چشمانداز همگرایی در اتحادیه اروپا و روابط آن با جمهوری اسلامی ایران
چاپ نخست: اسفند ماه 1393 |
شابک: 1 ـ 227 ـ ۵۲۶ ـ ۹۶۴ ـ ۹۷۸ |
قیمت: 12000 تومان
|
چشمانداز همگرایی در اتحادیه اروپا و روابط آن با جمهوری اسلامی ایران
گردآوری و تدوین: بهزاد احمدی لفورکی
روند همگرایی اروپایی از زمان شکلگیری جامعه ذغال و فولاد تاکنون بهطور مستمر ادامه داشته، بهطوری که اتحادیه اروپا پیوسته بر شمار اعضا و حوزه جغرافیایی خود افزوده و تا آنجا که توانسته دامنه صلاحیتهای خود را گسترش داده است. همانطور که همزمان با ایجاد و شکلگیری هر سازه اعم از فیزیکی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی یک پرسش اساسی درباره استحکام و میزان دوام و استمرار آن و نیز قابلیت توسعه آن در آینده مطرح میشود، اتحادیه اروپا نیز بهعنوان یک سازه اقتصادی و سیاسی همیشه با پرسش درباره میزان استحکام و توسعه آینده آن مواجه بوده است. در سالهای اخیر، مجموعه تحولات و رویدادهای مختلف در سطوح ملی، منطقهای و بینالمللی و بهویژه بحران اقتصادی یورو که اتحادیه اروپا و کشورهای عضو آن را دربر گرفته، بار دیگر آینده اتحادیه اروپا را به سطح مباحث علمی، سیاستگذاری و حتی افکار عمومی آورده و با پاسخهای متفاوتی مواجه شده است. کتاب پیشِ رو نیز با هدف پاسخ دادن به پرسشی مشابه شکل گرفته و در مقالات متعدد آن تلاش شده تا به این پرسش از جنبههای مختلف و در دو سطح ملی و سطح اتحادیه پاسخ داده شود. علاوه بر این پرسش که چشمانداز آینده همگرایی در اتحادیه اروپا چیست، تلاش شده تا با در نظر گرفتن پاسخهای دادهشده، نوع سیاستی که جمهوری اسلامی ایران میتواند در قبال این اتحادیه دنبال کند، تبیین گردد. در واقع، اگر فرض بگیریم که اتحادیه اروپا از دل بحران کنونی پُرصلابتتر از گذشته خارج خواهد شد، سیاست ما در قبال آن باید چه باشد و اگر همگرایی اروپایی سرانجامی نیابد، تکلیف ما چه خواهد بود.
ساختار کتاب براساس پرسش اصلی آن بنا شده و مقالات بهگونهای است که مکمل یکدیگر هستند. به این معنا که نخست دید کشورهای حلقه اول اتحادیه اروپا یعنی بریتانیا، فرانسه و آلمان و بعد کشورهای حلقه دوم یعنی اسپانیا، ایتالیا و پرتغال به همگرایی اروپایی بررسی و سیاستهای آنها در قبال این همگرایی توضیح داده شده است و سپس بر روی دو موضوع اصلی همگرایی یعنی سیاست خارجی و امنیتی مشترک و پول واحد اروپایی تمرکز شده است. تکمیلکننده مباحث این دو قسمت، سه مقاله درباره آینده همگرایی اروپایی و سیاست جمهوری اسلامی در قبال آن با توجه به این آینده است.
با توجه به اینکه در تنظیم مقالات بهگونهای عمل شده تا هر دو نگاه مثبت و منفی به آینده مذکور در اختیار خواننده قرار گیرد و ادلههای ارائهشده، مبنای تصمیمگیری و استنتاج خواننده باشد، در این قسمت با دو دیدگاه مثبت و منفی به آینده همگرایی مواجه هستیم و نویسندگان براساس مثبت یا منفی بودن نگاه خود، راهبردهای متفاوتی را ارائه دادهاند. شایان ذکر است که بهجز یک نویسنده، بقیه نویسندگان مقالات کتاب حاضر بر این باورند که اتحادیه اروپا بهعنوان یک روند و نه پروژه، علیرغم دشواریهای بسیار، موفق عمل کرده و آینده همگرایی آن مثبت است و ما با یک اتحادیه اروپای همگراتر در آینده مواجه هستیم. این تضاد در نگاه به آینده همگرایی موجب شده تا طیفی از سناریوهای آتی برای اتحادیه اروپایی تبیین گردد و دلایل قویای از سوی دو طرف برای اثبات فرضیه خود مطرح شود.
در چهارچوب مذکور، بخش اول موضوعی کتاب شامل چهار مقاله میشود. مقاله اول نوشته دکتر علیرضا موسویزاده به «دیدگاه حزب محافظهکار بریتانیا در قبال اتحادیه اروپا در نیمه اول قرن بیستویکم» میپردازد. در واقع، بعد از روی کار آمدن دولت محافظهکار در بریتاتیا و طرح آن برای برگزاری رفراندوم درباره تداوم عضویت در اتحادیه یا خروج از آن، سیاست لندن در قبال همگرایی اروپایی بسیار اهمیت یافته و نویسنده این موضوع را تحلیل و بررسی کرده است. به باور دکتر موسویزاده، همکاری با اروپا یکی از ارکان سیاست خارجی بریتانیاست که پس از پایان جنگ جهانی دوم و به تلاش خود حزب محافظهکار، این رکن اصلی شکل گرفته است. از دید حزب محافظهکار بریتانیا، ورود به اروپا و همکاری با آن کلید موفقیت صنایع و بانکداری بریتانیا خواهد بود، و مشکل فعلی بر سر هماهنگی بین بانکهای بریتانیا و اتحادیه اروپاست. به گفته وی، ایالات متحده آمریکا همیشه مشوق فعال بودن بریتانیا در امور اروپا بوده است. بهدلیل آنکه دوستی ایالات متحده آمریکا با بریتانیا، یا «روابط خاص» بین بریتانیا و آمریکا، موجب نفوذ بیشتر آمریکا در اروپا میشود. به گفته دکتر موسویزاده تمام رهبران احزاب بریتانیا با بودن بریتانیا در اروپا هماهنگ هستند، و موضوع حضور یا خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا یک بحث سیاست داخلی بریتانیا و چانهزنی جدید با اتحادیه اروپا میباشد. به باور وی، خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا ناقض منافع و اهداف سیاست خارجی بریتانیا و حتی ایالات متحده آمریکاست و هرگز رخ نخواهد داد.
