الزامات و تبعات رویکردی نوین در روابط ایران و ترکیه


الزامات و تبعات رویکردی نوین در روابط ایران و ترکیه

 
سه‌شنبه 21 آبان 1392
 
 
 
مولفه‌های گوناگونی چون نزدیکی جغرافیایی، مشترکات و پیوندهای تاریخی و زبانی و اراده‌های سیاسی برای تبدیل شدن به یک قدرت بزرگ منطقه‌ای منجر شده تا ایران و ترکیه در مقطع کنونی شاهد سیاست‌هایی با مرکزیت وزرای خارجه‌ای باشد که می‌کوشند با دیپلماسی و اعتمادسازی صفحات جدیدی از تاریخ را رقم بزنند. این تشابهات سیستمی را می‌توان در موارد ذیل خلاصه کرد.
نخست بی‌ثباتی حاکم بر خاورمیانه در پی خیزش‌های عربی با به‌هم زدن وضع موجود در منطقه و لزوم بازبینی در روابط میان کشورها هرچند با فراز و نشیب‌ها و چالش‌هایی برای کشورهای منطقه همراه است اما با رویکردی واقع‌بینانه می‌توان فرصت‌های ایجاد شده در پی تعلیق نظم حاکم را شناسایی و از واگرایی‌ها و خلاهای موجود بهره‌مند شد. در این راستا توجه به اوضاع حاکم منطقه‌ای و روابط دو کشور با همسایگان، کشورهای منطقه‌ای و قدرت‌های جهانی حاکی از برخی موقعیت‌های مشابه در جایگاه دو کشور است. ترکیه در انزوای غرورآمیز به سر می‌برد و در این انزوا بحران سوریه را در دستورکار سیاست خارجی خود قرار داده است. اشتباه محاسباتی ترکیه در مورد خیزش‌های عربی باعث شده است تا این کشور با از دست دادن دستاوردهای قبلی خود در عرصه سیاست خارجی دوره‌ای از بازگشت را تجربه کند. ایران نیز با مسائل عمده‌ای در عرصه سیاست خارجی چون پرونده هسته‌ای و بحران سوریه مواجه است. در شرایط کنونی که بار عمده‌ای از سیاست هر دو کشور بر دوش وزرای خارجه است به نظر می‌رسد این دو سیاستمدار کهنه‌کار و برجسته یکی در عرصه نظری و دیگری در عرصه عملی می‌توانند با در دست گرفتن ابتکار امور صفحات درخشانی را در تاریخ روابط دو کشور و منطقه رقم بزنند. ایران و ترکیه به عنوان دو کشور دوست و همسایه که هرگز سایه بحران‌های منطقه‌ای و بین‌المللی نتوانست آن‌ها را نسبت به یکدیگر متخاصم کند دارای دغدغه‌های مشترکی هستند. بحران سوریه بعد از 33 ماه که در مقاطعی به دلیل تفاوت در مسیر باعث سردی روابط دو کشور شده بود اکنون دو کشور را در کنار یکدیگر قرار می‌دهد. ایران و ترکیه می‌توانند با همکاری و تلاش برای نیل به تفاهم نه تنها اعتماد و حمایت یکدیگر را به‌دست آورند بلکه با حل بحرانی که در سوریه در جریان است زمینه را برای برداشتن گام‌های مشترک در راستای ثبات، صلح و امنیت منطقه‌ای فراهم کنند.
به نظر نگارنده‌گان در همین راستا یکی دیگر از بسترهایی که می‌تواند اعتماد متقابل ایران به ترکیه را تقویت کند پروژه‌های منطقه‌ای است. برای نمونه می‌توان به طرح احیای جاده ابریشم اشاره کرد که نه‌تنها می‌تواند بستری برای آزمون ترکیه بلکه آزمونی برای حسن نیت و همراهی آمریکا نیز باشد. یک سیاستمدار زمانی می‌تواند موفق باشد که نگاه کلانی به امور داشته باشد و تمام انرژی خود را صرف موازنه تهدید نکرده باشد. ابتکارات و همکاری‌های منطقه‌ای می‌تواند به عنوان سیاست موازی با مسائل امنیتی منافع و اقتدار یک کشور را تضمین کند.
ترکیه و ایران به عنوان دو کشور مسلمان و غیرعرب منطقه وجوه مشترک بسیاری دارند. در میان کشورهای خاورمیانه‌ای به دلایل متعدد ترکیه و ایران برای یکدیگر به عنوان ارجح‌ترین گزینه‌های اتحاد استراتژیک مطرح می‌شوند. در شرایطی که ترکیه و ایران بتوانند با برخورد واقع‌گرایانه استراتژی‌های مناسب را برگزینند می‌توانند از لحظه تاریخی به‌وجود آمده بیشترین استفاده را داشته باشند و آرمان‌های ملی خود را با اتحاد با یکدیگر به واقعیت تبدیل کنند.
