203
|
چاپ نخست: دی ماه ۱۳۸۹ |
شابک: 4 ـ 130 ـ ۵۲۶ ـ ۹۶۴ ـ ۹۷۸ |
قیمت: 5300 تومان
|
افغانستان؛ از شهادت احمد شاه مسعود تا سقوط طالبان
مؤلف: محمدعارف سروری
انتشارات مؤسسه ابرار معاصر تهران، کتاب تخصصی
شهادت احمد شاه مسعود در 9 سپتامبر 2001 (18 شهریور 1380) همة مجاهدین و دوستانش را در داخل و خارج افغانستان متأثر گردانید. نهتنها دوستان، بلکه قشر وسیعی از دشمنانش هم شاد نشدند؛ چون حادثه را خارجیان انجام داده بودند. از خواجه بهاءالدین تا هر کشوری که یکنفر افغان و مسلمان و وطندوست در آن زندگی میکرد، اشکها جاری شد. پایة اصلی نظام مجاهدین در دوران مقاومت بدون حمایتگر خارجی از بین رفته بود. آنها در قرن گذشته با دستهای مختلف مداخله نموده و اکنون شاد شده و آمادة شروع حرکت تاریخی خود بودند. همة عقدههای ضدافغان و ضداسلامی منطقه به جوشش آمده بود تا بقیة خاک افغانستان را از بین ببرد.
رهروان جهاد و مقاومت دو راه بیشتر نمیدیدند: تسلیم به دشمنان اسلام و وطن یا فدا نمودن جانهای خویش و پیوستن به جمع دو میلیون شهید دیگر و بخصوص سردارشان، مسعود. همه یکصدا و با انگیزة دوچندان این حرکت را آغاز نمودند، کینهورزی به دشمنان و قاتلین مهماننما به اوج خود بود... انتقام، انتقام و انتقام. اما بزودی و با یک لحظة ملکوتی و با تقدیر الهی، سرنوشت این رهروان به نابودی نرفت، بلکه به مسیر کاملاً شفافی و با سرعت زیاد به سمت هدف حرکت نمود؛ چیزی که انتظارش را نداشتند. هنوز اشک چشمان همه خشک بود و هنوز عقدة دل هیچکس خالی نشده بود که مجاهدین و مقاومتگران، دشمنان خود را نیست و نابود دیدند همچون ملل ستمگر گذشته...
این لطف الهی چطور صورت گرفت و مردم افغانستان چرا نجات نیافتند؟
من هم یکی از این یاران معتقد به مسعود هستم که شاهد حوادث فوق بودم. بعد از بیست سال همراهی و همکاری با مسعود برای خدا و مردم مجاهد افغانستان، تقدیر این بود که در بین چند نفر، من در خواجه بهاءالدین زنده بمانم و این خاطره را برای مردم خویش روایت کنم، تا شاهد کمی و کاستیهای خویش و سایرین باشیم و همة تقدیر و خیر و شر را از جانب الهی بدانیم؛ عقیدهای که برای آن جهاد کردیم و مقاومت را تقویت نمودیم.
بعد از سپری شدن چندین سال از شهادت آمرصاحب، این روحیه برایم پیدا شد تا در مورد حادثه و بعضی مسائل مربوط به آن چیزهایی بنویسم؛ نخستآنکه تصمیم داشتم بهصورت دستهجمعی از طرف همة دوستانِ رهبری جبهه این کار صورت بگیرد، ولی مشغولیت سیاسی و کاری همة برادران، چنین شانسی را گرفت؛ دومآنکه، خاطراتی از بعضی خارجیان و افغانان در مورد حادثههای 9 و 11 سپتامبر بهصورت فشرده یا مفصل در جراید یا رسانههای جمعی انتشار یافته بود که بعضاً با واقعیات انطباق نداشت. صحنهای که شاهد یا شاهدان اندکی داشت، بهگونة دیگری انتشار مییافت. همچنان این کاستی سبب شده بود که توطئهگران این ترور شایعات مخرب متفاوتی را پخش کنند تا رد پای خود را از این حادثه پنهان نمایند که اینکار باعث خوشی تعداد اندکی از منافقین داخلی هم شده بود.