بهزاد احمدی لفورکی در مقالهاش، به «نگاه آلمان به همگرایی اروپایی» بهخصوص بعد از بحران یورو پرداخته است. به گفته وی، از زمان بروز بحران مالی در اروپا از سال 2008 و بهخصوص بحران یورو از سال 2010، نحوه عملکرد آلمان سؤالات زیادی و این ترس را برانگیخته که نکند اروپا بار دیگر با احیای «مسئله آلمان» روبهرو شود. آلمان در واکنش به این سؤالات بسیار تلاش کرده تا نشان دهد متعهد به همگرایی است و از هیچ تلاشی برای نجات یورو پرهیز نخواهد کرد، اما اروپا نگران نحوه این نجات از سوی آلمان و اصولاً راهی است که این کشور بهدنبال طی کردن آن است. در واقع، شرایط بهگونهای شده که آلمان هم بخشی از مسئله و هم بخشی از راهحل است.
در چنین بافتی این سؤال مطرح میشود که آیا بهراستی آلمان بهدنبال جدا کردن راه خود از پروژه همگرایی در اروپاست؟ واکنش آلمان به بحران یورو چگونه بوده که به ایجاد احساس ترس از یک آلمان هژمون کمک کرده است؟ دلایل نحوه واکنش آلمان به بحران یورو چیست و چرا اصولاً برلین با ایفای نقش بیشتر در پروژه همگرایی اروپایی مخالفت میکند؟ نگاه احزاب آلمانی به همگرایی اتحادیه اروپایی و بحران چگونه است و اصولاً جهتگیری سیاست خارجی آلمان امروزی در ارتباط با اتحادیه اروپایی چه خواهد بود؟ نویسنده تلاش کرده تا در مقاله خود به این سؤالات پاسخ دهد.
براساس یافتههای مقاله، آلمان فدرال در دو سطح سیاسی و اقتصادی، اروپا را بنیان سیاست خارجی خود تعریف کرده است. با این حال، آلمان چه بهلحاظ سیاسی و چه اقتصادی در تنگنایی راهبردی قرار گرفته است. آلمان بهلحاظ سیاسی نمیخواهد نقش یک هژمون مسئول را برعهده گیرد و مایل به ادامه نقش هژمون بیمیل است و بهلحاظ اقتصادی نمیخواهد از بین قدرت رقابتی خود در دنیای جهانیشده و همگرایی اروپایی، یکی را انتخاب کند. آلمان بهدنبال راهی است تا از اروپا بهرهمند شود و همگرایی را منبع قدرت خود میداند. این کشور تأثیرگذاری خود را در چهارچوب یک اتحادیه اروپایی استوار میسر میداند و بهدنبال ایفای نقش در تحولات اروپایی و جهانی در قالب یک اتحادیه اروپایی یکپارچه است.
دکتر پیروز ایزدی در مقاله خود «رویکرد فرانسه به اتحادیه اروپا» را بحث و بررسی کرده است. به گفته وی، فرانسه بهعنوان یکی از بنیانگذاران فرایند همگرایی اروپا همواره درپی آن بوده است که از این فرایند در جهت پیشبرد امنیت و اهداف سیاست خارجی خود بهرهبرداری کند. در حال حاضر نیز که اتحادیه اروپا با وخیمترین بحران مالی و اقتصادی در تاریخ خود روبهروست، رویکرد فرانسه نسبت به چگونگی برونرفت از این بحران از اهمیت زیادی برخوردار است. با این حال، این رویکرد خود متأثر از دیدگاه فرانسه نسبت به اتحادیه اروپا و منافعی است که فرانسه از مشارکت در این روند برای خود متصور میبیند. به باور دکتر ایزدی فرانسه کلید بقای اتحادیه اروپا را در تعمیق همگرایی میداند، اما معتقد است کشورهای عضو بهدلیل برخورداری از ظرفیتهای متفاوت باید در لایههای مختلف که هریک از سطوح متفاوت همگرایی برخوردارند، سازمان داده شوند. همچنین، فرانسه میکوشد تا سیاستهای معطوف به رشد را نیز در کنار اصلاحات ساختاری در راستای ایجاد اشتغال و سرمایهگذاریهای بیشتر و رونق اقتصادی تشویق کند. در کل، میتوان گفت فرانسه رؤیای اروپایی را در سر دارد که از اتحاد سیاسی برخوردار بوده و خود سکان رهبری سیاسی آن را در اختیار داشته باشد، هرچند که اکنون قدرت اقتصادی آلمان که قابلیت تبدیل به قدرت سیاسی را نیز دارد، چالش بزرگی برای آن کشور فراهم آورده است و رهبری سیاسی آن را مورد تهدید قرار داده است.
در مقالهای دیگر، علی جعفری «نگاه ایتالیا، پرتغال و اسپانیا به همگرایی اروپایی» را مورد بررسی قرار داده است. به گفته وی، موضوع همگرایی اروپایی چند سالی است که بهدلیل بروز برخی چالشهای سیاسی و اقتصادی به مسئلهای قابل تأمل تبدیل شده است. در شرایط فعلی، برخی کشورها از فروپاشی اتحادیه اروپا سخن میگویند و برخی بر همگرایی اروپایی تأکید میکنند. نگارنده با بررسی روند همگرایی در سه کشور ایتالیا، پرتغال و اسپانیا، چشمانداز آن را در اروپا ارزیابی کرده است. همچنین نحوه تعامل جمهوری اسلامی ایران با اتحادیه اروپا با توجه به نگاه ایتالیا، پرتغال و اسپانیا به همگرایی، مورد توجه نگارنده قرار گرفته است.
