دلالت­های بازگشت بندر بن سلطان به قدرت


دلالت­های بازگشت بندر بن سلطان به قدرت

 
دوشنبه 9 مرداد 1391
 
 
شاهزاده بندر بن سلطان، فرزند ولیعهد اسبق عربستان و سفیر این کشور در واشنگتن از ١٩٨٣ تا ٢٠٠٥، طی حکمی از سوی ملک عبدالله به ریاست اطلاعات عربستان گمارده شد. سه نکته در مورد سازمان اطلاعات عربستان و نیز شخص شاهزاده بندر، موجب طرح پرسش­هایی در مورد چرایی این انتصاب شده است. نخست آنکه اطلاعات عربستان ـ حداقل تا کنون ـ سازمانی با کارویژه­های داخلی بوده و عملاً نقش چندانی در سیاست خارجی این کشور ایفا نمی­کرد. نکته دوم آنکه شاهزاده بندر تجربه و تخصص خویش را در حوزه سیاست خارجی عربستان و زد و بندهای بین­المللی مربوط به جنگ سرد و پس از آن به‌دست آورد و تاکنون مسئولیت داخلی قابل توجهی به وی واگذار نشده بود. نکته سوم آنکه بنابر محتمل­ترین شایعه مطرح شده پس از بازگشت شاهزاده بندر از واشنگتن، وی به دلیل اختلاف‌نظر با ملک عبدالله در تعامل با پرونده‌های منطقه­ای از سفارت در آمریکا عزل شد. لذا این پرسش مطرح می­شود که چرا در شرایط فعلی، بندر به ریاست اطلاعات عربستان منصوب شد. در پاسخ می­توان پنج نکته را به عنوان دلالت­های بازگشت وی به قدرت مطرح کرد. در این میان دو نکته در سطح داخلی و سه نکته در سطح منطقه‌ای قابل طرح است. با توجه به اهمیت تحولات منطقه­ای و تأثیر آنها در انتصاب صورت‌گرفته، ابتدا دلالت­های منطقه­ای را مطرح می­کنیم.
دلالت نخست این انتصاب، کاهش تفاوت درون و برون در نگاه امنیتی ریاض است. در این معنا، ریاض که در سال­های قیام مردمی با تهدیدات بالقوه و بالفعلی در عرصه­های داخلی و بین­المللی مواجه بوده و هست و با توجه به اینکه این تهدیدات حد و مرزی نمی­شناسند به‌تدریج تفاوت در نگاه امنیتی به داخل و خارج را کنار می­گذارد و شخصی را با مأموریت­های داخلی و نیز منطقه­ای و حتی بین­المللی به ریاست اطلاعات می­گمارد. نه تجربه و نه ماجراجویی شاهزاده بندر امکان باقی ماندن وی در حدود یک مسئولیت داخلی را نمی­دهد. ملک عبدالله نیز طبعاً از این واقعیت باخبر است.
دلالت دوم، تمرکز نگرش امنیتی بر پرونده­ها و تحولات منطقه­ای است. عربستان به عنوان کشوری حافظ وضع موجود در منطقه، همواره در قالب محورهای دیپلماتیک خاورمیانه، در کنار نگرش امنیتی، نگاه دیپلماتیک و نیز اقتصادی به خاورمیانه و سیاست­های خویش در این منطقه داشت. در دوره نوین اما با تفکیک سیاست حفظ وضع موجود در برخی کشورها و تغییر وضع موجود در برخی دیگر از سوی ریاض، نگاه امنیتی متمرکزی بر پرونده­های منطقه­ای از سوی این کشور دنبال می­شود. در این معنا، اطلاعات عربستان که عموماً کارویژه­هایی در درون عربستان داشت به کنش ورامرزی کشانده می­شود.
دلالت سوم، تقلای عربستان برای ایجاد اجماعی بین­المللی علیه نظام اسد در سوریه است. بندر بن سلطان در دهه ١٩٨٠ به خوبی از عهده هماهنگ­سازی سیاست واشنگتن ـ ریاض در برابر اشغال افغانستان توسط شوروی و نیز جلب همکاری چین و بسیاری از کشورهای منطقه در این زمینه برآمد. وی در نهایت در تلاش­های غرب برای مجاب کردن گورباچف به عقب­نشینی از افغانستان شرکت کرد. انتصاب وی به ریاست اطلاعات بدین معناست که وی مأمور مشارکت در پیگیری پرونده سوریه از درون عربستان شده است. جلب همکاری چین و روسیه از جمله ماموریت­هایی است که اطلاعات عربستان در سال نخست ورامرزی شدن خویش بدان­ها مأمور شده است.

افزون بر دلالت­های منطقه­ای، که طبعاً نقشی محوری در بازگرداندن شاهزاده بندر به قدرت در عربستان بازی کردند، دو مسئله در سطح داخلی نیز در این زمینه قابل طرح است. نخست آنکه انتصاب بندر نشان می­دهد جنگ قدرت در عربستان با سیری صعودی در حال انتقال از نسل دوم به نسل سوم آل سعود است. در این معنا ملک عبدالله در ازای اعطای هر پست و مقامی به یک شاخه از فرزندان ملک عبدالعزیز، مجبور است برای راضی نگه‌داشتن سایرین، پست­هایی را میان آنها تقسیم کند. در این معنا، انتصاب شاهزاده بندر به ریاست اطلاعات، در برابر انتصاب شاهزاده متعب بن عبدالله به ریاست گارد ملی صورت گرفت. ایجاد توازن میان شاخه­های مختلف خاندان آل­سعود یکی از چالش­های اساسی حکمرانی در عربستان امروز است.
دومین دلالت داخلی انتصاب شاهزاده بندر آن است که تقسیم قدرت در عربستان به حد بی­سابقه­ای رسیده است. در این معنا، تقسیم قدرت به خرد کردن قدرت می­انجامد و این امر بر ساختار کلی حکومت سعودی اثرگذار است. سهم­خواهی در میان شاهزادگان سعودی، بنابر گزارش­های منتشر شده، بسیار گسترش یافته است. اعطای پست­های جدید به شاهزاده­های سعودی نه‌تنها مشکل را در این زمینه حل نمی­کند بلکه موجب تشدید رقابت و در نتیجه خردترشدن قدرت در دست شاهزادگان سعودی می­شود. برونداد این وضعیت به‌رغم دشواری پیش‌بینی، نمی­تواند برای آل­سعود چندان جذاب باشد.
 
در مجموع بازگشت بندر بن سلطان به قدرت پس از هفت سال کار پشت­پرده، حاکی از تحولاتی در نگاه رهبری سعودی به تحولات داخلی و منطقه­ای و مهمتر از آن کیفیت تعامل با این تحولات است. به‌علاوه، این امر از تشدید رقابت قدرت نسل سومی­های آل­سعود حکایت دارد. این عوامل سبب شده است که ملک عبدالله که در سال ٢٠٠٥ (سال رسیدن وی به پادشاهی) بندر را از واشنگتن فراخوانده بود، باری دیگر وی را این‌بار در مسئولیتی داخلی بگمارد؛ مسئولیتی که به نظر می­رسد با مأموریت­های خارجی متعددی همراه خواهد بود.