ابعاد و ملاحظات سفر وزیر دفاع چین به تهران
ابعاد و ملاحظات سفر وزیر دفاع چین به تهران
سهشنبه 2 آذر 1395

بیش از سه دهه، همکاری نظامی چین و جمهوری اسلامی ایران دارای چالشهای پیچیدهای بوده است. میدانیم که این بخش از همکاری دو کشور با تحریمهای سازمان ملل و فشارهای بینالمللی درمورد برنامه هستهای ایران در دهه 2000 میلادی متوقف و رو به زوال رفت. قطعنامههای بهتصویبرسیده در شورای امنیت نیز با حمایت چین، همکاری با صنایع موشکی بالستیک و نیروگاه هستهای ایران را ممنوع کرد و در سال 2010 با قطعنامه 1929 که صادرات سلاحهای متعارف را به ایران ممنوع میکرد، گسترش یافت. اما مشاهدۀ روندها و تحولات طی سه سال گذشته، حاکی از آن است که مناسبات دفاعی و نظامی دو کشور متحول شده و از حالت نمادین و مصلحتی گذشته فاصله گرفته است.
23 مهر ماه 1394 بود که سرلشکر فیروزآبادی، رئیس پیشین ستاد کل نیروهای مسلح ایران، در تهران میزبانیِ دریاسالار سان جیانگو، جانشین رئیس ستاد کل ارتش جمهوری خلق چین را برعهده گرفت و دو طرف یک تفاهمنامه نظامی امضا کردند. درهمینراستا، هفته گذشته سپهبد چانگ وان چوان، وزیر دفاع جمهوری خلق چین در صدر هیئتی برای سفر رسمی سهروزه وارد تهران شد و با سرتیپ حسین دهقان، وزیر دفاع و سرلشکر حسین باقری، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح ج.ا.ایران، دیدار کرد و ظاهراً تفاهمنامه پیشین به توافقنامه تبدیل گردید. برای نقطه شروع، همینبس که این سفر، نخستین سفر یک وزیر دفاع چین به تهران پس از انقلاب اسلامی تاکنون بهشمار میرود.
باید پذیرفت که این امر در پرتو موفقیت ارتقای سطح سیاسی روابط میان دو کشور ظرف سه سال گذشته است که امروزه در قلمرو نظامی شاهد آن هستیم. برای نخستینبار آقای روحانی، در شهریور 1392 در بیشکک قرقیزستان با آقای شی جینپینگ، رئیسجمهور چین ملاقات کرد و گسترش روابط سیاسی دو کشور از آن به بعد بهبود قابل توجهی یافت و با امضاء توافق اولیه هستهای در نوامبر 2013 سیر صعودی گرفت. درواقع ازنظر سیاسی، موفقیت مذاکرات هستهایِ ایران و گروه 1+5 در قالب «برنامه جامع اقدام مشترک» موسوم به «برجام»، منجربه مشروعیتبخشی به رابطۀ نظامیِ ایران و چین شده است. در این چهارچوب بهنظر میرسد پکن توسعه روابط نظامی و مناسبات امنیتیِ بیشتر با تهران در پرتو همکاری جمهوری اسلامی ایران با غرب در مسئله هستهای را کمهزینهتر میبیند؛ زیرا اکنون، برقراریِ ارتباط عمیقتر تهران ـ پکن، واکنش تند سیاسی قدرتهای غربی و بهویژه آمریکا را درپی نخواهد داشت.