علی جعفری با نگاهی به روند همگرایی در اروپا به این نتیجه رسیده که کشور ایتالیا خود یکی از بنیانگذاران نهاد اروپایی است و با یازده بار ریاست بر شورای اروپا، در ردیف کشورهای باتجربه اتحادیه قرار دارد. این کشور همواره بر وحدت اروپایی تأکید کرده و اکنون، نماینده عالی اتحادیه در امور سیاست خارجی اتحادیه اروپا، نماینده ایتالیا نیز هست. همچنین پرتغال و اسپانیا با پشت سر گذاشتن مذاکراتی چندلایه به اروپا پیوسته و آنچنان که در متن کامل مقاله آمده است، روند نوسازی و تثبیت دموکراسی در کشور خود را که پس از تحمل دورانی از استبداد ایجاد گردید، نتیجه حمایت و سیاستگذاری اتحادیه اروپا میدانند. از دید وی، بهنظر میرسد کشورهای پرتغال و اسپانیا و بهویژه ایتالیا خواهان اقتدار، رشد و شکوفایی بیشتر در چهارچوب اتحادیه اروپا هستند و این نهاد را عامل ارتقاء جایگاه سیاسی و اقتصادی خود میبینند؛ پس به همگرایی در اروپا نیز پایبند خواهند بود. با توجه به این موضوع، سیاستگذاری جمهوری اسلامی ایران در قبال تعامل با سه کشور مذکور، باید در راستای مناسبات گسترده با اتحادیه اروپا قرار گیرد.
در بخش دوم موضوعی کتاب به دو مسئله مهم اتحادیه اروپا در روند همگرایی خود یعنی سیاست خارجی و امنیتی مشترک و پول واحد اروپایی پرداخته شده است. بر این اساس، دکتر سعید خالوزاده «چشمانداز سیاست خارجی و امنیتی مشترک اروپا» و رکسانا نیکنامی «بحران مالی اروپا و آینده یورو» را بحث و بررسی کردهاند.
به گفته دکتر خالوزاده، کشورهای اروپایی به موازات همگرایی و وحدت بیشتر در درون اتحادیه تلاشهای زیادی را برای اتخاذ یک سیاست خارجی مشترک مبذول داشتهاند. دستیابى به سیاست خارجى و امنیتى مشترک، یکى از اهدافى است که اتحادیه اروپایی در دو دهه اخیر، بهعنوان یکی از اولویتهای کاری خود قرار داده است. به گفته وی، دیدگاههای فرانسه، آلمان و انگلیس بهعنوان کشورهای قدرتمند اروپا، نمایانگر اختلافنظر اعضای اتحادیه در مفهوم همگرایی اروپا و اتخاذ یک سیاست خارجی مشترک است. ناتوانی در داشتن سیاست خارجی واحد، ضمن انشقاق در بین کشورهای اروپایی، موجب میشود اتحادیه اروپایی بهعنوان بازیگری مستقل و تأثیرگذار در معادلات جهانی مطرح نباشد. سیاست خارجی و امنیتی مشترک اروپایی اگرچه در برخی زمینههای کمتر حساس، اتفاق نظرات اعضای اتحادیه اروپایی را بهدست میآورد، ولی نمیتواند جایگزین سیاست خارجی ملی کشورهای عضو گردد. از دید خالوزاده، ارزیابی روابط نشان میدهد که کشورهای عضو اتحادیه اروپا نسبت به ایران و نوع رابطه با جمهوری اسلامی ایران، موضع منسجم و یکسانی ندارند و هر کشور با توجه به منافع و دیدگاههای خود، تنظیم رابطه با ایران را مورد توجه دارد. در عین حال، این کشورها در چهارچوب سیاست خارجی و امنیتی مشترک، در برخی موارد اتخاذ یک رویکرد واحد در برابر ایران را مورد توجه قرار میدهند. به باور وی، بهرغم جایگاه برجسته اتحادیه اروپایی در نظام بینالملل، عدم برخورداری از نیروی نظامی قدرتمند و کارا و همچنین منافع متضاد کشورهای بزرگ و اصلی آن، موجب شده است اتحادیه اروپایی فاقد سیاست خارجی مشترک و صدایی واحد در عرصه بینالمللی باشد و بهعنوان بازیگری مستقل و تأثیرگذار در معادلات جهانی مطرح نگردد.
رکسانا نیکنامی در مقاله خود بهدنبال پرداختن به بحران یورو در فضای حکمرانی جدید اروپا و یافتن پاسخهایی فراتر از تئوریهای مألوف همگرایی برای سؤالات مطرحشده در این باب است. از دید نیکنامی، بهنظر میرسد سودای تبدیل شدن به قدرت هژمون سبب شده که اتحادیه اروپا سریع و به هر قیمتی کشورهای قاره سبز را به خود جلب کند. اعضای منطقه یورو طی سالهای اخیر، با وجود هزینههای بالا، سعی در مدیریت نشانههای کوتاهمدت بحران داشتهاند. گرچه هزینههای آن بالا بوده، اما چالش بلندمدت هنوز هم باقی است: ایجاد همگرایی اقتصادی اروپا بدان معناست که رفتارهای اقتصاد کلان دولتها بهنحو مطلوبی مشابه یکدیگر شود تا هزینههای سیاست پولی واحد، مقرون به صرفه شود. به گفته وی، یکی از مهمترین مشکلات منطقه یورو، واگرایی در جایگاه رقابتی است که از اوایل دهه 2000 شروع شد. این واگرایی منجر به عدم موازنه در منطقه یورو شد؛ یعنی جایی که کشورها شاهد بدتر شدن شرایط رقابتی بودند.
