بحران سوریه و بازیگران منطقه‌ای


 

منطقه غرب آسیا، که بعد از جنگ جهانی دوم تاکنون از پُرتنش‌ترین و رخنه‌پذیر‌ترین مناطق در سیاست بین‌الملل بوده است، به‌دلیل موقعیت ژئوپلیتیک، ژئواستراتژیک، ژئواکونومیک، و ژئوکالچر، محل تلاقی منافع و منازعه میان قدرت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای محسوب می‌شود.
از آغاز سال 2011، این منطقه شاهد تحولات اساسی و بحران‌های متعددی بوده است. به‌دنبال آغاز خیزش‌های مردمی و تحولات در تونس، مصر، لیبی، یمن، بحرین و غیره، به‌تدریج اعتراض‌هایی نیز از فوریة همان سال در برخی شهرهای سوریه شکل گرفت. این اعتراض‌ها در نیمة دوم مارس 2011 درنهایت منجر به درگیری‌های خشونت‌آمیزی میان ارتش سوریه ‌و مخالفان نظام شد که زمینه‌های ناامنی، بی‌ثباتی و گسترش بحران را در این کشور فراهم ساخت.
اگرچه عوامل داخلی متعددی ازجمله نظام تک‌حزبی، تبعیض‌های قومی و فرقه‌گرایی، اقتصاد ضعیف، فساد مالی و اداری گسترده، و عدم پاسخگویی مناسب به مطالبات مردم برای اصلاحات سیاسی، در شکل‌گیری بحران سوریه نقش مهمی داشته‌اند، عامل اصلی تشدید و تداوم بحران این کشور نقش بازیگران خارجی است. تضاد منافع، نوع برداشت‌ها و دیدگاه‌های مختلف میان بازیگران داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی تأثیرگذار در سوریه، بحران این کشور را به بحرانی عمیق و پیچیده تبدیل کرده است.
امروزه بحران سوریه به یکی از پیچیده‌ترین بحران‌های غرب آسیا از زمان جنگ جهانی دوم تاکنون تبدیل شده، که علت آن تعدد و تنوع بازیگران تأثیرگذار در این بحران است. از زمان شکل‌گیری بحران در سوریه، بازیگران مختلف در سه سطح داخلی، منطقه‌ای، و بین‌المللی درحال نقش‌آفرینی و تأثیرگذاری در راستای اهداف و منافع خود هستند.
در سطح داخلی گروه‌های متعددی حضور دارند که به دو بخش گروه‌های طرفدار و گروه‌های مخالف نظام سوریه تقسیم می‌شوند. ازجمله گروه‌های داخلی طرفدار نظام سوریه می‌توان به نیروهای مسلح سوریه، نیروهای دفاع ملی سوریه، گردان‌های بعث، سپر ساحل، عقاب‌های طوفان، و گروه‌های منطقه‌ای در داخل سوریه همانند: حزب‌الله لبنان، لشکر قدس، تیپ ابوالفضل‌العباس، تیپ فاطمیون، تیپ زینبیون و غیره اشاره کرد. گروه‌های داخلی مخالف نظام سوریه نیز به گروه‌های معارض سیاسی، گروه‌های مسلح لیبرال همانند: ارتش آزاد سوریه و گروه‌های مسلح تکفیری، نظیر: جبهة النصره، داعش، جبهة اسلامی، و جیش الفتح تقسیم می‌شوند.
بازیگران منطقه‌ای و بین‌المللی فعال و تأثیرگذار در عرصة بحران سوریه را می‌توان به دو گروه حامیان نظام سوریه و حامیان مخالفان نظام سوریه تقسیم کرد: گروه نخست، بازیگرانی هستند که با تأکید بر حل منازعة سوریه ازطریق مسالمت‌آمیز خواهان ایجاد اصلاحات اساسی در این کشور بدون هرگونه مداخلة خارجی نظامی هستند. در این گروه، طیفی از کشورهای قدرتمند و بازیگران جهانی همچون روسیه و چین و بازیگران منطقه‌ای ازجمله جمهوری اسلامی ایران و حزب‌الله لبنان قرار دارند. در گروه دوم، کشورهایی همانند: ایالات متحدة آمریکا، اتحادیة اروپا، ترکیه، عربستان سعودی، قطر، و رژیم صهیونیستی هستند. اگرچه هرکدام از بازیگران گروه دوم اهداف و انگیزه‌های مختلفی را از مداخله در امور سوریه دنبال می‌کنند، دو هدف مشترک، یعنی برکناری بشار اسد و مقابله با نفوذ و قدرت جمهوری اسلامی ایران در منطقه باعث نزدیکی این بازیگران شده و آنها را در کنارهم قرار داده است.
تغییر جهت سیاست خارجی سوریه به‌سوی هریک از این گروه‌ها موجب تغییر نقشة ژئوپلیتیک و موازنة قدرت در غرب آسیا می‌شود؛ بنابراین، هریک از طرفین بحران با درک این مطلب سعی در حفظ یا تغییر تحولات و اوضاع سوریه دارند. بدیهی است هرکدام از بازیگران فعال در بحران سوریه می‌کوشند محیط و قواعد بازی را به‌گونه‌ای هدایت و مدیریت کنند که منافع حداکثری خود را در این کشور تضمین کنند. درهمین‌راستا می‌توان پیچیدگی و تداوم بحران در سوریه را ناشی از تضاد دیدگاه‌ها، رقابت، و تعارض شدید بین منافع راهبردی بازیگران تأثیرگذار در بحران دانست. این امر بازی با حاصل‌جمع جبری صفر را ایجاد کرده است. این نوع نگاه، سازش و ایجاد راه‌حل سیاسی برای خروج از بحران سیاسی در سوریه را بسیار دشوار کرده است.