بالاخره بعد از اندکی در فوریة 2004 ریاست عمومی امنیت ملی را ترک نمودم و با آقای کرزی خداحافظی کردم. بسیار خوش بودم که لااقل میتوانم در چند قضیة مهم و ازجمله تهیة این خاطره موفق گردم. البته ضمن تهیة این کتاب، بخشهای کوچک دیگری را که قبل از حادثه و یا بعد از آن بسیار مهم بود به آن افزودم. تصمیم این را ندارم که در این کتاب، تمام رازها یا واقعیاتی را که از شهادت مسعود تا ختم دورة انتقالی اسلامی گذشته بیان نمایم؛ چون کتاب دیگری میخواهد و زمان دیگری. من خواستم از همکاری چند کشور در تحقیقات پروندة آمرصاحب، نقش من و تمام دوستان همکارم و رهبری جبهة متحد در جدی بودن تحقیقات این توطئة ترور سخن بگویم.
بعضی اسنادی که در این رابطه یا عیناً کپی شده یا نقل قول، از اهمیت بینالمللی آنها حکایت مینماید. من نمیتوانم بنابر ملاحظات امنیتی و کمی وقت، تمام اسناد مربوط را افشا یا چاپ نمایم؛ اما برای نمونه از هر بخش کار، خواستم مردم ما بهصورت شفاف در جریان قضیه قرار بگیرند. تلاشهای زیادی صورت گرفت که در پهلوی مبارزه علیه تروریسم بینالمللی و مداخلات پاکستان و بعضی کشورهای دیگر، همزمان توطئهگران خارجی و داخلی قضیة ترور آمرصاحب آشکار گردند و به محاکم بینالمللی و ملل متحد کشانیده شوند. تاجاییکه ممکن بود، کارها پیش رفت، ولی سرانجام اینکار سالهای زیادی را میخواهد.
شما با خواندن این خاطره، با تعدادی اسناد مهم و مخفی نیز آشنا میشوید. این اسناد خصوصیات ذیل را دارا هستند:
1. جبهة متحد ملی افغانستان به ریاست احمد شاه مسعود دارای نظام محکم سیاسی ـ مردمی بود که این امکان را به رهبری آن داده بود تا ظرف پنج سال مقاومت، از تمام حملات تروریسم بینالمللی و عوامل داخلی آن جان به سلامت ببرد. طرح توطئه علیه احمد شاه مسعود از وظایف اولیة چند سازمان تروریستی و بعضی کشورها گردیده بود که به همت یاران مسعود، تمام این توطئهها خنثی گردید.
2. موفقیت یگانة طرح دشمنان افغانستان و اسلام در 9 سپتامبر 2001 از اروپا آغاز شد، تا استرالیا ریشه دواند، از شمال آفریقا گذشت، تا پاکستان ادامه یافت و بالاخره در خواجه بهاءالدین ختم گردید؛ این نه بهخاطر طرح وسیعی بود که نصف دنیا را در نوردیده بود، بلکه بیشتر بهاینخاطر موفق گردید که مسعود این توانمندی را داشت که با دشمنان خود نیز رودررو صحبت نماید تا مگر آنان را نرم و آگاه سازد. پذیرفتن دو تروریست تونسی به مصاحبه بهمنظور آگاه ساختن قشر جوان عرب به رفتن راه اعتدال اسلامی نهتنها در افغانستان، بلکه در کل منطقه و جهان بود.
3. احمد شاه مسعود و جبهة متحد تقریباً از اکثر نقشههای خصمانه و مخفی دشمنان افغانستان، چه در داخل و چه در خارج کشور آگاهی پیدا میکردند. این اطلاعات موثق سبب شده بود که تمام امید تروریسم و پاکستان و کشورهای هواخواهشان به تصرف نظامی افغانستان به یأس مبدل گردد؛ ولی با مطالعة این گزارشها مشخص میشود که مسعود احساس میکرد در نبردی بسیار بزرگ، بالاتر از توان افغانستان و جنگ اعلانشدة رسمی توسط خارجیان قرار گرفته است.