بخش سوم موضوعی کتاب بهلحاظ سیاستگذاری حائز اهمیت است و سه مقاله آن نشان میدهند که ما با چه اتحادیه اروپایی در آینده میتوانیم روبهرو باشیم و سیاست ما در قبال چنین اتحادیهای چه میتواند باشد. در این بخش دو نگاه خوشبین و بدبین به آینده همگرایی در مقابل هم قرار گرفتهاند و دلایل این خوشبینی یا بدبینی از سوی نویسندگان ارائه شده است.
دکتر علی صباغیان در مقاله خود این پرسش را مطرح کرده است که آینده همگرایی اروپا به چه سمتوسویی میرود؟ آیا شرایط جدید جهانی، فرایند همگرایی اروپا ـ که بعد از جنگ جهانی دوم بهطور مستمر بر گستره و عمق آن افزوده شده ـ را با وقفه مواجه خواهد کرد؟ یا اینکه این روند ـ هرچند با فرازوفرودهای خود ـ همچنان به مسیر خود ادامه خواهد داد؟ به گفته او برای آنکه بتوانیم پاسخهای مناسبی برای این پرسشها پیدا کنیم، باید عوامل مختلف در سطوح ملی، منطقهای و بینالمللی مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرند. بر این اساس، وی پس از تبیین موضوع و نیز بررسی پیامدهای رویکردهای نظری بینحکومتگرایی و فراملیگرایی مورد استفاده در روندهمگرایی اروپا، نقش و تأثیر عوامل داخلی، منطقهای و بینالمللی همچون هویتهای ملی متعدد اعضای اتحادیه اروپا با منافع متضاد، بحران اقتصادی سالهای اخیر، ساختارهای نهادی پویا و حرکت بین پروژه و پروسه، و اهمیت اروپای متحد برای مواجهه با شرایط بهشدت متغیر جهانی را مورد بررسی قرار داده است. نتیجه کلی حاصل از این مقاله آن است که توان نهادی اتحادیه اروپا برای غلبه بر مشکلاتی همچون بحران کسری دموکراتیک، بحران اقتصادی و نیز ضرورت حضور یکپارچه کشورهای عضو اتحادیه در عرصه جهانی نشان از آن دارد که بهرغم وجود عوامل واگرایانه در سطوح مختلف، دستکم در آینده نزدیک اتحادیه اروپا نهتنها فرو نخواهد پاشید، بلکه تقویت هم خواهد شد.
دکتر مجید بزرگمهری در مقاله خود با نام «همگرایی اروپایی و چالشهای پیشِ رو؛ نحوه تعامل ایران با اتحادیه اروپا» به این موضوع اشاره دارد که در میان صاحبنظران مسائل اروپا دو نگرش و دیدگاه متناقض درخصوص روند همگرایی اروپایی مطرح میباشد. دیدگاه نخست، همگرایی اتحادیه اروپا را یک پروژه میداند و معتقد است که همگرایی از ابتدا اهداف مشخص و تعیینشدهای را دنبال میکرده است. دیدگاه دوم، همگرایی اتحادیه را بهعنوان یک فرایند ارزیابی میکند که با توجه به شرایط داخلی کشورها و محیط منطقهای و بینالمللی، راه خود را پیدا خواهد کرد. وی خود معتقد به فرایندی بودن روند همگرایی اروپایی است و بر این اساس، آن را روندی مثبت ارزیابی نموده است. از دید وی، اگرچه روند همگرایی اتحادیه اروپا بهواسطه بحرانهای اقتصادی و پارهای از اختلافات داخلی دچار اختلالاتی شده است، این به معنی توقف روند همگرایی نمیباشد، بلکه صرفا از سرعت آن کاسته شده است. اتحادیه اروپا واقف است که با یک نظام فدرالی اروپایی فاصله زیاد دارد، لیکن الگوهای جدیدی در رابطه با همگرایی منطقهای از سویی، و نظامهای سیاسی با حق حاکمیت از سوی دیگر را خلق کرده است. به باور بزرگمهری، دولت ایران باید یک استراتژی مشخص در قبال رابطه با این اتحادیه براساس دیدگاه واقعبینانه و تشخیص ظرفیتها و تواناییهای متغیر اروپا تدوین نماید، بهخصوص اینکه با انتخاب دکتر روحانی به ریاستجمهوری و ابراز تمایل ایران به نرمش قهرمانانه، فضای همکاری با اروپا از هر دو طرف بازتر شده و امکان بهرهبرداری از ظرفیت روابط بیشتر شده است. به توصیه بزرگمهری، ایران باید به ارزیابی کارشناسی از روابط سی ساله با اتحادیه اروپا، بهویژه دهه اخیر بپردازد و نقاط قوت و ضعف دیپلماسی خود را تحلیل کرده، یک الگوی جدید تعامل در روابط با این مجموعه 28 کشوری طرح کند و روند مذاکراتی جدید، متفاوت و هدفداری را با اتحادیه اروپایی پایهگذاری نموده و به نتیجه برساند.
