هنری کیسینجر چگونگی دوری از جنگ جهانی سوم را توضیح می دهد


 

کسینجر از سوی بسیاری به عنوان محرک جنگ ویتنام تحقیر شد، اما او معتقد است که هدف زندگی او همیشه پرهیز از درگیری میان ابرقدرت ها بوده است. وی معتقد است که پیشرفت سریع هوش مصنوعی، به ویژه، تنها پنج تا ده سال برای آنها باقی می‌گذارد تا راهی پیدا کنند.

کیسینجر توصیه هایی برای رهبران آینده دارد. "مشخص کن کجا هستی. رحم نکن." به این ترتیب، نخستین نکته ای که از جنگ جلوگیری می کند، تحلیل نگرانی فزاینده نسبت به چین است. باوجودی که او به مصالحه با دولت چین معروف است، می پذیرد که بسیاری از اندیشمندان چینی معتقدند که آمریکا قدرتی رو به زوال است و "بنابراین، در نتیجه یک تحول تاریخی، آنها در نهایت جایگزین ما خواهند شد."

 

هشت نکته برای گفتگوی سازنده

او معتقد است که رهبران چین با سیاستگذاری غرب درباره "قوانین جهانی و نظم جهانی" مخالف اند، در حالی که در واقع آمریکا قوانین را تعیین می کند و آمریکا فرمان می دهد. رهبران چین از معامله منفی ارائه شده از سوی غرب آزرده خاطر شده اند که «اگر خوب رفتار کند» به آن امتیاز می دهند (آنها احساس می کنند امتیازات حق آنها به عنوان یک قدرت در حال پیدایش است.) در واقع، برخی در چین بر این باورند که آمریکا هرگز نخواهد توانست با چین رفتار برابری داشته باشد و تصور رفتار برابرجویانه از سوی امریکا احمقانه است.

با این حال، کیسینجر نسبت به تعبیر نادرست جاه طلبی های چین هشدار می دهد. او می‌گوید در واشنگتن «می‌گویند چین خواهان سلطه بر جهان است... پاسخ این است که چینی ها می‌خواهند قدرتمند باشند.... آنها به دنبال تسخیر جهان به معنای هیتلری نیستند. آنها به نظم جهانی چنین رویکردی ندارند."

کیسینجر می گوید، در آلمان نازی، جنگ چاره ناپذیر بود، زیرا هیتلر به آن نیاز داشت، اما چین فرق می کند. او از زمان مائوتسه تونگ با بسیاری از رهبران چینی دیدار داشته است. مائو تردیدی در ایدئولوژی اش نداشت، اما این ایدئولوژی همیشه با درک عمیق از منافع و توانایی های کشور چین در ارتباط بوده است.

کیسینجر نظام چین را بیشتر کنفوسیوسی می داند تا مارکسیستی. این به رهبران چینی می‌آموزد که بیشینه قدرتی را که کشورشان می‌تواند به دست آورد، درک کنند و برای دستاوردهایشان احترام بگذارند. رهبران چینی می خواهند شناخته شوند. او می‌پرسد: «اگر آنها در نظام بین‌المللی به برتری دست یابند، آیا به نقطه تحمیل فرهنگ چینی خواهند رسید؟» نمی‌دانم. قلبم به من می‌گوید نه، اما باور دارم که ما این قدرت را داریم که با ترکیبی از دیپلماسی و زور جلویش را بگیریم.»

پاسخ طبیعی آمریکا به جاه طلبی های چین، بررسی دقیق آن به عنوان راهی برای شناسایی چگونگی حفظ تعادل میان دو قدرت است. یکی دیگر از این موارد ایجاد گفتگوی همیشگی میان چین و آمریکا است. چین "می کوشد نقشی جهانی بازی کند. ما باید در هر نقطه ارزیابی کنیم که آیا مفاهیم نقش راهبردی با هم سازگار هستند یا خیر. اگر نباشند، بحث زور مطرح خواهد شد. "

"آیا امکان حضور چین و ایالات متحده بدون تهدید جنگ همه جانبه با یکدیگر وجود دارد؟" می گوید : من باور داشته و دارم که بله. هرچند می پذیرد که این امر تضمین شده نیست. او می گوید: حضور دو ابرقدرت با هم «شاید ممکن نباشد. بنابراین، ما باید از نظر نظامی به اندازه کافی نیرومند باشیم تا برای این شکست آماده باشیم.»