4. مسعود نهتنها در عرصة سیاسی ـ نظامی، بلکه در بخش اطلاعاتی نیز از قدرت رهبریکنندهای برخوردار بود. علاقهمندی به حفظ اسرار منابع خاص و سرمایهگذاری معنوی و مادی در این عرصه، ضمن چند ورق دستنویس خودش هویداست.
5. با شاهدان دیگر حادثه مانند مسعود خلیلی، سفیر افغانستان در ترکیه؛ فهیم دشتی، خبرنگار وزارت خارجه، و افراد دیگری هم آشنا میشوید. البته افراد دیگری نیز زنده مانده بودند؛ مانند جمشید، مسئول تلفن؛ مهندس غلام سخی، مسئول مخابره، و افراد کماندو.
البته همة برادران وظایف خود را تاجاییکه مقدور بود انجام دادهاند. تلاش همة ما بهمنظور روشن ساختن صحنة آخر زندگی آمرصاحب و شهادتش (و وضعیت جبهة متحد ملی اسلامی) بود و البته خود توطئه کاملاً معلوم است که جنبة بینالمللی را دارد و شما ضمن دیدن اسناد به آن معتقد خواهید شد.
6. مهمترین بخش روزهای آخر زندگی آمرصاحب در این اسناد مشاهده میگردد: حجم وسیع نیروهای دشمن بهمنظور وارد آوردن آخرین ضربات تباهکننده علیه جبهة متحد و مسعود، و نقش خارجیان و تروریستهای بینالمللی پاکستانی یا عرب، ازبک یا چچن.
7. همکاری عملی تعدادی از کشورها در تکمیل پروندة تحقیق شهادت احمد شاه مسعود، مهمترین جزء این کتاب است که بهصورت فشرده آورده شده است. اگرچه تعداد زیادی از کشورهای منطقه که علیه تروریسم قرار داشتند، بهصورت کتبی یا شفاهی، همیشه من یا سایر دوستان جبهة متحد را در جریان اطلاعات و معلومات مفید قرار دادهاند، علاقهمندی پلیس اینترپل به ادامة تحقیقات، اصل بسیار مهمی است.
برداشت من از آمریکا بعد از حادثة 11 سپتامبر 2001 (که یک دلیل شهادت احمد شاه مسعود آن حادثه بود) این است که دو بار نبض مردم در تاریخ این کشور لرزیده است: اول، براثر حملة ژاپنیها حین جنگ جهانی دوم درخصوص آمریکا و دوم، حملة اسامه بن لادن و سازمان القاعده به نیویورک و واشنگتن در 11 سپتامبر.
رهروان جهاد و مقاومت دو راه بیشتر نمیدیدند: تسلیم به دشمنان اسلام و وطن یا فدا نمودن جانهای خویش و پیوستن به جمع دو میلیون شهید دیگر و بخصوص سردارشان، مسعود. همه یکصدا و با انگیزة دوچندان این حرکت را آغاز نمودند، کینهورزی به دشمنان و قاتلین مهماننما به اوج خود بود... انتقام، انتقام و انتقام. اما بزودی و با یک لحظة ملکوتی و با تقدیر الهی، سرنوشت این رهروان به نابودی نرفت، بلکه به مسیر کاملاً شفافی و با سرعت زیاد به سمت هدف حرکت نمود؛ چیزی که انتظارش را نداشتند. هنوز اشک چشمان همه خشک بود و هنوز عقدة دل هیچکس خالی نشده بود که مجاهدین و مقاومتگران، دشمنان خود را نیست و نابود دیدند همچون ملل ستمگر گذشته...
این لطف الهی چطور صورت گرفت و مردم افغانستان چرا نجات نیافتند؟
من هم یکی از این یاران معتقد به مسعود هستم که شاهد حوادث فوق بودم. بعد از بیست سال همراهی و همکاری با مسعود برای خدا و مردم مجاهد افغانستان، تقدیر این بود که در بین چند نفر، من در خواجه بهاءالدین زنده بمانم و این خاطره را برای مردم خویش روایت کنم، تا شاهد کمی و کاستیهای خویش و سایرین باشیم و همة تقدیر و خیر و شر را از جانب الهی بدانیم؛ عقیدهای که برای آن جهاد کردیم و مقاومت را تقویت نمودیم.
