شکل‌گیری مثلث منطقه‌ای ترکیه ـ عربستان ـ مصر


شکل‌گیری مثلث منطقه‌ای ترکیه ـ عربستان ـ مصر

 
شنبه 4 شهریور 1391
 
 

در دوره خیزش‌های مردمی در خاورمیانه، به‌ویژه در ماه‌های اخیر، همکاری و هماهنگی سیاست‌های ترکیه با عربستان و مجموعه شورای همکاری در سوریه، از جمله در تامین نیازهای مالی و نظامی مخالفان نظام اسد از طریق خاک ترکیه گسترش یافته است. اما این پرسش مطرح می‌شود که ترکیه تحت رهبری حزب عدالت و توسعه و وزارت احمد داوود اوغلو، که «صفرکردن مشکلات» با کشورهای پیرامونی را در پیش گرفته بود، چرا چنین سیاستی را اتخاذ کرد؟ پرسش دوم آن است که آیا این همکاری‌ها محدود به سوریه است یا به سراسر منطقه گسترش خواهد یافت؟

مشخصاً از زمانی که احمد اوغلو به عنوان وزیر خارجه ترکیه منصوب شد این کشور سیاستی نوین در روابط خارجی خویش را بنا بر نگرش وی در پیش گرفت. این سیاست را که اوغلو پیشتر تحت عنوان «صفرکردن مشکلات» تئوریزه کرده بود، بر دوری از تنش با تمامی کشورها و مناطق پیرامون ترکیه تاکید داشت و اگرچه بعدها استثناهایی ـ حداقل در تعامل با اسرائیل به آن وارد شد، در مجموع توانست روابط خاورمیانه‌ای ترکیه را در مدت‌زمان نسبتاً کوتاهی ترمیم کند. افزون بر این، قدرت چانه‌زنی ترکیه با اتحادیه اروپا را بالا برد. اتحادیه‌ای که آنکارا دهه‌ها در انتظار ورود، پشت دروازه‌های بسته آن ایستاده بود.


بدین ترتیب ترکیه توانست بار دیگر به یکی از قدرت‌های حاضر در خاورمیانه تبدیل شود. با این‌ حال، بسط و گسترش نفوذ ترکیه در خاورمیانه، به نحوی که آنکارا را به قدرتی فعال و نقش‌آفرین در منطقه تبدیل کند، با یک مشکل اساسی روبرو بود: ترکیه در جنوب، خود را در محاصره «کمربند مقاومت» یافت؛ محوری که برخی آن را «هلال شیعی» نامیده‌اند و منطقه نفوذ ج.ا.ایران به‌شمار می‌رود. ترکیه ابتدا تلاش کرد در عراق نفوذ کند، اما از یک‌سو ایران ابتکار عمل را در این کشور در دست گرفته بود و از سوی دیگر متحدان عراقی ایران، بسیار نیرومندتر از طرفداران بسط رابطه با ترکیه حضور و فعالیت داشتند. گزینه دوم ترکیه، سوریه بود. گسترش همکاری با سوریه و تحکیم رابطه با آن البته به هیچ‌وجه به معنای بسط نفوذ منطقه‌ای نبود. آنکارا نیز با این تحرک عملاً ناکامی تلاش‌های عراقی خویش را اذعان می‌کرد. بالا بردن تنش با اسرائیل نیز با هدف همراه کردن افکار عمومی منطقه با سیاست‌های منطقه‌ای اسلام‌گرایان ترکیه بود. این تحول نیز به‌رغم اثرگذاری، عملاً انزوای جغرافیایی ترکیه در خاورمیانه را کاهش نداد.
 

ترکیه اگرچه به برکت حضور اسلام‌گرایان در قدرت روابط گرمی با محور مقاومت در خاورمیانه داشت، اما با صلاحدید اوغلو روابطش با محور اعتدال نیز گرم بود و در واقع ـ بنابر سیاست صفرکردن مشکلات ـ نمی‌خواست جزئی از هیچ‌یک از دو محور خاورمیانه باشد. اما مشکل از آنجا آغاز شد که گویا اهمیت و استحکام روابط درون‌محوری مقاومت یا حداقل روابط سوریه و ایران از دید ترکیه و سیاست‌های داوود اوغلو مغفول ماند.

