اما و اگرهای نشست بینالافغانی تهران!
روزهای چهارشنبه و پنجشنبه (16 و 17 تیر) تهران میزبان اولین دور گفتوگوهای بینالافغانی با حضور نمایندگان طالبان و دولت افغانستان بود و این رویداد، در نوع خود یک نقطه عطف پیرامون نقش و تأثیرگذاری جمهوری اسلامی ایران در تحولات افغانستان بهحساب میرود. پیشازاین، بارها شاهد سفرهای جداگانه هیأتهای طالبان و دولت افغانستان به تهران و یا سفر نمایندگان وزارت امور خارجه ایران به کابل، دوحه و همچنین اسلامآباد برای کمک به روند صلح افغانستان بودهایم، اما این نخستینبار است که تهران میزبان مذاکرات بینالافغانی بوده است.
البته پیشازاین و در سالهای گذشته هم طرحهایی در مورد برگزاری مذاکرات بینالافغانی در ایران، بهعنوانمثال در مشهد یا تهران مطرح بود، اما جنبه عملی به خود نگرفت و دوحه، مسکو و حتی تاشکند در این زمینه پیشتاز شدند، ولی با وجود رویکرد مثبت و شفاف جمهوری اسلامی ایران پیرامون روند صلح افغانستان، در صورت تداوم و به دست گرفتن ابتکار عمل، انتظار میرود نشست بینالافغانی تهران با نتایجی همراه باشد، کما اینکه سه طرف توافق کردهاند نشست دوم مذاکرات بینالافغانی در تهران بهزودی برگزار شود.
بازی طالبان و دولت افغانستان در میدان امریکا
ابتدا باید گفت که نشست تهران در شرایط مهم و حساسی برگزار شده و میتواند به حل اختلافات و مشکلات بین دو طرف درگیر جنگ افغانستان کمک کند. با خروج شتابزده و غیرمسئولانه نیروهای امریکایی و ناتو از افغانستان، طالبان برای بهدستآوردن دست بالا در مذاکرات صلح و قلعوقمع قدرت بیشتر در آینده افغانستان، بیشازپیش دست به حملات وسیع برای تصرف مناطق این کشور زده است. با مشروعیت سیاسی و نظامی که طالبان در نتیجه تعامل با امریکا و توافق با این کشور به دست آورده، طالبان امروز با پشتیبانی و حمایت پاکستان به این نتیجه رسیده است که میتواند دولت کابل را به کنار زده، بار دیگر قدرت صددرصدی را به دست آورد و امارت اسلامی خود را احیا کند. در این میان، سکوت امریکا همزمان با تشدید حملات طالبان و سقوط زنجیرهای شهرستانهای افغانستان چنین نشان میدهد که این کشور نیز چندان بدش نمیآید طالبان بیشازپیش دولت مرکزی افغانستان و همچنین جریانهای سیاسی این کشور بهخصوص در شمال را تضعیف کند تا در نهایت بدون چونوچرا به طرح صلح امریکایی تن دهند.
به دنبال ارائه طرح امریکایی برای صلح افغانستان که قرار بود در نشست استانبول به نتیجه برسد، مخالفتهای جدی از سوی جریانهای سیاسی افغانستان و حتی دولت این کشور به وجود آمد و طرحهای بدیل و جایگزینی ارائه شد که قطعاً نمیتواند منافع امریکا را در درازمدت تأمین کند. طالبان نیز به دلیل طرح و برنامه خاص خود، بهویژه معاملات پنهانی که با پاکستان دارد، حاضر به شرکت در این نشست نشد، اما باتوجهبه نوع رویکرد امریکا در برابر حملات چند هفته گذشته طالبان، به نظر میرسد که طالبان نیز اکنون در میدان امریکا بازی میکند.