بعد از سپری شدن چندین سال از شهادت آمرصاحب، این روحیه برایم پیدا شد تا در مورد حادثه و بعضی مسائل مربوط به آن چیزهایی بنویسم؛ نخستآنکه تصمیم داشتم بهصورت دستهجمعی از طرف همة دوستانِ رهبری جبهه این کار صورت بگیرد، ولی مشغولیت سیاسی و کاری همة برادران، چنین شانسی را گرفت؛ دومآنکه، خاطراتی از بعضی خارجیان و افغانان در مورد حادثههای 9 و 11 سپتامبر بهصورت فشرده یا مفصل در جراید یا رسانههای جمعی انتشار یافته بود که بعضاً با واقعیات انطباق نداشت. صحنهای که شاهد یا شاهدان اندکی داشت، بهگونة دیگری انتشار مییافت. همچنان این کاستی سبب شده بود که توطئهگران این ترور شایعات مخرب متفاوتی را پخش کنند تا رد پای خود را از این حادثه پنهان نمایند که اینکار باعث خوشی تعداد اندکی از منافقین داخلی هم شده بود.
بالاخره بعد از اندکی در فوریة 2004 ریاست عمومی امنیت ملی را ترک نمودم و با آقای کرزی خداحافظی کردم. بسیار خوش بودم که لااقل میتوانم در چند قضیة مهم و ازجمله تهیة این خاطره موفق گردم. البته ضمن تهیة این کتاب، بخشهای کوچک دیگری را که قبل از حادثه و یا بعد از آن بسیار مهم بود به آن افزودم. تصمیم این را ندارم که در این کتاب، تمام رازها یا واقعیاتی را که از شهادت مسعود تا ختم دورة انتقالی اسلامی گذشته بیان نمایم؛ چون کتاب دیگری میخواهد و زمان دیگری. من خواستم از همکاری چند کشور در تحقیقات پروندة آمرصاحب، نقش من و تمام دوستان همکارم و رهبری جبهة متحد در جدی بودن تحقیقات این توطئة ترور سخن بگویم.
بعضی اسنادی که در این رابطه یا عیناً کپی شده یا نقل قول، از اهمیت بینالمللی آنها حکایت مینماید. من نمیتوانم بنابر ملاحظات امنیتی و کمی وقت، تمام اسناد مربوط را افشا یا چاپ نمایم؛ اما برای نمونه از هر بخش کار، خواستم مردم ما بهصورت شفاف در جریان قضیه قرار بگیرند. تلاشهای زیادی صورت گرفت که در پهلوی مبارزه علیه تروریسم بینالمللی و مداخلات پاکستان و بعضی کشورهای دیگر، همزمان توطئهگران خارجی و داخلی قضیة ترور آمرصاحب آشکار گردند و به محاکم بینالمللی و ملل متحد کشانیده شوند. تاجاییکه ممکن بود، کارها پیش رفت، ولی سرانجام اینکار سالهای زیادی را میخواهد.
شما با خواندن این خاطره، با تعدادی اسناد مهم و مخفی نیز آشنا میشوید. این اسناد خصوصیات ذیل را دارا هستند:
1. جبهة متحد ملی افغانستان به ریاست احمد شاه مسعود دارای نظام محکم سیاسی ـ مردمی بود که این امکان را به رهبری آن داده بود تا ظرف پنج سال مقاومت، از تمام حملات تروریسم بینالمللی و عوامل داخلی آن جان به سلامت ببرد. طرح توطئه علیه احمد شاه مسعود از وظایف اولیة چند سازمان تروریستی و بعضی کشورها گردیده بود که به همت یاران مسعود، تمام این توطئهها خنثی گردید.