ترکیه در جریان خیزش‌های عربی و با هدف گسترش نفوذ خاورمیانه‌ای خویش، در تونس، مصر و لیبی جانب معترضان را گرفت. در یمن اما با سازوکار غرب و شورای همکاری همراهی کرد. اما همچنانکه در جریان قیام مصر، روابطش با کشورهای شورای همکاری خلیج فارس را از روابطش با مصر حسنی مبارک جدا کرد و در این راه توانست روابط گرم خود با این کشورها را حفظ کند، با آغاز بحران سوریه نیز به‌تدریج به صف مخالفان نظام حاکم پیوست، با این تصور که می‌تواند روابطش با ایران را از روابطش با سوریه جدا کند. داوود اوغلو چه بسا تصور می‌کرد بحران سوریه نیز به سرعت با سقوط اسد بسان سایر بحران‌های خاورمیانه پایان یافته و زمینه برای بسط نفوذ ترکیه فراهم می‌شود. در این معنا، ترکیه جویای ویران کردن دیواری است که محور مقاومت در خاورمیانه پیش رویش کشیده بود. اما این محاسبات از دقت لازم برخوردار نبود. نه روابط ایران ـ سوریه همچون روابط ریاض ـ قاهره قابل جدا کردن بود و نه اسد به سرعت مبارک سرنگون شد. با این‌ حال ترکیه راه پس نداشت و تنش در روابطش با ایران و سوریه به منتهی درجه رسیده بود.


در این بین شورای همکاری خلیج فارس و ریاض وارد عمل شدند. پس از اجلاس مشترک وزرای خارجه شورای همکاری و ترکیه در استانبول در فوریه 2012، نوعی هماهنگی میان دو طرف در مورد چگونگی تعامل با بحران سوریه بروز یافت. البته پیش از آن نیز همکاری‌هایی در کمک به مخالفان اسد صورت گرفته بود. اما در سال 2012 محوری از شمال و جنوب تحرکات هماهنگی در مورد سوریه در پیش گرفت. اموال و اسلحه از سوی شورای همکاری و تامین گذرگاه و پشتیبانی لجستیک از سوی ترکیه نشان داد که دو طرف در مورد سرنگونی اسد به توافقی نهایی رسیده‌اند و عملاً تقسیم کار کرده‌اند. ایجاد شکاف در هلال نفوذ ج.ا.ایران در خاورمیانه هدف مشترکی است که کشورهای عربی ـ به استثنای عراق ـ و ترکیه را به‌طور کامل در کنار یکدیگر قرار داده است.


گذشته از محوریت ترکیه و عربستان در این چارچوب، این محور در تلاش است مصر را با خود همراه سازد. اسلام‌گرایان مصری اگرچه نسبت به هماهنگی شمال و جنوب علیه نظام اسد و اهداف آنها ظنین هستند، منافع خود را در بهبود رابطه با عربستان و در پیش گرفتن گفتمانی هماهنگ با محور ترکیه ـ عربستان می‌بینند. در این زمینه نباید تعلقات ایدئولوژیک اخوان المسلمین مصر در حمایت از مخالفان اسد را نادیده گرفت. اما این تعلقات جایگاهی تبعی نسبت به منافع اقتصادی مصر دارند. در سیاست خاورمیانه‌ای مصر امروز، هدف به وضوح وسیله را توجیه می‌کند. بر این مبنا، خاورمیانه شاهد شکل‌گیری مثلثی دیپلماتیک است که برخلاف دهه 1990 (سوریه ـ مصر ـ عربستان) مثلثی عربی نیست و ترکیه را به جای سوریه در کنار مصر و عربستان قرار می‌دهد. هر یک از سه کشور یادشده جویای اهدافی است که در شرایط فعلی آن را در کنار دو ضلع دیگر مثلث دیپلماتیک خاورمیانه قرار می‌دهد. ترکیه راهی برای بسط نفوذ خود در خاورمیانه می‌جوید و درصدد پاره کردن زنجیر مقاومت در مرزهای جنوبی خویش است، مصر حمایت مالی و اقتصادی می‌طلبد و هماهنگی با محور یادشده را در شرایط فعلی به سود خود می‌داند و عربستان افزون بر تلاش برای جبران مافات (سرنگونی مبارک و تزلزل محور اعتدال عربی) جویای مقابله با نفوذ منطقه‌ای ایران است. در این معنا، نباید ریاض را صرفاً یکی از اضلاع مثلث یادشده دانست بلکه باید توجه داشت که عربستان ابتکار عمل را در این محور در دست دارد و دو کشور دیگر همراهی با آن را که در شرایط فعلی در جهت منافع آنها نیز هست، برگزیده‌اند.