تغییر نظام؛
راهبرد جدید ایالات متحده درمورد ایران
طرح دوازده مادهای مایک پمپئو، وزیر خارجه ایالات متحده درمورد ایران درصورتیکه با اغماض بهعنوان راهبرد جدید این کشور برای مقابله با ایران نامیده شود، از چند منظر قابل بررسی است.
نسبت نظریه روابط بینالملل با رفتار آمریکا
پس از رویکار آمدن دونالد ترامپ، رفتار آمریکا با ایران از منظر نظری با رئالیسم تهاجمی جان مرشایمر قابل تبیین و تحلیل است. براساس تئوری واقعگرایی تهاجمی مرشایمر، دولتها درپی دست یافتن به یک میزان مشخصی از قدرت نیستند بلکه برای کسب امنیت مطلق، همواره سعی در افزایش قدرت خود دارند که هدف نهایی آنها هم تبدیل شدن به یک هژمونی است. وی در مهمترین اثرش، کتاب «تراژدی سیاست قدرتهای بزرگ» حفظ امنیت فعلی و آینده قدرتهای بزرگ را میزانی از قدرت میداند که آنها را به هژمونی تبدیل کند. مرشایمر در این کتاب خاطرنشان میکند که دولتهایی که مدیریت مناسبی در بازی قدرت نداشته باشند فرصت تبدیل شدن به یک هژمونی را در نظام بینالملل بهدست نمیآورند؛ زیرا آن دولتها مبنا را بر کسب و حفظ میزانی از قدرت گذاشتهاند که برای ماندن و بقا در سیستم بینالمللی لازم است.
جان مرشایمر نهتنها نظریه صلح دموکراتیک را بهطور کلی رد میکند بلکه معتقد است دموکراسی و بهطور مشخص لیبرال ـ دموکراسی نمیتواند مانع جنگ شود. برایناساس، یک قدرت هژمون باید در برابر سایر رقبا بسیار تهاجمی عمل کند؛ زیرا در فضای آنارشی حاکم بر نظام بینالملل، سایر بازیگران، در پی افزایش قدرت خود هستند. رفتار تهاجمی دولت کنونی آمریکا در کلان روایت, بازسازی نظم موجود از طریق رئالیسم تهاجمی است و رفتار با ایران نیز از این روایت پیروی میکند.
شعار اول آمریکا و عمل به وعدههای انتخاباتی
دونالد ترامپ در مبارزات انتخاباتی خود وعدههایی را مطرح کرد که تاکنون به بیشتر این وعدهها عمل کرده است؛ ازجمله خروج از توافقنامه ترانس آتلانتیک، خروج از توافقنامه پاریس، تغییرات بنیادی درخصوص تراز تجاری با چین، مذاکرات مستقیم با کره شمالی درجهت خلع سلاح هستهای این کشور، تجدیدنظر در موافقتنامه نفتا و دستور ساخت دیوار مکزیک، انتقال سفارت آمریکا به بیتالمقدس، سیاستهای مهاجرتی و آخرین مورد خروج آمریکا از برجام.
نگاه ترامپ به برجام از ابتدا بهعنوان یک موافقتنامه بد در جهت انجام مذاکرات مجدد و گنجاندن مسائلی مثل برنامه موشکی ایران و نیز نقش منطقهای ایران بوده است. هدف اصلی ایالات متحده در خروج از برجام برگرداندن تحریمهای هوشمند و ثانویه این کشور علیه ایران است؛ تحریمهایی که سیستم بانکی، بیمهای و نفتی ایران را هدف گرفته است. براساس نظریه رئالیسم تهاجمی ادامه این تحریمها میتواند به جنگ و حمله آمریکا به ایران منتهی شود. مورد عراق مثال گویایی است که تحریمهای این کشور درنهایت به پروژه نفت در برابر غذا و درنهایت به حمله آمریکا و اشغال این کشور انجامید.