با توجه به سالها تداوم و پایداریِ سیاست توسعه مسالمتآمیز چین، شکی نیست که گسترش و تقویت پیوندهای سیاسی و دفاعی دو کشور ایران و چین نیز؛ عموماً تابعی از فضای مساعد بینالمللی و همچنین متغیر ایالات متحدۀ آمریکا بوده است که در پرتو آن، امکانِ تحقق بستر مناسب برای سایر حوزههای همکاری فراهم شده و عینیت یافته است. لذا ﺍﻭﻟﻴﻦ ﺷﺮﻁ ﻻﺯﻡ ﺑﺮﺍﻯ ﺳﺎﺯﻣﺎﻧﺪﻫﻰ مناسبات ﺩﻓﺎﻋﻰ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ زمینههای ﺍﻳﺠﺎﺩ ﺭﻭﺍﺑﻂ ﻣﺘﻌﺎﺩﻝ ﺳﻴﺎﺳﻰ ﺑﻴﻦ دو ﻛﺸﻮر ﺍﻳﺠﺎﺩ ﺷﻮﺩ؛ زیرا ﺭﻭﺍﺑﻂ ﻣﻨﺎقشهﺁﻣﻴﺰ ﻧﻤﻰﺗﻮﺍﻧﺪ ﺯﻣﻴﻨﻪﻫﺎﻯ ﻻﺯﻡ ﺑﺮﺍﻯ ﺷﻜﻞﮔﻴﺮﻯ روابط ﺩﻓﺎﻋﻰ ﺩﺭ ﺳﻄﺢ دوجانبه یا ﻣﻨﻄﻘﻪﺍﻯ ﺭﺍ بهﻭﺟﻮﺩ ﺁﻭﺭﺩ. ﻋﻠﺖ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﻰﺗﻮﺍﻥ ﺩﺭ ﺗﺄﺛﻴﺮﮔﺬﺍﺭﻯ ﻭ ﺍﺛﺮﺑﺨﺸﻰ ﻗﺪﺭﺕﻫﺎﻯ ﺑﺰﺭگ ﺩﺭ ﻣﻌﺎﺩﻻﺕ ﻣﻨﻄﻘﻪﺍﻯ ﺩﺍﻧﺴﺖ.
منطق توجه ایران به همکاری نظامی با چین غالباً به جایگاه این کشور در عرصۀ بینالمللی برمیگردد. چین دارای بزرگترین ارتش جهان از نظر تعداد نیروی حرفهای (دو میلیون و 333 هزار نفر) است و ظرف یک دهۀ اخیر بهخاطر صرف هزینه و فعالیتش درجهت نوسازی نظامی و گسترش توانمندیهای نیروهای متعارف و غیرمتعارف خود، هم بهلحاظ آرایش زمینی، توان دریایی، قابلیتهای هوایی و همچنین برنامۀ موشکی و سایبری، توجه فزایندهای را در عرصه جهانی به خود جلب کرده است. این موضوع پس از توافق هستهای وین برای ایران از اهمیت فوقالعادهای برخوردار شده و مقامات نیروهای مسلح کشور نیز مایلند قدرت نظامی خود را در پیوند نزدیک با چین بهروزرسانی و متنوعسازی کنند. باوجوداین، میدانیم که پس از برجام، همچنان فروش تسلیحات به ایران با موانع و تحریمهای متعددی روبهروست. دراینمیان، برخی از تسلیحات چینی هم بدون مانع میتوانند فروخته شوند بهطور مثال استدلال برخی از کارشناسان چینی و ایرانی بر این پایه استوار است که وقتی روسیه توانست فروش سامانه دفاع موشکی اس 300 به ایران را عملیاتی کند و واگذاری آن به ایران ناقضِ توافق هستهای نبود؛ چین هم میتواند برای فروش تسلیحات کوچک، موشکهای کوتاهبرد و دیگر سیستمها در چهارچوب همین فضا از موقعیت استفاده کند.
