پایه‌های فهم علم سیاست


«بدان که دانایان این عالم را به دریا و احوال این عالم را به موج دریا تشبیه کرده‌اند و به آن می‌ماند؛ از آن جهت که هر زمان صورتی پیدا می‌آید و هر زمان نقشی ظاهر می‌شود و هیچ‌یک را بقا و ثبات نیست. صورت اول هنوز تمام نشده و استقامت نیافته که صورتی دیگر آمد و آن صورت‌های اول را محو گردانید» (نسقی، 1362: 27).

 

اکنون در دهه دوم قرن 21، جهان با مفاهیم و حوزه‌های جدیدی از سیاست مواجه است که با گذشته تفاوت دارد. در این دوران، سیاست به زندگی روزمره انسان‌ها معطوف است و سبک‌های مختلف زندگی را بازنمایی می‌کند. سبک‌های زندگی فردی و اجتماعی مختلف و بسیار متنوع، منعکس‌کننده جهانی بدون مرز، سرشار از حقایق متکثر و دربرگیرنده آغازها، راه‌ها و مقاصد گوناگون است. در این جهان، موضوعاتی مانند: تمایلات و علائق خصوصی، اطلاعات و دانش، اخلاقیات، ماوراءالطبیعه و متافیزیک وارد سیاست شده‌اند و فضایی مملو از آشوب و پیچیدگی و واجد دعاوی متناقض و مبهم ایجاد کرده‌اند که امکان دستیابی به اصول ثابت و متقن در سیاست را سلب کرده و امکان تحلیل سیاسی ازطریق به‌کار بستن دستورات دقیق و روشمند را ازبین برده است. ظهور جامعه مجازی و شبکه‌های ارتباطی نیز مفاهیم کلاسیک جامعه را نامعتبر ساخته و بر پیچیدگی ماهیت سیاست افزوده است.

به‌نظر می‌رسد در چنین شرایطی نمی‌توان برای سیاست، دسته‌ای از اصول، مبانی یا بنیادها را ذکر کرد. براساس تجربه نگارنده این سطور در تدریس درس مبانی علم سیاست در دانشگاه‌های تهران، بهترین روش درک سیاست، تحلیل آن ازطریق یادگیری ابزارهای مفهومی پرکاربرد در سیاست است؛ بدین معنی که هر موضوعی از سیاست را می‌توان براساس قواعد مشخص‌کننده خاص آن موضوع تعریف کرد و مجموعه‌ای از این قواعد، درک انسان از سیاست را شکل می‌دهد؛ مانند بازی شطرنج که ازطریق شناخت مجموعه‌ای از قواعد، حرکت هریک از مهره‌ها تعریف می‌شود. آموزش زبان نیز چنین است که ابتدا فرد با تعدادی از کلمات آشنا می‌شود و در مراحل تخصصی‌تر دستور زبان را می‌آموزد.

سیاست جستاری پیچیده است؛ آن‌قدر پیچیده است که می‌تواند نمونه بارز موضوعات ذاتاً جروبحث‌برانگیز فیلسوفان باشد. اگر اندیشمندان این‌قدر بر سر معنی و مفهوم سیاست دست‌وپا می‌زنند و سر و دست می‌شکنند، به‌سبب ارزش زیادی است که برای آن قائل‌اند. نزاع‌های لفظی بر سر معنی سیاست، به‌احتمال‌زیاد به این زودی پایان نخواهد یافت. ازطرف‌دیگر، پیچیدگی تحلیل سیاسی با درنظر گرفتن مفاهیم مرتبط با آن، مانند: ایدئولوژی، رژیم و فرهنگ و یا تنش میان آزادی و برابری دوچندان می‌شود. برای بغرنج‌تر کردن کار کافی است بستر تاریخی و سیاسی شکل‌گیری و تکامل مفاهیم سیاسی نیز به آن افزوده شود. کتابی که پیشِ رو دارید، خوانشی از مفاهیم بنیادین سیاست است و تلاشی است در راه رسیدن به درکی درست از مفاهیم بنیادین سیاست و واژگان مربوط به آن.

در بامداد عصر مطالعه سامان‌یافتۀ سیاست، ارسطو در سخنانی به‌یادماندنی یادآور این نکته شد که در مطالعه‌ای ازاین‌دست، «ما نباید بیش از آنچه سوژه مورد مطالعه می‌تواند تقبل کند درپی شفافیت باشیم». همچون ایده «دموکراسی»، بسیاری از مفاهیمی که واژگان سیاسی را تشکیل می‌دهند یا در تعریف خود مورد بحث و تقابل فکرند و یا از شفافیت چندانی برخوردار نیستند و در ابهام و عدم شفافیت به‌سر می‌برند. واقعیت این است که اجماع کامل و اتفاق‌نظر تمام‌عیار در میان آنهایی که با سیاست و چنین مفاهیم، واژگان و اصطلاحاتی سروکار دارند همواره میسر نخواهد بود.

بااین‌حال، هدف این است که درحد امکان، تعریف یا تعاریف واژگان بنیادین سیاست، چه از دیدگاه نظری و چه عملی، شفاف و روشن گردند. ازطرف‌دیگر، و دقیقاً به دلایلی که توضیح آن در بالا گفته شد، هیچ‌یک از تعاریفی را که در این جستار ارائه خواهد شد نمی‌توان تعریف نهایی و «فصل‌الخطاب» درخصوص هریک از مفاهیم مورد مطالعه تلقی کرد. هدف از گردآوری واژگان سیاست در محدوده جستار حاضر، شفاف‌سازی مفاهیم تا آن اندازه است که به خواننده امکان می‌دهد خود به کمک آن، پا به عرصه گفتگو در باب سیاست و تحلیل سیاسی بگذارد. امید می‌رود که با تسهیل فهم و درک مفاهیم پیچیده‌ای که لازمه شناخت و بحث سیاست است، دانشجویان عزیز به تعمیق این مفاهیم همت گمارند و درپی دستیابی به شناختی هرچه عمیق‌تر از مباحث مورد مشاجره درخصوص سیاست باشند.