد؛ بهطوریکه عربستان در واکنش به این اقدام ضمن فراخواندن سفیر خود از قاهره به پیامدهای چنین اقدامی هشدار داده بود.
ایران هم با هیجان بیشتری روابط متشنج دو کشور را پیگیری میکند. با توجه به دشمنی همهجانبه عربستان و تلاش برای ائتلافسازی در منطقه علیه منافع کشورمان در منطقه این امر طبیعی است که از موضعگیریهای مصر درمورد سوریه و محور مقاومت استقبال کند.
یادآوری این نکته ضروری است که عدم ارتباط با ایران و پذیرش رهبری عربستان در ضدیت با آن در منطقه یکی از مفاد توافق محرمانه قبلی میان رهبران دو کشور بود. بیشک مصر درصورت ثبات سیاسی و بهبود وضعیت اقتصادی سیاست مستقلتری در ارتباط با مسائل منطقه اتخاذ خواهد کرد.
در عرصه میدانی عربستان میداند بازگشت روسها به خاورمیانه و تلاش پوتین برای ایجاد توازن منطقهای و تمرکز ترامپ، رئیسجمهور منتخب آمریکا بر حوزه شرق آسیا و وداع زودهنگام با خاورمیانه بحرانخیز باعث چرخش نسبی قاهره به مسکو و حتی اشتراک منافع در برخی از مسائل منطقهای با ایران شده است. گرچه ریاض با تهدید به قطع ارسال محصولات نفتی در چهارچوب قرارداد برنامه 23 میلیاردی که در زمان سفر ملک سلمان در سال گذشته بسته شده است در تلاش است همچنان با اهرم اقتصادی، مصر را در مدار منافع منطقهای خویش حفظ کند.
باوجوداین، مصریها هم کارتهای دیگری را درقبال بازی سعودی باز کردند. نزدیک شدن به عراق شیعی بهعنوان متحد نزدیک ایران و دفاع از تمامیت ارضی آن درقبال تروریسم و برخی دخالتهای منطقهای از جمله این اقدامات می باشد. شواهد موجود نشان میدهد که روسیه و ایران میکوشند با تأمین منابع نفتی موردنیاز مصر ازطریق عراق فشارها بر سعودیها را بیشتر کنند.
حتی مواضع مصر درمورد حوثیهای یمن نیز با سیاستهای جنگطلبانۀ سعودیها همخوانی ندارد؛ زیرا مصر حاضر نشد درقبال دریافت بیشتر مشوقهای اقتصادی و بخشش دیون مالی در لشکرکشی به یمن در کنار عربستان و متحدان منطقهای آن قرار گیرد.
درهرصورت، بروز اختلاف و تنش بیشتر میان قاهره و ریاض در سادهترین تحلیل به مفهوم کاستن از فشارهای سیاسی و نظامی علیه ایران و نیز کاهش وزن سیاسی عربستان در بافت جغرافیایی منطقه و آغاز دگردیسیهای جدید در موضوعات تنشزای سیاسی و امنیتی خواهد بود.
نکته پایانی بحث این است که دور شدن مصر از عربستان تا چه حد میتواند در نزدیکی به ایران اثرگذار باشد؟ گرچه گفته شد نشانههای مثبتی از اتخاذ مواضع روشن مصر نسبت به بحران سوریه، عراق، و یمن درحال پدیدار شدن است و ایران اسلامی نیز سیاست تقویت روابط با قاهره را دنبال میکند.ولی بهدلیل حضور نهادهای نظامی و امنیتی و نگرش منفی در قشر نخبگان مصر نسبت به ایران زود است که دور شدن قاهره از ریاض بهمنزله نزدیکی و حتی گشایش تاریخی در روابط فیمابین تعبیر شود؛ زیرا همچنان رویکرد ضدایرانی در لایههای فکری و امنیتی زمان مبارک در دستگاه نظامی فعلی مصر نیز مشاهده میشود. آنهاهرگونه ارتباط با ایران را به مفهوم گسترش نفوذ آن در منطقه و به ضرر دنیای عرب میدانند.
بنابراین اگر دور شدن قاهره از ریاض را بهمنزله مانور تبلیغاتی در قالب تاکتیک و حتی تلاش فریبکارانه ازسوی نهاد نظامی مصر برای کسب منافع بیشتر از عربستان و دیگر کشورهای نفتخیز عربی بدانیم؛ درهرصورت، مصر بازیگر کلیدی در غرب خاورمیانه است و سیاستهای السیسی برای همکاریهای فراگیر منطقهای بر اهمیت آن افزوده است.
ایران نیز برای حضور فعال در غرب خاورمیانه و مهار سیاستهای رژیم صهیونیستی و کاستن از نفوذ عربستان بر حوزههای استراتژیک بر منطقه به همکاری با مصر نیاز دارد. کلید این همکاریها در سوریه و عراق زده شده است و ایران میتواند با اعتمادسازی و براساس احترام متقابل و منافع مشترک دو تمدن تاریخساز با زدون ذهنیتهای منفی نوعی تعادل سیاسی و امنیتی جدید را در منطقه پایهگذاری کند.
نظر شما