بههمینجهت در غرب نیز این گمانه مطرح شده است که در سالهای پیشِ رو، چین ممکن است تلاش کند تا تسلیحات پیشرفته گستردهای را به ایران بفروشد. برای نمونه، چین میتواند موشکهای کروز پیشرفته یا تخصصهای فنی را به ایران انتقال دهد که میتواند قابلیت تهران را برای تولید داخلی موشکهای کروز ضدکشتی یا زمینی بهبود و ارتقاء بخشد. صحبتهایی درخصوص احتمال فروش هواپیمای جنگی فایربرد «J-10» به ایران یکی از این گمانههاست. سامانۀ دیگر میتواند «شناور موشکانداز هوبی» باشد، که چین قصد داشت آن را به پاکستان بفروشد. با توجه به گرایشهای مثبت اخیر در توسعه روابط ناوی ایران و چین، این امر میتواند انتخابی منطقی باشد و پتانسیلهای دریایی دو کشور را عینیت بخشد. چین همچنین میتواند همکاری خود را با ایران در زمینههایی چون سامانههای هواپیماهای بدون سرنشین، سامانههای فضایی یا ضدفضایی، قطعات دفاع موشکی، یا توانمندیهای جنگافزار الکترونیک بهبود بخشد. بااینحال، فروش اکثر این سامانهها، اگر نه تمامی آنها، برای هشت سالِ نخستِ برجام یعنی تا سال 1402 نیازمند رأی مثبت شورای امنیت ملل متحد است. درواقع، تحریمها اجازه تحویل بعضی از بهترین کالاهای صادراتی چین به ایران را نخواهد داد. ازطرفی، چینیها میدانند که تقویت مناسبات نظامیِ پیشرفته با ایران ممکن است مشکلاتی برای آنها بههمراه داشته باشد. روابط فزایندۀ راهبردی با ایران (حتی با وجود عضویت رسمی ایران در پیمان شانگهای) ممکن است موجب ناکام ماندن تلاشهای چین برای گسترش همکاری اقتصادی با دیگر کشورهای منطقه، بهویژه رژیم صهیونیستی و کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس و مصر شود که ایران را رقیب اصلیِ خود میدانند. لذا واضح است که نباید درخصوص روابط نظامی دو کشور بزرگنمایی شود.
درنظر بگیریم درست پس از توافق هستهای ژوئیه 2015 که دولت آقای روحانی از علاقه خود برای نزدیکی به غرب و رسانههای بینالمللی از امکان آشتیِ احتمالی ایران و آمریکا سخن میگفتند، شی جینپینگ، اولین رهبر جهان بود که به ایران سفر کرد. وی در بدو ورود در مقالهای که در روزنامه ایران نوشت، از ضرورت احیای جاده ابریشم سخن گفت و با عضویت ایران در سازمان همکاری شانگهای موافقت کرد. اما چند ماه بعد از موفقیت برجام، پکن از موضع قبلیِ خود درخصوص حمایت از ایران در پیوستن به سازمان شانگهای در اجلاس اخیر تاشکند عقب نشست. نگرانی چینیها از وضعیت تاجیکستان و تأثیر منفی عضویت ایران در ورود به سازمان و اتخاذ موضع حمایتی درقبال نهضت اسلامی این کشور بهعنوان همسایه بلافصل چین، روابط گسترده چین و آمریکا، عدم اطمینان چینیها از فرایند سیاسی و اقتصادی پس از برجام و نوع روابط ایران با آمریکا بهویژه با رویکار آمدن دونالد ترامپ در این کشور، نارضایتی احتمالی چین از نزدیکی مناسبات ایران و هند بهویژه توافق سهجانبه اخیر میان ایران، هند و افغانستان در زمینه توسعه بندر چابهار، و جایگاه نامشخص و مبهم ایران در طرح راه ابریشم جدید، ازجمله دلایل و زمینههایی است که انگیزههای لازم چین را از همکاری دفاعی و حمایت از تبدیل عضویت ایران از عضو ناظر به اصلی در شانگهای کم میکند.