دکتر سید وحید کریمی برعکس دکتر بزرگمهری، نگاهی منفی و بدبینانه به روند همگرایی اتحادیه اروپایی دارد. به باور وی، نگاه اتحادیه اروپایی به روابط با جمهوری اسلامی ایران منفی است و در انحصار کشورهای حلقه اول اتحادیه اروپایی قرار دارد. وی علت ناکارآمدی همکاری متقابل اتحادیه اروپایی با جمهوری اسلامی را عدم علاقه دولت انگلیس به بسط روابط اتحادیه اروپایی با جمهوری اسلامی ایران میداند و بر این باور است که با توجه به سازوکار اجراشده توسط انگلیس برمبنای دکترین شیکاگو، اعضای اصلی اتحادیه اروپایی به پیروی از سیاست انگلیس در مراودات با جمهوری اسلامی ایران ترغیب و ملزم شدهاند. اما چرا فرانسه و آلمان از انگلیس پیروی میکنند؟ و جمهوری اسلامی ایران چه کند؟ سؤالاتی هستند که نویسنده سعی دارد به آنها پاسخ دهد. به باور کریمی، هرچند راهکارهای زیادی پیشِ روی جمهوری اسلامی ایران قرار ندارد، اما بهنظر میرسد «شناخت صحیح» از روند تصمیمگیری سیاست خارجی در اتحادیه اروپایی، به ایجاد خدشه بر سلطه انگلیس در تبیین سیاست خارجی اتحادیه اروپایی و متقابلاً ترسیم سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران با اتحادیه اروپایی کمک خواهد کرد.
امید است مجموعه حاضر توانسته باشد به سؤالات مهم مطرح درباره آینده همگرایی در اتحادیه اروپا پاسخ داده باشد. طبیعی است در چهارچوب کتاب، موضوعات و کشورهای دیگری هم میتوانستند مورد بررسی قرار گیرند، اما تمرکز بر روی کشورها و مسائل کلیدی بوده است.
ساختار کتاب براساس پرسش اصلی آن بنا شده و مقالات بهگونهای است که مکمل یکدیگر هستند. به این معنا که نخست دید کشورهای حلقه اول اتحادیه اروپا یعنی بریتانیا، فرانسه و آلمان و بعد کشورهای حلقه دوم یعنی اسپانیا، ایتالیا و پرتغال به همگرایی اروپایی بررسی و سیاستهای آنها در قبال این همگرایی توضیح داده شده است و سپس بر روی دو موضوع اصلی همگرایی یعنی سیاست خارجی و امنیتی مشترک و پول واحد اروپایی تمرکز شده است. تکمیلکننده مباحث این دو قسمت، سه مقاله درباره آینده همگرایی اروپایی و سیاست جمهوری اسلامی در قبال آن با توجه به این آینده است.
با توجه به اینکه در تنظیم مقالات بهگونهای عمل شده تا هر دو نگاه مثبت و منفی به آینده مذکور در اختیار خواننده قرار گیرد و ادلههای ارائهشده، مبنای تصمیمگیری و استنتاج خواننده باشد، در این قسمت با دو دیدگاه مثبت و منفی به آینده همگرایی مواجه هستیم و نویسندگان براساس مثبت یا منفی بودن نگاه خود، راهبردهای متفاوتی را ارائه دادهاند. شایان ذکر است که بهجز یک نویسنده، بقیه نویسندگان مقالات کتاب حاضر بر این باورند که اتحادیه اروپا بهعنوان یک روند و نه پروژه، علیرغم دشواریهای بسیار، موفق عمل کرده و آینده همگرایی آن مثبت است و ما با یک اتحادیه اروپای همگراتر در آینده مواجه هستیم. این تضاد در نگاه به آینده همگرایی موجب شده تا طیفی از سناریوهای آتی برای اتحادیه اروپایی تبیین گردد و دلایل قویای از سوی دو طرف برای اثبات فرضیه خود مطرح شود.
در چهارچوب مذکور، بخش اول موضوعی کتاب شامل چهار مقاله میشود. مقاله اول نوشته دکتر علیرضا موسویزاده به «دیدگاه حزب محافظهکار بریتانیا در قبال اتحادیه اروپا در نیمه اول قرن بیستویکم» میپردازد. در واقع، بعد از روی کار آمدن دولت محافظهکار در بریتاتیا و طرح آن برای برگزاری رفراندوم درباره تداوم عضویت در اتحادیه یا خروج از آن، سیاست لندن در قبال همگرایی اروپایی بسیار اهمیت یافته و نویسنده این موضوع را تحلیل و بررسی کرده است. به باور دکتر موسویزاده، همکاری با اروپا یکی از ارکان سیاست خارجی بریتانیاست که پس از پایان جنگ جهانی دوم و به تلاش خود حزب محافظهکار، این رکن اصلی شکل گرفته است. از دید حزب محافظهکار بریتانیا، ورود به اروپا و همکاری با آن کلید موفقیت صنایع و بانکداری بریتانیا خواهد بود، و مشکل فعلی بر سر هماهنگی بین بانکهای بریتانیا و اتحادیه اروپاست. به گفته وی، ایالات متحده آمریکا همیشه مشوق فعال بودن بریتانیا در امور اروپا بوده است. بهدلیل آنکه دوستی ایالات متحده آمریکا با بریتانیا، یا «روابط خاص» بین بریتانیا و آمریکا، موجب نفوذ بیشتر آمریکا در اروپا میشود. به گفته دکتر موسویزاده تمام رهبران احزاب بریتانیا با بودن بریتانیا در اروپا هماهنگ هستند، و موضوع حضور یا خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا یک بحث سیاست داخلی بریتانیا و چانهزنی جدید با اتحادیه اروپا میباشد. به باور وی، خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا ناقض منافع و اهداف سیاست خارجی بریتانیا و حتی ایالات متحده آمریکاست و هرگز رخ نخواهد داد.
بهزاد احمدی لفورکی در مقالهاش، به «نگاه آلمان به همگرایی اروپایی» بهخصوص بعد از بحران یورو پرداخته است. به گفته وی، از زمان بروز بحران مالی در اروپا از سال 2008 و بهخصوص بحران یورو از سال 2010، نحوه عملکرد آلمان سؤالات زیادی و این ترس را برانگیخته که نکند اروپا بار دیگر با احیای «مسئله آلمان» روبهرو شود. آلمان در واکنش به این سؤالات بسیار تلاش کرده تا نشان دهد متعهد به همگرایی است و از هیچ تلاشی برای نجات یورو پرهیز نخواهد کرد، اما اروپا نگران نحوه این نجات از سوی آلمان و اصولاً راهی است که این کشور بهدنبال طی کردن آن است. در واقع، شرایط بهگونهای شده که آلمان هم بخشی از مسئله و هم بخشی از راهحل است.
