انتخابات اخیر سراسری آلمان و آینده روابط برلین با تهران
انتخابات اخیر سراسری آلمان و آینده روابط برلین با تهران
انتخابات سراسری آلمان شوک بزرگی به اروپا وارد کرد. با وجود اینکه پیروزی دموکرات مسیحیها با رهبری مرکل قابل پیشبینی بود و همچنین انتظار میرفت که چپگرایان آلمانی شکستی سنگین را متحمل شوند، ظهور راستگرایان افراطی و کسب حدود ۱۳ درصد آرا زنگ خطری نهتنها برای آلمان بلکه برای تمام اروپا بود. راستگرایان افراطی اخیراً و در انتخابات ریاستجمهوری فرانسه شکست تلخی را متحمل شده و در لاک خود خزیده بودند اما کسب موفقیت فراتر از انتظار در انتخابات آلمان جان تازهای به آنها بخشید. انتخابات امسال آلمان انتخاباتی هیجانانگیز نبود و مشخص بود که خانم مرکل و حزبش بیشترین رأی را کسب میکنند. بهنظر میرسد مرکل بتواند بدون هیچ مشکلی دولت جدید را تشکیل بدهد.
اما نتایج انتخابات از چند جهت قابل اهمیت است. خانم مرکل این انتخابات را برد ولی حزب او نسبت به انتخابات سال ۲۰۱۳ حدود 5/8 درصد افت آرا داشت که این رأی برای حزب CDU/CSU افتی دردناک بهشمار میآید. آمار حزب سوسیال مسیحی در ایالت بایرن نیز حدود ۱۰ درصد افت داشته است. ازسویدیگر، سوسیال ـ دموکراتها که با همراهی حزب دموکرات مسیحی مرکل ائتلاف بزرگ تشکیل داده بودند هم افت آرای بسیار زیادی داشتهاند. افت آرای دو حزب اصلی آلمان در این انتخابات حدود ۳۵ درصد بود که این رقم به سبد راستگرایان افراطی و لیبرالها ریخته شد. این درحالی است که این دو حزب اصلی آلمان زمانی حدود ۸۰ تا ۹۰ درصد آرا را دراختیار داشتند.
نتایج انتخابات اخیر نشان میدهد که آلمان از لحاظ حزبی درحال ضعیف شدن است و ادامه این روند میتواند تشکیل دولتهای مقتدر را با مشکلی جدی روبهرو کند. آلمانیها در گذشته قوانینی وضع کرده بودند که مانع از تشکیل دولتهای ضعیف مانند دوره وایمار شوند. با این وجود، در این دوره پارلمان آلمان از شش حزب تشکیل خواهد شد و این، کار را برای خانم مرکل دشوار میسازد. اما در پاسخ به اینکه چرا چنین نتایجی در انتخابات آلمان رقم خورد باید به عملکرد احزاب اصلی در کشورهای مهم اتحادیه اروپا نگاهی بیندازیم. حزب افراطگرای «آلترناتیو برای آلمان» یک پیروزی درخشان بهدست آورد که دلیل اصلی آن ناکامیهای جریانها و احزاب اصلی آلمان و اروپا بود. خانم مرکل رهبری حزبی راستگرا را عهدهدار است اما همیشه تأکید دارد تا خود را رهبری میانهرو نشان دهد. در مقابل، حزب سوسیال ـ دموکرات هم که اصولاً حزبی چپگرا بهشمار میآید مانند حزب دموکرات مسیحی قصد دارد تا رویکردی میانهرو از خود به نمایش بگذارد. اینگونه است که احزابی که اصولاً راستگرا و چپگرا معرفی میشوند با تغییر سیاستهای اصیل خود و دست برداشتن از شعارهای اصلی راست یا چپ میتوانند ۸ سال در ائتلاف بزرگ حضور داشته باشند. خانم مرکل بهعنوان یک راستگرا تصمیمی عکس مشی سنتی حزبش گرفت و اجازه داد تا پناهجویان سوری، افغانستانی و دیگر کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا وارد آلمان شوند. این اقدام در داخل حزب دموکرات مسیحی و حزب خواهرش یعنی سوسیال مسیحی مخالفتهایی جدی ایجاد کرد چراکه اقدام صدراعظم آلمان را برخلاف گفتمان راستگرایی میدانستند.