اما بهاحتمالزیاد این مسئله پایدار نخواهد بود. فقط کافی است منازعه دریای چین جنوبی را به یاد آوریم و اینکه اقیانوس آرام و اقیانوس هند مناطقی بهشمار میروند که قرن بیستویکم را تعریف خواهند کرد. دراینراستا، چرخش اوباما به سمت آسیا ـ پاسیفیک و پیگیریِ احتمالیِ آن توسط ترامپ، ناگزیر چین را به سمت خاورمیانه و کشوری چون ایران ـ که در خلیج فارس با آمریکا همپیمان نیست ـ سوق خواهد داد. واضح است که یکی از راهبردهای اصلی آمریکا، جلوگیری از تسلط هرچه بیشتر چین بر شرق آسیاست. این مأموریت البته امروز به لطف برخی اقدامات پکن، مانند منازعات جاری با فیلیپین و ویتنام که نمایانگر چالشهای پیشِ روی آن کشور است، تا حدودی برای آمریکا آسانتر شده است. ازطرفی، جایگاه و اهمیت ایران در معادلات اقیانوس هند نیز برای چین تعیینکننده است. اساساً چین، ایران را نهتنها برای حفظ جریان آزاد نفت از خلیج فارس، بلکه بهعنوان گرهگشایِ آتیِ امنیت انرژیِ مسیر جاده ابریشم درنظر دارد. تنگه مالاکا یکی از مهمترین گذرگاههای دریایی جهان بهحساب میآید که روزانه بیش از پانزده میلیون بشکه نفت از آن عبور میکند. بخش عمده نفت خلیج فارس برای بازار کشورهای آسیایی و چین از این تنگه عبور کرده و با عبور از اقیانوس هند، به دست مشتریان آن میرسد. نظر به حضور و تسلط ناوهای آمریکایی در تمامی مسیر این تنگه و در شرایط وقوع بحران احتمالی میان چین و آمریکا در آینده، خط لوله ایران ـ پاکستان و همچنین اتصال ایران به خطوط گازی ترکمنستان به سمت چین، ناجیِ تنگنای منافع حیاتی پکن بوده و این کشور میتواند بهواسطه موقعیت جغرافیایی ایران، این تنگه را دور بزند.
بنابراین اگر مناقشات چین با آمریکا درخصوص مسائل استراتژیک از اقیانوس هند تا دریای چین جنوبی بهصورت جدی ادامه پیدا کند و به موازات آن، پکن در راستای عملیاتی کردن جاده ابریشم جدید مصمم باشد؛ این کشور به ایران و موقعیت ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک آن محتاج است. این ملاحظات استراتژیک و ژئوپلیتیک در عرصه جهانی باعث میشود با وجودِ دکترین توسعه مسالمتآمیز چین، در آیندۀ نزدیک، همزمان با فشار غرب به چین و تقویت نقش ایران در عرصه بینالمللی و نقشِ ثباتآفرین آن در خاورمیانه، تهران وزنِ خود را به پکن تحمیل کند. درواقع، اگر تاکنون متغیر آمریکا همواره مانعی اساسی برای نزدیکیِ چین به ایران بوده است، اما میتوان انتظار داشت که همین آمریکا، چین را مجبور کند از نظر امنیتی و نظامی به سمت ایران متمایل شود.
23 مهر ماه 1394 بود که سرلشکر فیروزآبادی، رئیس پیشین ستاد کل نیروهای مسلح ایران، در تهران میزبانیِ دریاسالار سان جیانگو، جانشین رئیس ستاد کل ارتش جمهوری خلق چین را برعهده گرفت و دو طرف یک تفاهمنامه نظامی امضا کردند. درهمینراستا، هفته گذشته سپهبد چانگ وان چوان، وزیر دفاع جمهوری خلق چین در صدر هیئتی برای سفر رسمی سهروزه وارد تهران شد و با سرتیپ حسین دهقان، وزیر دفاع و سرلشکر حسین باقری، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح ج.ا.ایران، دیدار کرد و ظاهراً تفاهمنامه پیشین به توافقنامه تبدیل گردید. برای نقطه شروع، همینبس که این سفر، نخستین سفر یک وزیر دفاع چین به تهران پس از انقلاب اسلامی تاکنون بهشمار میرود.
