پیوند مثلث سلطه، تکفیر و تروریسم


با وقوع انقلاب اسلامی و برپایی جمهوری اسلامی در ایران، اسلام ناب و آموزه‌های آن به یک عامل تأثیرگذار در جهان اسلام و صحنه‌های بین‌المللی تبدیل شد. دشمنان اسلام و امت اسلامی هرگز تصور نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کردند که فرهنگ غنی اسلام بتواند با رهبری و پرچم‌داری یک عالم دینی شور و شعور گسترده و عمیقی در بین مسلمانان و جوامع اسلامی در مقابل نظام سلطه و نظام‌های سیاسی و دولت‌های غیرمردمی منطقه به وجود آورد و هویت مخدوش شده جهان اسلام توسط استعمارگران را بازیابی کند و امت اسلامی را در مسیر قدرت‌یابی حقیقی قرار دهد.

باوجوداینکه مذاهب اسلامی مبتنی بر رهنمود‌های قرآن کریم و سنت و سیره پیامبر اعظم (ص) و آرمان و اهداف انقلاب اسلامی درصدد ایجاد و تقویت پیوند محکم‌تر میان خود بودند، گروه‌های انحرافی تکفیری با حربه تکفیر نفوذ خود را در جوامع اسلامی و حتی فراتر از آن برخی مناطق جهان گسترش داده و مانع اتحاد و باعث منحرف شدن اذهان مسلمانان نسبت به مبانی، اصول و اهداف انقلاب شدند. این گروه‌های تکفیری اگرچه با حضور افراد جاهل، متحجر، متعصب و خشونت‌گرا و با حمایت‌های ایدئولوژیکی و مالی برخی کشورهای ثروتمند عرب که به دنبال رهبری جهان اسلام هستند شکل گرفته است، اما واقعیت‌های حاکم بر سازمان‌دهی و نحوه قدرت‌یابی این گروهک‌ها نشان می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهد که آن‌ها ساخته و پرداخته آمریکا و قدرت‌های جهانی هستند که با ایجاد این گروه‌ها قصد دارند حضور خود را برای غارت منابع منطقه توجیه کنند و از طرفی چهره‌ای زشت و منفور از اسلام در جهان نمایش دهند تا ضمن مشغول‌سازی جوامع اسلامی به جنگ‌های داخلی از گسترش اسلام در کشورهای غربی جلوگیری کنند.

در این شرایط که انقلاب اسلامی برای نشر اسلام واقعی و دعوت جهان اسلام به وحدت و ایستادگی در برابر نظام سلطه جهانی تلاش‌های قابل‌ستایشی انجام داده است و موفقیت‌هایی در این عرصه داشته است، نظام سلطه به رهبری آمریکا نیز از سر استیصال مصمم شده است از فرقه‌های انحرافی در برابر اسلام واقعی درصحنه جهانی و منطقه‌ای پشتیبانی همه‌جانبه نماید. بر این اساس با نگاهی گذرا به محیط منطقه‌ای مشاهده می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود که فرقه‌های انحرافی ـ تکفیری با پشتیبانی برخی دولت‌های غیر مردمی منطقه و حمایت‌های پیچیده غرب با محوریت آمریکا در جوامع اسلامی و عمدتاً در کشورها و جوامع همگرا با جمهوری اسلامی سازمان‌یافته و با اقدامات تروریستی خود سرزمین‌های اسلامی را ناامن می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند.

اگرچه آمریکا در مواردی مدعی مبارزه با این گروهک‌های تروریستی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود، اما حقیقت این است که این مبارزه تحت تأثیر مصالح سیاسی و منافع نامشروع آمریکا با نوسانات ظاهری و تمرکز بر اصول پنهانی ثابت بوده است که سرنوشت آینده جهان اسلام و امت اسلامی را با چالش روبه‌رو می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند.

