انتخابات ریاست جمهوری امریکا:
افزایش فشارهای سیاسی ایران
[1]مقدمه
تبیین آمارهای حاصل از نظرسنجیهای امریکا و بازنمایی وضعیت اعتراضی جامعه امریکا و البته گسترش کرونا ویروس نیز همه گواه این امر هستند که به احتمال بسیار جوبایدن رئیس جمهوری ایالات متحده خواهد شد. در این راستا نظرسنجیهای انجام شده در امریکا فاصله حدود 10 درصدی میان جوبایدن و دونالد ترامپ را اعلام کردهاند. بنظر میرسد این فاصله به دلیل وضعیت بحرانی جامعه امریکا ناشی از ویروس کرونا و اعتراضات ناشی از مرگ جورج فلوید باشد. اما به نظر می رسد از آنجا که تا انتخابات ریاست جمهوری امریکا فاصله چندماهه وجود دارد این احتمال که ترامپ با استفاده از سیاستهای پوپولیستی خود و البته تکیه بر مسائل اقتصادی همچون اشتغال بتواند این اختلاف را به نفع خود بازگرداند، وجود دارد.
با این حال بنظر میرسد در بدنه جامعه ایرانی و حتی بخشی از مقامات سیاسی این نگاه ایجاد شده است که با پیروزی جوبایدن در انتخابات، جمهوری اسلامی ایران وضعیت بهتری در عرصه مناسبات سیاسی منطقهای و بینالمللی پیدا خواهد کرد و گشایشی در امر اقتصادی ایجاد خواهد شد. مهمترین دلیل شکلگیری چنین ذهنیتی، موضعگیری دموکراتها مبنی بر بازگشت به توافقنامه برجام است. تنگناهای اقتصادی از یکسو و تنش روانی ایجاد شده در جامعه ایرانی به سبب رفتار خصومتآمیز آشکار و تهدیدات امنیتی، نگرانی را از تداوم ریاست جمهوری ترامپ در افکار عمومی و حتی بخشی از حاکمیت ایجاد نموده است. این میزان نگرانی از سیاستهای جمهوریخواهان در کنار ناامیدی از بهبود وضعیت اقتصادی، افزایش فشارهای بینالمللی(بر برنامه موشکی ایران) وکاهش نفوذ منطقهای ایران سبب شده تا هم جامعه ایرانی و هم طیفی از مسئولین در انتظار پیروزی دموکراتها در انتخابات ریاست جمهوری و تغییر در مناسبات سیاسی ایران و امریکا باشند.
لیکن به نظر میرسد شکلگیری چنین نگرشی در ذهنیت مسئولین نسبت به پیروزی جوبایدن و تصمیمات دموکراتها در برابر ایران(بازگشت به برجام) سبب غافلگیری نظام سیاسی ایران و در حاشیه قرار گرفتن مسائلی خواهد شد که اتفاقاً تاثیر بسزایی بر روند مناسبات سیاسی و نقشهای استراتژیک ایران خواهد گذاشت. با بررسی سوابق رفتاری دموکراتها با جمهوری اسلامی ایران این گزاره مطرح میشود که دموکراتهای امریکایی همواره تهدیدهای جدیتری را متوجه امنیت ملی کشورمان کردهاند. با چنین دیدگاهی به نظر میرسد با روی کار آمدن جوبایدن تهران با چالشهای فراگیر و فشارهای همه جانبهای مواجه شود که تهدیدی جدی را شکل خواهد داد. فراتر از برنامههای غیر قابل پیشبینی و غافلگیرانه دموکراتها، بر اساس رفتار استراتژیک و اقدامات طرحریزی شده میتوان گفت با انتخاب جوبایدن ایران حداقل در پنج حوزه با چالش جدی روبرو میگردد.
نخست، افزایش منازعات منطقهای و تیرگی مناسبات و روابط سیاسی ایران با کشورهای منطقه: دموکراتها برای تحکیم قدرت و سروری ایالات متحده بدنبال مدیریت امور جهانی بدون هزینه مستقیم امریکا و بکارگیری متحدان منطقهای میباشند. لذا هر زمان این حزب توانسته نامزد خود را به عنوان ریاست جمهوری امریکا بر اریکه قدرت بنشاند، برای فشار بر ایران، بدنبال تزاید نگاههای خصمانه و رقابتهای منطقهای کشورهای عربی خاورمیانه با تهران بودهاند. پروژههای ایران هراسی، شیعههراسی و فروش تسلیحات به کشورهای عربی منطقه نیز در این چارچوب میگنجند. واشنگتن حتی در مهمترین چالش منطقه یعنی شکلگیری و گسترش داعش در کشورهای عراق و سوریه، امریکا بطور مستقیم وارد نشد و با پشتیبانی از متحدین منطقهای(تجهیز عربستان)، دامن زدن به اختلافات و رقابتهای منطقهای یک جنگ فرسایشی در منطقه را راه انداخت و تمامی طرفهای خصم در خاورمیانه را به کنش در سوریه و عراق واداشت. البته در هدف کلان، سیاست دموکراتها مبتنی بر افزایش منازعات منطقهای از طریق کشورهای منطقه(بویژه همسایگان) برای خنثیسازی و کاهش قدرت ایران بوده است چرا که چالشهای متعدد منطقهای و رویارویی با همسایگان فرصت بیشینهسازی قدرت و افزایش عمق استراتژیک را از جمهوری اسلامی ایران میگیرد و از سویی امریکا با انجام توافقاتی همچون برجام قدرت بازدارندگی ایران را تقلیل میدهد. بنابراین جنگ نیابتی و افزایش منازعات منطقهای(بویژه تقابل عربستان و کشورهای عربی منطقه با ایران) مهمترین استراتژی منطقهای روسای جمهور دموکرات امریکایی علیه تهران است تا عمق استراتژیک و حوزه نفوذ ایجاد شده کشورمان در منطقه کاهش یابد و از یک کشور کنشمند منطقهای تبدیل به یک کشور منزوی گردد.
