مؤلفههای موجبه خیزش بحران در افغانستان
مؤلفههای موجبه خیزش بحران در افغانستان
تقی جهانبخش
تقی جهانبخش
سهشنبه 13 تیر 1396

افغانستان در ماههای اخیر به شکل کمسابقهای درگیر کشاکشهایی شده است که آثار آن در ابعاد مختلف قابلتوجه است. در سطح داخلی تضعیف حکومت وحدت ملی، تقویت شکافهای قومی، تشدید رقابتهای سیاسی، از میان رفتن یا کم اثر شدن تلاشهای توسعهای و البته تقویت مواضع نیروهای افراطگرا قابل مشاهده است. پیامدهای منطقهای گسترش بحران در افغانستان عمدتاً در قالب تشدید رقابت بازیگران منطقهای ازجمله هند، پاکستان، عربستان سعودی و ترکیه درراستای گسترش نفوذ در طبقات مختلف و نیز سهیم شدن در روندهای سیاسی افغانستان است. در سطح کلان نیز میتوان به تشدید رقابتهای سیستمی میان بازیگرانی ازجمله ایالاتمتحده، روسیه، چین و تا حدودی اتحادیه اروپا اشاره کرد. رقابتهایی که بیتردید «بازی بزرگ» جدیدی میان بازیگران قدرتمند نظام بینالملل شکل داده است. بدیهی است که این پیامدها معلول عواملی هستند که توجه به آنها میتواند دامنه بحران را محدود نموده و به مدیریت آن کمک نماید.
یکی از مهمترین مؤلفهها، ضعف دولتسازی و فقدان ملتسازی در افغانستان است. هرچند طی سالهای پس از حادثه یازده سپتامبر پیشرفتهای خوبی درزمینه دولتسازی در افغانستان صورت گرفته، بااینحال، این فرآیند نتوانسته است به وضعیت غیرقابل بازگشتی برسد. این ضعف در کنار بیتوجهی به ملتسازی در افغانستان و حتی گذراندن برخی قوانین رسمی که به شکل غیرمستقیم قومگرایی را بازتولید میکند، آسیب مهمی برای افغانستان محسوب میشود.
دومین مؤلفه ضعف دولت مرکزی و حکومت وحدت ملی است. این حکومت که نتیجه یک تفاهم سیاسی میان دو رقیب انتخابات ریاست جمهوری افغانستان است، با وساطت جان کری، وزیر خارجه وقت آمریکا تشکیل شد. وجود رئیسجمهوری و رئیس اجرایی حکومت از دو قومیت با منافع متفاوت و گاه متضاد، از همان آغاز آشکار بود. هرچند در آن زمان این تفاهم توانست مانع از گسترش درگیریهای قومی و سیاسی شود، بااینحال طولانی شدن دوره انتقالی، بهتدریج اختلافات عمیق میان دو جریان را آشکار و رقابتهای قومی و جریانی را تشدید کرده است.
سوم، عدم برگزاری انتخابات پارلمانی در افغانستان و نیز طولانی شدن دوره حکومت وحدت ملی است. توافق صورت گرفته برای تشکیل حکومت وحدت ملی موکول به مهیاکردن مقدمات برگزاری انتخابات ریاستجمهوری با سازکار جدید بود که این مسئله به دلایل مختلف ازجمله رقابتهای دو جریان و برخی سوءتفاهمهای سیاسی تاکنون به تأخیر افتاده است، علاوهبراین دوره قانونی پارلمان افغانستان ماههاست به اتمام رسیده و انتخاباتی برگزار نشده و برخی نمایندگان در جلسات مجلس شرکت نمیکنند. ازاینروست که مشروعیت قوای اجرایی و تقنینی افغانستان در کمترین سطح طی سالهای گذشته قرار گرفته و کارآمدی آن نیز به نحو محسوسی کاهش یافته است. این وضعیت، شرایط مناسبی برای گسترش اقدامات گریز از مرکز را فراهم نموده است.
چهارم، احساس ضعف پاکستان در مسئله افغانستان است. در ماههای اخیر و مشخصاً از برگزاری نشست سران ناتو در ورشو در سال گذشته، دولت افغانستان بدون رعایت ملاحظات معمول، پاکستان را بهعنوان مسبب شرایط امنیتی نامناسب افغانستان معرفی و خواستار اعمال فشار بر این کشور شد و این مسئله تاکنون در دستور کار مقامات افغان قرار داشته است. فشارهای بینالمللی به دولت نواز شریف در کنار رقابتهای تشدید یافته با هند و البته مشکلات داخلی، ابتکار عمل را از پاکستان گرفته است. به این مسئله باید اتخاذ رویکردهای مستقلتر توسط گروه طالبان را اضافه کرد. طالبان در ماههای اخیر تلاشهای دیپلماتیک گستردهای را برای گشودن مسیرهای مذاکره با برخی دولتهای منطقه گشوده است. فضای به وجود آمده پسازاین اقدامات امکانات بیشتری برای حرکت به سمت اتخاذ رویههای مستقل را در اختیار بخشهای مهمی از گروه طالبان و متحدان این گروه قرار داده است. ازاینروست که طالبان با فراغ بال بیشتری به پیگیری اهداف نظامی خود و پرهیز از اقدامات تروریستی پرداخته و در عوض براساس برخی گزارشها، پیوندها میان برخی جریانات افراطگرای پاکستانی که متکی به حمایتهای دولتی ازسوی برخی بازیگران منطقهای هستند، تقویت شده است. همچنین با توجه به قرائن موجود، ازجمله در عملیات تروریستی اخیر در کابل و هرات که داعش مسئولیت آن را پذیرفته است، ازاینپس احتمالاً بار دهشتافکنی در افغانستان را داعش و مجموعه گروه وابسته به دوش خواهند گرفت.