یکی از اصلی‌ترین دلایل گسترش جریان‌های تکفیری در خاورمیانه به‌ویژه در سوریه و عراق را باید ائتلاف راهبردی غرب، رژیم صهیونیستی و عربستان دانست که سران کاخ سفید و دولتمردان آمریکا در محور چنین ائتلافی قرار دارند. مقامات آمریکایی با محاسبات و توطئه‌های پیچیده از ایده‌ها و اندیشه‌های واپس‌گرا، متعصب و قدرت‌طلب سردمداران فرقه وهابیت حمایت کردند تا اندیشه تکفیر را در منطقه حساس خاورمیانه گسترش دهند و با سازمان‌دهی نظامی گروهک‌های تکفیری مختلف، جنگ‌های نیابتی را در منطقه راه اندازند تا از این طریق با امواج بیداری اسلامی مقابله کنند. آمریکایی‌ها از جریان‌های تکفیری که رقیب اصلی بیداری اسلامی است، استفاده ابزاری می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند. این گروهک‌ها به‌عنوان یکی از خطرات پیش روی جهان اسلام، زمینه‌های لازم برای حضور قدرت‌های بزرگ به‌ویژه آمریکا در جوامع اسلامی فراهم می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند. این گروهک‌های تکفیری مخالف هرگونه تحول سیاسی بر اساس آموزه‌های اسلام ناب در منطقه هستند و این ایده و اندیشه کاملاً منطبق بر خواست دولت‌های غیرمردمی منطقه، رژیم صهیونیستی و نظام سلطه است. بحران سوریه و عراق را باید به‌عنوان عکس‌العمل مثلث شوم «سلطه»، «تکفیر» و «تروریسم» نسبت به بیداری اسلامی و خیزش‌های مردمی در منطقه دانست که در این مثلث امریکا به‌عنوان محور سلطه، عربستان و وهابیت به‌عنوان کانون اصلی تکفیر و رژیم صهیونیستی به‌عنوان مظهر و نماد همه‎جانبه تروریسم نقش‌آفرینی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند. با توجه به این‌که از منظر محور غربی – عبری – عربی بیداری اسلامی و تحولات جهان عرب می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توانست زمینه‌های لازم را برای تقویت جبهه مقاومت اسلامی علیه رژیم صهیونیستی و پشتیبانان منطقه‌ای و بین‌المللی این رژیم نامشروع فراهم کند، بر این اساس ایجاد و تقویت گزینه افراط‌گرایی ایدئولوژیک و سیاسی را که از ظرفیت‌های خاص برخوردار بود، در دستور کار قرار دادند تا از آن به‌عنوان یکی از عوامل و قالب‌های هویتی بهره‎گیری نمایند و از این طریق زمینه تحریف و مصادره جنبش‌های مردمی ـ اسلامی فراهم کنند. درواقع رویش و پیدایش قارچ گونه ده‌ها گروهک تکفیری چون: القاعده، النصره، داعش و... انعکاس شکل‌گیری فرآیندی است که به‌موجب آن زمینه برای افراط‌گرایی جنبش‌های اجتماعی فراهم می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند و حرکت‌های اجتماعی را از مسیر عقلانیت و دین‌گرایی خارج می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند و آثار و پیامد‌های بسیار خطرناکی در محیط منطقه‌ای ایجاد می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند و این همان تفکری است که مورد نظر رژیم صهیونیستی، نظام سلطه و دولت‌های غیر مردمی منطقه است.

آمریکا اهداف خود را در منطقه مرکزی جهان اسلام بر 1. امنیت رژیم صهیونیستی 2. تسلط بر منابع انرژی 3. حفظ رژیم‌های همگرا با آمریکا 4. جلوگیری از گسترش اسلام ناب و انقلاب اسلامی متمرکز کرده است و در این راستا هم پیمانی راهبردی با رژیم صهیونیستی و حفظ این غده سرطانی برای تحقق دیگر اهداف خود برایش از اهمیت بیشتری برخوردار است.

رژیم صهیونیستی نیز همواره به‌عنوان سگ نگهبان نظام سلطه و آمریکا برای حفظ منافع اربابان خود از هیچ جنایتی فروگذار نمی‌کند.