هدف از نگارش این کتاب، بررسی نقش بازیگران منطقه‌ای در بحران سوریه است؛ ازهمین‌رو، در کتاب حاضر به نقش پنج بازیگر منطقه‌ای تأثیرگذار در بحران سوریه، یعنی ترکیه، عربستان سعودی، قطر، رژیم صهیونیستی، و جمهوری اسلامی ایران به‌صورت مقایسه‌ای و هرکدام در فصلی جداگانه پرداخته می‌شود. پرسش اصلی کتاب این است که نقش بازیگران منطقه‌ای در بحران سوریه چیست. فرضیة پژوهش این است که رقابت، تضاد منافع، و دیدگاه‌های متعارض بازیگران منطقه‌ای موجب پیچیدگی، تشدید تحولات و تداوم بحران در سوریه شده است.
پرسش‌های دیگر پژوهش نیز عبارت‌اند از: طیف‌بندی معارضان و حامیان داخلی نظام سوریه به چه شکل است؟ رویکرد سیاست خارجی بازیگران منطقه‌ای درقبال بحران سوریه چه بوده است؟ بازیگران منطقه‌ای برای پیشبرد اهداف خود در بحران سوریه چه سازکارهایی را اتخاذ کرده‌اند؟ دلایل اتخاذ رویکردهای مختلف بازیگران منطقه‌ای در بحران سوریه چیست؟ بحران سوریه چه چالش‌ها و فرصت‌هایی را برای بازیگران منطقه‌ای دربرداشته است؟ و درنهایت، سناریوهای پیشِ روی بحران سوریه کدام‌اند؟
به‌منظور پاسخ به پرسش‌های بالا، مطالب کتاب در هشت فصل تنظیم شده است: فصل اول «چهارچوب نظری» را نشان می‌دهد که در آن، پس از بررسی مفاهیم، اصول و مفروضات نظریة موازنة قدرت به موازنة قدرت منطقه‌ای و ماهیت ائتلاف‌ها و محورهای منطقة غرب آسیا پرداخته می‌شود. در فصل دوم با عنوان «تحولات سوریه» موضوعاتی چون: تحولات تاریخی ـ سیاسی سوریه، موقعیت ژئوپلیتیک سوریه در منطقة غرب آسیا، نحوة شکل‌گیری بحران سوریه، اصلاحات سیاسی صورت‌گرفته در سوریه، سطوح تحلیل بحران، و تقسیم‌بندی معارضان و حامیان نظام سوریه بررسی می‌شوند.
در فصل سوم با عنوان «ترکیه و بحران سوریه»، پس از بررسی روابط ترکیه و سوریه به رویکرد سیاست خارجی ترکیه درقبال بحران سوریه از 2011 تا 2016، سازکارهای ترکیه در بحران سوریه، دلایل اتخاذ رویکرد تهاجمی ترکیه در بحران سوریه، و درنهایت، چالش‌ها و فرصت‌های بحران سوریه برای ترکیه پرداخته می‌شود. در فصل چهارم با عنوان «عربستان سعودی و بحران سوریه»، روابط عربستان سعودی و سوریه، رویکرد سیاست خارجی عربستان سعودی درقبال بحران سوریه از 2011 تا 2016، سازکارهای عربستان سعودی در بحران سوریه، دلایل اتخاذ رویکرد تهاجمی عربستان سعودی در بحران سوریه، و چالش‌ها و فرصت‌های بحران سوریه برای عربستان سعودی بررسی می‌شود. در فصل پنجم با عنوان «قطر و بحران سوریه»، پس از بررسی روابط دو طرف، رویکرد سیاست خارجی قطر درقبال بحران سوریه از 2011 تا 2016، سازکارهای قطر در بحران سوریه، دلایل اتخاذ رویکرد تهاجمی قطر در بحران سوریه، و درنهایت، چالش‌ها و فرصت‌های بحران سوریه برای قطر شرح داده می‌شود. فصل ششم با عنوان «رژیم صهیونیستی و بحران سوریه»، پس از بررسی روابط رژیم صهیونیستی و سوریه، به رویکرد سیاست خارجی رژیم صهیونیستی درقبال بحران سوریه از 2011 تا 2016، سازکارهای رژیم صهیونیستی در بحران سوریه، دلایل اتخاذ رویکرد تهاجمی رژیم صهیونیستی در بحران سوریه، و چالش‌ها و فرصت‌های بحران سوریه برای رژیم صهیونیستی پرداخته است.
در فصل هفتم با عنوان «جمهوری اسلامی ایران و بحران سوریه»، پس از بررسی روابط ایران و سوریه، مقولاتی چون: رویکرد سیاست خارجی ایران درقبال بحران سوریه از 2011 تا 2016، سازکارهای ایران در بحران سوریه، دلایل حمایت ایران از نظام سوریه، و چالش‌ها و فرصت‌های بحران سوریه برای ایران بررسی می‌شوند. در فصل هشتم نیز به سناریوهای پیشِ روی بحران سوریه پرداخته می‌شود. بخش پایانی کتاب نیز به یافته‌ها و نتیجه‌گیری اختصاص دارد.
امید می‌رود که این کتاب مورد توجه کارشناسان و علاقمندان به موضوع بحران سوریه قرار گیرد.