باید پذیرفت که این امر در پرتو موفقیت ارتقای سطح سیاسی روابط میان دو کشور ظرف سه سال گذشته است که امروزه در قلمرو نظامی شاهد آن هستیم. برای نخستینبار آقای روحانی، در شهریور 1392 در بیشکک قرقیزستان با آقای شی جینپینگ، رئیسجمهور چین ملاقات کرد و گسترش روابط سیاسی دو کشور از آن به بعد بهبود قابل توجهی یافت و با امضاء توافق اولیه هستهای در نوامبر 2013 سیر صعودی گرفت. درواقع ازنظر سیاسی، موفقیت مذاکرات هستهایِ ایران و گروه 1+5 در قالب «برنامه جامع اقدام مشترک» موسوم به «برجام»، منجربه مشروعیتبخشی به رابطۀ نظامیِ ایران و چین شده است. در این چهارچوب بهنظر میرسد پکن توسعه روابط نظامی و مناسبات امنیتیِ بیشتر با تهران در پرتو همکاری جمهوری اسلامی ایران با غرب در مسئله هستهای را کمهزینهتر میبیند؛ زیرا اکنون، برقراریِ ارتباط عمیقتر تهران ـ پکن، واکنش تند سیاسی قدرتهای غربی و بهویژه آمریکا را درپی نخواهد داشت.
با توجه به سالها تداوم و پایداریِ سیاست توسعه مسالمتآمیز چین، شکی نیست که گسترش و تقویت پیوندهای سیاسی و دفاعی دو کشور ایران و چین نیز؛ عموماً تابعی از فضای مساعد بینالمللی و همچنین متغیر ایالات متحدۀ آمریکا بوده است که در پرتو آن، امکانِ تحقق بستر مناسب برای سایر حوزههای همکاری فراهم شده و عینیت یافته است. لذا ﺍﻭﻟﻴﻦ ﺷﺮﻁ ﻻﺯﻡ ﺑﺮﺍﻯ ﺳﺎﺯﻣﺎﻧﺪﻫﻰ مناسبات ﺩﻓﺎﻋﻰ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ زمینههای ﺍﻳﺠﺎﺩ ﺭﻭﺍﺑﻂ ﻣﺘﻌﺎﺩﻝ ﺳﻴﺎﺳﻰ ﺑﻴﻦ دو ﻛﺸﻮر ﺍﻳﺠﺎﺩ ﺷﻮﺩ؛ زیرا ﺭﻭﺍﺑﻂ ﻣﻨﺎقشهﺁﻣﻴﺰ ﻧﻤﻰﺗﻮﺍﻧﺪ ﺯﻣﻴﻨﻪﻫﺎﻯ ﻻﺯﻡ ﺑﺮﺍﻯ ﺷﻜﻞﮔﻴﺮﻯ روابط ﺩﻓﺎﻋﻰ ﺩﺭ ﺳﻄﺢ دوجانبه یا ﻣﻨﻄﻘﻪﺍﻯ ﺭﺍ بهﻭﺟﻮﺩ ﺁﻭﺭﺩ. ﻋﻠﺖ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﻰﺗﻮﺍﻥ ﺩﺭ ﺗﺄﺛﻴﺮﮔﺬﺍﺭﻯ ﻭ ﺍﺛﺮﺑﺨﺸﻰ ﻗﺪﺭﺕﻫﺎﻯ ﺑﺰﺭگ ﺩﺭ ﻣﻌﺎﺩﻻﺕ ﻣﻨﻄﻘﻪﺍﻯ ﺩﺍﻧﺴﺖ.
منطق توجه ایران به همکاری نظامی با چین غالباً به جایگاه این کشور در عرصۀ بینالمللی برمیگردد. چین دارای بزرگترین ارتش جهان از نظر تعداد نیروی حرفهای (دو میلیون و 333 هزار نفر) است و ظرف یک دهۀ اخیر بهخاطر صرف هزینه و فعالیتش درجهت نوسازی نظامی و گسترش توانمندیهای نیروهای متعارف و غیرمتعارف خود، هم بهلحاظ آرایش زمینی، توان دریایی، قابلیتهای هوایی و همچنین برنامۀ موشکی و سایبری، توجه فزایندهای را در عرصه جهانی به خود جلب کرده است. این موضوع پس از توافق هستهای وین برای ایران از اهمیت فوقالعادهای برخوردار شده و مقامات نیروهای مسلح کشور نیز مایلند قدرت نظامی خود را در پیوند نزدیک با چین بهروزرسانی و متنوعسازی کنند. باوجوداین، میدانیم که پس از برجام، همچنان فروش تسلیحات به ایران با موانع و تحریمهای متعددی روبهروست. دراینمیان، برخی از تسلیحات چینی هم بدون مانع میتوانند فروخته شوند بهطور مثال استدلال برخی از کارشناسان چینی و ایرانی بر این پایه استوار است که وقتی روسیه توانست فروش سامانه دفاع موشکی اس 300 به ایران را عملیاتی کند و واگذاری آن به ایران ناقضِ توافق هستهای نبود؛ چین هم میتواند برای فروش تسلیحات کوچک، موشکهای کوتاهبرد و دیگر سیستمها در چهارچوب همین فضا از موقعیت استفاده کند.