بنابراین به نظر میرسد با روی کار آمدن جوبایدن و در امتداد نگاه دموکراتها، تلاش میشود تا نه تنها نگاه تقابلجویی عربستان و کشورهای عربی منطقه علیه ایران شدت یابد بلکه در سطحی استراتژیک با تحت فشار قرار دادن حاکمیت عراق و سوریه و البته تأثیر بر جوامع هر دو کشور در جهت برقراری ثبات در کشورشان، امکان تداوم حضور نیروهای امنیتی ایرانی را از بین ببرد و قدرت نفوذ ایران به پایینترین سطح خود برسد. بنابراین با همافزایی بحرانهای منطقهای، مدیریت و کنترل منازعات منطقهای و ترتیبات و مناسبات آن، امریکا بازیگری خود در منطقه را افزایش میدهد. در حالیکه ایران تلاش میکند تا هر گونه رویداد و اتفاقی در منطقه با توجه به رویکرد و نوع تصمیمات ایران اتخاذ گردد.
دوم؛ همسویی حداکثری کشورهای اروپایی با دموکراتهای امریکا: دموکراتها (حزب دموکرات امریکا) بر این باورند که برای مدیریت بهتر جهان باید از یکجانبهگرایی فاصله گرفت. بدین معنی که واشنگتن بیشتر از اینکه در اندیشه سروری و فرماندهی بر جهان باشد، به دنبال مدیریت امور جهانی است و در این مسیر نیازمند مشارکت و همراهی سایر کشورها از جمله قدرتهای اروپایی است. دیپلماسی مشترک، چندجانبهگرایی و بهرهگیری از نهادها و سازمانهای بینالمللی جهت اجماعسازی از مهمترین ظرفیتهای دموکراتهای امریکایی است. در این مسیر نیز هرگاه ریاست جمهوری امریکا از حزب دموکرات بوده، توانسته در رویکردهای خصمانه علیه ایران کشورهای اروپایی و سازمانهای بینالمللی را نیز با خود همراه سازد و فشار همهجانبهای را علیه تهران ایجاد کند. بنابراین با توجه به زمزمههای ایجاد شده مبنی بر فعالیت موشکی ایران، با انتخاب جوبایدن به ریاست جمهوری امریکا و بازگشت به توافقنامه برجام، اینبار واشنگتن از دریچه اقدامات موشکی وارد شده و با توجه به اینکه برد موشکی ایران تا پایتختهای اروپایی است براحتی میتواند با امنیتی کردن این موضوع و برساخت تهدید از جانب موشکهای ایران، کشورهای اروپایی را برای سیاست جدید امریکا جهت فشار بر کشورمان همراه و همسو نماید. همچنین از آنجا که اشاعه ارزشها و هنجارهای امریکایی یکی از مهمترین اولویتهای سیاستی دموکراتهای امریکایی است، به احتمال بسیار بحثهای حقوق بشری و صدور قطعنامههای این چنینی علیه ایران در دستور کار قرار خواهد گرفت.
سوم؛رقابت با چین و تلاش برای قطع مناسبات ایران و چین: برای امریکا مهمترین رقیب عرصه جهانی که قابلیت و ظرفیت به چالش طلبیدن قدرت امریکا را دارد، چین است. پکن نیز برای حفظ قدرت خود بویژه در عرصه اقتصادی نیازمند منابع نفتی است که خارج از حوزه نظارتی ایالات متحده باشد. با این توضیح تنها منابع نفتی که در خاورمیانه از سیطره امریکا به دور مانده است، منابع نفتی ایران است. بنابراین ایران راه گریزی برای چین محسوب میشود که بدون اعمال قدرت امریکا، بتواند نفت خود را از مسیری نزدیک تأمین نماید. قطعاً در برنامههای رقابتی جوبایدن و کمپین حامی او، مسأله چین مطرح خواهد شد. سیاستهای کنونی ترامپ در زمینه تعرفههای گمرکی سبب شده تا اروپاییها نیز به دنبال جایگزینی بازارهای امریکا به سوی چین متمایل شوند. به احتمال بالا جوبایدن در تصمیمی استراتژیک و جهت مقابله با چین، کشورهای اروپایی را همسو خواهد نمود تا در برابر پکن اقدام نمایند. برای تکمیل پازل فشار بر چین و البته به مراتب بیشتر ایران، امریکا قطعاً با اعمال سیاستهای تحریمی و گمرکی مانع همکاری ایران و چین خواهد شد.