قدرت‌های غربی به‌ویژه آمریکا همواره به گروه‌های افراطی بی‌ریشه و منفور مانند تکفیری‌ها نگاهی ابزاری و دوجانبه دارند. این گروه‌ها بیش از آن‌که برای آن‌ها چالش آفرین باشند فرصت ساز هستند. آمریکایی‌ها با تحریک گروه‌های تکفیری چون القاعده می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهند: 1. حضور نامشروع و سلطه‌جویانه خود را در منطقه حیاتی خلیج‌فارس تثبیت کنند 2. با استفاده از این تهدیدات امنیتی فضای اسلام هراسی را در جهان حاکم کرده و از طریق امپراطوری رسانه‌ای به آن دامن بزنند3. بر مشکلات و چالش‌های داخلی خود با ترساندن مردم از تروریسم تکفیری به‌صورت نسبی غلبه کنند 4. ظرفیت‌های بی‌نظیر امت اسلامی را درگیر اختلاف‌ها و نزاع‌های درونی کنند 5. با مشغول سازی و درگیرسازی جوامع اسلامی با چالش‌های درونی، فضای لازم را برای تنفس رژیم صهیونیستی فراهم کنند 6. به آرمان فلسطین و ملت مظلوم آن ضربه بزنند 7. در هر جا که لازم می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دانند از قدرت ناامن‌ساز و بحران‌خیز تکفیری‌ها برای منافع خود بهرهگیری کنند و امروزه بهرهگیری از ظرفیت جریان‌های تکفیری برای مقابله با جبهه مقاومت که تهدیدآمیزترین پدیده برای نظام سلطه و رژیم نامشروع صهیونیستی به شمار می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رود برای آن‌ها از اهمیت بیشتری برخوردار است.

واقعیت این است که هرگاه معادله قدرت در نظام سیاسی کشورهای اسلامی به نفع جبهه مقاومت با محوریت ایران اسلامی تغییر کند، رژیم صهیونیستی را در تنگنا قرار می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهد و هرگاه این معادله معکوس شود رژیم صهیونیستی در آن شرایط احساس امنیت بیشتری می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند، بر این اساس رژیم صهیونیستی که دولت سوریه و عراق را در جبهه‌ای می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دید که به‌عنوان یکی از حلقه‌های زنجیره مقاومت اسلامی نقش‌آفرینی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند ایجاد بحران در سوریه و عراق را به‌عنوان مستمسکی برای انتقال بحران از سرزمین‌های اشغالی به محیط پیرامون تلقی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند. رژیم صهیونیستی برای سیطره جویی منطقه و به حداکثر رساندن قدرت خود چهار هدف عمده را پیگیری می‌کند. اولین هدف رژیم صهیونیستی آن است که حوزه امنیتی خود را در منطقه و سیاست بین‌الملل به حداکثر ممکن ارتقا دهد. دومین هدف رژیم صهیونیستی معطوف به گسترش بحران در محیط منطقه‌ای است، بحران در سوریه، عراق، لبنان و ایران را باید به‌عنوان یکی از اصلی‌ترین شاخص‌های راهبرد امنیتی تل‌آویو برای گسترش بحران دانست. سومین هدف رژیم صهیونیستی جلوگیری از برتری ایران در منطقه است. چهارمین هدف رژیم صهیونیستی در چارچوب رفتار تهاجمی را باید «احاله مسئولیت به سایر بازیگران» دانست «نقش رژیم صهیونیستی در رادیکالیزه شدن تحولات، ص 94» بر این اساس اقدامات گروهک‌های تکفیری در سوریه، لبنان و عراق را می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توان به‌عنوان زمینه‌ساز تحقق اهداف رژیم صهیونیستی مورد تجزیه تحلیل قرارداد. سران رژیم صهیونیستی در همراهی با دولت‌مردان امریکا امواج خیزش‌های مردمی ناشی از بیداری اسلامی را زمینه‌هایی برای تشدید نگرانی خود دانسته و با این باور که شرایط ناشی از تحولات منطقه چالش‌های اساسی برای رژیم صهیونیستی و نظام سلطه ایجاد می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند به این نتیجه رسیدند که با بهره‎گیری از ظرفیت‌های دولت‌های غیرمردمی منطقه و حمایت‌های بی‌حدوحصر غرب و امریکا در تحولات منطقه دگرگونی ایجاد کرده و انرژی آزادشده از ظرفیت‌های مردمی را درگیر جنگ‌های نیابتی کنند. در این راستا کارگزاران امنیتی رژیم صهیونیستی تلاش نمودند تا بر اساس سازوکارهای کنش مستقیم و غیرمستقیم بر فرآیند بیداری اسلامی و تحولات جهان عرب تأثیرگذار باشند. یکی از سازوکارهای سران رژیم صهیونیستی ایجاد بحران‌های حاشیه‌ای برای افزایش درگیری اسلام‌گرایان با یکدیگر و درگیری آنها با جبهه مقاومت است. بحران در سوریه، لبنان، عراق مطلوبیت‌های رژیم صهیونیستی را افزایش می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهد به این معنا که گسترش بحران در محیط‌های پیرامونی یکی از راه‌کارهای رژیم صهیونیستی برای تضعیف جبهه مقاومت اسلامی علیه آن غده سرطانی است.