در چنین بافتی این سؤال مطرح میشود که آیا بهراستی آلمان بهدنبال جدا کردن راه خود از پروژه همگرایی در اروپاست؟ واکنش آلمان به بحران یورو چگونه بوده که به ایجاد احساس ترس از یک آلمان هژمون کمک کرده است؟ دلایل نحوه واکنش آلمان به بحران یورو چیست و چرا اصولاً برلین با ایفای نقش بیشتر در پروژه همگرایی اروپایی مخالفت میکند؟ نگاه احزاب آلمانی به همگرایی اتحادیه اروپایی و بحران چگونه است و اصولاً جهتگیری سیاست خارجی آلمان امروزی در ارتباط با اتحادیه اروپایی چه خواهد بود؟ نویسنده تلاش کرده تا در مقاله خود به این سؤالات پاسخ دهد.
براساس یافتههای مقاله، آلمان فدرال در دو سطح سیاسی و اقتصادی، اروپا را بنیان سیاست خارجی خود تعریف کرده است. با این حال، آلمان چه بهلحاظ سیاسی و چه اقتصادی در تنگنایی راهبردی قرار گرفته است. آلمان بهلحاظ سیاسی نمیخواهد نقش یک هژمون مسئول را برعهده گیرد و مایل به ادامه نقش هژمون بیمیل است و بهلحاظ اقتصادی نمیخواهد از بین قدرت رقابتی خود در دنیای جهانیشده و همگرایی اروپایی، یکی را انتخاب کند. آلمان بهدنبال راهی است تا از اروپا بهرهمند شود و همگرایی را منبع قدرت خود میداند. این کشور تأثیرگذاری خود را در چهارچوب یک اتحادیه اروپایی استوار میسر میداند و بهدنبال ایفای نقش در تحولات اروپایی و جهانی در قالب یک اتحادیه اروپایی یکپارچه است.
دکتر پیروز ایزدی در مقاله خود «رویکرد فرانسه به اتحادیه اروپا» را بحث و بررسی کرده است. به گفته وی، فرانسه بهعنوان یکی از بنیانگذاران فرایند همگرایی اروپا همواره درپی آن بوده است که از این فرایند در جهت پیشبرد امنیت و اهداف سیاست خارجی خود بهرهبرداری کند. در حال حاضر نیز که اتحادیه اروپا با وخیمترین بحران مالی و اقتصادی در تاریخ خود روبهروست، رویکرد فرانسه نسبت به چگونگی برونرفت از این بحران از اهمیت زیادی برخوردار است. با این حال، این رویکرد خود متأثر از دیدگاه فرانسه نسبت به اتحادیه اروپا و منافعی است که فرانسه از مشارکت در این روند برای خود متصور میبیند. به باور دکتر ایزدی فرانسه کلید بقای اتحادیه اروپا را در تعمیق همگرایی میداند، اما معتقد است کشورهای عضو بهدلیل برخورداری از ظرفیتهای متفاوت باید در لایههای مختلف که هریک از سطوح متفاوت همگرایی برخوردارند، سازمان داده شوند. همچنین، فرانسه میکوشد تا سیاستهای معطوف به رشد را نیز در کنار اصلاحات ساختاری در راستای ایجاد اشتغال و سرمایهگذاریهای بیشتر و رونق اقتصادی تشویق کند. در کل، میتوان گفت فرانسه رؤیای اروپایی را در سر دارد که از اتحاد سیاسی برخوردار بوده و خود سکان رهبری سیاسی آن را در اختیار داشته باشد، هرچند که اکنون قدرت اقتصادی آلمان که قابلیت تبدیل به قدرت سیاسی را نیز دارد، چالش بزرگی برای آن کشور فراهم آورده است و رهبری سیاسی آن را مورد تهدید قرار داده است.
در مقالهای دیگر، علی جعفری «نگاه ایتالیا، پرتغال و اسپانیا به همگرایی اروپایی» را مورد بررسی قرار داده است. به گفته وی، موضوع همگرایی اروپایی چند سالی است که بهدلیل بروز برخی چالشهای سیاسی و اقتصادی به مسئلهای قابل تأمل تبدیل شده است. در شرایط فعلی، برخی کشورها از فروپاشی اتحادیه اروپا سخن میگویند و برخی بر همگرایی اروپایی تأکید میکنند. نگارنده با بررسی روند همگرایی در سه کشور ایتالیا، پرتغال و اسپانیا، چشمانداز آن را در اروپا ارزیابی کرده است. همچنین نحوه تعامل جمهوری اسلامی ایران با اتحادیه اروپا با توجه به نگاه ایتالیا، پرتغال و اسپانیا به همگرایی، مورد توجه نگارنده قرار گرفته است.
علی جعفری با نگاهی به روند همگرایی در اروپا به این نتیجه رسیده که کشور ایتالیا خود یکی از بنیانگذاران نهاد اروپایی است و با یازده بار ریاست بر شورای اروپا، در ردیف کشورهای باتجربه اتحادیه قرار دارد. این کشور همواره بر وحدت اروپایی تأکید کرده و اکنون، نماینده عالی اتحادیه در امور سیاست خارجی اتحادیه اروپا، نماینده ایتالیا نیز هست. همچنین پرتغال و اسپانیا با پشت سر گذاشتن مذاکراتی چندلایه به اروپا پیوسته و آنچنان که در متن کامل مقاله آمده است، روند نوسازی و تثبیت دموکراسی در کشور خود را که پس از تحمل دورانی از استبداد ایجاد گردید، نتیجه حمایت و سیاستگذاری اتحادیه اروپا میدانند. از دید وی، بهنظر میرسد کشورهای پرتغال و اسپانیا و بهویژه ایتالیا خواهان اقتدار، رشد و شکوفایی بیشتر در چهارچوب اتحادیه اروپا هستند و این نهاد را عامل ارتقاء جایگاه سیاسی و اقتصادی خود میبینند؛ پس به همگرایی در اروپا نیز پایبند خواهند بود. با توجه به این موضوع، سیاستگذاری جمهوری اسلامی ایران در قبال تعامل با سه کشور مذکور، باید در راستای مناسبات گسترده با اتحادیه اروپا قرار گیرد.