از سوی دیگر، به نظر میرسد رئیسجمهور افغانستان نیز با توطئهسازی علیه جریانهای سیاسی این کشور بهخصوص در شمال، و از میدان به در کردن آنها چون مارشال عبدالرشید دوستم، عطامحمد نور و...، در محور طرحهای شوم امریکا برای آینده افغانستان، در میدان این کشور باز میکند. به دنبال تحرکات وسیع طالبان در استانهای شمالی افغانستان و سقوط زنجیرهای شهرستانها بدون مقاومت، گزارشهایی ارائه شد که نیروهای امنیتی این کشور با برخی دستورهای پنهانی مبنیبر عدم مقاومت در برابر طالبان مواجه شدهاند.
همچنین حضور تروریستان بینالمللی در صفوف طالبان در مناطق شمالی افغانستان، نگرانیهای زیادی در مورد آینده شمال این کشور مطرح شده است. در محور این تحرکات مشکوک است که روسیه و کشورهای آسیای مرکزی به حال آمادهباش درآمده و حتی روسیه از بازخیزی گروه داعش در شمال افغانستان ابراز نگرانی جدی کرده است. تاجیکستان هم آماده شده تا 20 هزار نیروی نظامی خود را به مرز افغانستان گسیل کند.
در چنین شرایطی، درحالیکه نیاز بود یک قدرت برتر منطقهای با رویکرد شفاف و سالم وارد عرصه افغانستان شود و ابتکار عمل را به دست بگیرد، نشست مذاکرات بینالافغانی تهران برگزار شد تا حداقل طالبان تشویق شوند دست از تداوم جنگ و خشونت و همچنین بازی در میدان امریکا و عوامل پیدا و پنهان دیگر بردارند و بهپای میز مذاکرات برگردند. قطعاً بازگشت طرفهای درگیر جنگ افغانستان بهپای میز مذاکرات و پیشرفت روند صلح این کشور، میتواند همه توطئهها و طرحهای پنهانی برای تداوم بحران در افغانستان را بهخصوص از سوی امریکا و بازخیزی گروه داعش در شمال این کشور خنثی کند، اما رفتن افغانستان بهسوی یک جنگ داخلی، قطعاً به نفع هیچ کسی در منطقه نخواهد بود.
اما و اگرها در مورد مؤثر بودن نشست تهران
اما علیرغم این امیدواری، اما و اگرها و تردیدهایی نیز در مورد مؤثر بودن نشست بینالافغانی تهران وجود دارد و این سؤال مطرح است که خروجی نشست تهران، در شرایط آشفته موجود چه خواهد بود؟ در این مورد ذکر چند نکته قابلتوجه است:
1 ـ طالبان در طول دو سال گذشته بارها به تهران سفرکرده، حداقل دو سفر هیأت برجسته سیاسی طالبان به رهبری ملا برادر، معاون رهبر طالبان و مسئول دفتر سیاسی قطر در مقابل چشم رسانهها صورتگرفته است، اما علیرغم مذاکرات طالبان در تهران، و وعدههای مختلف برای پیشبرد جدی روند صلح، این گروه در عمل چندان به رایزنیها و خواستهای جمهوری اسلامی ایران و تعهدات برای پیشبرد روند صلح، وقعی نگذاشته و به آن توجه نکرده است. چنین به نظر میرسد که طالبان با هر بار سفر به تهران، یک مانور سیاسی به راه انداخته و بهرهبرداری خود را از ارتباط با ایران، بهخصوص در مقابل امتیازگیری از امریکا انجام داده، اما در مقابل آنطور که باید طبق رایزنیهای صورتگرفته در تهران عملنکرده است.
2 ـ مسأله دیگر، این است که دولت افغانستان تا چه اندازه مطابق رایزنیهای جمهوری اسلامی ایران و مشورتهایی که صورت میگیرد، عمل میکند و به ایران، بهعنوان تنها کشوری که تاکنون رویکردی سازنده در روند جنگوصلح افغانستان بازی کرده، نقش محوری و اساسی در مسیر تأمین صلح و ثبات و مذاکره با طالبان میدهد؟! متأسفانه دولت افغانستان علیرغم تمام جفاهایی که امریکا با دورزدن، به حاشیه راندن و تضعیف جایگاه این کشور در مذاکرات صلح با طالبان و حالا خروج غیرمسئولانه از این کشور دیده، همچنان چشم امید به دولت مردان امریکا داشته و دارد و حتی با چراغ سبز آنها بهخصوص در قبال جمهوری اسلامی ایران پیش میرود.