چهارم؛ جدی شدن طرحها و اقدامات براندازانه علیه ایران: دموکراتهای امریکایی همواره به قدرت نرم به عنوان مهمترین ابزار برای رسیدن به هدف مطلوب توجه دارند، آنان از مسیر قدرت نرم و برنامهریزی توسط اندیشکدهها و سازمانهای مردم نهاد و خصوصی، هدف براندازی نظامهای سیاسی را از طریق ارتباطگیری با عناصر داخلی و به چالش کشیدن مشروعیت و مقبولیت حاکمیت از طریق فعال کردن اپوزیسیون پیگیری کردهاند. پروژه انقلابهای رنگی در کشورهای مختلف از جمله نمود این رویکرد نرم امریکاست. دموکراتها عنوان میکنند که در جهت حمایت از خواستهها و حرکتهای دموکراسیخواهانه و آزادیطلبانه جوامع، اقدام مینمایند. بنابراین هرگاه که دموکراتها به قدرت رسیدهاند، ایران بطور جدی با اقدامات براندازنه نرم از طریق شبکهسازی، هستهسازی و بحرانسازی از مسیر نارضایتیهای اجتماعی از طریق حمایت از اعتراضات، تغییر ذهنیت افکار عمومی، هدایت و جهتدهی به آن، مواجه بودند. شناخت طرح و نقشه دشمن در این زمینهها هزینه زیادی برای ایران در پی دارد. بنابراین به احتمال بالا جوبایدن دموکرات نیز با تکیه زدن بر مسند ریاست جمهوری در شکل و شمایلی جدید اینگونه تهدیدات علیه ایران را پیگیری میکند و براندازی نظام و یا فروپاشی از درون از طریق گسترش نافرمانیهای مدنی و جنبشهای سیاسی در دستور کار قرار میگیرد.
پنجم؛تداوم وضعیت خاکستری در روابط امریکا و ایران: گاه تداوم بحران و ایجاد فضای خاکستری نه جنگ و نه صلح میتواند در پیشبرد اهداف موثر واقع شود. بنظر میرسد دموکراتهای امریکایی همزمان با پیگیری دو سیاست تهدیدی و تشویقی، افزایش تحریمهاو بازکردن باب مذاکره، بدنبال امتیازگیری بیشتر از ایران در گفتگوهای آتی و کاهش قدرت تهران باشند. ضمن اینکه روشن نبودن فضای روابط ایران و امریکا سبب میشود تا سایر کشورهای نظام بینالملل نیز در گشایش روابط با تهران احتیاط نموده و همداستان با تصمیمات و اقدامات امریکا قدم بردارند. همچنین تداوم فضای ابهام سبب معطل ماندن بسیاری از برنامههای اقتصادی در کشور از ، نوسان در بازار ارز و طلا و عدم ثبات در قیمتها شده و مانع از جذب سرمایهگذاری خارجی گردد. تداوم وضعیت ابهام گرچه برای امریکا دستاورد دارد اما سبب تضعیف ایران ،افزایش میزان نارضایتی و ناامیدی در جامعه میشود. بنابراین تهران وادار میشود تا دست به انتخابهای استراتژیک از موضع آسیبپذیری شود. به معنای دیگر برای حفظ ثبات و جلوگیری از تهدیدهای امنیتی بیرونی و داخلی، به کسب اهداف حداقلی بسنده کند.
با توجه به مطالب فوق شایسته است سیاست اصولی جمهوری اسلامی ایران بر این مبنا باشد که فراتر از تمرکز بر تصمیمات حزبی و فردی روسای جمهور امریکا و ایستادن بر روی عدم قطعیتها، با توجه به چارچوب الگوهای لایتغیر سیاست خارجی امریکا بویژه در باب ایران، بدنبال مدیریت اوضاع، رفع محدودیتهای ناشی از تحریم و یا به حداقل رساندن گزینههای مانور روسای جمهور امریکا جهت فشار بر ایران باشند. آنچه مسلم است این میباشد که افزایش ظرفیت دیپلماسی تهران و توجه به افکار عمومی امریکا و جهان جهت اثرگذاری بر سیاستهای تحریمی امریکا و سایر دولتهای غربی، شکلدهی به یک مطالبه جهانی برای ظالمانه خواندن تحریمها و مبارزه برای لغو تمامی تحریمها علیه حیات بشری میتواند تا حدی از پیامدهای روانی ناشی از تحریمها و سیاستهای تقابلجویانه ایالات متحده بکاهد.
[1] دکتری روابط بینالملل
نظر شما