ازسویدیگر، مرکل بهعنوان رهبر مهمترین و تأثیرگذارترین کشور اتحادیه اروپا که موتور اصلی همگرایی در این بلوک بهشمار میآید نقشی مهم در حل بحران یورو داشته است. این اقدام مرکلی هم مانند سیاست مهاجرپذیری او، دقیقاً برخلاف سیاستهای راستگرایانه تعریف میشود. آلمان دارای مازاد تجاری است و درآمدش از هزینههایش بیشتر شده و بخشی از این درآمد صرف پرداختهایی شده تا مانع از تشدید بحران یورو شود. از نگاه بسیاری از شهروندان آلمانی و ازجمله هواداران احزاب اصلی راست در این کشور، این اقدام مرکل قابل فهم نیست. آلمانیها مردمی مقتصد هستند و حاضر نیستد مالیاتهایشان صرف یونانیهای به گفته آنها ولخرج شود. لذا نوعی خلاء گفتمانی بوجود آمده که ناشی از عدول احزاب بزرگ چپ و راست از شعارها و خط مشیهای اصلیشان است و این خلاء توسط حزبی چون بدیل برای آلمان پرشده و این حزب توانسته ریزش آرای این احزاب را به نفع خود و در سبد آرایش جذب کند. درمجموع احزاب مخالف مرکل اعتقاد دارند که بهواسطه مهاجرت و پذیرش پناهجویان، هویت آلمانی درحال از دست رفتن است. اما تجربه خیزش احزاب افراطی در اروپا در دو دهه اخیر نشان میدهد که ظهور این جریانها عمری طولانی نخواهد داشت و با از میان رفتن دلایل نگرانی شهروندان، این احزاب هم سیری افولی را طی خواهند کرد.
بین خیزش راست افراطی در آلمان و دیگر کشورهای اروپایی ازجمله فرانسه و ایتالیا تفاوتهایی وجود دارد. آلمان تجربه حاکمیت هیتلر را از سر گذرانده است و به لحاظ سیاسی و اجتماعی نسبت به خیزش احزاب راست افراطی بسیار حساس است. حزب آلترناتیو برای آلمان اغلب رأی خود را از شرق آلمان کسب کرده که گفتمان راست افراطی در آن به خاطر عقب ماندگی اقتصادی و پویایی جریانهای مخالف چندفرهنگ گرایی قویتر از دیگر نقاط آلمان است. جالب آنکه پیش از این تنها چپگرایان در شرق مورد استقبال عموم واقع میشدند اما ائتلاف بین چپ و راست میانه یا حتی چپ تندرو با دیگر جریانهای اصلی سیاسی در آلمان، شرایطی را فراهم کرده تا راستگرایان افراطی قدرتنمایی کنند.
حزب آلترناتیو برای آلمان وعده داده بود که درصورت ورود به پارلمان با ورود پناهجو به آلمان مخالفت و قوانین سختگیرانهتری تصویب و اجرا خواهد کرد. حال سؤال این است که آیا راستگرایان افراطی میتوانند این سیاست را عملی سازند؟ عملی شدن وعدههای آلترناتیو برای آلمان بسیار سخت خواهد بود. درحالحاضر کمپینی علیه این حزب در داخل و خارج آلمان ایجاد شده است و به خصوص احزاب راست آلمان تلاش خواهند کرد تا آرای ریخته شده به سبد حزب بدیل برای آلمان را پس بگیرند.
اتفاقی که در آلمان رخ داده زلزلهای سیاسی است و تا مدتی سیاست خارجی آلمان تحت تأثیر پیروزی این حزب مذکور قرار میگیرد. درحالحاضر سؤال مهمتر این است که این انتخابات و نتایج آرا آلمان را به چه سمتوسویی هدایت میکند. حزب بدیل برای آلمان یکسری ترجیحات مشخص دارد. اولاً ضد اروپاست، به این معنی که اعتقادی به همگرایی اروپایی ندارد و تلاش میکند در این مسیر سنگاندازی کند. شاید این حزب تلاش کند تا اتحادیه اروپا را به اتحادیهای صرفاً اقتصادی تبدیل کنند. آنها علاقه خود را به فروپاشی یورو و بازگرداندن مارک پنهان نمیکنند. در بحث دفاعی رهبران این حزب به استقلال دفاعی آلمان باور دارند و این دیدگاه میتواند در روابط آلمان با ناتو و سیاست دفاعی و امنیتی مشترک اروپایی تأثیر منفی بگذارد. راستهای افراطی نگاه مثبتی به روسیه دارند. اگر اینگونه باشد باید در انتظار کاهش تنش آلمان با روسها باشیم. از سوی دیگر آنها نسبت به ترکیه نگاههای تندی دارند و از منتفی شدن بحث عضویت ترکیه در اتحادیه اروپا بهشدت حمایت میکنند. اخراج ترکیه از ناتو هم موضوعی است که مورد توجه رهبران حزب بدیل برای آلمان قرار دارد. اگر چنین اتفاقاتی رخ دهد ما دیگر با یک آلمان فدرال روبهرو نخواهیم بود و تغییری اساسی در بنیانهای سیاست خارجی آلمان بوجود خواهد آمد که به نظر نمیرسد امکان این تغییرات وجود داشته باشد.