در این راستا تحریک و تهییج گروهک‌های افراطی و آشوب آفرین در سوریه، عراق و لبنان یکی از سازوکارهای راهبردی رژیم صهیونیستی در منطقه است تا با گسترش بحران اقتدار سیاسی و راهبردی دولت سوریه، عراق و حزب ا... را دچار فرسایش کند.

یکی از سازوکارهای اصلی مقابله با جبهه مقاومت از سوی رژیم صهیونیستی، دشمن سازی است. کارگزاران رژیم صهیونیستی تلاش می‌کنند تا گروه‌های اجتماعی ترس از رژیم صهیونیستی را فراموش کنند. درواقع رژیم صهیونیستی و حامیان منطقه‌ای و جهانی آن رژیم نامشروع در مقابل امواج بیداری اسلامی که می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توانست رؤیای صهیونیست‌ها را بر باد دهد با بهره‎گیری از اقدامات گروهک‌های تکفیری روندی را دنبال کردند که زمینه‌های ایجاد آرامش مرحله‌ای ـ نسبی برای رژیم صهیونیستی فراهم کند بر این اساس می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توان گفت حوادث ناشی از اقدامات غیرانسانی- اسلامی گروهک‌های تکفیری زمینه‌سازی کرد تا: 1) رژیم صهیونیستی بتواند مزیت نسبی برای کنترل تهدیدات علیه خود به وجود آورد 2) رژیم صهیونیستی تلاش نموده است تا از طریق افول بازیگران ضد صهیونیستی خود را از چالش‌ها برهاند 3) مطالبات رژیم صهیونیستی در عرصه سیاسی و تحمیل خواسته‌های خود علیه جریان‌های فلسطینی در دستور کار قرار گیرد 4) رژیم صهیونیستی با حمایت از گروه‌های تکفیری و گسترش بحران در منطقه زمینه حمایت بیشتر امریکا از خود را فراهم کند 5) با ایجاد شکاف در درون اردوگاه فلسطینی موقعیت خود را تقویت کند 6) با ضربه زدن به جبهه مقاومت و به‌نوعی قرار دادن آن در وضعیت تدافعی بتواند از سازوکارهای تهاجمی در نوار غزه استفاده کند 7) رژیم صهیونیستی با بهره گیره از چنین وضعیتی زمینه‌سازی کند تا گروه‌های نظامی تمایل چندانی به تثبیت جبهه مقاومت از خود نشان ندهند 8) در این شرایط زمینه برای قدرت‌یابی جریان‌های منتسب به دیکتاتوری در کشورهای عربی چون مصر فراهم شود 9) برخی از حکومت‌های غیرمردمی عربی در پناه این تحولات خود را بازیابی کنند 10) به کاهش اقتدار ایران اسلامی به‌عنوان هدف اصلی رژیم صهیونیستی دامن بزند تا از این رهگذر بتواند در پناه حمایت‌های امریکا، همراهی عربستان سعودی و اقدامات تروریستی گروه‌های تکفیری، بیداری اسلامی را مهار و جبهه مقاومت را تضعیف کند.