2. موفقیت یگانة طرح دشمنان افغانستان و اسلام در 9 سپتامبر 2001 از اروپا آغاز شد، تا استرالیا ریشه دواند، از شمال آفریقا گذشت، تا پاکستان ادامه یافت و بالاخره در خواجه بهاءالدین ختم گردید؛ این نه بهخاطر طرح وسیعی بود که نصف دنیا را در نوردیده بود، بلکه بیشتر بهاینخاطر موفق گردید که مسعود این توانمندی را داشت که با دشمنان خود نیز رودررو صحبت نماید تا مگر آنان را نرم و آگاه سازد. پذیرفتن دو تروریست تونسی به مصاحبه بهمنظور آگاه ساختن قشر جوان عرب به رفتن راه اعتدال اسلامی نهتنها در افغانستان، بلکه در کل منطقه و جهان بود.
3. احمد شاه مسعود و جبهة متحد تقریباً از اکثر نقشههای خصمانه و مخفی دشمنان افغانستان، چه در داخل و چه در خارج کشور آگاهی پیدا میکردند. این اطلاعات موثق سبب شده بود که تمام امید تروریسم و پاکستان و کشورهای هواخواهشان به تصرف نظامی افغانستان به یأس مبدل گردد؛ ولی با مطالعة این گزارشها مشخص میشود که مسعود احساس میکرد در نبردی بسیار بزرگ، بالاتر از توان افغانستان و جنگ اعلانشدة رسمی توسط خارجیان قرار گرفته است.
4. مسعود نهتنها در عرصة سیاسی ـ نظامی، بلکه در بخش اطلاعاتی نیز از قدرت رهبریکنندهای برخوردار بود. علاقهمندی به حفظ اسرار منابع خاص و سرمایهگذاری معنوی و مادی در این عرصه، ضمن چند ورق دستنویس خودش هویداست.
5. با شاهدان دیگر حادثه مانند مسعود خلیلی، سفیر افغانستان در ترکیه؛ فهیم دشتی، خبرنگار وزارت خارجه، و افراد دیگری هم آشنا میشوید. البته افراد دیگری نیز زنده مانده بودند؛ مانند جمشید، مسئول تلفن؛ مهندس غلام سخی، مسئول مخابره، و افراد کماندو.
البته همة برادران وظایف خود را تاجاییکه مقدور بود انجام دادهاند. تلاش همة ما بهمنظور روشن ساختن صحنة آخر زندگی آمرصاحب و شهادتش (و وضعیت جبهة متحد ملی اسلامی) بود و البته خود توطئه کاملاً معلوم است که جنبة بینالمللی را دارد و شما ضمن دیدن اسناد به آن معتقد خواهید شد.
6. مهمترین بخش روزهای آخر زندگی آمرصاحب در این اسناد مشاهده میگردد: حجم وسیع نیروهای دشمن بهمنظور وارد آوردن آخرین ضربات تباهکننده علیه جبهة متحد و مسعود، و نقش خارجیان و تروریستهای بینالمللی پاکستانی یا عرب، ازبک یا چچن.
7. همکاری عملی تعدادی از کشورها در تکمیل پروندة تحقیق شهادت احمد شاه مسعود، مهمترین جزء این کتاب است که بهصورت فشرده آورده شده است. اگرچه تعداد زیادی از کشورهای منطقه که علیه تروریسم قرار داشتند، بهصورت کتبی یا شفاهی، همیشه من یا سایر دوستان جبهة متحد را در جریان اطلاعات و معلومات مفید قرار دادهاند، علاقهمندی پلیس اینترپل به ادامة تحقیقات، اصل بسیار مهمی است.
برداشت من از آمریکا بعد از حادثة 11 سپتامبر 2001 (که یک دلیل شهادت احمد شاه مسعود آن حادثه بود) این است که دو بار نبض مردم در تاریخ این کشور لرزیده است: اول، براثر حملة ژاپنیها حین جنگ جهانی دوم درخصوص آمریکا و دوم، حملة اسامه بن لادن و سازمان القاعده به نیویورک و واشنگتن در 11 سپتامبر.
نظر شما