فرضیه جنگ همهجانبه آمریکا علیه ایران
راهبرد جدید دوازده مادهای آمریکا تقریباً همگی جزء خطوط قرمز جمهوری اسلامی ایران هستند؛ برای مثال، خروج از کشورهای عراق، یمن و سوریه بدون تضمین منافع ایران خود میتواند تهدیدی برای ایران محسوب شود. ازطرفدیگر، سیاست راهبردی ایران در حمایت از مستضعفان جهان و منطقه دچار خدشه خواهد شد و سالها حمایت مادی و معنوی از جبهه مقاومت و آرمان فلسطین نیز به زیر سؤال خواهد رفت. این تغییر حتی در سطوح پایینتر با ساختار و بافتار تاریخی جمهوری اسلامی منافات دارد و اجرای آن میتواند به تغییرات ساختاری و شکلبندیهای جدیدی در جناحها و نیروهای داخلی منجر شود. اجرای درخواست وزیر خارجه آمریکا در عمل با مشکلات غیرقابل حل و پیچیدهای در درون نظام جمهوری اسلامی مواجه خواهد شد. تغییر رفتار موردنظر ایالات متحده حداقل درمورد فوق در عمل میتواند به تغییر نظام منتهی شود؛ بنابراین چنین تغییر رفتاری از خطوط قرمز جمهوری اسلامی ایران محسوب میشود.
ایالات متحده با خروج از برجام بهدنبال تحریمهای فلجکننده و قرار دادن ایران بر سر دو راهی تغییر رفتار یا جنگ است که هر دو حالت باعث آسیبهای جدی به کشور و مردم و در خطر قرار گرفتن تمامیت ارضی و استقلال کشور میشود. پمپئو در مصاحبه با صدای آمریکا بر نارضایتی مردم ایران و نیز حمایت آمریکا از معترضان در ایران تأکید کرد. براساس تحلیل سیستمی چنانچه فشارهای وارده از محیط زیاد شود مرزها بههم میریزد و نظام فرومیپاشد. آمریکا براساس نظریه رئالیسم تهاجمی و با تحریمهای فلجکننده بهدنبال فشار وارد کردن به ایران درجهت فروپاشی از درون است. اقدام نظامی نیز میتواند در جهت تکمیل فروپاشی در دستور کار آمریکا باشد. راهکار خنثی کردن و یا تضعیف اقدامات ایالات متحده چیست؟
بهنظر میرسد کشور در مقطعی حساس و تاریخی قرار دارد. سرمایهگذاری صرف روی کشورهایی مثل چین و روسیه و نیز کشورهای اتحادیه اروپا برای مقابله با آمریکا دور از عقلانیت است. تمام این کشورها براساس منافع ملی خود عمل میکنند و منافع کلان ارتباط با آمریکا را با ایران ترجیح میدهند. مواضع اخیر روسیه درمورد خروج ایران از جنوب سوریه و لزوم امتیاز دادن برای حفظ برجام، و سخنان رهبران فرانسه و آلمان مبنیبر عدم رو در رویی تجاری با آمریکا و یا لزوم مذاکرات درمورد نقش منطقهای و برنامه موشکی ایران دراینراستا قابل تحلیل است.
تغییر سیاستهای مبتنیبر منافع ملی ارزشی کشورها معمولاً سخت و کمتر دستیافتنی است؛ اما تغییر در اولویت سیاستهای داخلی و خارجی امکانپذیر و در دسترس است و کشورهای زیادی در مقاطع حساس تاریخی به تغییر اولویتها دست زدهاند. در شرایط حساس کنونی، مهمترین اولویت کشور رفاه اقتصادی مردم است. این اولویت و نگاه به درون میتواند بر روند سیاست خارجی کشور نیز تأثیر مثبت داشته باشد. تأکید آمریکا بر نارضایتی مردم ایران و نیز حمایت این کشور از اعتراضات نشان از سرمایهگذاری این کشور بر تغییرات از درون است. لزوم توجه به معیشت مردم، تولید و رشد اقتصادی، انسجام داخلی و وحدت میان قشرهای مختلف جامعه را افزایش خواهد داد. لزوم توجه به آزادیهای سیاسی و اجتماعی نیز در قوام انسجام داخلی و پیوند بیشتر مردم با نظام از اهمیت زیادی برخوردار است. بهنظر میرسد در شرایط کنونی فرصت زیادی در دسترس مسئولان نظام و مردم نیست. میتوان با جراحی اقتصادی، خصوصیسازی واقعی و مقابله قاطع با فساد اداری و اقتصادی در پرتو عدالت و استقلال قضایی در جهت جلوگیری از فروپاشی کشور و نظام تلاش مضاعفی کرد.
