القاعده یمن در مسیر القاعده عربستان
چهارشنبه 26 مهر 1391
ساکنان استان مأرب یمن، صبح 9 اکتبر با خبری وحشتناک روز خود را آغاز کردند: سه سر بریده شده سه جوان یمنی در قسمت شرقی این شهر پیدا شدهاند. در کنار این منظره، سیدیهایی رها شده بود که اعترافات سه جوان قربانی به چسباندن وصلههای الکترونیکی به خودروهای فعالان و رهبران القاعده را به تصویر میکشید؛ وصلههایی که بنابر اعترافات، ردیابی خودروهای اعضای القاعده را برای هواپیماهای بیسرنشین آمریکایی از طریق ماهوارههای دریافتکننده امواج الکترونیک میسّر میکند. سیدیهای یادشده همچنین مجازات قربانیان را به تصویر میکشید. خبر یادشده همراه با رها کردن سه جسد بیسر قربانیان در سه نقطۀ پرتردد شهر مأرب، ساکنان این شهر را در سکوتی سهمگین فرو برد.
این البته اولین مجازات رعبآور اعمال شده توسط القاعده در یمن نیست. اوایل سال 2012 نیز شاهد حادثه مشابهی بود که در آن القاعده، پنج تن از اعضای خود را به اتهام جاسوسی، گردن زد. اما در آن حادثه نه اعترافاتی ضبط شده و نه صحنه مجازات به نمایش گذاشته شد. بهعلاوه القاعده، اجساد قربانیان را برای نمایش عمومی در بازار و اماکن عمومی رها نکرد.
از زمانی که القاعده پس از وقفهای سه ساله، فعالیت خود را در یمن از سرگرفت، فعالیتها و تعداد اعضا و طرفدارانش در روندی روبه رشد، افزایش یافته است به نحوی که در سه سال اخیر، گاه از آن به عنوان فعالترین زیرمجموعه القاعده یاد میشود. در چنین شرایطی، مجازاتهای رعبآور القاعده و بهویژه به نمایش گذاشتن جنایتهای اعمال شده، چه دلالتهایی میتواند داشته باشد؟
فعالیت القاعده یمن، که از سال 2009 با ادغام با القاعده عربستان به «قاعده جهاد در جزیره العرب» تغییر نام داد، در سه سال گذشته از نظر شدت و گستره بیسابقه بوده است. القاعده با بهرهگیری از بحرانهای پایدار داخلی و شرایط ویژه یمن که آن را به دولتی شبهورشکسته تبدیل کرده، توانست در سایه قیام مردم یمن علیه رژیم صالح، برخی شهرهای جنوب این کشور را به سلطه خود درآورد و «امارتهای اسلامی» برپا کند. در واقع، یکی از عوامل اصلی مصادره برونداد قیام مردم یمن در سال 2011 را میتوان قدرت بیسابقه القاعده در این کشور و بیم غرب از برهم خوردن اوضاع در یمن دانست. اگرچه قدرتگیری هادی و همکاری وی با آمریکا در مبارزه با القاعده، ضربههای متعددی، همچون ترور انور العولقی، کاریزماتیکترین رهبر آن، را در پی داشته است، با اینحال این سازمان همچنان توان عملیاتی قابل توجهی را حفظ کرده است. به هر تقدیر، عملیات روزمره و مجازاتهای میدانی القاعده نشاندهنده میزان قدرتی است که این سازمان در شرایط فعلی دارد.