در ارتباط با تأثیر پیروزی آنگلا مرکل بر فرآیند سیاست خارجی آمریکا باید به چند نکته توجه کرد. نخست اینکه بهطور کلی این انتخابات نمیتواند جهتگیری سیاستهای خارجی آلمان را عوض کند. اگر دقت کرده باشید در تمام مناظرهها و مباحث انتخاباتی به این دلیل که تقریباً تمام گروهها درمورد چارچوبهای سیاست خارجی آلمان و اولویتهای آن به نوعی اتفاقنظر دارند، بحث و بررسی داغی در زمینه سیاست مذکور صورت نگرفت و اصولا در دهه اخیر سیاست خارجی موضوع داغ دوران انتخابات نبوده است.
دوم اینکه، خانم مرکل بهعنوان فردی که سکان سیاست خارجی را در دست دارد اجازه چرخش اساسی در سیاستهای برلین را نخواهد داد. وزارت خارجه، وزارت دفاع و نهادهای امتیتی مهمترین نهادهایی هستند که مرکل حساسیت زیادی روی آنها دارد و در هر ائتلافی هم که قرار گیرد تغییر سیاست برخلاف خواست خود را تحمل نخواهد کرد. مرکل طی سالهای اخیر و با وجود چالشهای فراوانی که با آنها روبهرو بود توانست آلمان را به سلامت از آنها عبور دهد. او رهبری خونسرد است و بارها نشان داده که میتواند عاقلانه تصمیم بگیرد. بحران مهاجران، سوریه، روسیه، اوکراین، ترکیه و بحران یورو ازجمله این چالشها بود که مرکل توانست آنها را پشتسر بگذارد. البته با ورود حزب بدیل برای آلمان به پارلمان فشار آنها برای تغییر اولویتها در سیاست خارجی برلین افزایش خواهد اما با اجماعی که به شکل کلی بین احزاب اصلی سیاسی در آلمان بر سر اصول و جهتگیریهای سیاست خارجی وجود دارد بعید است که این حزب به توفیقی در این زمینه دست یابد.
بر این اساس میتوان پیشبینی کرد که در دولت ائتلافی آتی آلمان با مشارکت حزب دموکرات مسیحی، سوسیال مسیحی، دموکراتهای آزاد و احتمالا سبزها، جهتگیریهای دولت قبلی آلمان همچنان تداوم یابد. آلمانیها در ماههای اخیر تغییری در سیاست خود درقبال آمریکا دادهاند. آنها تصمیم گرفتند در دوره ترامپ، آمریکا را از شریک قابل اعتماد به یک دوست قابل اعتماد تقلیل دهند. بااینحال، آمریکا و روابط فراآتلانتیکی همچنان یکی از ستونهای سیاست خارجی آلمان باقی خواهد ماند. یا در رابطه با روسیه، دو کشور بر سر بحران اوکراین در چالش خواهند بود به خصوص اینکه مدیریت آن تا حد زیادی به آلمان واگذار شده است. اگر وزیر خارجه آتی از دل حزب دموکرات مسیحی یا سبز بیرون آید باید انتظار داشت که روابط برلین با مسکو تا حدی تیره تر شود. دموکراتهای آزاد (لیبرالها) که بعد از 4 سال توانستند به پارلمان راه یابند افرادی تاجر مسلک هستند و بههمیندلیل بهنظر نمیرسد که روابط آلمان با روسیه تحت رهبری آنها دچار تغییر چندانی شود. درمورد مسائلی مانند روابط با وانا (غرب آسیا و شمال آفریقا) نیز روند سیاست خارجی آلمان خیلی تغییر نخواهد کرد و در چارچوب اتحادیه اروپا ادامه خواهد یافت. در زمینه همگرایی اروپایی نیز آلمان اگر میخواهد اتحادیه اروپا را رهبری کند باید بیشازپیش با اسپانیا، فرانسه و ایتالیا کنار بیاید.