در این مرحله، آزمون دشوار، چگونگی برخورد چین و آمریکا با تایوان است. کیسینجر به یاد می آورد که هنگامی که ریچارد نیکسون در سال 1972 از چین بازدید کرد، تنها مائو قدرت مذاکره بر سر جزیره تایوان را داشت. هرگاه نیکسون نگرانی‌ای را مطرح می‌کرد، مائو می‌گفت من فیلسوفم، من با این چیزها سر و کار ندارم. اما هنگامی که نوبت به تایوان می رسید او تکانی می خورد. می گفت: "اینها یک عده ضد انقلاب اند. ما الان به آنها نیاز نداریم. می توانیم 100 سال صبر کنیم. یک روز به دنبال آنها خواهیم رفت. اما تا آن موقع، خیلی وقت مانده." کیسینجر معتقد است که تفاهم بوجود آمده میان نیکسون و مائو تنها پس از 50 سال (از 100 سالی که پیش بینی کرده بود) از سوی دونالد ترامپ لغو شد. او می خواست با حذف امتیازات تجاری چین، چهره سخت خود را نشان دهد. در سیاست، دولت بایدن از الگوی ترامپ پیروی شده، اما با لفاظی های لیبرال تر.

کیسینجر با احترام به تایوان این راه را برنمی گزیند، زیرا جنگی به سبک اوکراینی، این جزیره را ویران می‌کند و اقتصاد جهانی را با فاجعه روبرو می کند. این جنگ همچنین می تواند چین را در داخل کشور عقب نگه دارد و بزرگترین ترس رهبرانش، ناآرامی در داخل کشور است. ترس از جنگ، فضای امیدوارانه ای پدید می‌آورد. مشکل اینجاست که هیچیک از طرفین، امکان دادن امتیازات بیشتر را ندارد. همه رهبران چین بر روابط کشورشان با تایوان تاکید داشته اند. در همان حال، "تغییر و تحولات موجود باعث شده است، ایالات متحده نتواند بسادگی، تایوان را بدون آسیب رساندن به موقعیتش در جهان رها کند."

راه برون رفت کیسینجر از این بن بست بر اساس تجربه اوست. او آشتی سازی را با کاهش اختلافات آغاز می‌کند و سپس اندک اندک اعتمادسازی می کند و رابطه کاری پدید می آورد. رئیس جمهور ایالات متحده به جای فهرست کردن همه ناخشنودی هایش باید به همتای چینی اش بگوید: "آقای رئیس جمهور، امروز دو خطر بزرگ برای صلح ما دونفرهستیم. یعنی که ما توان نابودی بشریت را داریم.» چین و آمریکا، بدون اعلام رسمی چیزی، هدفشان کاهش تنش ها است.

کیسینجر که هرگز طرفدار سیاست های دیوانسالارانه نیست، می خواهد با گروه کوچکی از مشاوران در ارتباط باشد که به یکدیگر دسترسی داشته باشند و با هم کار کنند. هیچ یک از طرفین اساساً موضع خود را درباره تایوان تغییر نمی دهند، اما آمریکا مراقب چگونگی استقرار نیروهایش خواهد بود و می کوشد این بدبینی را پدید نیاورد که از استقلال  تایوان حمایت می کند. دومین رهنمود کیسینجر به رهبران این است: «اهدافی را تعیین کنید که بتواند افراد را جذب کند. برای دستیابی به این اهداف، ابزاری بیابید، ابزار تعریف کنید.» تایوان نخستین منطقه از چندین حوزه ای است که ابرقدرت ها می توانند در آنجا راهکارهای مشترکی بیابند و در نتیجه ثبات جهانی را بهبود بخشند.

یادداشت فوق ترجمه ای از متن ذیل است:

https://www.voxnews.al/english/fokus/henry-kissinger-shpjegon-se-si-te-shmanget-lufta-e-trete-boterore-amerika--i40241