دلالتهای حادثه یادشده را میتوان در سه بند خلاصه کرد:
ـ نخست آنکه عملیات علیه القاعده تشدید شده و تلفات این سازمان بالا رفته است. در این معنا، القاعده که به صورت روزانه تعدادی از فعالان و اعضای خود را در نتیجه حملات موشکی و دستگیریها از دست میدهد در تلاش است با ایجاد رعب و وحشت، از همکاری شهروندان یمنی و اعضای ردهپایین خود با نیروهای امنیتی یمن و آمریکا جلوگیری کند. چنین رویکردی البته پیشتر نیز دنبال میشد، اما به تصویر کشیدن حادثه اخیر و دیگر جزئیات آن نشاندهنده فشارهای شدیدی است که به القاعده وارد میشود. تاکنون حتی افرادی که از درون القاعده به خیانت متهم میشدند، بدین شیوه مورد مجازات قرار نمیگرفتند. القاعده جویای آن است که با رعب و وحشت به مقابله با مشوقهای آمریکایی و یمنی ارائه شده به شهروندان یمن بپردازد؛ معادلهای که نتیجه آن به هیچوجه تضمین شده نیست؛
ـ دلالت دوم، افزایش نفوذ اطلاعاتی آمریکایی ـ یمنی در القاعده است. سر زدن تعدادی از اعضای القاعده در ابتدای سال و مجازاتهای مشابه در طول ماههای گذشته و در نهایت کشتن سه فروشنده دورهگرد به اتهام همکاری اطلاعاتی با آمریکا و دستگاه امنیتی یمن، نشان میدهد نهتنها مناطق نفوذ القاعده به مناطقی ناامن برای فعالیت اعضا و رهبران این سازمان تبدیل شده است بلکه نفوذ اطلاعاتی به درون القاعده نیز افزایش یافته است؛ امری که از یکسو، میزان تلفات القاعده را بالا برده و در نتیجه فضای عملیاتی آن را در مناطق نفوذش تنگتر میکند و از سوی دیگر، تنش و ناامنی ذهنی را در درون این سازمان گسترش داده و افزون بر گسترش سرخوردگی اعضای القاعده، تنش درونسازمانی را تشدید میکند و از این مجرا احتمال نفوذ هرچه بیشتر سازمانهای اطلاعاتی غربی و یمنی در القاعده را افزایش مییابد؛
ـ دلالت سوم که میتوان آن را نتیجه دلالت دوم دانست کاهش قدرت عضوگیری القاعده در شرایط افزایش ناامنی ذهنی و عینی در میان اعضای آن است. افزایش ناتوانی القاعده در این زمینه و دور شدن تدریجی جامعه یمنی از آن، مسئلهای به غایت بغرنج برای سازمانی است که همهروزه تعدادی از کادرها و اعضای خود را از دست میدهد. آنچه این مسئله را تشدید میکند افزایش نفرت یمنیها از عملکرد القاعده است. بنابر گزارشها، پس از حادثه 9 اکتبر، نفرت و انزجار شدیدی در میان ساکنان مأرب علیه القاعده بروز کرده است. در این معنا، رابطه خشونت به کار رفته توسط القاعده با افزایش طرد آن از سوی جامعه یمن، رابطهای مثبت است. این در حالی است که نمودار عملکرد القاعده در یمن نشان میدهد شدت خشونت بهکار رفته از سوی این سازمان در ماههای اخیر روندی صعودی داشته است.
القاعده یمن در چنین شرایطی در حال تکرار تجربه القاعده عربستان است. زمانی که مجاهدین افغانستان به عربستان بازگشتند از احترام قابل توجهی در جامعه سعودی برخوردار بودند. القاعده نیز از این احترام برای گسترش شبکه عربستانی خویش و آغاز مبارزه در درون عربستان بهره گرفت. اما مبارزه و خشونت بهکار رفته از سوی القاعده، بهتدریج این سازمان را از جامعه دور کرد و این امر توان نیروهای امنیتی در سرکوب آن را دوچندان کرد. به همین دلیل افزایش حملات القاعده به اهداف غیرغربی در عربستان، با افزایش کامیابی نیروهای امنیتی در سرکوب آن همراه بود و القاعده عملاً پس از دو سال مبارزه از صحنه عربستان خارج شد. در یمن، القاعده در نتیجه اتحاد با قبایل توانست سازمانی مستحکم بنا نهد. سر زدن فرزندان قبایل به اتهام خیانت، القاعده را در برابر ساختار اجتماعی یمن قرار داده و میدهد. بدین ترتیب القاعده یمن وارد چرخهای از خشونت شده است که برونداد آن به هیچوجه نمیتواند به سود این سازمان باشد.
نظر شما