در بخش دوم موضوعی کتاب به دو مسئله مهم اتحادیه اروپا در روند همگرایی خود یعنی سیاست خارجی و امنیتی مشترک و پول واحد اروپایی پرداخته شده است. بر این اساس، دکتر سعید خالوزاده «چشمانداز سیاست خارجی و امنیتی مشترک اروپا» و رکسانا نیکنامی «بحران مالی اروپا و آینده یورو» را بحث و بررسی کردهاند.
به گفته دکتر خالوزاده، کشورهای اروپایی به موازات همگرایی و وحدت بیشتر در درون اتحادیه تلاشهای زیادی را برای اتخاذ یک سیاست خارجی مشترک مبذول داشتهاند. دستیابى به سیاست خارجى و امنیتى مشترک، یکى از اهدافى است که اتحادیه اروپایی در دو دهه اخیر، بهعنوان یکی از اولویتهای کاری خود قرار داده است. به گفته وی، دیدگاههای فرانسه، آلمان و انگلیس بهعنوان کشورهای قدرتمند اروپا، نمایانگر اختلافنظر اعضای اتحادیه در مفهوم همگرایی اروپا و اتخاذ یک سیاست خارجی مشترک است. ناتوانی در داشتن سیاست خارجی واحد، ضمن انشقاق در بین کشورهای اروپایی، موجب میشود اتحادیه اروپایی بهعنوان بازیگری مستقل و تأثیرگذار در معادلات جهانی مطرح نباشد. سیاست خارجی و امنیتی مشترک اروپایی اگرچه در برخی زمینههای کمتر حساس، اتفاق نظرات اعضای اتحادیه اروپایی را بهدست میآورد، ولی نمیتواند جایگزین سیاست خارجی ملی کشورهای عضو گردد. از دید خالوزاده، ارزیابی روابط نشان میدهد که کشورهای عضو اتحادیه اروپا نسبت به ایران و نوع رابطه با جمهوری اسلامی ایران، موضع منسجم و یکسانی ندارند و هر کشور با توجه به منافع و دیدگاههای خود، تنظیم رابطه با ایران را مورد توجه دارد. در عین حال، این کشورها در چهارچوب سیاست خارجی و امنیتی مشترک، در برخی موارد اتخاذ یک رویکرد واحد در برابر ایران را مورد توجه قرار میدهند. به باور وی، بهرغم جایگاه برجسته اتحادیه اروپایی در نظام بینالملل، عدم برخورداری از نیروی نظامی قدرتمند و کارا و همچنین منافع متضاد کشورهای بزرگ و اصلی آن، موجب شده است اتحادیه اروپایی فاقد سیاست خارجی مشترک و صدایی واحد در عرصه بینالمللی باشد و بهعنوان بازیگری مستقل و تأثیرگذار در معادلات جهانی مطرح نگردد.
رکسانا نیکنامی در مقاله خود بهدنبال پرداختن به بحران یورو در فضای حکمرانی جدید اروپا و یافتن پاسخهایی فراتر از تئوریهای مألوف همگرایی برای سؤالات مطرحشده در این باب است. از دید نیکنامی، بهنظر میرسد سودای تبدیل شدن به قدرت هژمون سبب شده که اتحادیه اروپا سریع و به هر قیمتی کشورهای قاره سبز را به خود جلب کند. اعضای منطقه یورو طی سالهای اخیر، با وجود هزینههای بالا، سعی در مدیریت نشانههای کوتاهمدت بحران داشتهاند. گرچه هزینههای آن بالا بوده، اما چالش بلندمدت هنوز هم باقی است: ایجاد همگرایی اقتصادی اروپا بدان معناست که رفتارهای اقتصاد کلان دولتها بهنحو مطلوبی مشابه یکدیگر شود تا هزینههای سیاست پولی واحد، مقرون به صرفه شود. به گفته وی، یکی از مهمترین مشکلات منطقه یورو، واگرایی در جایگاه رقابتی است که از اوایل دهه 2000 شروع شد. این واگرایی منجر به عدم موازنه در منطقه یورو شد؛ یعنی جایی که کشورها شاهد بدتر شدن شرایط رقابتی بودند.
بخش سوم موضوعی کتاب بهلحاظ سیاستگذاری حائز اهمیت است و سه مقاله آن نشان میدهند که ما با چه اتحادیه اروپایی در آینده میتوانیم روبهرو باشیم و سیاست ما در قبال چنین اتحادیهای چه میتواند باشد. در این بخش دو نگاه خوشبین و بدبین به آینده همگرایی در مقابل هم قرار گرفتهاند و دلایل این خوشبینی یا بدبینی از سوی نویسندگان ارائه شده است.