به نظر می‌رسد ایران می‌تواند از شرایطی که هم‌اکنون بر سیاست خارجی ترکیه و وضعیت منطقه‌ای و بین‌المللی آن حاکم است بهره برد. برگزیدن استراتژی‌های مناسب در چنین شرایطی در عین حال که کمک می‌کند ترکیه از انزوای مفتخرانه‌ای که به آن دچار شده است خارج شود، با تامین منافع ایران نیز جمهوری اسلامی را در جایگاهی برتر قرار خواهد داد. نگرانی از فرقه‌گرایی، تلاش برای تفاهم با قدرت‌های جهانی، مبارزه با تروریسم، داشتن اراده سیاسی و رویکرد مثبت نسبت به حل بحران‌های منطقه‌ای و جهانی و آگاهی نسبت به جایگاه منطقه‌ای و ظرفیت‌های خود از جمله مواردی است که می‌تواند بسترساز روابط مثبت دو کشور گردد.
ترکیه نیز با وجود تلاش بی‌وقفه‌ای که برای عضویت در اتحادیه اروپا دارد در حال حاضر می‌تواند از مزایای عدم فرزندخواندگی در این اتحادیه بهره برده و در شرایطی که هنوز می‌تواند ابتکار عمل را در سیاست خارجی خود داشته باشد از این امر بهره‌مند شود چراکه پیش‌بینی می‌شود اتحادیه اروپا در آینده نزدیک به ترکیه احتیاجی نخواهد داشت و به‌نظر نمی‌رسد که تا زمان مطلوب با وجود آغاز دوباره مذاکرات دوجانبه، فرایند الحاق ترکیه به این مجموعه کامل گردد. در این راستا بهبود روابط با ایران و اتحاد ایران و ترکیه می‌تواند دو کشور را به مقام رهبری منطقه‌ای برساند. توجه داشته باشیم که در ساختار معلق حاکم بر منطقه ‌ایران و ترکیه با اتحاد با یکدیگر می‌توانند ابتکار نظم و سازماندهی جدیدی را در دست بگیرند و بدون حتی طرح مساله رهبری منطقه‌ای به اهداف خود نائل شوند.
شرایط داخلی ترکیه در سال‌های گذشته به گونه‌ای بود که نیازمند تغییراتی بنیادین برای برداشتن گام‌هایی به رو به جلو بود. داوود اوغلو با تعریفی که از سیاست خارجی در کتاب خود آورد، کوشید تا با موفقیت در عرصه سیاست خارجی زمینه را برای تغییرات داخلی فراهم کند. شرایط امروز ایران نیز به گونه‌ای است که در کنار عزم و وحدت ملی نیازمند داشتن سیاست خارجی فعال است. سیاستی که بتواند با ورود به حوزه‌های غیرامنیتی نیازهای اقتصادی، دیپلماتیک، سیاسی و امنیتی ایران را تامین کند. از این‌رو موفقیت ایران امروز بیش از هر چیز در گرو موفقیت سیاست خارجی آن است. این مساله در موفقیت در پرونده هسته‌ای به هیچ‌وجه خلاصه نمی‌شود. از این‌رو ایران در سیاست خارجی خود نیازمند سیاست‌های موازی و پروژه‌های منطقه‌ای و ساخت متحد استراتژیک است. در مورد ترکیه این تلاش‌ها نخست باید با اقدامات فرهنگی آغاز شود. ترکیه کشوری است که حتی بیشتر دانشجویان رشته‌های سیاسی و بین‌الملل آن ایران را کشوری عرب می‌دانند. این ناآگاهی در عین حال که بسیار تاسف‌انگیز است اما این فرصت را به ایران می‌دهد که با تلاش کمتر تصویر مطلوب خود را به این ملت و حاکمیت عرضه کند.
به نظر نگارندگان این وظیفه بیش از هر کسی بر دوش اتاق‌های فکر سیاست خارجی و پژوهشگران این عرصه سنگینی می‌کند و در درجه دوم نیازمند همت عالی و تلاش بی‌وقفه سیاستگذاران این حوزه به‌ویژه شخص وزیر امور خارجه و مقامات مسئول در کشور میزبان است. تغییرات در جریان و خواست تغییر نیازمند گفتمان جدیدی است که باید بر مبنای واقعیتهای موجود، نگاه ریزبینانه و استراتژی‌های بلند دامنه با هدف تامین عزت، اقتدار و منافع ملی باشد. اعتمادسازی و تنش‌زدایی نخست می‌تواند از حوزه‌هایی با نتیجه برد ـ برد و یا در سطح منطقه‌ای و پروژه‌های مشترک آغاز شود.