نسبت نظریه روابط بینالملل با رفتار آمریکا
پس از رویکار آمدن دونالد ترامپ، رفتار آمریکا با ایران از منظر نظری با رئالیسم تهاجمی جان مرشایمر قابل تبیین و تحلیل است. براساس تئوری واقعگرایی تهاجمی مرشایمر، دولتها درپی دست یافتن به یک میزان مشخصی از قدرت نیستند بلکه برای کسب امنیت مطلق، همواره سعی در افزایش قدرت خود دارند که هدف نهایی آنها هم تبدیل شدن به یک هژمونی است. وی در مهمترین اثرش، کتاب «تراژدی سیاست قدرتهای بزرگ» حفظ امنیت فعلی و آینده قدرتهای بزرگ را میزانی از قدرت میداند که آنها را به هژمونی تبدیل کند. مرشایمر در این کتاب خاطرنشان میکند که دولتهایی که مدیریت مناسبی در بازی قدرت نداشته باشند فرصت تبدیل شدن به یک هژمونی را در نظام بینالملل بهدست نمیآورند؛ زیرا آن دولتها مبنا را بر کسب و حفظ میزانی از قدرت گذاشتهاند که برای ماندن و بقا در سیستم بینالمللی لازم است.
جان مرشایمر نهتنها نظریه صلح دموکراتیک را بهطور کلی رد میکند بلکه معتقد است دموکراسی و بهطور مشخص لیبرال ـ دموکراسی نمیتواند مانع جنگ شود. برایناساس، یک قدرت هژمون باید در برابر سایر رقبا بسیار تهاجمی عمل کند؛ زیرا در فضای آنارشی حاکم بر نظام بینالملل، سایر بازیگران، در پی افزایش قدرت خود هستند. رفتار تهاجمی دولت کنونی آمریکا در کلان روایت, بازسازی نظم موجود از طریق رئالیسم تهاجمی است و رفتار با ایران نیز از این روایت پیروی میکند.
شعار اول آمریکا و عمل به وعدههای انتخاباتی
دونالد ترامپ در مبارزات انتخاباتی خود وعدههایی را مطرح کرد که تاکنون به بیشتر این وعدهها عمل کرده است؛ ازجمله خروج از توافقنامه ترانس آتلانتیک، خروج از توافقنامه پاریس، تغییرات بنیادی درخصوص تراز تجاری با چین، مذاکرات مستقیم با کره شمالی درجهت خلع سلاح هستهای این کشور، تجدیدنظر در موافقتنامه نفتا و دستور ساخت دیوار مکزیک، انتقال سفارت آمریکا به بیتالمقدس، سیاستهای مهاجرتی و آخرین مورد خروج آمریکا از برجام.
نگاه ترامپ به برجام از ابتدا بهعنوان یک موافقتنامه بد در جهت انجام مذاکرات مجدد و گنجاندن مسائلی مثل برنامه موشکی ایران و نیز نقش منطقهای ایران بوده است. هدف اصلی ایالات متحده در خروج از برجام برگرداندن تحریمهای هوشمند و ثانویه این کشور علیه ایران است؛ تحریمهایی که سیستم بانکی، بیمهای و نفتی ایران را هدف گرفته است. براساس نظریه رئالیسم تهاجمی ادامه این تحریمها میتواند به جنگ و حمله آمریکا به ایران منتهی شود. مورد عراق مثال گویایی است که تحریمهای این کشور درنهایت به پروژه نفت در برابر غذا و درنهایت به حمله آمریکا و اشغال این کشور انجامید.