دکتر علی صباغیان در مقاله خود این پرسش را مطرح کرده است که آینده همگرایی اروپا به چه سمتوسویی میرود؟ آیا شرایط جدید جهانی، فرایند همگرایی اروپا ـ که بعد از جنگ جهانی دوم بهطور مستمر بر گستره و عمق آن افزوده شده ـ را با وقفه مواجه خواهد کرد؟ یا اینکه این روند ـ هرچند با فرازوفرودهای خود ـ همچنان به مسیر خود ادامه خواهد داد؟ به گفته او برای آنکه بتوانیم پاسخهای مناسبی برای این پرسشها پیدا کنیم، باید عوامل مختلف در سطوح ملی، منطقهای و بینالمللی مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرند. بر این اساس، وی پس از تبیین موضوع و نیز بررسی پیامدهای رویکردهای نظری بینحکومتگرایی و فراملیگرایی مورد استفاده در روندهمگرایی اروپا، نقش و تأثیر عوامل داخلی، منطقهای و بینالمللی همچون هویتهای ملی متعدد اعضای اتحادیه اروپا با منافع متضاد، بحران اقتصادی سالهای اخیر، ساختارهای نهادی پویا و حرکت بین پروژه و پروسه، و اهمیت اروپای متحد برای مواجهه با شرایط بهشدت متغیر جهانی را مورد بررسی قرار داده است. نتیجه کلی حاصل از این مقاله آن است که توان نهادی اتحادیه اروپا برای غلبه بر مشکلاتی همچون بحران کسری دموکراتیک، بحران اقتصادی و نیز ضرورت حضور یکپارچه کشورهای عضو اتحادیه در عرصه جهانی نشان از آن دارد که بهرغم وجود عوامل واگرایانه در سطوح مختلف، دستکم در آینده نزدیک اتحادیه اروپا نهتنها فرو نخواهد پاشید، بلکه تقویت هم خواهد شد.
دکتر مجید بزرگمهری در مقاله خود با نام «همگرایی اروپایی و چالشهای پیشِ رو؛ نحوه تعامل ایران با اتحادیه اروپا» به این موضوع اشاره دارد که در میان صاحبنظران مسائل اروپا دو نگرش و دیدگاه متناقض درخصوص روند همگرایی اروپایی مطرح میباشد. دیدگاه نخست، همگرایی اتحادیه اروپا را یک پروژه میداند و معتقد است که همگرایی از ابتدا اهداف مشخص و تعیینشدهای را دنبال میکرده است. دیدگاه دوم، همگرایی اتحادیه را بهعنوان یک فرایند ارزیابی میکند که با توجه به شرایط داخلی کشورها و محیط منطقهای و بینالمللی، راه خود را پیدا خواهد کرد. وی خود معتقد به فرایندی بودن روند همگرایی اروپایی است و بر این اساس، آن را روندی مثبت ارزیابی نموده است. از دید وی، اگرچه روند همگرایی اتحادیه اروپا بهواسطه بحرانهای اقتصادی و پارهای از اختلافات داخلی دچار اختلالاتی شده است، این به معنی توقف روند همگرایی نمیباشد، بلکه صرفا از سرعت آن کاسته شده است. اتحادیه اروپا واقف است که با یک نظام فدرالی اروپایی فاصله زیاد دارد، لیکن الگوهای جدیدی در رابطه با همگرایی منطقهای از سویی، و نظامهای سیاسی با حق حاکمیت از سوی دیگر را خلق کرده است. به باور بزرگمهری، دولت ایران باید یک استراتژی مشخص در قبال رابطه با این اتحادیه براساس دیدگاه واقعبینانه و تشخیص ظرفیتها و تواناییهای متغیر اروپا تدوین نماید، بهخصوص اینکه با انتخاب دکتر روحانی به ریاستجمهوری و ابراز تمایل ایران به نرمش قهرمانانه، فضای همکاری با اروپا از هر دو طرف بازتر شده و امکان بهرهبرداری از ظرفیت روابط بیشتر شده است. به توصیه بزرگمهری، ایران باید به ارزیابی کارشناسی از روابط سی ساله با اتحادیه اروپا، بهویژه دهه اخیر بپردازد و نقاط قوت و ضعف دیپلماسی خود را تحلیل کرده، یک الگوی جدید تعامل در روابط با این مجموعه 28 کشوری طرح کند و روند مذاکراتی جدید، متفاوت و هدفداری را با اتحادیه اروپایی پایهگذاری نموده و به نتیجه برساند.
دکتر سید وحید کریمی برعکس دکتر بزرگمهری، نگاهی منفی و بدبینانه به روند همگرایی اتحادیه اروپایی دارد. به باور وی، نگاه اتحادیه اروپایی به روابط با جمهوری اسلامی ایران منفی است و در انحصار کشورهای حلقه اول اتحادیه اروپایی قرار دارد. وی علت ناکارآمدی همکاری متقابل اتحادیه اروپایی با جمهوری اسلامی را عدم علاقه دولت انگلیس به بسط روابط اتحادیه اروپایی با جمهوری اسلامی ایران میداند و بر این باور است که با توجه به سازوکار اجراشده توسط انگلیس برمبنای دکترین شیکاگو، اعضای اصلی اتحادیه اروپایی به پیروی از سیاست انگلیس در مراودات با جمهوری اسلامی ایران ترغیب و ملزم شدهاند. اما چرا فرانسه و آلمان از انگلیس پیروی میکنند؟ و جمهوری اسلامی ایران چه کند؟ سؤالاتی هستند که نویسنده سعی دارد به آنها پاسخ دهد. به باور کریمی، هرچند راهکارهای زیادی پیشِ روی جمهوری اسلامی ایران قرار ندارد، اما بهنظر میرسد «شناخت صحیح» از روند تصمیمگیری سیاست خارجی در اتحادیه اروپایی، به ایجاد خدشه بر سلطه انگلیس در تبیین سیاست خارجی اتحادیه اروپایی و متقابلاً ترسیم سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران با اتحادیه اروپایی کمک خواهد کرد.
امید است مجموعه حاضر توانسته باشد به سؤالات مهم مطرح درباره آینده همگرایی در اتحادیه اروپا پاسخ داده باشد. طبیعی است در چهارچوب کتاب، موضوعات و کشورهای دیگری هم میتوانستند مورد بررسی قرار گیرند، اما تمرکز بر روی کشورها و مسائل کلیدی بوده است.
نظر شما