عربستان سعودی که به دلیل نیازمندی آمریکا به نفت این کشور حمایت همه‌جانبه آن کشور را جلب نموده است، تلاش می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند تا خود را رهبر سیاسی جهان عرب و تضمین‌کننده ثبات در خاورمیانه عربی و به‌صورت ویژه خلیج‌فارس معرفی کند و در این راستا از قدرت اقتصادی خود در پشتیبانی از اندیشه وهابی بهره بگیرد. کمک‌های مالی به مصر و اردن یا مداخله در یمن، نفوذ در شیخ‌نشین‌های خلیج‌فارس همگی در راستای گسترش نفوذ سیاسی و فرقه‌ای است تا بتواند با امواج اسلام‌خواهی در منطقه مقابله کند.

حکام عربستان سعودی در راستای گسترش اندیشه وهابیت تکفیری با بهره‎گیری از دلارهای نفتی پیوندی بین زر و تزویر برای تطمیع ایجاد کرده‎اند و به‌صورت کلی با 1) تمسک به‌زور (قتل، غارت، تخریب و...) 2) تهمت و دروغ‌پردازی (تخریب اعتقادات، جعل اکاذیب و نسبت‌های ناروا به فرق اسلامی) 3) استفاده از فقر فرهنگی (تکفیر و تفسیق دیگران) 4) عوام‌فریبی (سوءاستفاده از احساسات و عواطف مذهبی) 5. منع مطالعه عقاید دیگران (دورنگه داشتن پیروان از تفکر و عقاید اسلامی) به توسعه ایده‌های فرقه‌ای وهابیت و تحمیل افکار تکفیری خود می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌پردازند. آنان با 1) اختصاص بودجه‌های هنگفت 2) تأسیس گروه‌ها و مجموعه‌های افراطی تکفیری 3) ایجاد و تأسیس مراکز دینی (مساجد و مدارس وابسته به وهابیت) 4) ایجاد و تأسیس مراکز گسترده رسانه‌ای (رادیو، تلویزیون، مطبوعات، سایت‌های مجازی) زمینه‌های لازم برای گسترش وهابیت و تشکیل گروه‌های تکفیری چون القاعده، النصره، سپاه صحابه، جیش الظلم و... فراهم کرده‎اند. این گروه‌های تکفیری با ظهور و بروز انقلاب‌های عربی- اسلامی و شرایط متأثر از آن فضای لازم در اختیار گرفتند تا جریان‌های اسلام‌گرا را به چالش کشیده و با بهره‎گیری از فرصت ایجادشده اعضای ماجراجو و تروریست خود را با سلاح‌های اهدایی از غرب و امکانات حمایتی عربستان از مرزهای موردنظر (سوریه، عراق، لبنان) عبور داده و به افراطی‌گری و خونریزی و جنایت‌های گسترده بپردازند. هدف آل سعود از تجهیز و اعزام گروهک‌های تکفیری به دیگر کشورها علاوه بر گسترش اندیشه وهابی گری عبارت است از:

1. مقابله با مطالبات مشروع اتباع عربستان در داخل کشور

2. دور کردن تهدیدات گروه‌های ستیزه‌جو از محیط عربستان

3. مقابله با انقلاب اسلامی و جبهه مقاومت

درنتیجه می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توان گفت که ظهور گروه‌های متعدد تکفیری بزرگترین عامل تهدیدکننده کیان اسلام و هویت امت اسلامی است و جریان‌های تکفیری که با اقدامات وحشیانه و غیرمتعارف، شبکه‌ای شدن عناصر تکفیری و همچنین تلاش برای جهانی کردن تهدیدات خود در سال‌های اخیر خودنمایی کرده‎اند، به‌عنوان آلت دست نظام سلطه به محوریت آمریکا، رژیم صهیونیستی به‌عنوان نماد و مظهر تروریسم بین‌المللی و حکام آل سعود به‌عنوان نماد حاکمیت زر و تزویر عمل می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند، تکفیری‌ها که با:1. کشتار، هتک حرمت، غارت خطر خود را متوجه مسلمانان کرده‎اند. 2. با اقدامات غیر اسلامی خود بر چهره اسلام خدشه وارد کرده‎اند. 3. با ایجاد ناامنی‌های گسترده، جهان بشری را تهدید می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند، در راستای اهداف غرب، رژیم صهیونیستی و دولت‌های غیرمردمی منطقه حرکت می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند، بر این اساس نوشتار حاضر که تقدیم محضر حقیقت جویان می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گردد به واکاوی پیوند مثلث شوم «سلطه»، «تکفیر» و «تروریسم» می‌پردازد. در تدوین کتاب ملاحظات زیر مدنظر بوده است:

1. مؤلف با بهره‎گیری از برکات سیره نبوی و اصحاب کرام پیامبر اعظم (ص) و بهره‌مندی از اندیشه امام خمینی (ره) و رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای (مدظله‌العالی) خط سیر بهره‎گیری سلطه جویان را از ایده‌ها و اندیشه‌های تکفیرگرایان دنبال کرده است.

2. در تدوین مباحث کتاب صرفاً اشاره‌ای به دیدگاه‌های کلامی-فقهی گروه‌های تکفیری شده و از ورود گسترده به ماهیت کلامی ـ فقهی اجتناب شده و ورود عمیق و گسترده به این ساحت به پژوهش‌ها و تحقیقات دیگر واگذاشته شده است.

3. بر زمینه‌های سیاسی ـ اجتماعی پیدایش گروه‌های تکفیری با تمرکز بر سه دهه گذشته تأکید شده است.

4. تمرکز اصلی بر واکاوی طراحی هدفمند دولت‌های سلطه‌گر به‌ویژه آمریکا نسبت به تحولات جهان اسلام بوده است.

5. تبیین اهداف آمریکا از پیدایش و تقویت گروه‌های تکفیری ـ تروریستی مدنظر بوده است.

6. واکاوی پیوند گروه‌های تکفیری ـ تروریستی با سلطه‎گران موردتوجه بوده است.

7. تلاش بر این بوده است که برداشت انحرافی و متحجرانه گروه‌های تکفیری از اسلام تبیین شود.

8. سعی شده نظرات و مواضع ضد اسلامی گروه‌های تکفیری تبیین و تشریح گردد.

9. تلاش شده است نقش وهابیت در پیدایش و استمرار حیات گروه‌های تکفیری تبیین شود.

10. آگاهی بخشی و هوشیارسازی نسبت به خطرات و تهدیدات گروه‌های تکفیری موردتوجه بوده است.

11. سعی شده است با توجه به واقعیت‌های موجود در جوامع اسلامی به رسالت و وظیفه علمای اسلامی، نخبگان. اندیشمندان جهان اسلام در مقابله با گروه‌های تکفیری اشاره‌ای هرچند گذرا شود.

12. تلاش شده است تا راهبردهای مقابله با گروه‎های تکفیری تبیین و ارائه گردد.

امید است اندیشمندان، صاحب‌نظران و دلسوزان جهان اسلام و به‌صورت خاص ایران اسلامی با مدنظر گرفتن شرایط حساس منطقه و وضعیت حاکم بر سرزمین‌های اسلامی با شناسایی و شناساندن بیش‌ازپیش اهداف نظام سلطه و ابعاد چرایی و چگونگی شکل‌گیری گروهک‌های تکفیری زمینه‌ساز هدایت افکار عمومی مسلمانان بوده و ظرفیت‌های لازم را در جوامع اسلامی برای عبور موفقیت‌آمیز مسلمانان از موانع تهدیدکننده ایجاد کنند تا انشاء الله امت اسلامی در مسیر پیشرفت و تعالی به اهداف عالی خود نائل شود.