فرضیه جنگ همهجانبه آمریکا علیه ایران
راهبرد جدید دوازده مادهای آمریکا تقریباً همگی جزء خطوط قرمز جمهوری اسلامی ایران هستند؛ برای مثال، خروج از کشورهای عراق، یمن و سوریه بدون تضمین منافع ایران خود میتواند تهدیدی برای ایران محسوب شود. ازطرفدیگر، سیاست راهبردی ایران در حمایت از مستضعفان جهان و منطقه دچار خدشه خواهد شد و سالها حمایت مادی و معنوی از جبهه مقاومت و آرمان فلسطین نیز به زیر سؤال خواهد رفت. این تغییر حتی در سطوح پایینتر با ساختار و بافتار تاریخی جمهوری اسلامی منافات دارد و اجرای آن میتواند به تغییرات ساختاری و شکلبندیهای جدیدی در جناحها و نیروهای داخلی منجر شود. اجرای درخواست وزیر خارجه آمریکا در عمل با مشکلات غیرقابل حل و پیچیدهای در درون نظام جمهوری اسلامی مواجه خواهد شد. تغییر رفتار موردنظر ایالات متحده حداقل درمورد فوق در عمل میتواند به تغییر نظام منتهی شود؛ بنابراین چنین تغییر رفتاری از خطوط قرمز جمهوری اسلامی ایران محسوب میشود.
ایالات متحده با خروج از برجام بهدنبال تحریمهای فلجکننده و قرار دادن ایران بر سر دو راهی تغییر رفتار یا جنگ است که هر دو حالت باعث آسیبهای جدی به کشور و مردم و در خطر قرار گرفتن تمامیت ارضی و استقلال کشور میشود. پمپئو در مصاحبه با صدای آمریکا بر نارضایتی مردم ایران و نیز حمایت آمریکا از معترضان در ایران تأکید کرد. براساس تحلیل سیستمی چنانچه فشارهای وارده از محیط زیاد شود مرزها بههم میریزد و نظام فرومیپاشد. آمریکا براساس نظریه رئالیسم تهاجمی و با تحریمهای فلجکننده بهدنبال فشار وارد کردن به ایران درجهت فروپاشی از درون است. اقدام نظامی نیز میتواند در جهت تکمیل فروپاشی در دستور کار آمریکا باشد. راهکار خنثی کردن و یا تضعیف اقدامات ایالات متحده چیست؟
بهنظر میرسد کشور در مقطعی حساس و تاریخی قرار دارد. سرمایهگذاری صرف روی کشورهایی مثل چین و روسیه و نیز کشورهای اتحادیه اروپا برای مقابله با آمریکا دور از عقلانیت است. تمام این کشورها براساس منافع ملی خود عمل میکنند و منافع کلان ارتباط با آمریکا را با ایران ترجیح میدهند. مواضع اخیر روسیه درمورد خروج ایران از جنوب سوریه و لزوم امتیاز دادن برای حفظ برجام، و سخنان رهبران فرانسه و آلمان مبنیبر عدم رو در رویی تجاری با آمریکا و یا لزوم مذاکرات درمورد نقش منطقهای و برنامه موشکی ایران دراینراستا قابل تحلیل است.
تغییر سیاستهای مبتنیبر منافع ملی ارزشی کشورها معمولاً سخت و کمتر دستیافتنی است؛ اما تغییر در اولویت سیاستهای داخلی و خارجی امکانپذیر و در دسترس است و کشورهای زیادی در مقاطع حساس تاریخی به تغییر اولویتها دست زدهاند. در شرایط حساس کنونی، مهمترین اولویت کشور رفاه اقتصادی مردم است. این اولویت و نگاه به درون میتواند بر روند سیاست خارجی کشور نیز تأثیر مثبت داشته باشد. تأکید آمریکا بر نارضایتی مردم ایران و نیز حمایت این کشور از اعتراضات نشان از سرمایهگذاری این کشور بر تغییرات از درون است. لزوم توجه به معیشت مردم، تولید و رشد اقتصادی، انسجام داخلی و وحدت میان قشرهای مختلف جامعه را افزایش خواهد داد. لزوم توجه به آزادیهای سیاسی و اجتماعی نیز در قوام انسجام داخلی و پیوند بیشتر مردم با نظام از اهمیت زیادی برخوردار است. بهنظر میرسد در شرایط کنونی فرصت زیادی در دسترس مسئولان نظام و مردم نیست. میتوان با جراحی اقتصادی، خصوصیسازی واقعی و مقابله قاطع با فساد اداری و اقتصادی در پرتو عدالت و استقلال قضایی در جهت جلوگیری از فروپاشی کشور و نظام تلاش مضاعفی کرد.
نظر شما