از سوی دیگر، درحالیکه هیأت طالبان در نشست تهران از اعضای تیم مذاکرهکننده طالبان در قطر بود، اعضای هیأت دولت افغانستان را خارج از ترکیب تیم مذاکرهکننده و حتی خارج از مقامهای رسمی دولتی این کشور تشکیل میداد. هرچند یونس قانونی، معاون ریاستجمهوری پیشین افغانستان، یک چهره با نفوذ سیاسی در این کشور بهحساب میرود، اما او و اعضای دیگر هیأت دولت افغانستان در سفر به تهران، چهرههای جدی و تأثیرگذار در روند صلح این کشور و مذاکرات با گروه طالبان نبوده و صرفاً میتوانند بهعنوان یک پیامرسان عمل کنند.
نکته قابلتوجه دیگر اینکه دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران همواره در طول روند مذاکرات صلح افغانستان در دو سال گذشته بر مذاکرات صلح در محور و با مالکیت دولت و مردم افغانستان تأکید کرده و حتی در نشستهای قدرتهای منطقهای و جهانی پیرامون تحولات این کشور، به این دلیل که دولت افغانستان حضور ندارد، شرکت نکرده است. هرچند این رویکرد، یک رویکرد سالم و شفاف است، اما ازآنجاییکه نقش و جایگاه دولت افغانستان در روند صلح این کشور، با مداخلات و رویکرد امریکا و عدم انعطاف طالبان، ضعیف و حاشیهای بوده، طبعاً نقش و تأثیرگذاری جمهوری اسلامی ایران نیز بهعنوان یک بازیگر مهم پیرامون تحولات افغانستان و همسایه این کشور - که بهصورت مستقیم از ناامنی و بیثباتی در افغانستان آسیب میبیند - ضعیف و حاشیهای بوده است.
3 ـ بیانیه 6 مادهای نشست بینالافغانی تهران و تأکید بر پیداکردن راهحل سیاسی و ادامه مذاکرات، چیز تازهای در تحولات اخیر افغانستان نبود، کما اینکه هیأتهای دو طرف هماکنون در دوحه نیز مشغول انجام برخی مذاکرات و تماسها هستند، و همیشه بر راهحل سیاسی و بازگشت به مذاکرات جدی تأکید کردهاند؛ محورهایی که تاکنون کمتر به آن توجه شده است. پس به لحاظ محتوای بیانیه نشست تهران نیز شاهد موضوع جدیدی نیستیم.
بااینحال، تمرکز بر مذاکرات و گفتگوهای سیاسی و برگزاری نشستهای مختلف جهت اعتمادسازی بین طرفهای درگیر جنگ، بهخصوص در شرایط حساس کنونی میتواند راهگشا و تأثیرگذار باشد. چنین توقعی نیز از نشست تهران میرود. این انتظار و امید وجود دارد که نقش جدیتر و میانجیگری جمهوری اسلامی ایران، باتوجهبه رویکرد سالم و شفاف این کشور در روند صلح افغانستان، بر دو طرف درگیر جنگ تأثیر گذاشته و به اعتمادسازی بین آنها کمک کند. قطعاً جمهوری اسلامی ایران با به دست گرفتن ابتکار عمل، بیش از هر کشوری میتواند در شرایط کنونی به روند صلح افغانستان کمک کند و برای رسیدن به این هدف، افغانستان باید به اولویت جدی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران تبدیل شود. جمهوری اسلامی ایران نیاز دارد علاوه بر کمک به برگزاری مذاکرات بینالافغانی، مذاکرات منطقهای و جهانی خود را نیز پیرامون تحولات افغانستان دنبال کند و مانع اجرای توطئههای احتمالی جدید امریکا برای این کشور و فصل جدید بیثباتی در منطقه گردد.
نظر شما