تشدید رقابتهای بینالمللی و مشخصاً بازگشت روسیه به مناسبات افغانستان، پنجمین عامل مسبب شرایط کنونی است. روسها در سالهای پس از ترک افغانستان، هرگز درپی ورود به مناسبات این کشور نبودهاند. این دوری عامدانه با مفهومی تحت عنوان «سندروم افغان» شناخته میشود. روسها خاطره خوبی از اشغال افغانستان ندارند. ازاینرو در دوره جدید تاریخ افغانستان جز در موارد محدودی از بازیگری در مسائل افغانستان پرهیز کردهاند. این روند از سال 2012 تا حد زیادی تغییر کرده است و روسها با دستورکار جدیدی به مسائل بینالمللی نگاه میکنند. نشانههای این دستورکار جدید میتواند در بحران اوکراین، سوریه و تا اندازهای یمن مشاهده شود. آخرین مورد از بازیگری بینالمللی فدراسیون روسیه در افغانستان قابل مشاهده است. در ماهای اخیر روسیه ضمن برقراری رابطه با گروه طالبان که با وساطت تاجیکستان انجام شده است، چند نشست بینالمللی برای صلح در افغانستان برگزار کرده است. فارغ از گزارشهای ضدونقیض دیگری که پیرامون فعالیت روسیه به گوش میرسد، ورود این کشور به مسائل افغانستان و روی دست گرفتن ابتکارات صلح در کنار موضع انتقادی و نکوهشآلود درقبال ایالاتمتحده، پیام روشنی به دولتمردان ترامپ است که ازاینپس روسها نیز منافع خود را در افغانستان جستوجو خواهند کرد.
یکی از این منافع بیتردید مقابله با داعش در افغانستان و تخفیف آثار حضور این گروه بر کشورهای آسیای مرکزی است. روسها آسیای مرکزی را بهعنوان حوزه نفوذ، منافع و امنیت خود تعریف کردهاند. بدیهی است که کشیده شدن امواج ناامنی افغانستان به این کشورها مستقیم و غیرمستقیم منافع روسیه را تحتالشعاع قرار خواهد داد. اگر نگاهی به وزن افراطگرایان آسیای مرکزی را در ترکیب نیروهای داعشی بیندازیم، خطر داعش برای روسیه و «خارج نزدیک» آن ملموستر خواهد شد.
ششم، پررنگ شدن حضور همهجانبه عربستان سعودی در مناسبات داخلی افغانستان است. این حضور در عرصه آشکار شامل اقدامات انساندوستانه، کمکهای مالی و اجرای پروژههای علی و فرهنگی است. فعالیت مهمتر عربستان سعودی گسترش آموزشهای مذهبی با قرائت وهابی از طریق اعطای کمکهای مالی به مدارس مذهبی و عمدتاً در نوار غربی و شرقی افغانستان، تربیت مربیان مذهبی و نیز بهرهگیری از امکانات سیاسی و اقتصادی خود جهت حمایت از اشخاص، جریانها و رویکردهای ضد شیعه و ضد جمهوری اسلامی ایران است. بهعبارتدیگر، سعودیها تلاش میکنند تا با گسترش تفکرات افراطگرا و ناامن کردن افغانستان، شکستهای خود در کشورهای عربی را در افغانستان جبران کنند. ازاینروست که در ماههای اخیر و بهویژه بازگشت حکمتیار به کابل، بر سرعت و شدت اقدامات تروریستی در مناطق مختلف افغانستان افزوده شده است.
از میان عوامل فوق بهسختی میتوان نقش یک عامل را پررنگ تر دانست؛ بااینحال، نگارنده معتقد است که آن چیزی که عربستان سعودی تحت عنوان رقابتهای منطقهای دنبال میکند در کنار بازگشت و باز شدن دست برخی چهرههای نهچندان مثبت در مناسبات داخلی افغانستان، کلید فهم بحرانهای اخیر امنیتی در افغانستان باشد. بحرانهایی که اگر در سطح قدرتهای بزرگ و البته در هماهنگی با بازیگران منطقهای حلوفصل نشود، روزهای تیرهای در انتظار افغانستان خواهد بود.
نظر شما