بههمینجهت در غرب نیز این گمانه مطرح شده است که در سالهای پیشِ رو، چین ممکن است تلاش کند تا تسلیحات پیشرفته گستردهای را به ایران بفروشد. برای نمونه، چین میتواند موشکهای کروز پیشرفته یا تخصصهای فنی را به ایران انتقال دهد که میتواند قابلیت تهران را برای تولید داخلی موشکهای کروز ضدکشتی یا زمینی بهبود و ارتقاء بخشد. صحبتهایی درخصوص احتمال فروش هواپیمای جنگی فایربرد «J-10» به ایران یکی از این گمانههاست. سامانۀ دیگر میتواند «شناور موشکانداز هوبی» باشد، که چین قصد داشت آن را به پاکستان بفروشد. با توجه به گرایشهای مثبت اخیر در توسعه روابط ناوی ایران و چین، این امر میتواند انتخابی منطقی باشد و پتانسیلهای دریایی دو کشور را عینیت بخشد. چین همچنین میتواند همکاری خود را با ایران در زمینههایی چون سامانههای هواپیماهای بدون سرنشین، سامانههای فضایی یا ضدفضایی، قطعات دفاع موشکی، یا توانمندیهای جنگافزار الکترونیک بهبود بخشد. بااینحال، فروش اکثر این سامانهها، اگر نه تمامی آنها، برای هشت سالِ نخستِ برجام یعنی تا سال 1402 نیازمند رأی مثبت شورای امنیت ملل متحد است. درواقع، تحریمها اجازه تحویل بعضی از بهترین کالاهای صادراتی چین به ایران را نخواهد داد. ازطرفی، چینیها میدانند که تقویت مناسبات نظامیِ پیشرفته با ایران ممکن است مشکلاتی برای آنها بههمراه داشته باشد. روابط فزایندۀ راهبردی با ایران (حتی با وجود عضویت رسمی ایران در پیمان شانگهای) ممکن است موجب ناکام ماندن تلاشهای چین برای گسترش همکاری اقتصادی با دیگر کشورهای منطقه، بهویژه رژیم صهیونیستی و کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس و مصر شود که ایران را رقیب اصلیِ خود میدانند. لذا واضح است که نباید درخصوص روابط نظامی دو کشور بزرگنمایی شود.
درنظر بگیریم درست پس از توافق هستهای ژوئیه 2015 که دولت آقای روحانی از علاقه خود برای نزدیکی به غرب و رسانههای بینالمللی از امکان آشتیِ احتمالی ایران و آمریکا سخن میگفتند، شی جینپینگ، اولین رهبر جهان بود که به ایران سفر کرد. وی در بدو ورود در مقالهای که در روزنامه ایران نوشت، از ضرورت احیای جاده ابریشم سخن گفت و با عضویت ایران در سازمان همکاری شانگهای موافقت کرد. اما چند ماه بعد از موفقیت برجام، پکن از موضع قبلیِ خود درخصوص حمایت از ایران در پیوستن به سازمان شانگهای در اجلاس اخیر تاشکند عقب نشست. نگرانی چینیها از وضعیت تاجیکستان و تأثیر منفی عضویت ایران در ورود به سازمان و اتخاذ موضع حمایتی درقبال نهضت اسلامی این کشور بهعنوان همسایه بلافصل چین، روابط گسترده چین و آمریکا، عدم اطمینان چینیها از فرایند سیاسی و اقتصادی پس از برجام و نوع روابط ایران با آمریکا بهویژه با رویکار آمدن دونالد ترامپ در این کشور، نارضایتی احتمالی چین از نزدیکی مناسبات ایران و هند بهویژه توافق سهجانبه اخیر میان ایران، هند و افغانستان در زمینه توسعه بندر چابهار، و جایگاه نامشخص و مبهم ایران در طرح راه ابریشم جدید، ازجمله دلایل و زمینههایی است که انگیزههای لازم چین را از همکاری دفاعی و حمایت از تبدیل عضویت ایران از عضو ناظر به اصلی در شانگهای کم میکند.