یکی از پرسشهایی که پس از برگزاری انتخابات پارلمانی در آلمان مطرح شد به سیاستهای آلمان در ارتباط با ایران مربوط است. در دولت قبلی سوسیال دموکراتها اصولاً نسبت به ایران نگاه متعادلتری داشتند و برای همین بود که زیگمار گابریل بارها به ایران سفر کرد. آلمانیها از برجام دفاع خواهند کرد، چون آن را در قالب یک رهیافت اروپایی بهعنوان بزرگترین دستاورد سرویس اقدام خارجی میبینند، یعنی اگر خانم موگرینی و حوزه سیاست خارجی اتحادیه اروپا دستاوردی در زمینه سیاستهای خارجی داشته باشند، بدون شک برجام یکی از آنهاست و بعد از برجام دستاورد دیگری وجود ندارد. اتحادیه اروپا نتوانست جلوی موج آوارگان را بگیرد و نتوانست در روند صلح خاورمیانه نقشی ایفا کند. در کاهش بحران سوریه نیز نقشی نداشت. به همین دلیل برجام یکی از بزرگترین دستاوردهای آنها بوده و خواهد بود. سیاست خارجی آلمان در قبال ایران تا حد زیادی تحت کنترل شخص مرکل و دفتر صدارت اعظم است و شخصی صدراعظم اصولاً ایراندوست نیست، و نسبت به آن نگاه مثبت و ترجیحات سیاسی ندارد. خانم مرکل طرفدار رژیم اسرائیل است و ملاحظاتی که درمورد این رژیم در روابط آلمان با ایران قائل شده باعث شده است که مرکل همچنان با مقامات ایران ملاقات نکند. شاید هم بتوان گفت رژیم اسرائیل بهانه خوبی برای صدراعظم آلمان است تا عدم علاقمندی خود به بهبود روابط سیاسی با سرعتی متناسب با بهبود روابط تجاری و اقتصادی را مخفی کند. از این رو درحالیکه تعداد زیادی از کشورهای اروپایی تا به امروز یا میزبان آقای روحانی بودند و یا با دیپلماتهای ارشد ایرانی دیدار کردهاند، خانم مرکل تلاش نکرد حتی در حد وزیر خارجه دیداری صورت گیرد.
دموکراتهای آزاد که بهتازگی به پارلمان راه یافتهاند، درصورتیکه در دولت ائتلافی سمت وزارت خارجه را برعهده گیرند، راغب هستند تا روابط تجاری و اقتصادی با ایران را حفظ و تقویت شود. البته از سوی دیگر هم تلاش میکنند فشارهای حقوق بشری و محیط زیستی را بر ایران حفظ کنند، یعنی انتظار میرود با صدای بلندتری از دولت آلمان انتقادهای حقوق بشری بشنویم. در این میان اتفاق مهم این است که خانم مرکل احتمال دارد در دولت ائتلافی جدید سمت وزارت خارجه را به دیپلماتی از حزب خودش بدهد. این اتفاق اگر بیفتد شاهد این خواهیم بود که شخصی با رویکردی تندتر نسبت به ایران سکان هدایت وزارت خارجه آلمان را در اختیار بگیرد. این احتمال نیز وجود دارد که وزارت خارجه در اختیار سبزها قرار داده شود که آنها نیز در کنار حمایت از برجام نگاه منتقدانهتری به روابط دوجانبه به خصوص از منظر مسائل حقوق بشری خواهند داشت. درکل تندتر شدن رویکرد برلین نسبت به تهران با افزایش نقش منطقهای و نفوذی که ایران در منطقه دارد تناسب خواهد داشت. براین اساس هرچند آلمانیها با همان آرامش و محافظهکاری خاص خودشان به گسترش روابط با ایران بهخصوص در عرصه اقتصادی و تجاری ادامه خواهند داد منتهی متحدانی در منطقه دارند که رژیم اسرائیل و عربستان در صدر آنها قرار دارند و باید انتظار داشته باشیم که دولت جدید در برلین بیش از گذشته در جهت منافع همپیمانانش موضعگیری کند. برهمیناساس، نمیتوان انتظار داشت آلمان به شریکی قابل اعتماد برای ما تبدیل شود. این درحالی است که برلین به دلایل مختلف تاریخی، اقتصادی، سیاسی، هنجاری، ژئوپلیتیکی، و غیره نمیتواند دوست و شریکی بهتر از ایران در منطقه داشته باشد و نباید فرصت بوجود آمده برای تعریف روابط در سطحی جدید و برای افقی درازمدت را از دست دهد.
منبع: زنگ خطر برای کلاسیکها؛ مرکل بازی سیاست را به لیبرالها و راستگرایان افراطی باخت، مصاحبه منتشر شده در هفته نامه صدا شماره 132، 15 مهر 1396
نظر شما