اما بهاحتمالزیاد این مسئله پایدار نخواهد بود. فقط کافی است منازعه دریای چین جنوبی را به یاد آوریم و اینکه اقیانوس آرام و اقیانوس هند مناطقی بهشمار میروند که قرن بیستویکم را تعریف خواهند کرد. دراینراستا، چرخش اوباما به سمت آسیا ـ پاسیفیک و پیگیریِ احتمالیِ آن توسط ترامپ، ناگزیر چین را به سمت خاورمیانه و کشوری چون ایران ـ که در خلیج فارس با آمریکا همپیمان نیست ـ سوق خواهد داد. واضح است که یکی از راهبردهای اصلی آمریکا، جلوگیری از تسلط هرچه بیشتر چین بر شرق آسیاست. این مأموریت البته امروز به لطف برخی اقدامات پکن، مانند منازعات جاری با فیلیپین و ویتنام که نمایانگر چالشهای پیشِ روی آن کشور است، تا حدودی برای آمریکا آسانتر شده است. ازطرفی، جایگاه و اهمیت ایران در معادلات اقیانوس هند نیز برای چین تعیینکننده است. اساساً چین، ایران را نهتنها برای حفظ جریان آزاد نفت از خلیج فارس، بلکه بهعنوان گرهگشایِ آتیِ امنیت انرژیِ مسیر جاده ابریشم درنظر دارد. تنگه مالاکا یکی از مهمترین گذرگاههای دریایی جهان بهحساب میآید که روزانه بیش از پانزده میلیون بشکه نفت از آن عبور میکند. بخش عمده نفت خلیج فارس برای بازار کشورهای آسیایی و چین از این تنگه عبور کرده و با عبور از اقیانوس هند، به دست مشتریان آن میرسد. نظر به حضور و تسلط ناوهای آمریکایی در تمامی مسیر این تنگه و در شرایط وقوع بحران احتمالی میان چین و آمریکا در آینده، خط لوله ایران ـ پاکستان و همچنین اتصال ایران به خطوط گازی ترکمنستان به سمت چین، ناجیِ تنگنای منافع حیاتی پکن بوده و این کشور میتواند بهواسطه موقعیت جغرافیایی ایران، این تنگه را دور بزند.
بنابراین اگر مناقشات چین با آمریکا درخصوص مسائل استراتژیک از اقیانوس هند تا دریای چین جنوبی بهصورت جدی ادامه پیدا کند و به موازات آن، پکن در راستای عملیاتی کردن جاده ابریشم جدید مصمم باشد؛ این کشور به ایران و موقعیت ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک آن محتاج است. این ملاحظات استراتژیک و ژئوپلیتیک در عرصه جهانی باعث میشود با وجودِ دکترین توسعه مسالمتآمیز چین، در آیندۀ نزدیک، همزمان با فشار غرب به چین و تقویت نقش ایران در عرصه بینالمللی و نقشِ ثباتآفرین آن در خاورمیانه، تهران وزنِ خود را به پکن تحمیل کند. درواقع، اگر تاکنون متغیر آمریکا همواره مانعی اساسی برای نزدیکیِ چین به ایران بوده است، اما میتوان انتظار داشت که همین آمریکا، چین را مجبور کند از نظر امنیتی و نظامی به سمت ایران متمایل شود.
نظر شما